درد دلى با شاعر
18.04.2016 - 04:47
.
تو اى شاعر كه از كوچم به درد آمد صدايت //////
و اشكت بدرقه كردش مرا تا به قيامت///
تو دانستى ،توانى من دگر بر تن نداشتم ////
وجز آزاده بودن در وطن چيزى نخواستم ////
بيا اكنون نظر افكن بر اين رخسار زردم ///
كه ريشه در وطن جامانده اى ، مشغول جنگم ////
اگر روزى مرا تزوير غمخواران ز پا افكند ///
و يا شومى افكار شغالان به ستوه آورد ///
اگر ديدى خميده گشته بود جسمم ز بيداد///
كنون ايستاده سروى هستم و يكپارچه فرياد///
اگر شاملو دوباره آيدش از آسمانها///
شكافد با قلم زنجير دست بنديان را ///
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
کیانوش توکلی
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید