رفتن به محتوای اصلی

به مردى با تو پيوستم ندانستم كه نامردى
رهايى از دام گمان خير
17.03.2016 - 15:24

 

 

 

 

 1

تو تراژدى ات را براى كه نوشته اى فردوسى؟ تراژدى تو بارقه ى كدام اميد و همبستگى را در مردم و خوانندگانت ايجاد كرده است؟ وقتى رستم تو كارد بر پهلوى ارزش هاى انسانى كشيد و مروت پهلوانى را به دوز و كلك و دروغ آلود تو آيا فكرش را نمى كردى كه بنيان آينده اى پر از جعل و چاخانيسم و فريب را پى مى ريزى؟ قهرمان تو براى نجات جان خويش متوسل به ننگِ دروغ شد و پسركشى را هم بر ليست كشت و كشتار ناسيوناليستى اش افزود. درخت نبوغ تو جز پادشاهى بى خاصيت و سلطنت سلطه گرى چه بار داد؟ مردم ايران را امثال تو آنچنان معتاد شاه و دربار و آقاى بالاى سر كرده اند كه با چندين دهه دموكراسى و آزادى و برابرى هم نمى توان اعتيادشان را زدود. شما اين مردم را " بنده" به وجود آورده ايد. افتخار اين خلق بندگى است نه آزادى. و اين تقصير آموزه هاى موذى شماست.

2

گمان كردم كه با من همدل و همدین و همدردی / به مردی با تو پیوستم ندانستم كه نامردی / چه گویم بر سرم با ناجوانمردی چه آوردی ...
شهريارا تو چكيده ى فرهنگى را به نظم در آورده اى كه خود قربانيش بودى. فرهنگى كه نامرد است ، كه ناجوانمرد است. مرا اما با " گمان " تو كار است استاد؟ هميشه در كمين اين " گمان خير " بوده ايم. چرا " گمان شر " را نديدى در پس كوچه هاى تهران؟ كه شر امروز تمثيلى و فراگير است. كه شر امروز در سايه ى همدلى و همدينى و همدردى تو و ما دارد ريشه هايمان را مى سوزاند. مرا با گمان تو كار است. من با زمينه ها و دلايل اين " گمان خير " كار دارم. اين گمان خير تو جسارت و جرئت كلام را از نويسنده ى امروز آزربايجانى گرفته است. اين "گمان خير "، متن ما را در لايه هاى محافظه كارى و تزوير و بى خاصيتى گم كرده است. به تو حرفى نيست كه رجعت تو از گمان خير به سمت ترديد در مردانگى تسلط قابل ستايش است. اما هنوز هم بعضى از نويسندگان حاضر آزربايجان در دام اين " گمان خير " دست و پا مى زنند. اين در حالى است كه شر از ناز و عشوه ى آيين ديگرى ستيزى مى ريزد. و يا شايد اين گمان خير ت مثل صلحى تحميلى است. صلحي كه به قول ماركوزه حاصل ناتوانى مظلوم است. گمانه زنى هاى نسل من اما رنگارنگ و متفاوت است و خواهد بود استاد.

3

آه ايوب، ايوب، ايوب. حكايتى كه تو بر دوش گرفته اى مردانگى رنج است. گستاخ و بى پروا و البته سانسورچى. رنج تو مركزيت ايمانى است كه اكنون شكاف برداشته است. همه ى معادلات گرد تو و خدا مى چرخد و آنكه بيشتر در متن اين معادلات قرار دارد نه تو هستى و نه خداى تو. اين زن توست كه در پشت پرده ى روايت رنجت به رستگارى انسان درد مى كشد. زنى كه هم درد و زخم تو را تحمل مى كند و هم بى محلى خداى تو را نسبت به خويش. مرا كه شرقى سر كنده اى هستم در غرب شيك و تنها و پر استرس و به شدت سياسى، آزمون هاى لجبازانه ى خداى تو و مردانگى صبر و عناد و زخم هاى تو به رستگارى نخواهند رساند. مرا زنانگى خجول و ساكت زنى كه قربانى جنگ سرد بين تو و خداست به رستگارى مى رساند. زنى كه گرفتار ماراتون بين تو و خداى توست. مرا زنانگى روايت و افسانه و حقيقت به رهايى و آزادى گره مى زند. من زاده ى زنانگى متن و زبان هستم. رنج من و شادى من متن است و زبان.

 

4

ببخش شمس تبريز، من آن خط سوم نيستم. من ديگرىِ خط خطى شده هستم. طورى خطم كشيده اند كه خيط و خراب خويشتن و ديگران هستم. تبريز تنها تفاهم بين من و تو است. هر دو تبريز بر دوش آواره ى غربتِ انسانيم. مى بينمت فراز خطوط و مرزها. مى چرخى و مى رقصى ، و پيوسته و مدام قالب مردار مولوى را در هم مى شكنى. و من حريف اين شكستن و از نو طرح در انداختن نيستم عزيز. كه مولاناى من بزرگ و پيچيده و تو در توست. كه جهان مولاناى من است. و شايد چگونه زيستن ما نه، بلكه چگونه مردن ما تنها تفاهم بين ماست. تو را حسادت ديگرى ستيزى كشت و مرا سياست ديگرى ستيزى مى كشد. تو را جماعتى عنود كشتند و ما را جامعه ى بسته مى كشد. حقيقت، هويت توست و هويت، حقيقت من.
من نه شمسِ تبريزم نه ماه تبريز. من ماهىِ هويت فهم هستم. فهمِ مفهومى از تو كه تبريز است.

 

 

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

محمدرضا لوایی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.