رفتن به محتوای اصلی

ایران در ساحت اندیشه مصرف کننده ای بیش نیست
07.02.2016 - 18:10

 

 

 

ما رؤیاهایی داریم که بر اساس آنها تصورات خویش را سر و سامان می دهیم اما نظریه هایی هم داریم که بر اساس آنها تصویرهای مستبد و دموکرات موجود در جهان و منطقه را ارزیابی می کنیم. در مورد ایران به نظر من مجموعۀ فکری آن از اپوزیسیون گرفته تا قلب تهران به جای نظریه پردازی به رؤیاسازی روی آورده اند. بعضی از آنها در خارج از ایران گرد اندیشۀ راسیستی آریایی و سلطنت طلبی پرسه می زنند و بیشتر به دنبال احیای سلطنت و امپراطوری خیالی لفظ بازی می کنند. جالب است که همین رؤیا پردازی را هم با پز و ادای دموکراسی توجیه می کنند اما خودشان هم به خوبی می دانند که تفکر آنها با ساز و کارهای دموکراسی جور نیست. گروهی دیگر از اپوزیسیون ایرانی دارند با مفاهیم دینی و مبانی اسلام سیاسی و غیر سیاسی سر و کله می زنند. جاسازی تز مدارا و تساهل  در اصل به تثبیت حکومت دینی می اندیشد. نهایتش شاید  آنها بر جدایی دین و سیاست سر فرود آورند اما دین متغیری اساسی برای آنهاست و برای همین نظریه ای که برای تغییر ارائه می دهند منهای دین بی معنی است. جنبش سبز، اصلاحات، سروش بازیهای وقت تلف کن ، بستره ای پنهان برای بنیادگرایی اند. در اندیشه های آنها اصول و مبانی و احکام طرد نمی شوند بلکه پنهان می شوند. بخشی دیگر نیز به سکولار - دموکراتیزه کردن اندیشۀ ایرانی می اندیشند. نقطه ضعف این گروه این است که تصاویر روشنی از سکولاریسم ایرانی و یا دموکراسی ایرانی ارائه نمی دهند و فکرشان فقط در حد پیشنهاد است. ناکارآمدیِ مجموعۀ فکری ایرانی و کپی برداری آنها از محصولات فکری دیگران ما را به این نکتۀ مهم سوق می دهد که دغدغه های واقعی حقوق بشری و آزادی خواهی اگر فرهنگ سازی نشود تنها در حد بهانه های سیاسی مخالفان و موافقان باقی خواهد ماند. 
‎به نظر من مهمترین گروهی که به نوعی از جانب مجموعۀ فکری ایرانی رانده می شود گروهی است که ایران را خالی از نظریۀ همزیستی و حقوق بشری و " دیگری دوستی" دریافته و سعی دارد نظریه ای متفاوت برای جهانی شدگی و دموکراسی ارائه دهد. این گروه اما قبل از همزیستی فرهنگی و سیاسی به بهزیستی فرهنگ و سیاست می اندیشد. این گروه دارد مبانی فرهنگ و هویت و زبان خویش را از چنگال سانسور و آسیمیلاسیون و حذف شدگی رها می سازد. نخست باید به تندرستی فرهنگ و هویت همت گماشت تا بعد به همزیستی و موضوعاتی نظیر آن رسید. ملت ها و زبان ها و فرهنگ های محکوم در ایران دارند از ظلم و ستم فرهنگ آریایی و زندانبانیِ زبان حاکم  به نظریه ای برای تغییر می رسند. در نظر داشته باشید که این گروه به همان اندازه که برای رهایی فرهنگ خویش  می کوشد به نجات فرهنگ حاکم از محتوای خشن و سلطه گر  نیز می اندیشد. 
‎در کل باید عرض کنم که اتاق فکر ایرانی در داخل ایران و برای ایران شاید خودش را بزرگ و کامل حس می کند اما این احساس برای امثال ما مفهومی ندارد. شتر در خانه بزرگ اما در بیابان کوچک است. هر چقدر که از اتاق فکر ایرانی فاصله می گیریم متوجه می شویم سنگی بزرگ بر روی ماسه ها افتاده است.
‎باید قبول کرد ایران در ساحتِ اندیشه مصرف کننده ای بیش نیست. و در بحث همزیستی فرهنگی و سیاسی آن چنان غرق در مبانی رادیکال و بنیادگرایی است و به قولی آنچنان مثل سنگ، سخت و بسته و منجمد مانده است که همسایگان و همزیست های اجباری و اشغالی اش را بسانِ سنگ می خواهد. در کشاکش این تقابل  باید این نکته را هم در نظر داشت که اگر حلزون ها برای حفظ ظرافتشان سنگ حمل می کنند دلیلش در دلایل ظالم بیرون نهفته است.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

محمدرضا لوایی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.