رفتن به محتوای اصلی

نادرستی ترجمۀ کسروی و جعل سند پان ایرانیست ها
03.09.2015 - 23:33
 
 
 
مقدمه: در فرهنگ ادب زدۀ ایران که تحت تاثیر حماسه های عامیانۀ فردوسی تخیلات اساطیری به جای تحقیق نشسته بود، به اصطللاح محققین پان ایرانیست نظیر کسروی و یار شاطر، طبق تعریف پان ایرانیسم، نمی توانستند بویی از تحقیق واقعی برده باشند. آنچه که مورد تعجب است، اینست که حتی پان ایرانیست های مقیم خارج نیز با وجود امکانات بسیار تحقیق در خارج برای توجیه مالیخولیای پان ایرانیسم به جعل سند روی آورده اند. اینان حتی توان مطالعۀ منابع انگلیسی و آلمانی مذکور در مقالۀ مرا نداشته اند. کمااینکه برای درک صحت یک نظر در یک سند، کافی نیست که سطری را در یک صفحۀ معینی خواند، بلکه برای اطمینان از صحت آن نظر می بایستی کل منبع مطالعه شود. تا مطمئن شد که مولف در صفحۀ بعد همان نظر را با دلایل دیگر رد نکرده است. و یا همچنانکه در مقاله قبلی ام «روش غیر علمی و مدرک غلط آقای جوادی» اشاره کرده ام مثل کسروی در دو صفحه پشت سرهم، منابع متناقض در باره زبان ارمنی های هزارسال پیش نیاورده است! بحث تحقیقی کار هر کسی نیست. 
 
غلط بودن هر منبع ( نسخۀ چاپ) عربی از نوشتۀ ابن حوقل، هر ترجمه و یا هر ارزیابی از این نوشته که محتوی یا متضمن «عربی و فارسی صحبت کردن اکثر اهالی ارمنستان هزار سال پیش» باشد، از نظر منطق مسلم است! این یک مسئلۀ صرفأ منطقی است! این نادرستی حتی برای کسانی که عربی ندانند، اما سواد تاریخی داشته باشند، از اینجا روشن است که زبان اکثر اهالی ارمنستان در دوران سیاحت ابن حوقل، حداقل پانصد سال می شد که ارمنی بوده است. چون انجیل هزارو پانصد سال پیش به زبان ارمنی ترجمه شده است. وقتی آقایان کسروی یا یار شاطر بعنوان "محقق" پان ایرانیست براین امر مطلع نبوده باشند، تکلیف غیر محققین پان ایرانیست امروزی البته روشن است. لذا بحث منطقی با چنین کسانی ممکن نیست و نظر توضیح به خوانندگان است. 
 
اگر کسروی اهل جعل نبود، بعدأ می توانست به غلط بودن ترجمه و نظرش اشاره کند. اگر کسروی سواد تحقیق میداشت، منابع متناقض باهم نمی آورد و (همچنانکه در مقالۀ قبلی ام ثابت کردم)، منابعش را متهم به یاوه گویی، بی اعتباری، عوام بودن و مغرض بودن نمی ساخت. اگر آقای یارشاطر اهل جعل نبود، می توانست بعدأ به اشتباهش در ترجمه فارسی آن نوشته که دال بر فارسی و عربی بودن زبان ارمنیان هزار سال پیش است، اشاره کند! (1). باز اگر یار شاطر اهل جعل نبود، به تفاوت های اساسی ترجمۀ خود و کسروی (غیر از مورد تجمعه (م)) اشاره می کرد. ترجمۀ من از ابن حوقل به تایید عرب زبانان دانشگاهی و متخصصین آلمانی فرهنگ عربی رسیده و ربطی به ترجمۀ یارشاطر که از نظر متخصصین مذکور غلط است (!)، ندارد. 
 
ترجمۀ آقای یارشاطر غلط است(!)، از اینرو که او می بایستی " که آنها را بهم می پیوندد" را بعد از کلمه "ارمنستان" می آورد، تا نتیجۀ ترجمه اش «فارسی و عربی بودن زبان ارتباط (!) میان ارمنیان و آذربایجانی ها در هزار سال پیش» می شد. ارزیابی آقای یارشاطر در مقالۀ مذکورش که نوشتۀ ابن حوقل "گواه روشنی بر ایرانی بودن زبان آذربایجان در قرن چهارم هجری است." غلط است! چون اگر این نوشتۀ ابن حوقل گواه ایرانی بودن زبان آذربایجان در قرن چهارم هجری است، پس همین نوشته از نظر آقای یارشاطر می بایستی گواه ایرانی بودن زبان ارمنستان در قرن چهارم هجری نیز بوده باشد. در حالیکه این گواهی آقای یار شاطر (به جهت مسلم بودن ارمنی زبان بودن اهالی ارمنستان عصر ابن حوقل) غلط است (1). متاسفانه با اینکه من آقای یارشاطر را می شناسم، این مورد را نمی توانم غیر از غرضمندی بشناسم.   
 
جعل و غرضمندی پان ایرانیست های جدید الولاده در مقابل پان ایرانیست های رضاخانی از نوع کسروی از آنجا روشن است که حتی فارسی را هم غلط می خوانند. چون وقتی من در انتقاد از روش آقای جوادی (که رابطۀ آقای زهتابی با فرقه و دعوت صدام حسین از وی را در متن یک بحث به اصطلاح آکادمیک مطرح کرده است)، با قید زمان گذشته "بود"، سئوالی در مورد قابل ذکر بودن رابطه ایشان با «رادیوی اروپای آزاد» (که برطبق منابع متعدد تاریخی با سیا مربوط بود ) کرده ام. این نوشتۀ مستدل را غلط می خوانند. کمااینکه مسئلۀ مستقیمأ مربوط با بحث اینست که: آیا رابطه با فرقه یا صدام حسین بد است و لازم الذکر (آنچنانکه آقای جوادی مرتکبش شده است)، اما رابطه با سیا خوب است و غیر لازم الذکر؟ برای پان ایرانیست ها البته چنین است، اما در مقالۀ مستدلی چون مقالۀ من، برخلاف پیشفرض پان ایرانیستی باید چنین سئوالی را مطرح کرد. دقیقأ چنین جعل اتهام از سوی پان ایرانیست های جدید الولاده روشن می کند که چون آنها قادر به استدلال منطقی در برابر دلایل من نیستند، لذا مجبور به توسل به جعل اتهام عوامانه می شوند.
 
نهایت سخن برای خوانندۀ بی غرض این سئوال است که چون پان ایرانیست ها جوابی برای آن ندارند به مغلطۀ کودکانه روی می آورند: آیا زبان اهالی ارمنستان هزار سال پیش ارمنی بوده است، یا آنچنانکه کسروی و یار شاطر جعل کرده اند: فارسی و عربی؟
 
جواب این سئوال است که جعل و غرض نظرات پان ایرانیستی رضاخانی و امروزی را روشن می کند! 
 
حواشی و توضیحات:
 
(1) احسان یارشاطر: بخش «آذری» دانشنامه ایران و اسلام (جزء اول طهران ١٣٥٤). و
 
  - E. Yarshater, in „Encycopaediab Iranica, Azerbaijan VII. The Iranian language of Azerbaijan.
 
ـ ترجمه فارسی و انگلیسی نوشتۀ مذکور ابن حوقل در مقالات آقای یارشاطر هرچند که نیمه درست اند اما به عمد یا به سهو به صورت غلطی صورتبندی شده اند تا به ظاهر معنی غلطی بدهند: تا جائیکه خود وی نیز ظاهرأ در تشخیص معنی فارسی نوشته خویش خطا کرده است. در این ترجمه (بخش «آذری» دانشنامه ایران و اسلام (جزء اول طهران ١٣٥٤)) آمده است:
 
"زبان مردم آذربایجان و بیشتر مردم ارمنستان ایرانی (الفارسیه) است که آنها را به هم می پیوندد ...".           در این ترجمه متاسفانه چندین ایراد اساسی به آقای یارشاطر بعنوان "محقق" وارد است:
 
ـ اولأ کلمه "ایرانی" در این ترجمه اضافی است. همچنانکه در متن انگلیسی وی این منظور غلط خود را داخل پرانتز و بعنوان نوشته اضافه بر متن مشخص کرده است. اما تاسف اینجاست که گویا از نظر او دانشنامه فارسی لایق دقت کمتری نسبت به دانشنامه انگلیسی بوده است.
 
ـ ثانیأ از نظر نحوی درست این می بود که جمله ("که آنها را به هم می پیوندد") بعد از کلمه "ارمنستان" می آمد، به این صورت: "زبانی که مردم آذربایجان و بیشتر مردم ارمنستان را به هم می پیوندد، فارسی است". در این صورت این ترجمه مشابه ترجمه راقم می شد، که متاسفانه تنها ترجمه صحیح نوشته «ابن حوقل» می باشد. با این حال برای من بسیار عجیب است (!) که یار شاطر خود معنی جمله فرعی متن خود را ("که آنها را به هم می پیوندد") در نیافته است. چون در ادامه چه در متن فارسی و چه در متن انگلیسی می نویسد که: نظر ابن حوقل "گواه روشنی بر ایرانی بودن زبان آذربایجان در قرن چهارم هجری است." در حالیکه حتی نتیجه منطقی ترجمه خود یارشاطر و مخصوصأ محتوی آن ("که آنها را به هم می پیوندد") اینست: زبانی که مردم آذربایجان و اکثر مردم ارمنستان را به هم می پیوندد، فارسی و (تاحدی عربی) بوده است. و نه زبان مادری مردم آذربایجان و ارمنستان آن عصر!
 
ـ ایراد سوم اینست که آقای یارشاطر در مرجع و "رفرانسی" که در مقالۀ مذکورش به نوشتۀ کسروی داده است، اولأ از یاد آوری این که ترجمه کسروی و ترجمه خود وی (یار شاطر) از نوشتۀ «ابن حوقل» دستکم در دو مورد معیّن ازهم متفاوت و متضاد هم اند، و ثانیأ این که چرا کسروی نیم جمله ای را اصلأ ترجمه نکرده است (!)، خودداری کرده است! فقدان این توضیح ضروری در یک مقاله تحقیقی موجب تقلیل کیفیت تحقیقی مقالۀ آقای یارشاطر است.    
 

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

آ. ائلیار

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.