رفتن به محتوای اصلی

سابقۀ تاریخی زبان ترکی در ایران و آسیای میانه
درباره مقالۀ غیر علمی آقای جوادی
24.08.2015 - 14:20

اشاره: اخیرأ آقای جوادی نقدی در مورد کتابی از آقای زهتابی در بارۀ «تاریخ قدیم ترکان ایران» در این سایت نوشته است که در عین دعاوی علمی فاقد ارزش علمی و استدلال منطقی است. لذا آنچه که می آید ربطی مستقیم به کتاب آقای زهتابی ندارد، بلکه مربوط به محتوای نقد مذکور است.

نوشتۀ آقای جوادی نادرست و غیر علمی است و مبتلا به همان تعمیم ها و عوامیتی است که نویسنده در پی نقد آن در مورد دیگران بوده است. علمی نیست، چون نویسنده حتی در رابطه با دعاوی علمی تاریخی نظیر اینکه "... عِرض خودتان را ببرید و زحمت اهل علم را بدارید؟ ... واقعیت را طوری که هست قبول کنیم که زبان اکثریت مردم آذربایجان و ترکیه هزار و یا دو هزار سال قبل هر چه بود، بهر حال ترکی نبود" محتوی هیچ منبع و مرجع علمی برای این نظرات نیست. نویسنده با نوشتن: "مگر ترک های ترکیه بر خلاف همه دلایل و شواهد ادعا میکنند که قبل از کوچ ترک ها به بیزانس در قرن یازدهم م. همه ساکنین ترکیه کنونی اعم از روم و کُرد و ارمنی و خیلی قبل از آنها، مثلا هیتیت ها و غیره تُرک و یا تُرک زبان بودند؟"؛ نشان داده است که یا از قوم و سرزمین «هاتّی» (1) بی خبر است و یا از سر بی اطلاعی بین این قوم و «هیتّی (هیتیت)» ها که بعدأ به آناطولی آمدند، مغالطه کرده است.

از آنجایی که معلوم نیست تحصیلات مورد دعوی ایشان در زبانشناسی در چه حد و برای چه (؟) بوده و لذا اطلاعات ایشان از زبانشناسی که دعوی کرده است، تا چه حد می تواند باشد!؟ لذا برای اطلاع وی یاد آوری می کنم که برای تشخیص بین ایندو قوم از بین منابع کثیر زبان و فرهنگ شناسی مثلأ به منابع زیر که چندی پیش در مقاله ای آورده ام، رجوع کند (2).

کمااینکه اگر از این منابع مطلع می بود، می دانست که «هاتّی» ها بعنوان ساکنان اولیه ناحیۀ آناطولی (از نظر تدوین تاریخی) در هزاره های سوم و دوم قبل از میلاد، زبان غیر هندواروپایی (!) داشتند که اصطلاحات خویشاوندی اساسی آن نظیر «پدر» و «مادر» مشابه همان اصطلاحات ترکی (امروزی) بوده است. اصطلاحاتی که وارد زبان "هندو اروپایی" «هیتّی» های بعدأ وارد شده به آناطولی نیز شده اند. لذا منطقی است که از میان سه نوع زبان عمومی موجود و نیز (بواسطۀ روابط بازرگانی) رایج در آناطولی آن دوره، یعنی زبانهای غیر هندو اروپایی هاتّی و غیر هندو اروپایی اکدّی (آشوری) و بعد ها زبان هندو اروپایی هیتّی (2)، به رابطۀ میان زبان های غیر هندو اروپایی ترکی امروزی و هاتّی که لغات اساسی (!) مشترکی با هم دارند، توجه بیشتری بشود. به معنی دیگر هیتّی ها ترک زبان نبوده اند ولی زبان غیر هندو اروپایی هاتّی های مقدم بر آنها در آناطولی نزدیکتر به زبان ترکی است تا زبانهای مذکور دیگر در منطقه! رابطه ای که می بایستی بیشتر مورد تحقیق زبانشناسی قرار بگیرد. لذا بدون اطلاع از زبان غیر هندواروپایی هاتّی در آناطولی نویسنده خود باید عِرض خود ببرد و زحمت اهل علم را ندارد.

غیر علمی و غلط انداز بودن نوشتۀ آقای جوادی خصوصأ از اینجا محرز است که ایشان در نقد کتاب مذکور حتی زحمت رجوع به یکی از منابع اصلی همان کتاب که مقاله های تحقیقی دیاکونف معروف باشد، که بعدأ به صورت کتاب «تاریخ ماد» منتشر و دهه ها پیش حتی به فارسی هم ترجمه شده است، به خود نداده است (4). چون در این کتاب مرجع نیز از محتوای کتیبۀ سارگن (ساروکین) دوم حدود هشتصد سال (هزارۀ اول) قبل از میلاد ذکر شده است، که در آن از هفت ناحیه با اسامی ترکی که از میان آنها سه ناحیه و قلعه با اسامی ترکی(امروزی) و چهار ناحیه با اسامی مرکب ترکی و هندواروپایی اسم برده شده است. این اسامی ترکی، اسامی برگرفته از اصطلاحات اقلیمی مربوط به آب (سو) و کوه و صخره (قایا، دیش) به زبان ترکی امروزی اند. لذا سابقۀ سکونت اقوام ترک زبانی را حداقل از یکی دو قرن پیشتر در آن ناحیه ها را که امروز متعلق به آذربایجان ایران اند، ضروری می دارند؛ تا نواحی مورد سکونت دائمی (!) خودرا پس از طی زمان به اسامی به زبان ترکی خود نامیده باشند تا این اسامی ترکی چنان در مورد آن نواحی جا افتاده باشند، تا کاتبین شاه آشور به همان صورت ترکی وارد کتیبه های آشوری خود کرده باشند. و لذا از نظر منطقی (بر اساس داده های تجربی مکتوب تاریخی) سکونت اقوامی با زبان ترکی از حوالی نیمۀ دوم هزارۀ دوم قبل از میلاد در نواحی از آذربایجان کنونی محرز است.

نویسنده می توانست بر طبق دعوی علمی خویش، حداقل به ترانسکریپسیون ( فرانویسی) آقای گرانت فریم از کتیبۀ مذکور رجوع کند و خود از روی فرانویسی انگلیسی متن کتیبه، اسامی ترکی مذکور را دریابد (5).

اگر نویسنده اهل تحقیق در زبانشناسی می بود، متوجه می شد که اصطلاحات اساسی (مقولات طبیعی) زبان غیر هندواروپایی التصاقی ترکی (امروزی) نظیر «شو یا سو (آب)» را می توان در کتیبه های میخی به زبان التصاقی عیلامی (ناحیۀ مجاور آذربایجان امروزی) متعلق به همان هزارۀ های سوم و دوم قبل از میلاد یافت (3). اصطلاحی که با علامت میخی "رودخانه" ثبت شده است. کمااینکه زبان ایلامی نیز زبانی التصاقی و غیر هندو اروپایی بوده است. لذا منطقی است که در علم زبانشناسی به سبب نتایج یادشدۀ کتیبۀ سارگن دوم به جای تحویل ضد علمی مسئله نظیر نویسنده به "هرچه بود"، در روابط زبانهای هم نوع ("التصاقی غیر هندواروپایی") عیلامی و ترکی در دو ناحیۀ همجوار (!) در دوران مشابهی (هزاره های دوم و اول قبل از میلاد) (!) توجه و تحقیق شود.

به این ترتیب روشن می شود که نوشتۀ آقای جوادی فاقد حداقل معیار های علمی است که غلط اندازانه در پی دعوی آنست!

اما اشکالات این نوشتۀ پر مدعا منحصر به این موارد خاص نیست و محتوی نادرستی ها و ناروایی های عامیانه بسیاری است. چون وقتی نویسنده می نویسد که: " آذربایجانی ها و ترک زبان ها بیشتر از هر ایرانی دیگر ایرانی تر بوده اند. از نظر «ملیت» و «ایرانیت» بین بنده تبریزی و فلان دوست تهرانی و یا شیرازی بنده فرقی نیست." خود به تعمیم ها و ناروایی هایی دست زده است که با اشاره به ""اشتباه فاحش دوم اینکه اگر چه این هموطنان مرتبا میگویند و تکرار میکنند که معیارآنها در فکر و رفتارشان مشخصات بیولوژیک و «نژادی» انسان ها نیست. اما همیشه وقتی «تُرک» میگویند منظورشان فقط زبان و فرهنگ نیست، ملیت، قومیت و «نژادی» است." سعی دارد در  زابطه با همان تعمیم ها به دیگران ایراد بگیرد.

چون نویسنده خود میان "ایرانیت (هویت ایرانی)" و سکونت در ناحیۀ جغرافیایی ایران مغلطه کرده است. و به عین آنچه که به دیگران ایراد گرفته است، منظور خود وی با بیانش متفاوت است! چون او نه تنها تعریفی برای این "ایرانیت" کذایی بدست نداده است و آن را با سکونت در محدودۀ جغرافیایی ایران اشتباه کرده است. بلکه حتی تعریفی برای "ملیت" نیز ننوشته است. کمااینکه این نوع مقولات (ملت و ملیت) از نظر جامعه شناسانی چون موریس گودولیه و بندیکت آندرسن (6) مردود و از نظر من مطلقأ قابل تعریف منطقی یا علمی نیستند. نویسنده عوامانه اندیشیده و کور کورانه ایرادات خود را در تخلیط مقولات به دیگران نسبت داده است. کسی که خود با تعمیمات کار می کند، حق ایراد به دیگران در این مورد را ندارد. اما بدون تعریف منطقی "ایرانیت" کذایی نمی توان هیچ استدلالی را متکی بر آن ساخت و دعوی علم نمود. علم می بایستی صرفأ متکی بر مقولات تعریف شده باشد!   

او متوجه نیست که به فرض محال هر تعریفی هم که برای ملیت ایرانی به دست دهد، این "ملیت" (ایرانی) مطابق تغییرات قومی و جغرافیایی ساکنین ایران در طول تاریخ، مقوله ای متغییر خواهد بود؛ و نه مقوله ای ثابت در طول تاریخ که بتوان از آن ضرورتی ماورای واقعیات زمانی و مکانی مشخص استنباط کرد.

اما حتی اگر تمامی این ناروایی ها را حمل بر اشتباه و عدم اطلاع نویسنده از موازین علمی بکنیم، غرضمندی عمدی او در تلنگر سیاسی به دیگران قابل گذشت نیست. چون اگر به نظر نویسنده، ارتباط سیاسی و ایدئولوژیک آقای زهتابی با «فرقه» و "رفتن با دعوت صدام حسین به بغداد" چنان مورد ایراد است، که اورا وادار به تذکر آن در نقد کتاب مذکور کرده است. چگونه ارتباط سیاسی خود نویسنده با «سیا» و آژیتاسیون ایدئولوژیکی وی در «رادیوی آزاد اروپا» که تشکیلاتی کاملأ سیاسی بود (7)، قابل ایراد نیست؟ کمااینکه انصاف منطقی از بدیهیات یک نقد علمی است!

اشتباهات منطقی دیگر نویسنده در اینست که او نه تنها از جنبۀ علمی به تحقیق سوابق تاریخی زبان ها نمی نگرد، بلکه نظیر بسیاری پان ایرانیست ها علت و معلول این بحث را تعویض کرده است. در حالیکه جریان تاریخی این بحث نشأت یافته از مساعی طولانی نژاد پرستان و پان آریانیست های اروپای قرون پیش برای توجیه برتری "نژاد" موهوم آریایی بر دیگر اقوام از طریق توجیه تقدم و تعمیم "زبان های هندواروپایی" در نواحی متمدن بر زبانهای دیگر بوده است. مساعی ای که از یکسو منجر به فاشیسم و نازیسم در کشورهای "صاحب علم" اروپایی شد و از سوی دیگر زبانشناسی باصطلاح علمی را تا امروز آلوده به پیشفرضهای نژاد پرستانه ساخت (8). لذا هر عکس العملی از جانب متکلمین به زبانهای غیر هندواروپایی نسبت به این روال نژاد پرستانه، ضد علمی و غیر منطقی طرفداران تقدم زبانهای هندو اروپایی (8)، معلول این ناروایی های مدعیان زبانهای هندواروپایی محسوب می شود! به معنی دیگر این باصطلاح محققین مدافع تقدم زبانهای هندواروپایی و مدافعان برتری فرهنگ کذایی آریایی و طرفداران "اتحاد ایران رضا شاهی" نظیر احمد کسروی بوده اند که با سوء استفادۀ سیاسی از موضوعات علمی زبانشناسی، بحث را غیر علمی کرده اند (9). لذا وقتی کسی با سابقۀ آژیتاسیون سیاسی در رادیوی سیا در تداوم  نظرات کسروی به این صورت "که زبان اکثریت مردم آذربایجان و ترکیه هزار و یا دو هزار سال قبل هر چه بود، بهر حال ترکی نبود" دعوی علم می کند، صحت این ادعا پیشاپیش مشکوک است؛ و همچنانکه نشان دادم از نظر منطقی و علمی مردود است.

بنظر من این نوشته سوء استفاده سیاسی از مسائل علمی زبانشناسی و تاریخ، و تبلیغ مواضع و علائق سیاسی مشخص نظیر اتحاد ایران به قیمت جعل تاریخ محسوب می شود. در حالیکه علائق و تبلیغات سیاسی نباید هیچ دخالتی در بحث علمی موضوعات تاریخ و زبانشناسی داشته باشند. موضوعاتی که می بایستی صرفأ به طرز منطقی و بر اساس داده های تجربی و معیار های علمی تحقیق شوند.

---------------------

حواشی و توضیحات:

(1) Hatti.

(2) Trevor Bryce, „The Kingdom of the Hittites”, New Edition, Oxford University Press, 2005.

- Gerd Steiner, „The immigration of the first Indo-Europeans into Anatolia reconsidered“, The Journal of Indo-Europeans Studies, 18, 1990.

ـ علت اینکه من در ابتدا زبان های هندو اروپایی را داخل گیومه " ..." (باصطلاح) قرار داده ام، اینست که متخصصین اخیرأ شک منطقی در قراردادهای تعلق به زبانهای هندواروپایی ابراز کرده اند: بنگرید به:

J. - P. Demoule, „ Mais où sont passés les Indo-Européens ? : Le mythe d'origine de l'Occident Broché”, Seuil.

(3) رقیه بهزادی ، "قوم های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران"، انتشارات طهوری، ویرایش جدید، 1386. 

(4) ای. م. دیاکونوف، "تاریخ ماد"، ترجمه کریم کشاورز، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ چهارم (1377)، صص  199.

(5) Grant Frame, “ The inscription of Sargon II in Tang-I Var”, Orientalia 68. (1999), S. 31-57.

6) B. Anderson, „Imagined Community“, (revised Ed.) London, Verso;
M. Godelier, “Stamm, Ethnie, Staat”, Lettre International, 91.

(7) به عکس نویسنده من با ذکر منبع و مدرک استدلال می کنم. برای فهم رابطۀ       «رادیوی "آزاد" اروپا» با «سیا» بنگرید به کتاب تحقیقی:

F. S. Saunders, „Who paid the Piper ? The CIA and the Cultural Cold War“, 1999, Grant Books, London: (Wer die Zeche zahlt …), 2001, Siedler.

(8) J. - P. Demoule, „ Mais où sont passés les Indo-Européens ? : Le mythe d'origine de l'Occident Broché”, Seuil.

ـ نیز بنگرید به نقد این کتاب در:

C:\Users\Acer\Documents\Sprachwissenschaftler - Die Legende vom verschollenen Indo-Germanen.htm

(9) برای درک نگرش سیاسی افراطی احمد کسروی به مسئلۀ سابقۀ زبان ترکی در آذربایجان بنگرید به نظرات وی منتشر شده در (نشریه پرچم سال  1322ـ1321  . تجدید چاپ شده در سال 2004 ـ 1383 وسیله انتشارات خاوران (صفحه  81): "این آرزوی ایرانیانست، آرزوی همگی ماست. ما این را به یاری خدا از پیش خواهیم   برد و همه زبانها را جز فارسی از میان خواهیم برداشت. من که در اینجا ایستاده ام زبان مادرزادی من ترکی بوده ولی همه می دانند که چه کوشش هایی به کار می برم (!) که آن زبان از ایران برافتد. ترکی برافتد، عربی برافتد، آسوری برافتد، ارمنی برافتد، کردی برافتد. ارمنیان اگر از مایند باید با زبان ما درس خوانند و سخن گویند".

ـ نادرستی نظرات ظاهرأ زبانشنسانۀ کسروی که متکی بر ترجمه غلطش از یک متن عربی است، قبلأ در همین سایت و پیشتر از آن در سایتهای دیگر مطرح شده است. در این مورد بنگرید به:

http://www.iranglobal.info/node/45176

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

آ. ائلیار
برگرفته از:
ایمیل دریافتی از نویسنده

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.