رفتن به محتوای اصلی

سیاست چیست و چگونه می‌توان از این بحران خارج شد؟
17.08.2015 - 12:27

حقیقت این است که من هیچ وقت با سیاست کاری نداشتم و یک آدم سیاسی نشدم،همیشه از سیاست خبر داشتم،اما هیچ وقت وارد این بعضی‌‌ها نشدم.

سیاست برای من نمایش قدرتی‌ است که چند نفر در آن نقش اول هستند و بقیه از پشت پرده بی‌ خبرند و در واقع سیاه لشگرند.همیشه زمانی‌ که سیاه لشگر‌ها را مشاهده میکنمهسسی را در درونم حس می‌کنم که نه بی‌ خود علیه کسی‌ شعار دهم و نه بی‌ مورد برای کسی‌ هورا بکشم.سیاست بهانه‌ای شده است برای جدا کردن آدم‌ها از هم و فرقی‌ نمیکند که به چه زبانی صحبت میکنند و برای کجای این دنیا هستند،انگار باید به دیگران زور بگویی و افزارشان را به دست بگیری و یا به ظلم تن‌ بدهی‌ و قبول کنی‌ که شرایط همین است که هست.جهت گیریهای سیاسی باعث شده به جای اینکه کنار هم بایستیم،رو در روی هم باشیم و به جای پیشرفت رو به عقب برویم و پسرفت کنیم.

فکرش را که میکنی‌ میبینی‌ سیاست بد جوری این فرهنگ را ویران کرده است طوری که انگار سیاست از یک در وارد شده و از در دیگر اخلاق خارج شده است،به طور مثال سیاست باعث شده است که تقصیرها رو همیشه گردن شخص دیگری بیندازیم و یا حتی حاضر نباشیم هیچ مسئولیتی را قبول کنیم تا خرابی‌‌ها را بسزیموا همیشه مشکل از بقیه بوده است و ما قیافه‌ای حق به جانب داشته‌ایم و این ارتباط بین سیاست و توجیه برای من خیلی‌ جالب است .اگر دیدی که منافعت رو به خطر است،سیاست می‌گوید چشمانت را به روی حقیقت ببند و خودت را به کوری بزن،سیاست از ما آدم هایی ساخته است که نا‌ن را به نرخ روز می‌خوریم و هر کسی‌ که با ما مخالفت کرد با پشت دست بر دهانش می‌زنیم ،سیاست با ما کاری کرده است که حتی نمیتوانیم به سایهٔ خودمان هم اعتماد کنیم و مخالفان را به فحش میکشیم و نمیتوانیم محترمانه انتقاد کنیم،یادمان داده است که باید هر قدر که می‌‌توان ظالم بود،بی‌ خود نیست که از قدیم میگویند این سیاست بسیار نامرد و کثیف است و وقتی‌ همه چیز در سیاست خلاصه میشود ،دیگر برای شناخت انسان ریش و کروات ملاک فهم و شعور میشود نه آدمیت و نه وجدان.

سیاست ما را از هم جدا و به خون یکدیگر تشنه‌ می‌کند و برای به دست آوردن پول و قدرت هر کاری که زشت است را انجام میدهیم،سیاست باعث شده است از خودمان فاصله بگیریم و یادمان برود که چه کسی‌ هستیم و اصلا مسئولیت ما در این دنیا چه هست و به دنبال چه چیزی هستیم.

من میگویم دستانم خالی‌ و مشکلاتم بسیار است، اما سیاست می‌گوید خوشبختی‌ تو در گرو مذاکرات هسته‌ای می‌باشد،میگویم دوستانم هر کدام خواستن حرفی‌ بزنند یا در بند هستند یا به زیر خاک رفته اند،اما سیاست می‌گوید توجهی‌ نکن و به کارهای دیگرت رسیدگی کن،من میگویم که می‌خواهم راجع به حق و حقوقمان صحبت کنم اما سیاست می‌گوید که حسابتان را چک کنید تا ببینید یارانه‌ها واریز شده است یا خیر؟

در نهایت من میگویم جواب این همه خرابی‌ را که به بر آورده اید را چه کسی‌ میدهد؟

میگویند الان فقط به جلو نگاه کن ،که نوبت امید و تدبیر می‌باشد و نتیجه این میشود که به امید سیاست دست بسته و چشم به در منتظر نشسته ایم،که یک نفر بیاید و ما هم به خیابان‌ها بریزیم و بگوییم که فلانی‌ متچکریم،یکی‌ با خودش می‌کشاند به عقب و هزار مدل بیچارگی و سختی و یکی‌ دیگر می‌‌آورد سر خانهٔ اول و می‌گوید خیال کن که الان خوشبخت هستی.‌
آزادی و دموکراسی را جمهوری خونخوار اسلامی از ما گرفته است و باید این حکومت را کنار بزنیم و بدانیم که آزادی و دموکراسی فرمولی نیست که کسی‌ بتواند یک دفعه آن را به ما بدهد،بلکه آزادی را هر نفر باید اول از خانهٔ خودش شروع کند،از رابطه خود با همسر و فرزان و خواهر و برادر و دوست و همکار و هر شخص دیگر و حاضر باشد این جمله را بگوید که شاید من اشتباه می‌کنم و طرف مقابل راست می‌گوید،اما تا وقتی‌ که خیانت می‌کنیم و دروغ میگوئیم و رشوه میدهیم و درگیر فساد هستیم و تا وقتی‌ که منیت داریم و قضاوت می‌کنیم و جوگیر می‌شویم و بی‌ سواد هستیم و تا زمانی‌ که خودمان و فرهنگمان را درست نکنیم ، وضعمان به همین شکل می‌باشد و هر کس هم که بیاید، انتخاب ما از بین بد و بدتر می‌باشد و در واقع تنها راه نجات ما از تمام مشکلات و بد بختیها باز گشت به خودمان می‌باشد تا بتوانیم یک دنیای جدید خلق کنیم و راه و رسمی‌ داشته باشیم که تا ابد ماندگار شود.

دنیائی که تنها رسمش حرکت جمعی‌ به سمت تکامل است و دوری کردن از هر گونه سیاستی که منجر به جدایی و تقابل میشود،دنیائی که مهر دادن و توجه کردن تنها زبان آدم‌ها میشود و برای ساختن این دنیا هم به هم رو میکنند و قهرمان پروری رنگ می‌بازد و مردم از خودشان شروع میکنند،دنیائی که فکر نکنیم ریشه همه مشکلات ما سیاسی است وقتی‌ بفهمیم که بد جوری سرمان کلاه رفته است و سیاست کاملا یک بازی بوده است،دنیائی که در آن کرامت انسانی‌ ، آگاهی‌ و اخلاق ارزش دارد،نه دنیائی که در آن توسط سیاستمداران انسان‌ها ساده لوح فرض بشوند.

به امید آبادی و آزادی ایران و روزی که دیگر عاری از هر گونه تظاهر نمائی باشیم!

محسن دارائی

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.