رفتن به محتوای اصلی

امکانسنجی استقلال آذربایجان
11.07.2015 - 18:38

اخیرا مطالبی در مورد چرایی و امکان استقلال آذربایجان جنوبی منتشر می شود، به عنوان کسی که در بطن حرکت ملی آذربایجان جنوبی است و به عنوان یک آنالیست، به بررسی امکانسجی استقلال آذربایجان جنوبی پرداختم و در این مقاله نشان خواهم داد که استقلال آذربایجان جنوبی امکانپذیر است و هزینه آن هم ممکن است کمتر از فوایدش باشد، این مقاله فقط یک آنالیز است و به معنای موافق یا مخالف بودن نگارنده با استقلال آذربایجان جنوبی نیست

مقدمه

1-      زمانی که سازمان ملل تشکیل شد در دنیا کمتر از 50 کشور وجود داشت در حالی که امروزه بیش 200 کشور عضو سازمان ملل هستند یعنی به طور متوسط هر کشور به چهار کشور تقسیم شده است، حال از ساکنان هر یک از این کشورها(چه فقیر چه غنی) در مورد استقلال بپرسید شاید اکثریت طرفداری دوستی و همکاری با همسایگان خود باشند ولی در مورد درست بودن استقلال شکی ندارند و به هیچ وجه خواستار پیوستن به کشور دیگر و از دست دادن استقلال خود نیستند، یعنی استقلال یک ارزش ذاتی است که از نظر هر انسانی، در صورت عدم دخالت و فشار عوامل خارجی، داشتن آن بهتر از نداشتنش است

2-      استقلال خواهی یک حق طبیعی هر انسان یا گروهی از انسانها است و اگر استقلال و جدایی گروهی از انسانها از گروهی دیگر، هیچ منفعتی برای هیچ یک از طرفین نداشته باشد هم، دلیلی بر منع آن و یا سرزنش آنها نمی تواند باشد.

3-      استقلال خواهی گروهی از یک اتنیک یا ملیت ، به معنی استقلال آن اتنیک و سرزمینهای متعلقه نیست و تنها نشان دهنده افکار بخشی از جامعه است و باید به رسمیت شناخته شده و دیده شوند. حکومت و مجلس محلی اسکاتلند در دست حزب استقلال طلب است ولی زمانی که امکان استقلال فراهم شد و بریتانیا نیز با رفراندم استقلال اسکاتلند موافقت کرد، مردم اسکاتلند به استقلال رای منفی دادند. بر عکس آن نیز در کردستان عراق اتفاق افتاد، تقریبا  همه مردم کردستان موافق و در آرزوی استقلال هستند ولی به علت درک حساسیتهای همسایگان و امید به کسب برخی از امتیازها که درصورت استقلال منتفی خواهد شد(مانند انضمام کرکوک) از اعلان استقلال دوری می گزینند

یعنی اصولا استقلال یک مفهوم ارزشی و مثبت است و کسانی که مخالف آن هستند باید دلایل خود را در مخالفت با آن اعلام بکنند، با این حال برای آغاز بحث یک مثال می زنم، فرض کنید چند شریک، داری یک شرکت معتبر هستند، شرکا ممکن است با همدیگر فامیل و یا دوست باشند و یا هیچ قرابتی با هم دیگر نداشته باشند. این شرکت ممکن است سابقه تاریخی زیادی داشته باشد و یا جدیدالتاسیس باشد..در طول تاریخ شرکت، ممکن است شرکا سابقه اختلاف و درگیری زیادی با هم داشته باشند و یا همیشه با تفاهم و همدلی در کنار هم بوده باشند. وضعیت فعلی مالی شرکت ممکن است خوب یا بد باشد. برآورد وضعیت آتی شرکت ممکن است خوب و یا بد باشد. هیچ کدام از این موارد دلیل نمی شود که هر یک از شرکا آرزوی گرفتن سهم خود از شرکت و داشتن شرکتی مستقل برای خود نداشته باشند، یعنی در حالت عادی هر یک از شرکا حق دارد که بخواهد به تنهایی داری شرکت باشد و همه امورات شرکت خودش، بر اساس نظرات و خواسته های خودش اداره بشود. دلایلی که مانع از استقلال و جدایی شرکا از همدیگر می شود را می توان در دو دسته تقسیم کرد:

1-     هزینه جدایی، یعنی ممکن است دیگر شرکا با تبانی همدیگر هزینه زیادی بر جدایی خواه تحمیل بکنند به نحوی که نتواند جدا شود و یا پس از جدایی نتواند شرکت آرمانی خود را تاسیس بکند، هرینه ها ممکن است مالی باشد ویا تهدید و جانی باشد

2-     عدم کسب سود مورد نظر پس از جدایی، یعنی ممکن است پس از جدایی، شرکتی که با سهم خود تاسیس کرده ایم امکان سودآوری کمتری داشته باشد و سود حاصل از تقسم سود کلی شرکت در بین سهامداران، بر سود شرکت اختصاصی فرد بچربد

حال شرکتی را تصور بکنید که یکی از سهامداران بیشترین سهم (مثلا 40%) را دارد و با زد و بند و کلک، کل امورات شرکت را در دست خود گرفته، اموال شرکت را چپاول می کند و با سیاستهای خاصی بین دیگر شرکا اختلاف افکنده و مانع از اتحاد دیگر شرکا و گرفتن حقشان می شود، در چنین حالتی هیچ یک از شرکای دیگر امیدی به آینده شرکت نخواهند داشت و هر یک به دنبال آن خواهند بود که هر چه زودتر سهم خود را گرفته و جدا شوند و اگر امکان جدایی وجود نداشته باشد عموما با اختلال در امورات شرکت و ممانعت در مقابل تصمیم گیری ها، شرکت را به وضعیتی می رسانند که دچار بحران شده و مجبور به تجزیه و کوچک شدن شود.

چرا استقلال

ملت آذربایجان مثل هر ملت دیگری، اگر در ایران هیچ مشکلی نداشته باشد هم، حق دارد استقلال داشته باشد و باید این حق را به رسمیت شناخت همانطور که اسکاتلندی ها با وجود آن که هیچ مشکلی(حداقل همانند مشکلات ما) نداشتند ولی گروهی از مردم خواهان استقلال هستند و همه دنیا به این خواسته آنها اخترام می گزارد. غیر از این مورد، ملت آذربایجان در چارچوب ایران با انواع مشکلات و تبعیضها دست به گریبانند و برای حل آنها به دنبال چاره هستند مهمترین مشکل در آذربایجان عدم شناخت هویت آنها می باشد، الیت حاکم بر ایران هنوز هویت ترکی مردم آذربایجان را به رسمیت نمی شناسد، و همین مضوع سر آغاز هزاران مشکل دیگر است در بحث فرهنگستان زبان ترکی شاهد بودیم که کل مجادله بر سر کلمه ترکی بود و حاضر شدند هر کاری بکنند تا کلمه ترکی نباشد یعنی ادامه انکار هویت ترکان آذربایجان. من در این مقاله نمی خواهم در مورد تبعیضهایی که بر ملیتهای غیر فارس وجود دارد بحث بکنم چون این بحثها به کررات در همه جا وجود دارد و هر کس کمابیش با آنها آشناست. فقط این نکته را هم یاد آوری بکنم که حتی کوچکترین حقی که در قانون اساسی، بدون به رسمیت شناختن هویت ملیتهای غیر فارس بیان شده است، در این کشور اجرا نمی شود و شاید تنها کشور دنیا باشیم که در آن کاندیدای ریاست جمهوری در تبلیغات انتخاباتی، قول اجرای قانون اساسی را می دهد و به خاطر آن رای می آورد و پس از رسیدن به ریاست جمهوری هزاران نفر از به اصطلاح روشنفکران داخل حکومت و اپوزیسیون درخواست می کنند که روئیس جمهور به آن قولش(یعنی اجرای قانون اساسی) عمل نکند

حال به طور خلاصه وضعیت ایران را از دیدگاه ملیتهای غیر فارس به صورت زیر می توان خلاصه کرد :

1-     کل ساختارهای سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی ایران تحت حاکمیت و در جهت منافع ملیت 40% فارس است

2-     این حاکمیت به طور مداوم در حال سرکوب خواسته های ملیتهای غیر فارس و حتی ملیت فارس می باشد

3-     امید بهبود وضعیت در این حاکمیت تقریبا صفر است و هر روز بیشتر از روز قبل درگیر ماجرا جویی های این حاکمیت هستیم

4-     امید تغییر ساختارهای حاکمیت به نفع خواسته های ملیتهای غیر فارس، نزدیک به صفر است یعنی اصلاح طلبان داخلی و اپوزیسیون خارجی نظام هم در مورد ملیتها با حاکمیت کنونی همفکر هستند و یا رادیکالتر از حاکمیت کنونی هستند

5-     امکان اتحاد ملیتهای غیر فارس برای تغییر ساختار های حکومت نزدیک به صفر است چونکه ملیتهای غیر فارس، غیر از مخالفت با حکومت و نظام حاکم، منافع مشترک دیگری با همدیگر ندارند و گاها منافعشان در تضاد با همدیگر تعریف شده است:

الف- از نظر فرهنگی ملیتهای غیر فارس قرابت فرهنگی چندانی باهمدیگر ندارند ترک، کرد، عرب، بلوچ، ... از نظر فرهنگی، بسیار متفاوت هستند  

ب- هر یک داری سرزمین جداگانه ای هستند که گاها لبه های سرزمینشان با هم در تداخل است

ج- از نظر اقتصادی دارای منابع متفاوت هستند مثلا عربها همانقدر که دوست ندارند نفتشان به سفره فارسها سرازیر شود به همان اندازه هم دوست ندارند نفتشان به سفره ترکها یا کردها یا بلوچها و ... سرازیر شود

با توجه به موارد بالا تنها راه چاره متصور در وضعیت کنونی، استقلال و جدایی هر یک از بخشهای سرزمینی مربوط به ملیتهای ایران می باشد که باید با هماهنگی و اتحاد همه ملیتهای غیر فارس صورت بگیرد. دلایل ایجابی استقلال بسیار واضح هستند ولی به دلیل موانع خاصی این اتفاق تاکنون نیافتاده است، دلیل آن را می توان به همان دو دلیل هزینه جدایی و سود پس از جدایی نسبت داد که در ادامه به آن می پردازیم

آیا استقلال عملی است؟

برای عملی بودن استقلال باید در مورد هزینه جدایی و سود حاصل از استقلال بحث بکنیم :

هزینه جدایی آذربایجان:

وقتی که این بحث پیش می آید همه ناگهان سناریوهای هولناکی را ترسیم می کنند که در آن بدون ذکر صریح نام فارسها، آنها را همانند صربها و داعشیها نشان میدهند که ملت آذربایجان را خواهند کشت، به زنانشان تجاوز خواهند کرد و همه منابع فرهنگی و اقتصادی این ملت را آتش خواهند زد و سالهای سال، مردم آذربایجان در سرزمین های سوخته با فرزندان زنا زاده و در نهایت بدبختی زندگی خواهند کرد، اگر واقعا فارسها چنین ملتی هستند که دلیل دیگری بر چرایی جدایی افزوده می شود ولی به نظر من نه فارسها چنین ملتی هستند و نه قدرت انجام چنین کاری را دارند. ولی به هر حال  هر نوع خواست استقلال ممکن است به جنگ بین ملیتهای مختلف و خصوصا بین ملیتهای غیر فارس و ملت فارس دامن بزند و در جنگ هم حلوا پخش نمی کنند حال بررسی می کنیم که اولا احتمال چنین جنگی وجود دارد یا نه و دوما در چنین جنگی هزینه آذربایجان چقدر خواهد بود.

معمولا صحنه آرایی استقلال آذربایجان جنوبی به این صورت تصور می شود که حکومت ایران با همین اقتدار و شاید هم بیشتر سرکار است و گروهی در آذربایجان اعلان استقلال کرده اند و ارتش به راحتی وارد عمل شده و استقلال طلبان را سرکوب خواهد کرد، چنین تصوری غیر منطقی است و هیچ یک از استقلال طلبان نیز چنین تصوری از استقلال ندارند من در اینجا تصور خودم را از لحظه استقلال آذربایجان جنوبی بیان خواهم کرد. استقلال طلبان هم با تداوم گفتمان استقلال طلبی تا رسیدن با آن نقطه طبیعتا اقدام عملی برای استقلال نخواهند کرد و تنها از هر قدم یا پیشروی که در جهت رسیدن به آن نقطه باشد حمایت خواهند کرد. از نظر من زمان مساعد برای اعلان استقلال به دو صورت می تواند تحقق یابد:

1-     ایران به مرور دموکراتیک تر شود، تمرکز حکومت کمتر شود، به مرور مجلسهای محلی تشکیل شود و در نهایت با لابی گری حکومت و مجلس محلی با حکومت ایران و قدرتهای منطقه ای و جهانی، امکان برگزاری رفراندوم برای استقلال آذربایجان جنوبی و بقیه ملیتها فراهم بشود و در صورتی که مردم به استقلال رای دادند، اعلان استقلال کرده و دولت رسمی آذربایجان جنوبی تشکیل شود

2-     همین وضعیت به مرور ادامه یابد، نارضایتی ها به مرور افزوده شود با اعتراضها و شورشهای محلی و سراسری حکومت مرکزی تضعیف و به نقطه سقوط برسد و در نهایت هر یک از ملیتهای ساکن ایران استقلال خود را اعلان بکنند و آذربایجان جنوبی هم همزمان با کردها، عربها، بلوچها، ترکمنها، لرها، و شاید گیلکها و مازندرانی ها و غیره اعلان استقلال بکند.

گزینه 1 بهترین انتخاب است و اصولا باید آرزوی هر کسی باشد و کمترین هزینه و یا شاید هیچ هزینه برای جدایی نداشته باشد ولی همانطور که در بخش قبل اشاره کردم من در ایران امیدی به رسیدن به آن موقعیت ندارم ولی برخی از استقلال طلبان آذربایجان، ممکن است امیدوار به آن موقعیت باشند و برای رسیدن به آن تلاش بکنند

گزینه 2 به نظر من با توجه به نقشه سیاسی ایران، گزینه محتمل به نظر می رسد حال در چنین موقعیتی هزینه استقلال آذربایجان جنوبی چقدر است، هزینه های استقلال آذربایجان جنوبی در چنین وضعیتی را معمولا بر اساس 2 فاکتور زیر بیان می کنند :

1-     هزینه تقابل با حکمیت فارس

در موقعیت فوق الذکر اصولا حاکمیت فارس متلاشی شده است و قدرت نظامی کنونی را ندارد، پرسنل آذربایجانی ارتش، سپاه، بسیج و نیروی انتظامی یا از کار برکنار شده اند و یا به آغوش ملت برگشته و در ارتش و پلیس آذربایجان خدمت می کنند و لذا قدرت سرکوب حاکمیت فارس به شدت کاسته شده است، سرزمین آذربایجان نسبت به سرزمین فارسها از یکدستی بیشتری برخوردار است و در صورت ماجراجویی فارسها، به دلیل وجود ترکهای بسیار زیاد در سرزمین فارسها، فارسها بسیار آسیب پذیر تر از آذربایجانیها خواهند بود و در صورت شروع جنگهای شهری، این جنگها در شهرهای فارس نشین خواهد بود نه در شهرهای ترک نشین آذربایجان، لذا فیش هزینه ای که به دست فارسها داده خواهد شد بسیار بیشتر از فیش هزینه آذربایجانیها خواهد بود و به همین دلیل امکان ریسک کردن فارسها و وارد شدن آنها به چنین ماجرا جویی بسیار کم خواهد بود

2-     هزینه تقابل با همسایه غربی یعنی کردها

به نظر من در این مورد بسیار بزرگ نمایی شده است و چنین تقابلی واقعیت پیدا نخواهد کرد در برخی لبه های سرزمینی مانند ارومیه، نقده، قروه، بیجار و ... ممکن است برخورد های مقطعی بین این دو گروه ایجاد شود ولی به نظر من سیاسیون و متفکران هر دو ملت به اندازه کافی از عقلانیت مناسب برخوردار هستند که از تبدیل آن به یک جنگ تمام عیار جلوگیری بکنند. توجه داشته باشید که وقتی که از کردها صحبت می کنیم منظورمان فقط کردهای ساکن ایران نیستند و به نوعی باید پیوستگی کردهای ترکیه و عراق را هم در معادله محسوب کرد، من در اندیشمندان و متفکران کرد عراق و ترکیه که تاثیر مستقیم بر کردهای ایران دارند این عقلانیت را می بینم که به 2 دلیل، انرژی خود را برای ماجراجویی در شهرهایی که جمعیت کردها در آن کمتر از 20% است صرف کرده و از خود چهره اشغالگر ایجاد نکنند اولا این  شهراها برای آنها اهمیت استراتژیک ندارد(مثلا شهرهای فوق نه کردها را به یک همسایه دیگر نزدیکتر می کند، نه نفت دارد و نه آنها را به دریای آزاد می رساند) دوما آرتش آذربایجان با توجه به آنچه که قبلا گفتم یک ارتش قوی خواهد بود که امکان شکست دادن کردها را به راحتی خواهد داشت. از طرف دیگر عموما آذربایجانیها نیز به صورت دیفاکتو، کردنشین بودن برخی از شهرهای آذربایحان غربی مانند مهاباد، بوکان، سردشت را قبول می کنند و حساسیتی زیادی در این مورد نخواهند داشت و در صورتی که مردم آن شهرها خودشان بخواخند به کردستان بپیوندند به صورت دموکراتیک آن را قبول خواهند کرد

 

سود کسب استقلال آذربایجان جنوبی

برای این بحث با توجه به مطالب قبلی من ابتدا تصور خود از آذربایجان مستقل شده را بیان می کنم :

1-      ایران تضعیف شده، ملیتهای مختلف آن مستقل شده و کشور خود را تشکیل داده اند

2-     آذربایجان جنوبی با آذربایجان شمالی متحد شده است و کشور آذربایجان مستقل تشکیل شده است

در چنین وضعیتی، موقعیت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی آذربایجان را با ایران(فارسستان) به شرح زیر می توان مقایسه کرد و نتیجه گرفت که آذربایجان در موقعیتی بسیار بهتر از ایران خواهد بود

الف- حکومت و دموکراسی

1-     آذربایجان با جمعیت نزدیک به 40 ملیون دارای جمعیتی بیشتر از ایران تجزیه شده خواهد بود و قدرت تاثیر گذاری بیشتری در دنیا و منطقه خواهد داشت

2-     آذربایجان به عنوان یک کشور اروپایی فرصتهای بسیار بیشتری برای رشد اقتصادی و نظامی خواهد داشت و هژمونی خود را در قفقاز و خاورمیانه گسترش خواهد داد

3-     عضویت در مجامع اروپایی، خواه ناخواه آزربایجان را از غلطیدن در دامان حکومت های دیکتاتور باز خواهد داشت همانطور که امروزه نیز الهام علیف با وجود آنکه تمایل زیادی برای خود رایی دارد ولی تحت فشار مجامع اروپایی مجبور به تعدیل در رفتارهای خود می شود. با وجود انتقادهای بسیار زیادی که از لحاظ دموکراسی به حکومت علیف دارم ولی آن را بسیار دموکرات تر از حکومت ایران می دانم و از این لحاظ به هیچ وجه قابل مقایسه با ایران نیست

ب- اقتصاد

 آذربایجان با توجه به موقعیت استراتژیک در قفقاز و ادغام در ساختارهای اروپایی و جذب سرمایه های اروپایی و جهانی می تواند شکوفایی قابل توجهی را تجربه بکند، همچنین ترانزیت انرژی و کالا، کشاورزی و نفت آذربایجان قابلیتهای بالقوه ای به اقتصاد آذربایحان خواهد داد که ایران تجزیه شده هیچ یک از آنها را نخواهد داشت

ج- فرهنگ

نیازی به گفتن ندارد که با استقلال آذربایجان و رسمی شدن زبان آذربایجان محصولات فرهنگی  آذربایجان، هم به زبان ترکی و هم به زبان ملیتهای دیگر ساکنان آذرباجان مانند کردها، تالشها و ... نیز رشد خواهند یافت و باعث رشد فرهنگی ملت آذربایجان خواهد شد

 

دخالت خارجی در مسئله استقلال آذربایجان

هر کسی که با الفبای سیاست آشنایی داشته باشد می داند که هر حرکت سیاسی موافقان و مخالفانی در بیرون از گروه اعمال کننده آن سیاست خواهد داشت و بسیار طبیعی است. دنیای سیاست آنگونه که بعضی ها می پندارند دنیای دایی جان ناپلئونی نیست. موفقیتهای سیاسی کشورهای قدرتمند جهان به این دلیل نیست که آنها برنامه ریزی و پلان خاصی برای بخشی از جهان داشته باشند و با قدرت خود، آن پلانها را اجرا بکنند، همانند تفکری که احمدی نژادها دارند و اخیرا خواندیم که از روحانی خواسته بود که به آمانو بگوید که کل هزینه آزانس را ما می دهیم و شما کاری به کار ما نداشته باشید!. موفقیت سیاسی کشورهای قدرتمند جهان در آنالیز و تحلیل درست وقایع مناطق مختلف جهان است که زودتر از کشورهای دیگر آینده را پیش بینی می کنند و بر اساس وقایع پیش بینی شده مواضعی می گیرند که درنهایت به نفع آنها تمام شود البته قدرت تاثیر گذاریشان بر وقایع را نباید انکار کرد یعنی قدرتهای جهانی واقعه ای را نمی افرینند بلکه بر واقعه ای محتمل تاثیر می گذارند تا در جهت منافعشان بهره برداری بکنند. به نظر می رسد قدرتهای جهانی و حتی ترکیه، هنوز به واقعیت مسئله آذربایجان جنوبی آگاه نیستند و آن را زیاد جدی نمی گیرند و در وضعیت موجود، وجود ایرانی یکپارچه غرق در مشکلات که مانع اصلی در راه اتحاد مسلمانان شرق و غرب باشد را بهترین گزینه می دانند. تنها در چند سال گذشته و با فعالیتهای مستمر فعالین آذربایجانی، این مسئله تا حدودی توجه قدرتهای جهانی را کسب کرده است.

نکته دیگر این که گاهی وقتها گفته می شود که آمریکا، انگلیس، ترکیه و ... به خاطر منافع خودشان می خواهند از آذربایجان جنوبی حمایت میکنند. اولا این که هنوز حمایتی دیده نشده است دوما یعنی شما ما را آنقدر احمق فرض می کنید که ما فکر بکنیم آنها به خاطر منافع ما، از ما حمایت خواهند کرد؟ طبیعی است که آنها دنبال منافع ملی خود هستند و حرکت ملی آذربایجان جنوبی را تنها در راستای منافع کوتاه مدت و بلند مدت خود بررسی خواهند کرد و این خدشه ای در اصل مسئله ایجاد نمی کند. صرف داشتن ارتباط و یا حمایت کشورهای دیگر از یک حرکت، دلیلی بر وابستگی آن حرکت نمی تواند باشد. اگر فعالین آذربایجانی را مدافعان غیر رسمی منافع آذربایجان بدانیم، استفاده از ظرفیتهای کشورها و قدرتهای جهانی برای تامین منافع آذربایجان کاملا مشروع است و طبیعتا منافع آذربایجان و خواسته هایش باید به نحوی تنظیم شود که با منافع کشورهای مذکور در تضاد نباشد و این یکی از اصول اولیه هر حرکت سیاسی است. مگر دیگر فعالان سیاسی مرکز گرا و یا ملیتها از امکانات مالی و پشتیبانی کشورهای دیگر استفاده نمی کنند؟ ملت آذربایجان و نمایندگانش همانند نمایندگان هر ملت دیگری می توانند روابط آشکار و مخفی با کشورهای دیگر داشته باشند و با اقناع آنها نسبت به مسئله آذربایجان جنوبی و تشریح منافع جهان و قدرتهای جهانی و منطقه ای از استقلال آذربایجان جنوبی، زمینه کمک و یاری آنها در رسیدن به استقلال را فراهم بکنند

 

آلپر آتاسی – تابستان 2015

*** 

Güney Azərbaycan bağımsızlığının olasılığı

 

Son zamanlarda, güney Azərbaycan bağimsizliği nədəni ve olasılığı qonusunda yayınlar başlayıp, bu hərəkətin içindən biri olarak və bir analist gözü ilə, güney azərbaycan bağımsızlığının olasılığını araştırıp, ola biləcəği və qazancinin, maliyətindən daha şox olma ihtimalini göstərəcəğəm, bu meqalə fəqət bir analizdir və yazarın, güney azərbaycan bağımsızlığını savunmak vəya qarşı gəlmek anlamında dəğil

Giriş

1-   Birləşmiş Millətlər Təşkilatının(BMT) quruluşunda, dünyada 50’ən az ölkə vardır, halbuki indi BMT üyələri 200’ən çoxdur, yani ortalama hər ölkə 4 ölkəyə bölünmüş olur, ama hər hanki ölkənin(fəqir vəya zəngin) xalqından bağımsızlığ qonusunu sorarsaq, bəlkə çoğunluğu qonşu ölkələr ilə daha yaxcı ilişki olamaqdana yana olurlar ama heç biri istiqlal qonusuna şübhələri olmaz və heç türlü geriyə dünüb əski ölkəyə yapışmağı qəbul etməzlər. Buda bağımsızlığın bir gerçək deyər olduğunu göstəriri ki her kimin fikricə, xarici güclərin zorluğu olmazsa, var olması olmamasından daha yaxcıdır.

2-   Müstəqillik hər bir insan vəya bir grup insanın doğal haqqıdır və müstəqilliğin həç tərfə faydası olmasa belə, ona qarşı durmaq vəya əngəlləməğinə bir nədən olamaz.

3-   Bir millətin bir grupunun bağımsızlığ istəməği, o etnik vəya bölgənin müstəqil olma anlamına gəlməz və sadəcə toplumun bir bölümünün düşüncələrini göstərir və rəsmiyətə tanılıp görünməsi gərkir. Örnək olarak iskoç yerəl hüküməti istiqlqlçı parti əlində ama müstəqil olma imkanı olduğuna rağmən və Britaniyanın, skoç müstəqilliği için refrandoma izin vərdiğinə rağmən, iskoç xalqı müstəqilliğə öy vərmədi vəya tam tərsinə, iraq kürdüstanında hardasa tüm kürd xalqı müstəqilliq arzusu və istəğində olduğuna rağmən, qonşu ölkələrin hassasiyətləri və bezi alabiləcəkləri avantajlar ki müstəqilliqdən sonra alamzlar(kərkük)i göz önünə alaraq müstəqilliqtən uzaq dururlar.

Yani müstəqilliq hərkim için bir müsbət dəyər anlamı daşıyır və müstəqilliğə qarşı olanlar, nədənlərini ilan etmək zorundalar. Buna rağmən qonuyu bir örnək ilə açmak istəyirəm, tutalım bir nəçə ortağın bir mütəbər şirkəti var, ortaklar birbiri ilə qahım vəya dost ola bilir vəya ola bilməz, bü şirkət əski şirkət olabilir və ya yəni bir şirkət olabilir, gəçmişdə ortaqlar arasında çatışma olmuş ola bilir vəya hər zəman anlayışlı və əmpati ilə yürütülmüş olabilir, şirkətin malı durumu yaxcı vəya pis olabilir, şirkətin gələcəğinin təxmini yaxcı vəya pis olabilir, ama bunların həç biri, ortaqların öz payını alıp və öz şirkətini qurmaq istəğinə manii olamaz, yani normaldə hər ortağın payını alıp ayrılma və kəndi işini qurma haqqı var.

Ama bir ortağın, öz payını alıp ayrılmağına əngəl olacaq nədənləri iki bölümə bölmək olar:

1-   Ayrılığın maliyəti, başqa ortaqların birbiri ilə əl birlik yapıb ayrılmak istəyən ortağın maliyətini çoxatma ihtimali var, beləliklə ayrılmaq istəyən ya ayrılmaq istəğindən geçər, vəya ayrılırsa ödədiği maliyətdən dolayı öz şirkətini quramaz halə gəlir, maliyətlər cana va mala gələ bilir

2-   ayrılqdan sonra istədiği qazancı eldə ətməmək, yani ortaq şirkətdən aldığı pay ilə qurduğu şirkətin qazancı daha az ola, və ortaq şirktdə qalıp öz payının qazancını alırsa daha qazanclı çıxar

indi bir şirkət düşünün ki, ortaqların birinin daha çox payı var(məsələn %40) və hilə ilə şirkətin tüm işlərini ələ geçirip, şirkətin varlıklarını çalır, ortaqların arasında düşmanlıq salıp və onların birləşməsini və haqlarını almasına qarşı gəlir, beləsi bir durumda ortaqlar şirkətin gələcəğinə umutlarını itirip və hər biri bir an əvvəl hssəsini alıp ayrılmağı düşünərlər və əğər ayrılmaq imkanı olmaz isə gənəldə şirkət işlərinə və qərarlarına qarşı duraraq şirkəti krizə və çökməyə gəçirərlər və sonunda şirkət parçalanma və küçülməğə məcbur qalır.

 

Nədən mustəqillik

Azərbaycan milləti tüm başqa millətlər kimi, iranda həç sorunu olmazsa bilə, yinə müstəqil olma haqqı var və bu haq rəsmiyətə tanınmalıdır, necəki skoçların ingiltərə ilə həç sorunları olmadığına rağmən(ən azı bizim bildiğimiz sorunlar), yinə birgrupun bağımsızlığ istədiği için, dünya bu haqqı onlara rəsmiyətə tanıyır. Ondan başqa, azərbaycam xalqı iran çərçivəsində çeşitli sorunlar ilə qarşı qarşıyadır və onları çözmək üçün çarə axtarırlar, azərbaycanda ən önəmli sorun kimlik sorunudur, iran hakimiyətindəki elit, hələ azərbaycan xalqının türk kimliğini rəsmiyətə tanımır və bu qonu tüm başqa sorunlara nədən olur. Məsələn ruhanini vədə vərdiği türk dil qurumu qonusunda gördük ki mucadilə bir tək Türk kəlməsi üstündədir və Türk kəlməsi olmamaği üçün, hər hiləyə əl atdılar, yani Azərbaycan xalqının türk kimliğinin inkarı.

Mən bu məqalədə, fars olmayan millətlərin başqa ayrı-seçkilər məruz qaldığı qonuları saymaq niyyətində dəğiləm çünkü bü məsələ dəfələrcə danışılıp və hammı nə olduğunu az çox bilir, fəqət bunuda dəməliyəm ki ana yasada, kimlikləri rəsmiyyətə tanımadan, ən kiçik vərilmiş haq(15’ci maddə) belə hükümət tərəfindən icra ədilmir və bəlkə dünyada ilk ölkə olabilirik ki orada cumhur başqanı adayı, seçki öncəsi, anayasanı icar edəcəğinə dayir söz verir və onun için xalqın oyunu qazanır ama cumhur başqanlığına yetişdiktən sonra, hükümət içi və opozisyon olan yüzlərcə sözdə aydın adamlar cumhur başqanından, ana yasanın icra olmamağını istəyirlər.

Hərhalda fars olmayan xalqlardan biri olaraq iran ölkəsinin dürümünü aşağıdaki kimin özətləyə bilərəm:

1-   iranın tüm siyasi, nizami, ekonomik və kültürəl qurumları, %40 olan farsların mənfəətləri yönündədir.

2-   Bu hakimiyət fars olmayanların (və bazən farsların belə) istəklərini, dəvamli şəkildə basdırmağa çalışır.

3-   bu hakimiyətin durumunun dəğişmə umudu sıfır kimidir və hər gün öncəki gündən dahada çox, yeni bir macəra və qanunsuzluqlar başlatan bir hükümət ilə qarşı qarşıyayıx.

4-   Hükümət qurumlarının dəğişmə umudu sıfır kimidir, yani içdəki islahatçılar və dışdaki opozisyonun, milliyətlər qonusunda düşüncələri varolan hükümətə yaxın vəy ondan daha da radikaldır

5-   Fars olmayan xalqların, birləşip və hükümət qurumlarını dəğiştirme ihtimalı yoxdur, çünkü fars olmayan xalqların, hükümətə qarşı olmaqdan başqa heç ortaq qazancları yoxdur və bəzən, qazancları birbirinə qarşıdır:

a-    Kültürəl baxımdan fars olmayan xalqların birbirliri ilə çox yaxınlıqları yoxdur, türk, kürd, arab, bəluç və ... başqa xalqlar ve fərqli kültürlərə sahiblər

b-   Hər xalqın özüne özəl bölgəsi var və bəzən bu bölgələrin sinirlarında birbiri ilə çatışmaları var

c-    Ekonomik qaynaqları fərqlidir, məsələn arablar nə qədər ki nəftlərinin farslara getməsini istəmirlər, elə o qədər də türklərə, kürtlərə, bəluçlara və başqalarına getməsin istəmirlər.

Üstdəkilərə baxaraq, bu durumda tək çarə bağımsızlığ və hər bölgənin ayrılması görünür ki fars olmayan xalqlar(fəqət bunun üçün) birbirinin işbirliği ilə bu amaca çata bilirlər.

Nədən bağımsızlığ? sorusunun cəvabı bəlli olduğuna görə, nədən indiyə dək bu iş olmayıp vəya olamayıp qonusuna başlaya biliriq.

Bağımsızlığ mümkünmü?

Müstəqilliğin mümkün olduğunu anlamaq üçün ayrılığın maliyəti və ayrılığın qazancı qonusunda danışmalıyıq.

Günəy Azərbaycanın ayrılma maliyəti:

Bu qonu açıldığında, bir anda hərkimin qorxunc senaryolar ağlına gəlir və farsların adını gətirmədən, onları sırblar vəya DAİŞ kimi göstərirlər ki Azərbaycan xalqını öldürəcəklər, qadınlara təcavuz ədəcəklər və tüm ekonomik və kültürəl qaynaqlarını yandırarak illər boyu Azərbaycan xalqını, yanmış bölgələrdə, biç uşaqlarla fəlakət içində yaşadacaklar. Əyər farslar gərçəkdən belə xalqdırlar isə, o zaman, oda ayrılmaq üçün başqa bir nədən ola biliri ama məncə nə fars xalqı o səviyədə bir xalqdır və nə ocur bir işə gücü var. Ama hər halda hər türlü bağımsızlığ millətlər arası və özəlliklə fars və fars olmayan millətlər arasında savaşa nədən ola bilir və savaşda da halva paylamazlar bilirik. Hər halda belə bir savaşın ihtimali olurasa, Azərbaycana nə qədər maliyəti olacağını danışmalıyık.

Gənəldə Günəy Azərbaycan müstəqilliği deniləndə, iran hüküməti varolan və bəlkə daha güclü dürümda xəyal ədilir, ki bir kiçik grup azərbaycanda bağımsızlığ ilan ədip və iran ordusu çox rahatca azərbaycana girip bağımsızlığçıları bastırır, beləsi bir xəyal mantıqsızdır və heç bir istiqlalçının, beləsi xəyalı yoxdur və olamaz. İstiqlalçılar kəsinliklə gərəkən zaman yetirməyincə, bağımsızlığ için pratik bir iş görməyəcəklər və fəqət mustəqillik zamanına yətişmək için hər atdımi dəyərləndirərək iranın durumunu istədikləri noktaya sürməyə çalışacaklar. Məncə istənilən nokta və bağımsızlığ ilanı için musait zaman aşağıdaki ik durumdan biri ola bilir:

1-   İran getgedə dəmokratikləşir, hükümət gücləri bölgələrə paylaşılır və yerəl hükümətlər və məclislər qurulur, beləsi bir durumda yerəl hükümət vəya məclis, iran hüküməti, dünya və bölgə gücləri ilə lobilik yaparak, günəy Azərbaycanda rəfrandom olmasına iqna edər və millət müstəqilliğə öy vərirsə, günəy Azərbaycan müstəqil olur və öz hükümətini qurar.

2-   Bu durum olduğu kimi dəvam ədər, narazılıqlıqlar getgedə çoxalır, yerəl və tüm ölkəni saran eyləmlər və isyanlar ardından, mərkəz hükümət gücsüzləşib, çökmək halına gəlir və günəy azərbaycan, kürtlər, arablar, bəluçlar, türkmənlər, lorlar və bəlki də giləklər və mazəndəranlılar ilə bərabər müstəqilliklərini ilan edərlər.

Məncə birinci seçənək ən yaxşı seçənəkdir və hərkimin arzusu olmalıdır və ən az maliyət olandır, bəlkədə heç maliyəti olmaz, öncə də dədiğim kimi, məncə iranın o duruma gəlmə ihtimalı həç yox, ama istiqlalçıların bir qismi ona umutlu olup və ona yətirmək üçün çalışa bilirlər.

İranın siyasi durumunu göz önünə aldığımızda ikinci seçənək ən mühtəməl seçənək görünür, və bu seçənək ilə ilgili bağımsızlığın maliyətini anlamak üçün iki qonuya diqqət etməliyik :

1-   Fars hakimiyətinə karşı maliyət

İran ikinci seçənək dürumuna geldiği haldə, fars hakimiyəti çürümüş durumda olacaq və varolan ordu gücü yox olacak, Arteş, sipah, bəsic və polis də olan azərbaycanlılar işdən çıxarılmış vəya ana vatana dönüp, Azərbaycan ordusu və polisinə qovuşmuş olacaklar, və fars hakimiyətinin bastırma gücü qalmayacakdır. Birdə azərbaycan bölgəsi farsların bölgəsi ilə qarşılaştırıldığında, daha çok homojənik topluma sahipdir, və farslar macəraya girmək istərlərsə, bir sürü türkün fars bölgələrində yaşadıkları üçün farslar Azərbaycanlılardan daha çox savunmasız halda olacaklar, və şəhər içi savaş olursa, azərbaycan şəhərlərində dəğil farsların şəhrində olacakdır, yani farsların əlinə verilən faktor, türklərin əlinə verilən faktordan daha çox maliyətli olacaq və bu nədənlərə görə farsların risk edib belə macəraya girmə ihtimali çok azdır

2-   Batıdakı qonşu, yanı kurdlərə qarşı maliyət

Məncə bu qonuyu çok böyütmüşlər və belə bir qarşılaşma gərçəkcil dəğil, bəzi sınır bolgələr(urmiyə, nəqədə, qorvə, bicar və ... kimi) də geçici qarşılaşma olabilir ama mencə iki tərəfin də  siyasətci və aydınları, yetərincə ağıllılar və onun bir gerçək savaşa çəevirilməsinin qarşısını ala bilirlər. Kürdlər dediğimizdə, söz qonumuz fəqət iran kürdləri dəğil, və iraq və türkiyə kurdlərini də muadiləyə qatmaq gərəkir,mən türkiyə və iraq kürd aydınlarınin(ki iran kürdlərind etkiləri çoxdur), belə bir macəra üçün, kürdlərin enərjisinin %20 dən az kürd nüfüsü olan şəhirlər üçün sərf olmasına icazə vərəcəqlərinə inanmıram, çünkü 1) bu şəhərlərin onlar üçün stratejik önəmi yoxdur(o şəhərlər onları nə bir başqa qonşuya yaxınladır, nə petrol var və nə dənizlərə yolu var) 2) azərbaycan ordusu öncə dədiğimiz kimi güclü bir ordu olub gərəkirsə kürtlərə rahatca qalib gələ bilir. Bir başqa yöndən, azərbaycanlılar da difakto olarak batı azərbaycan vilayətinin bəzi şəhərlərinin(mahabat, sərdəşt ve ...) kürd nüfüslu olduğunu qəbul edir və o şəhərlərin nüfüsü istəsə, onların azərbaycandan ayrılıp kürdüstana bağlı olmağını qəbul edəcəklər.

 

Bağımsızlıkdan əldə ədiləcək qazanclar

Bu qonuda mən öncə düşündüğüm bağımsız azərbaycanın durumunu açıklayıram:

3-   İran zayifləmiş, fərqli milliyətlər bağımsız olmuş və öz ölkələrini qurmuşlar

4-   Günəy azərbaycan, quzəy azərbaycan ilə birləşərək, bağınsız azərbaycan cumhuriyətini qurmuş

Beləsi bir durumda, Azərbaycanın siyasi, iqtisadi və kültürəl durumunu iran(farsistan) ilə qarşılaştırdığımızda, Azərbaycanın irana görə daha yaxşı durumda olacağı ortaya çıxır:

a-    Dəvlətçilik və dəmokrasi

1-   Azərbaycan 40 milyona yaxın nufus ilə parçalanmış irandan daha çox nufuslu olacaq və dunya və bölgə çapında daha etgili məmləkət olacaq

2-   Azərbaycan bir avrupa ölkəsi olarak, iqtisadi və nizami qalıxnma üçün daha çox fürsəti olacax, ortadoğu və qafqazlarda hegemonisini gənişlətmə imkani olacak

3-   Avrupa toplumlarına intəgərə olarak, istər istəməz diktator hükümətlərə qaymaqının qarşısı alınacak, necə ki ilham əliyef nə qədər diktatorluğ istəsə də avrupa güclərinin basqısı altında, davranışlarını düzəltmək zorunda qalır. Mənce dəmokratik baxımdan, əliyəf hükümətinə intiqad çoxdur, ama yinə də onu iran hükümətindən çok iləri səviyədə dəmokratik bilirəm və iran ilə qarşılaştırılacak dəğil

b-   Ekonomy

Azərbaycanın, qafqazdaki stratəjik qonumunu qullanarak, avrupa kurumları ilə birləşip, dünya və avrupa yatırımcilarını özünə çəkərək, böyük əkonomik qalxınma dənəyə bilir, enərji və ürün tranziti, əkinçilik və petrol da Azərbaycanın ekonomisinə özəl güc qata bilir ki parçalanmış iranda bunların heç biri olmayacaq

c-    Kültür

Deməyə gərk yox ki, Azərbaycan bağımsızlıqdan ve dil və kültürü rəsmi olduktan sonra, həm türk dilində, həmdə azərbaycanda yaşayan başqa dillərdə(kürd, taliş və ...) kültürəl ürünlər çoğalacadır və azərbaycan xalqının kültürəl gəlişməsində böyük rolu olacak.

 

Azərbaycan bağımsızlık məsələsində xarici girişim

Hər siyasət alfabəsini bilən, bilir ki hər siysi hərəkətin, o siyasəti etkiləyən grupların eşiyində də savunanları və qarşı olanları olur və bu doğal bir şəydir.

Siyasət dünyası bəzilərinin bildiği kimin “Dayi Can Napəlon” dünyası dəyil, dünya güclərinin siyasi başarıları, dünyanın bir bölümünü öz qafalarında planlayıb və öz gücləri ilə o planları gərçəyə çevirməkden qaynaxlanmır,dünya bizim Ahmədinəjad’lar kimi düşünmür ki Ruhani’ən Amano’a “tüm ajansın parasını ödəiz və qarşısında siz bizi boş buraxın” mesajıni göndərməyə çalışmışdır!. Dünya güclərinin başarısı dünya olaylarını doğru analiz ədib və başqa ölkələrdən öncə gələcəyi görüp, o analizlər üzərinə ən doğru pozisyonları seçip və ən çox fayda qazanmaqdan qaynaqlanır. əlbətdə etkiləyici güclərini də inkar ətmək olmaz. bu o dəməkdir ki dünya gücləri yeni bir olay yaratmırlar, bir olacak olayı etkiləyərək onu öz faydaları yönünə çevirməyə çalışırlar, məncə dünya gücləri və hətta türkiyə, indiyə dək Azərbaycan məsələsindən çox bilgiliri yox və ciddiyə almırlar. Dünya gücləri, bir sorunlara bürünmüş və islam dünyasının birləşməsinə manii olan bir birləşik iranı daha çox savunurlar. Fəqət Azərbaycan Aktivistlərin çalışmaları ilə, geçmiş neçə il içində, dünya güclərinin biraz diqqəti çəkilib və məncə azərbaycan milli hərəkəti, daha çox diqqət çəkə bilir.

Bir başqa sözdə budur ki, bəzən deyirlər, amərika, ingilis, türkiyə və ... öz qazancları üçün, dəstəkləmək istəyirlər. Halbuki hələlik həç bir dəstəkləmə görünməyip, birdə siz bizi, “onlar bizim qazancımız üçün bizi dəstəkləyəceğini düşünmek” qədər, ağılsız sanırsınızmı? doğal olarak hər ölkə öz xalqının qazancları pəşindədir və günəy azərbaycan milli hərkətini fəqət öz qıssa və uzun vadəli qazanclar doğrultusunda baxdıklarını hərkəs bilir. Bir hərəkətin başqa ölkələr ilə ilişkisi və ya onların savunması, o hərkətin bağımlı olduğu anlamına gəlməz. azərbacan fəalları, azərbaycanın haqlarının rəsmi olmayan savunanları olarak, tüm dünya gücləri və ölkələrin çıxarlarını, azərbaycan haqları doğrultusunda qulanmaqları məşru sayılır, əlbəttəki Azərbaycan istəkləri və qazancları, başqa ölkə və millətlərin ziddinə olmamalıdır və bu hər siyasi hərəkətin ilkələrindən olmalıdır. meyər İranın başqa mərkəzci və ya milliyətci aktivistləri, başqa ölkələrin mali yardım və dəstəklərini qullanmırlar? Azərbaycan milləti və təmsilçiləri başqa millətlərin təmsilçiləri kimin, başqa ölkələr ilə gizli və açıx ilişkiləri ola bilir və onlara günəy azərbaycan bağımsızlığı və bunun dunya və bölgə istiqrqrına nəcur yardımcı olacağını açıxlayıp, onların günəy azərbaycan bağımsızlığına yardım etmələrini sağlaya bilirlər.

Alper Atası yaz-2015

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

آ. ائلیار
برگرفته از:
ایمیل رسیده

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

دیدگاه‌ها

Nisgil

عنوان مقاله
استقلال آزربایجان جنوبی

بنده به عنوان یه عضو حرکت ملی آزربایجان جنوبی طرفدار استقلال آزربایجان میباشم

ی., 13.08.2023 - 22:31 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.