رفتن به محتوای اصلی

یادداشت‌های روزانه (3)
06.08.2009 - 17:12

نقدی دوستانه بر سخنان حجت‌الاسلام دکتر محسن کدیور

فرصت کردم نوارهای سخنرانی دکتر محسن کدیور را در دو روز گذشته بشنوم. استفتای دکتر کدیور از آقای منتظری و فتوای شجاعانۀ ایشان که بدون ذکر نام خامنه‌ای را جائر خواندند بسیار مهم بود. سخنرانی‌های ایشان نیز همینطور. با این همه در سخنان آقای کدیور چند نکته وجود دارد که امیدوارم به این یادداشت توجه کنند و به ویژه در یک مورد که ممکن است موجب سوءاستفادۀ دستگاه‌های سرکوب فاشیسم عنان گسیختۀ حاکم شود، رفع شبهه کنند:

ایشان در جائی گفتند ممکن است یک درصد از جوانان معترض دست به خشونت زده‌باشند. شاید توجه نکردند که یک درصد یک ملیون نفر می‌شود ده‌هزار نفر و بنا براین رژیم حق خواهد داشت خشونت‌کنندگان را نه بسیجی‌ها و لباس‌شخصی‌ها، بلکه بر مبنای سخنان دکتر محسن کدیور، ده هزار نفر از معترضین به رژیم کودتا اعلام کند و به خود حق دهد که ده‌هزار جوان را بکشد زیر اخیه. بدون شک این یک فول کلامی بود و منظور دکتر کدیور «چند نفری» بوده‌است. هر چند تا کنون گزارشی نرسیده‌است از این که جوانان جنبش سبز، ابتدا به ساکن، دست به خشونت زده باشند؛ تا آنجا که من می‌دانم، آنها در دو مورد به کوکتل مولوتف دست برده‌اند: مسجدی که از بام آن به مردم شلیک می‌شد و یکی از مقرهای بسیج که از پنجره‌اش بر مردم آتش گشوده بودند.

و اما، دکتر کدیور و دیگر سخن‌گویان جنبش سبز باید توجه کنند که نمی‌شود تا ابد از جوانان ایرانی خواست که به خیابانها بریزند و با سینۀ سپر در برابر مشتی اراذل و اوباش سادیستی بایستند و از جانشان هم دفاع نکنند. توجه می‌دهم که حتی آقای موسوی اعلام کرد که مردم سرکوبگران را شناسائی می‌کنند و به سزای اعمالشان می‌رسانند. اراذلی که به جان مردم انداخته‌اند، اگر احساس کنند که برای هرچه می‌کنند، از جانب مردم نیز تأمین دارند، الاماشاءالله جنایت خواهند کرد. این خصلت لمپن است که تنها در برابر دست بالادست جا می‌زند. لمپن تنها زور راست که به مثابه حق می‌شناسد. اگر رابطۀ گروه‌های سرکوب با پشت سر قطع شود و محاصره شوند، می‌توان به سرعت خلع‌سلاحشان کرد. برای تقابل با موتورسوارها می‌توان از کمندهائی کوتاه از طنابهای نازک نایلونی بهره گرفت. حلقۀ کمند که به گردن راننده بیفتد کار تمام است. تهیۀ اسپری فلفل زیاد مشکل نیست. برای فلج کردن دستگاه‌های سرکوب باید به پنچرکردن چرخ‌های خودروها رو آورد. تهیۀ میخ‌های چند پر کار ساده‌ایست. در بطری‌های پلاستیکی یا یک ته ابر فشرده که میخ‌ها از هر سو در آن فرو می‌شوند و.... این کارها و بسیاری کارهای دیگر را اگر می‌خواهیم که مردم کماکان تظاهرات خیابانی را ادامه دهند، باید بر آنها روا بداریم. آقای کدیور قطعاً خود توجه دارند که آستانۀ درد گرچه در افراد مختلف متفاوت است، اما در نهایت در هر انسانی مرزی دارد و فاشیسم عریان شده هیچ مرزی اما، برای سرکوب نمی‌شناسد.

در همین رابظه، باز می‌گردم به پیشنهادی که به جوانان میهنم دادم: خود را سازماندهی کنید: جوانان هر کوچه و هر خیابان و هر کو در جوخه‌های نه نفره و بعد گروهان‌های 90 نفره و گردان‌ها و هنگ‌ها، دست‌جمعی بزنید بیرون. هر جوخه یک مسئول داشته باشد؛ هر گروهان و گردان هم، با قرارهای حضور و غیاب مداوم. نگذارید کسی تک بیفتد. در تمام مدت با هم باشید. موقع برگشت به خانه هم با هم باشید. تا برسید به کوچه و خانه‌هاتان. اگر عزمتان کماکان بر تظاهرات تهاجمی با آرم سبز، جزم است، ناچارید سازمان‌دهی داشته‌باشید و حنبش سبز را به کوکتل مولوتوف و دیگر رزم‌افزارهای تدافعی مجهز کنید. در غیر این صورت باید به شرکت در آکسیون‌هائی رو آورید که دست لمپن‌مزدوران مافیای حکومتی در سرکوبتان چندان باز نباشد؛ آکسیون شما در نماز جمعۀ به امامت هاشمی رفسنجانی تا کنون، هم موفق‌ترین بود و هم کم‌تلفات‌ترین بوده‌است؛ امیدوارم این سنگر فتح شده به این راحتی ترک نشود. منتها پس از ختم نماز، دیگر باید از تظاهرات پرهیز کرد و قاطی نمازگزاران به خانه بازگشت. ما باید بیاموزیم که به موقع احساساتمان را کنترل کنیم. رژیم در سرکوب شما اگر میان نمازگزاران بر بخورید، آچمز است. سگان هارش نه می‌توانند جلوی شما را بگیرند که نروید به نماز جمعه و نه می‌توانند حین نماز یا ادای خطبه‌ها به شما حمله کنند. فقط باید در استتار چادر سیاه و پیراهنهای آستین‌بلند و ته ریش دوروزه رفت. این استتار است نه تسلیم؛ آنجا چادرها برداشته می‌شوند و نقاب‌های سبز (گو دستمال‌سفره‌های اندکی مقاوم سبزرنگ کاغذی) چهره‌ها را می‌پوشانند تا دوربین‌های جاسوس‌ها نتوانند شما را لو دهند. حسنش این است که بعد دورشان می‌اندازید تا صحن نبرد نه از خونتان بل از سبز پوشیده شود. این آکسیون را ادامه که دهید، جائی ناچار خواهند شد بساط نماز جمعه را برچینند. این بزرگترین پیروزی‌ست. حسابش را بکنید که در پاسخ مرگ بر آمریکا و اسرائیل و انگلیس وزیر شعار بغرید «ننگ بر روسیه» و در تمام مدت ادای خطبه‌ها یکی دوملیون نفر بغرند الله‌اکبر و مرگ بر دیکتاتور و «جنتی -لعنتی!» و قطعاً طبع زایای شما برای احمد خاتمی هم می‌تواند شعار خورائی بیابد. این آکسیون را ماشین‌دارها می‌توانند با بند آوردن راه‌های هجوم از پیرامون با ایجاد راه‌بندان، رأس ساعتی که وزیر شعار عربده‌کشی‌اش را آغاز می‌کند تکمیل کنند.

استقلال جمهوری اسلامی و وابستگی رژیم شاه

نکتۀ دیگر در سخنان آقای کدیور این بود که رژیم تا حدودی شعار استقلال را توانسته است برآورد و دلیل ایشان نیز این که مثل دوران شاه در سفارت انگلیس و آمریکا تصمیم گرفته نمی‌شود. آقای کدیور گرامی! شاه دیکتاتور بود، ساواک بد بود، حرفی نیست. اما آیا واقعاً تصمیمات حوزۀ عمومی جامعۀ ایران در زمان شاه، در سفارت آمریکا و انگلیس گرفته می‌شدند؟ از دوره‌ای به بعد، شاه حتی برای غرب کرکری هم می‌خواند. چه نیازی داریم که باز به خودمان دروغ بگوئیم؟ حکومت شاه به مثابه یک حکومت دوران جنگ سرد در یک کشور جهان سومی، به ناچار باید با یکی از دو بلوک قدرت پیمان می‌بست و نزدیک‌تر می‌بود. این انتخاب برای شاه به ناگزیر آمریکا می‌توانست باشد و نه شوروی. با این همه شاه کوشید به شوروی هم نزدیک شود و گونه‌‌ای موازنه به وجود آورد. در عوض حالا روسیه ایران را بلعیده‌است. حتی گفته می‌شود که در هیأت کودتا به ریاست مجتبی خامنه‌ای یک کا‌گ‌ب‌ای هم حضور داشته است. رژیم تا بن استخوان، حوزۀ عمومی جامعۀ ایران را به گروه‌های تروریستی بنیادگرای اسلامی وابسته کرده است و به سوریه و پاره‌ای کشورهای آمریکای لاتین و عقب‌ماندگان بسیاری دارد از کیسۀ ملت باج می‌دهد. همینجا می‌رسم به نکتۀ دیگری که شما مطرح کردید: بر مبنای چه می‌گوئید که صدور غیرقانونی آن حجم دلار و طلا از مرز بازرگان دروغ بوده‌است؟ اردوغان با چه انگیزه‌ای باید در این دروغ‌گوئی بزرگ شرکت کرده‌باشد؟ آن سکوهای اسکناس و آن ر‌ج‌های شمش طلا که تلویزیون‌ها نشان دادند و گفته می‌شود مهر بانک مرکزی جمهوری اسلامی بر آنها حک است پس از کجا آمده‌اند؟ فکر نمی‌کنید این بخشی از باجی‌ست که مافیای حاکم خواسته‌است برای پرداخت به حامیان جنایت‌کار بین‌المللی‌اش، به خارج برساند؟ می‌پرسید کی می‌آید این همه پول را با کامیون به خارج بفرستد؟ فکر نمی‌کنید رژیم راه دیگری برای رساندن این حجم پول و طلا به امثال حماس و الدعوه و حزب‌الله و دیگر باج‌گیران منطقه‌ای و جهانی‌اش نداشته است؟ با همۀ حسن نیتم نسبت به شما، این شبهه برای من پیش آمد که نکند شما می‌خواهید اندکی بر این لجنی که بر ایران حاکم است پرده بپوشانید ازیرا که نمی‌خواهید فاتحۀ جمهوری اسلامی خوانده شود.

امیدوارم این یک توهم باشد و رفع شود. اما، فرمودید که 70 درصد مردم ایران سنتی هستند و به مراجع تقلید گوش می‌دهند. حتی شما روشن‌فکران دینی در اقلیت هستید. فرمودید که جنبش سبز یک جنبش اصلاح‌طلب است و به خارج کشوری‌ها با لحنی که زیاد زیبا نبود (بروید کنار باد بیاید، آفتاب بتابد) توصیه کردید در چهارچوب جنبش سبز بمانند. آقای کدیور یک بار دیگر نگاهی بیندازید به فیلمهائی که از تظاهرات به خارج درز کرده‌اند: آن جوانانی که کتک می‌خورند، ندا دختری که نماد جنبش شده‌است، سهراب و ترانه و امثال آنها آیا سنتی بوده‌اند؟ به شما توجه می‌دهم که شعار «استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی» از ایران آمده است. شما این رقم 70 درصد سنتی جامعۀ ایران را از کجا آورده‌اید؟ اگر بگوئید که هفتاد درصد از شیعیان معتقد سنتی‌ها هستند حرف دیگری‌ست. اما، توجه داشته‌باشید که شاید نزدیک به نیمی از جامعۀ ایران سنی هستند: (کردها، بلوچ‌ها، ترکمن‌ها، عرب‌ها، بخشی از آذری‌ها و...) و توجه داشته‌باشید که در شهرهای مرکزی ایران نیز، دیگر نمی‌توان اکثریت افراد خانواده‌های شیعه را مذهبی دانست. اکثریت جوانان از اسلام زده‌اند بیرون. تردیدی ندارم که اگر پیشنهاد دکتر فرهنگ مهر عملی شود و یک جمعیت منسجم زردشتی به وجود بیاید که بر خلاف انجمن‌های زردشتی سنتی، عضوگیری کند و دارای آئین‌های بازتری نسبت به جامعۀ بستۀ زردشتیان ایران باشد، بخش عمده‌ای از جوانان دین‌گرای ایرانی رسماً زردشتی خواهند شد.

آقای کدیور!

از ترکیه سخن گفتید و این که چون آنجا آزادی وجود دارد، بر عکس ایران، حجاب پیشرفت داشته است. رشد بنیادگرائی اسلامی در همۀ جهان اسلام بسیار نگران کننده است. رشد حجاب با آزادی زن منافات دارد. به نامۀ جمعی از روشنفکران فرانسه به دولت آن کشور در دوران ژیسکاردستن توجه می‌دهم که هشدار دادند آزادی حجاب اسلامی در مدارس فرانسه، نه رعایت آزادی زنان مسلمان که بازگذاشتن دست مردان خانواده‌های مردسالار در به زور حجاب سر زنان کردن است. در همان ترکیه بنا بر آمارهای سامان بین‌المللی کار، در دهۀ پایانی قرن پیش میزان اشتغال زنان از 33 درصد به 23 درصد رسید و آن سازمان این تقلیل اشتغال را نتیجۀ رشد بنیادگرائی اسلامی دانست.

فتوای آیت‌الله منتظری در این مورد که «همۀ احکام اسلام غیر از عبادات محضه قابل بحث هستند.» یک گام بزرگ در نقد عقلانی این دین بود. شما اصرار دارید که از اسلام هم می‌توان تأویل خشن ارائه داد هم تأویل منعطف و مهرآمیز؛ می‌گوئید اسلام هم علی را در خود داشته‌است و هم معاویه را. اما، باید توجه داشته باشید که اسلام تنها دینی‌ست که پیامبر آن به حکومتگری رسیده‌است. آن هم در جامعۀ عقب‌ماندۀ عربستان هزار و چهارصد سال پیش و قوانین و سنتهائی را قرآنی و یعنی مقدس کرده‌است که در آن جامعه شاید منطقی و عقلانی بوده‌اند. اما، مسلمانان برای پیوستن به جهان مدرن هیچ راهی جز بدرود با آنها ندارند. شما کمتر بودن میزان طلاق در جهان اسلام نسبت به غرب را دلیلی بر درستی حجاب می‌دانید. آیا واقعاً چنین است؟ آیا زن و شوهرهای غربی از آن رو بیشتر تمایل به جدائی دارند که زنان حجاب را رعایت نمی‌کنند؟ چنین نیست آقای کدیور. سالم‌ترین جمعیت‌های غربی را باید در اف ک کاها (Freie Körper Kultur) جستجو کرد. در این جمعیت‌ها کم‌ترین میزان جنایت و به ویژه جنایت جنسی رخ می‌دهند. بزرگترین بدبختی جوامع انسانی و ریشۀ بسیاری از خشونت‌ها در تابو شدن سکس است. با این که من خود به سکس بی‌بند و بار اعتقاد ندارم. اما، در «اف‌کا‌کا»ها چنین نیست که همه با هم بخوابند. 25 سال است که من در آلمان زندگی می‌کنم و دیگر می‌توانم با جرأت بگویم که اکثریت زنان و مردان این جامعه، پس از دورانی کوتاه در نوجوانی و جوانی که برخی‌هاشان تن به ماجراجوئی‌های جنسی می‌دهند - و لابد خود می‌دانید که چندین برابر آن، البته به صورت مخفی و غیربهداشتی و غیرنرمال (وطی در دبر مثلا) در سرزمین‌های اسلامی رخ می‌دهد، که زنان را قربانی می‌گیرد -، باری، در غرب پس از آن دورۀ کوتاه، که به تغییر دو سه شریک می‌انجامد، اکثراً، یک شریک جنسی ثابت برمی‌گزینند، یا با او ازدواج می‌کنند و یا آزاد و بدون ازدواج، با او زندگی می‌کنند. بچه‌دار می‌شوند و بچه‌هایشان را هم با هم بزرگ می‌کنند. شکل سنتی خانواده در تمدن صنعتی تقدس پیشین را دیگر ندارد. چرا که اساس شکل سنتی خانواده سفرۀ مشترک بود و تقسیم کاری که سفرۀ مشترک تحمیل می‌کرد؛ تردیدی ندارم که اگر زنان ایرانی آزادی و امکان مالی می‌داشتند، میزان گرایش به جدائی در آنان، با انگیزۀ گریز از جهنم زندگی مشترک با یک پدرسالار متجاوز سنتی، چندین برابر غرب می‌شد.

برسیم به دیدن پل پوت در آئینۀ وجود چپ‌ها و مجاهدین:

این سخن شما نیز از عدالت به دور است که اگر مجاهدین یا چپ‌ها در ایران به قدرت می‌رسیدند، عین پل پت عمل می‌کردند. حتی در افغانستان که به لحاظ فرهنگ شهرنشینی بسیار عقب تر از ایران است، چپ‌ها یک سامانۀ سیاسی فاشیستی پل‌پتی به راه نینداختند. فاجعۀ پل پوت جز در کامبوج نتوانست تکرار شود. من گمان می‌کنم ریشه را باید در فرهنگ تعبدی و به غایت پدرسالار جوامع زردپوست جست و نیز نهادینه شدن خشونت در اثر چند دهه جنگ در آن بخش از آسیا. دلیل ناعادلانه بودن حکم شما نیز، کردستان ایران که در آنجا دو حزب و سازمان چپ (م-ل و سوسیال‌دموکرات) سالها یکه‌تاز میدان سیاست بودند و در مناطقی یکسره حکم راندند، اما، نه کشتاری صورت دادند و نه حتی خشونتی به کار بستند. چپ ایران با همۀ سطحی بودن و شعاری بودنش، سخت از شعرای به نام اومانیست چپ مانند شاملو، کدکنی، توللی و... متأثر بود. دلیل دیگر: رویکرد آزادی‌کوشانۀ سازمان مجاهدین در دوران کوتاه پس از انقلاب در ایران. در آن دوران مجاهدین در برابر سرکوب زنان و شعار یا روسری یا توسری ایستادند. هم چپها و هم مجاهدین هر جا که نفوذ داشتند به سازمان‌دهی دموکراتیک مردم رو آوردند. مثل همان ماجرای شوراهای دموکراتیک ترکمن‌صحرا که با ترور چهار رهبر فدائی ترکمن به خون کشیده شد. خشونت‌گرائی در سازمان مجاهدین یک موج انفعالی بود در برابر خشونتی که شخص خمینی مروج آن بود و هدف مشخصش هم، پس از اعدام‌های فله‌ای ژنرال‌های شاه، مجاهدین و چپ‌ها بودند. با فشار دولت فرانسه، مسعود رجوی ناچار به رفتن به عراق شد. جای دیگری نداشت. با این همه، خطای بزرگ استراتژیک رهبری مجاهدین در نظامی‌گری نمایشی‌اش بود (ارتش آزادی‌بخش چند هزار نفره) و تمایل شگفتی‌زای آن رهبری به هرچه پر و پیمان‌تر کردن سیاهۀ شهدا و نیز آکسیونیسم بی‌معنی و هرچه سکتاریستی‌تر کردن رویکرد سازمان که هدف آن حفظ نیرو بود، همۀ اینها به دگردیسی این سازمان انجامید و به آن چهرۀ دیگری داد سوای چهرۀ منعطفی که در ایران داشت. این دگردیسی یک انفعال بود در برابر خشونتی انتقام‌جو که شخص خمینی بر جامعۀ ایران تحمیل کرد. و توجه کنید آقای کدیور: این گونه موضع‌گیری‌های غیرعادلانه و دور از منطق، چه خواسته و چه ناخواسته، توجیه کشتار چپ‌ها و مجاهدین را در خود دارد. اجازه دهید جنبش سبز دنبالۀ شعار «ایران مال همۀ ایرانیان» باشد.

و سخن آخر این که به گمان من، این تنها ما سکولارهای جامعۀ ایران نیستیم که باید دست اتحاد به سوی شما اصلاح‌طلبان دینی پیش آریم؛ شما اصلاح‌طلبان دینی (و نه حکومتی) نیز ناگزیرید نه گامی، که بل، بسیار گامها به سوی ما پیش نهید. می‌گویم نه اصلاح‌ظلبان حکومتی، چرا که به گمانم دیگر تنها دیوانگان می‌توانند خواب استحاله در این فاشیسم عریان شده را ببینند. فرمودید به بسیاری از ما لابد، که در سی سال گذشته هیچ کاری نکرده‌اید. روی سخنتان ظاهراً با مجاهدین بود و سلطنت‌طلبها، اما به همه زدید. تنها بگویمتان آقای کدیور که اگر ما جمعیت سکولار و لائیک فراری و جان به در برده از دست جلادان خمینی، برونمرز را با افشاگری‌هایمان به جهنم جمهوری اسلامی بدل نمی‌کردیم که به خاطرش هم ده‌ها قربانی ترور شده دادیم، جمهوری اسلامی در همان زمان صدارت آقای موسوی و ریاست جمهوری آقای رفسنجانی و خاتمی حتی، شما اصلاح‌طلبان دینی را قورت داده بود. روزی کینکل وزیر وقت امور خارجۀ آلمان پرسید: «چر این همه به کار ایران کار دارید؟ چرا در مورد عربستان کسی حرفی نمی‌زند؟ آنجا که وضع حقوق بشر بدتر است.» آن زمان من دیدار را می‌دادم. نوشتم در سرمقاله‌ام: «باید به آقای کینکل بگوئیم که حکومت عربستان در خود عربستان بلامعارض است آقا. ما ایرانیان نخستین انقلاب دموکراتیک آسیائی را انجام دادیم و این مائیم که نمی‌گذاریم آب خوش تجارت بدون دردسر با جمهوری اسلامی از گلوی شما پائین رود.»

آقای کدیور!

در پاسخ آن «بروید کنار باد بیاید و آفتاب بتابد»تان این را می‌گویم: گمان کنم به صلاح همۀ ماست که از شعار «ایران مال همۀ ایرانیان» عدول نکنیم. و همه‌مان پیاده شویم تا با هم برویم. آمین!

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.