رفتن به محتوای اصلی

«آذری ست، ترک نیست»؛ مارک راسیستها برسینه ی من
10.06.2015 - 02:53

 

ترکان ایران تجربه ی هزارسال کشورداری دارند، میتوانند نه تنها آذربایجان، بل همه ایران را، به صورت دموکراتیک- توسط همه ملیتها- اداره کنند. و چه بسا نقش تعیین کننده ی تاریخی خود را مثل همیشه ایفا کنند. 

در ایران همه از «عناصرمختلف جسمی-فرهنگی » آمیخته اند اما با این همه آمیختگی، هر خلقی یا ملتی «هویت » خاص خود را نیز حفظ کرده است. از این رو من عضوی از خلق خود هستم با هویت مردمی خود. گرچه همه ی «هویتها و خلقها» را چون هویت و خلق خود دوست دارم. و آنها را برابر و مورد احترام میدانم.

 جسما از «عناصر مختلف منطقه ای تاریخی» پدید آمده ام، از جمله از عنصر خلق ترک. و برایم مهم نیست که عمدتا جسم من از کدام « خون و ژن و جسم » تشکیل شده است. زیرا نژاد پرست نیستم و به «وجود نژادها » اعتقاد ندارم. همین که انسانم برایم کافی ست. من به دنبال «خون و رگ و پی» نبوده و نیستم. و نخواهم بود. 
همه ی انسانها جسما از «عناصر مختلف منطقه ای تاریخی» پدید آمده اند. تخمه ی خالصی نیست و تخمه جویی نژاد پرستی ست. راسیستها رهروان این راه اند.
تخمه ای به نام «آریا» وجود ندارد. همه ی طایفه ها در «شرایط منطقه ای تاریخی» درهم آمیخته اند و انسان را پدید آورده اند. و چه زیباست که درهم آمیخته اند.
نازیسم و فاشیسم «سومکایی و پان ایرانیسم» فاقد توان تئوریک و عملی ست که درایران کمر راست کند.این پدیده به گوراست و خواهد ماند.
تخمه گرایان بروند راه تاریخی 2500 سال پیش همخوابگی با «مادران و خواهران» خود پیشه کنند که خالص و اصیل باشند و اصالت دار. وقاحت هم حدی دارد ولی
افسوس که تخمه گرایان را در وقاحت نیز حدی نیست.هنوز دنبال تخمه ی نداشته ی خود اند.

دنبال تخمه یتان میگردید؟ همه بشر از تخمه ی حضرات «میمون و میمونه» است. از جمله شما. زاده در جنگلهای آفریقا. و مهاجر در اقصی نقاط جهان.
پیش از آنکه به این سوی خزر پا بگذارید تمدنهای چندین هزارساله بودند که شما را درخورد حل کرده اند.
کنون بروید تا میتوانید برطبل اصالت و تخمه ی نداشته یتان بکوبید شاید شفا یابید.

از نظر «فرهنگی» نیز این « آمیختگی عناصر مختلف » را دارم ، ولی «عمدتا هویت فرهنگی من ترکی ست»
من از نظر هویت فرهنگی عمدتا «ترکم». و به کسی هم اجازه نمی دهم برای من «هویت فرهنگی یا جسمی» تعیین کند.این کار تنها از عهده ی راسیستها برمیاید.

نام دیگر هویت فرهنگی من «آذربایجانی» ست. من از نظر فرهنگی «ترک آذربایجانم». زبانم نیز «ترکی آذربایجان» است. 
اینکه جسم من چگونه است؛ آنرا به عهده ی «راسیست ها» میگذارم که به من «خون و نژاد و رگ و پی » تعیین کنند. و برسینه ام نام « نژاد آریایی» یا « غیر آریایی» بنویسند.

اینکه ناسیونالیست های فارس برسینه ی من مینویسند «آذری ست ، از تخمه ی آریا؛ ترک نیست » ؛ چگونگی جسم مرا تعیین میکنند؛ اینان راسیست اند.

اینها با جسم من کاردارند و به دنبال «خون و نژاد و رگ و پی» من هستند.
اینان راسیست اند که جرئت اعلام نژاد پرستی خود را ندارند.

کوتاه، من انسانم و ترک ام:

عزیزیم اینسانام من
ترک اوغلویام- ترک قیزی یام 
ترکم من. 

آنام ترک-آتام ترک
ترک اوغلویام  -ترک قیزی یام 
آذربایجان -اولدوزویام.

-------
عزیزم انسانم من
پسری ترک-دختری ترک هستم
ترکم من.

مادرم ترک-پدرم ترک
پسری - دختری ترکم من
ستاره ی آذربایجانم من.

**

«سلطنت و پان ایرانیسم» ؛ بعد از 50 و چند سال دادن امتحان خود، در بهمن 57 از «حکومت و جامعه ی ایران» حذف شد. 
بقایای آن «خارج نشین» شدند. اکنون که مردم از «حکومت اسلامی ایران» ناراضی شده اند «میراث خواران سلطنت» پروژه ی 
بازگشت به حکومت را دارند. اینان را چند عامل به حرکت درآورده است:
1- نارضایتی مردم از حکومت
2- رشد ناسیونالیسم فارسی در مقابل حکومت 
3- رشد ناسیونالیسم محکوم ملیتها: « برابری طلبی » . « جدایی خواهی».
4- لابیگری راستهای امریکا و دوستانش.
5- «عدم وجود آلترناتیو مترقی» متحد .
6- آزادی سیاسی موجود در بین نیروهای خارج نشین.
-----
میراث خواران «سلطنت مرده » با این «دم مسیحایی» جان میگیرند و خیال «نقش آفرینی» دارند. 
-----
جهان سوم جایی ست که در آن با «دم مسیحایی» مردگان زنده میشوند. اما با « تعفن خود» . این است که «محیط» را « طاعونی» میکنند:

مردگانی مانند «القاعده-طالبان-خمینی-حزب الله- اخوان- داعش- بوکوحرام؛ اردوغان و نمونه های ایرانی اینها...» و در فرم غیر مذهبی «ناسیونالیسم فارسی: « سومکا-حزب پان ایرانیست- حزب مشروطه و دیگر گروههای میراثخوار سلطنت یا ناسیونالیست....» 
------
آمریکا و دوستانش یا با نام دیگر «غولهای جهانی » بر این «زمینه ی آماده» در جهان سوم-به ویژه خاورمیانه و ایران و همسایگانش، همیشه «پروژه هایی» داشته و دارند که یکی از اینها هم «پروژه ی نوسازی شده ی خاورمیانه ی بزرگ» است.
هدف همه ی این پژوژه ها سه چیز بود و هست: 
1- حکومت سازی 
2- اقمارسازی
3- کنترول و هدایت گروه نقش آفرین-مستقیم و غیر مستقیم- در جهت منافع خود یا دوطرفه.
-----
براین اساس «داعش»، القاعده، طالبان، خمینی و... منطقه را شخم زدند و میزنند. 
رفتار غولها با «نقش آفرینان»، سیاست «هویج و چماق» بوده و هست. اینان هرجا کج روند چماق میخورند و هرجا راه طویله پیش گیرند هویج دریافت میکنند. 
-----
«گروه میراث خواران سلطنت» یک "ابزار" لازم در آینده» است که درصورت نیاز جهت «شخم زنی» بکارگرفته شود.
بنابرین لازم است این ابزار را «در کنار داعش» و در«پروژه ی شخم زنی محیط مناسب » درنظر گرفت.
غولها برای هر گروه نقش آفرین احتمالی، برنامه ی غذایی «مشخص و متغیر» دارند:
1- هویج(حمایت و حکومت سازی)
2-هویج-توخماق( کنترول درجهت منافع -مستقیم غیر و مستقیم)
3-توخماق (نابودی)
«متغیر» بودن برنامه را «حرکت و نیروی گروهها-منافع غولها » تعیین میکند. 
-----
براین پایه ها «ناسیونالیسم فارسی» یکی از شخم زنان احتمالی پروژه ی غولها در ایران، مد نظر است . 
اینکه «سلطنت مرده» با دم مسیحایی دوباره با تعفن خود زنده شده و در جامعه محیط طاعونی پدید آورد «ممکن است یا نه»
بستگی به «چگونگی نیروی متحد و مترقی جامعه ی ایران» دارد. 
اگر نیروی «سکولار-دموکرات- برابری طلب-جمهوری خواه- فدرالیست- دموکراسی خواه، دوری گزین از ناسیونالیسم» قدرتمند باشد در جامعه ی ایران جایی برای نقش آفرینی «مردگان متعفن» نخواهد بود. در غیر این صورت بله مردگان در گورستان ایران میتوانند زنده شوند و محیط را به «گند» بکشند. 

درهرصورت «گروه میراث خواران سلطنت» نیز در پروژه ی «شخم زنی خاورمیانه -ایران» قرار دارد.
حمله نظامی به ایران-یا جنگ داخلی- آب رودخانه ی این کوسه ماهی ست.
سیاست خنثی سازی آن نه توجه به «پروپاگاند»-اش، بل نقد ناسیونالیسم فارسی ، روشنگری پیرامون «برابری حقوقی همه ی ملیتها»، امتحان شدگی اش، و چهره ی «نژاد پرستی و عظمت طلبی» و پان ایرانیستی اش است که میخواهد خود را با بزک دموکراسی خواهی بیاراید.
این گروه با «اختلاف آفرینی و توهین به دیگر ملیتها» درخدمت «حکومت ایران» عمل میکند.نباید 

در دام «اختلاف آفرینی های آن» افتاد. سیاست این گروه «رو در رو » قرار دادن «ترک-فارس» و دیگران است و از این کار تغذیه میکند. این گروه نیز مثل حکومت ایران با سیاست «اختلاف بیانداز و قدرت کسب کن» عمل میکند.
سیاست خنثی سازی آن 
«حذف اختلاف آفرینی» اش است. با روشنگری. و عمدتا با «عدم توجه». اینان عمدا «با رنگ آذری» کار میکنند که برای خود «ماهی بگیرند».
نباید به دامشان افتاد. «بایکوت» پاسخ سازنده ی آنهاست. و هر آن کس که با «رنگ آذری» رنگریزی میکند.

 باید گفت  این گروه «هنوز گنجشگ سیاسی  ست، برای غولها  کله-پاچه نمی شود»!

از زاویه ی پیش برد سیاست استراتژیک «اداره ی دموکراتیک ایران آینده » توسط همه ی خلقهای ایران ، و« حفظ حقوق جدایی خواهان» ،  سیاست درستی ست.

براین اساس ما «همه ی خلقها» ، قدرت «فکری و عملی» آن را داریم که ایران را دموکراتیک اداره کنیم. در ایران آینده جایی برای زنده شدن مردگان نخواهد بود.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

آ. ائلیار

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.