رفتن به محتوای اصلی

من معلم ام با همه دغدغه های خودم و دانش آموزانم
05.05.2015 - 11:50

کانون شهروندی زنان: 12 اردیبهشت، روز معلم و آغاز هفته معلم است. به همین مناسبت دل نوشته فرزانه دشتی، از معلمان باسابقه را در زیر منتشر می کنیم و این روز را صمیمانه به تمامی معلمان پرتلاش سرزمین مان، به ویژه زنان معلم که نزدیک به 80 درصد جامعه معلمان کشور را تشکیل می دهند تبریک می گوییم: 

وقتی می گویی دغدغه هایم را بگویم زبانم بند می آید. به هر گوشه اش نگاه می کنم دغدغه هست. به خودم هم که نگاه می کنم همه ی وجودم را دغدغه می بینم. شغلی که با نسلی و بلکه با نسلها سر و کار داریم. شغل حساسی که حتی گوشه ای کوچک از لباس و صورتمان نیز از چشمان پُر ولع دانش آموز برای آموزش مغفول نمی ماند رفتار و کردارمان به مراتب بیشتر زیر ذره بین نگاه شان می رود. زوم های قوی ذره بین نگاه شان نیز بخش لاینفک از دغدغه هایم است. در ازای همه واهمه ها برای ایده آل بودن و تدریس خوب و داشتن تعامل با دانش آموز و معلم و معاون و مدیر و اولیای دانش آموز و مسئولان اداره و همه کسانی که مرا نه به اسم خودم که «خانوم معلم» صدا می کنند، حمایتی نمی بینم. حتی از اینکه در دوره ضمن خدمتی شرکت کنم که به ارتقای سطح علمی ام یاری کند نا امیدم. آموزش هایی چون «پدافند غیر عامل» و آموزش «فتودکس» و «طرح تعالی» نیازم را پاسخ نمی دهند. آزمون های هفتگی و ماهانه و پرکردن لیستها به مناسبتهای مختلف و نوشتن گزارش کار در هر ماه و ارائه گزارش در هر دوره جزو تکالیفم هستند. تکالیفی که مرا رشد نمی دهد و در مورد اینکه دانش آموزانم را رشد دهد نیز به شدت مرددم.

با تغییر هر مدیر مدرسه ای و یا تغییراتی در مسئولین اداره من برای سال تحصیلی آینده باید دغدغه داشته باشم. اینکه در کدام مدرسه باشم، در چه پایه هایی و چه دروسی را ارائه دهم همه می شوند سرنوشت من در دستان مدیران.

دانش آموزم درس نمی خواند و وقتی با او همدل می شوم از اعتیاد پدرش می گوید و دیگری از آزار مادر و یکی از نامادری و یکی دیگر از فقری که گریبانگیرشان شده و او را مجبور کرده سر کار برود. افسردگی و کسالت و بی انگیزه بودن و احساس ناشاد بودن که شایع است و من از پاسخ به آنها نیز ناتوانم.

این ها نیز از دغدغه هایم هستند. معلمی هستم که در بسیاری از موارد نه برای خود و نه برای دانش آموزانم پاسخ قانع کننده ندارم. با هم گریه می کنیم و با هم می خندیم. و نه گریه هامان درمان است و نه خنده هامان پایدار.

وقتی وارد کلاس می شوم با دانش آموزانم زندگی می کنم. با تک تک آنها دوست می شوم و از اینکه نمی توانم پاسخگو و یاریگر خیلی مسائل و مشکلاتشان باشم رنج می برم و نمی دانم که با اتمام هر سال تحصیلی باز در آن مدرسه و با غالب آن دانش آموزان خواهم ماند یا نه.

حتی جایی که نمی خواهم دغدغه داشته باشم نیز محکوم به دغدغه می شوم. با ارزشیابی های بلندبالا لیستی از تکالیف و وظایف جلوی من می گذارند که تنها بخش کوچکی از آن به تدریس و معلمی ام ربط دارد. بقیه موارد شامل کپی کردن تحقیقات دیگران است و شرکت در برنامه ها و مناسبت های گوناگون از عزا و جشن، بخشی همکاری با پرورشی است و بخش دیگر، شرکت در برنامه های مدرسه که به سختی می توان در لابه لای آنها مطلب مفیدی را درآورد.

هر روز طرحی نو در این نظام در می اندازند که سنجش معلمان بیشتر و بیشتر بر اساس رعایت ضوابط فرمایشی تعیین می شود. کافی است که رضایت مدیری جلب نشود و یا مسئول اداره ای بخواهد قدرتش را بنمایاند، اینجاست که تا ماه ها بعد از شروع سال تحصیلی نیز تکلیفت روشن نخواهد بود. این نیز دغدغه ای است. وضعیت معلمان رشته های انسانی با سایرین متفاوت است. اغلب ساعات موظفشان با درس اختصاصی خودشان نه در یک مدرسه که حتی در دو مدرسه نیز پر نمی شود و معمولا باید به تدریس دروس دیگر نیز بپردازند و نیاز به مطالعه و زمان و انرژی بیشتری برای اجرای درست کار خود دارند.

مدیدی است که نوع نگاه آموزش و پرورش به رشته های علوم انسانی نگاهی حقیرانه است. پس کافی است که در رشته انسانی باشیم تا توقع داشته باشند که تمامی دروس این رشته را تدریس کنیم.

محتوای کتب درسی در حوزه علوم انسانی کاستی های چشمگیری دارد و عدم تطابق با علوم روز و مطرح نشدن آخرین نظرات و دیدگاه ها در سطح جهانی از نقایص آن است. در شرایطی که مقایسه صورت گیرد معلمی که از سی سال پیش تاکنون تدریس داشته و در آستانه بازنشستگی است، سطح معلوماتش با معلمی که تازه وارد باشد تفاوتی نمی کند چرا که محتوایی یکسان را سالها درس داده است.

تنها معلمانی که کتابهایشان به روز می شود و کلاسهایشان جذاب است و دانش آموز با انگیزه در کلاس شان حضور می یابد کلاسهای کنکور است. اینجاست که معلم باسابقه از غیر آن متمایز می شود.

از دغدغه های معاش نمی گویم که این دغدغه سالیان طولانی است که سایه اش را از سر نظام آموزشی بر نمی دارد.

 من معلم هستم با همه دغدغه های خودم و دانش آموزانم.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی
برگرفته از:
https://www.facebook.com/women.citizenship.center
کانون شهروندی زنان

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.