کیانوش توکلی: نوشته زیر با توجه به آزادی بیان در ایران گلوبال درج می شود ؛ اینکه مطالب زیر تا چه اندازه با واقعیات موجود در آذربایجان همخوانی دارد ، برما روشن نیست بویژه اینکه نویسنده برای اثبات ادعاهای خود ، هیج کار تحقیقی انجام نداده است و هیج سند و مدرکی برای اثبات تحلیل های خود ارائه نکرده است.

##############################

انرژی حاصل از ٨٥ سال تبعیض هویت ملی بر روی سی میلیون ملت تؤرک آذربایجان

وقتی در اثر شرایط تحمیلی از طرف اتوریته حاکم راسیست، قدرت تشخیص هویت ملی از دیگر ملت ها صلب شده باشد و همه امکانات در مورد کسب اطلاعات در مورد تاریخ و هویت با عینک تحمیلی حاکمیت و برنگ دلخواه حاکمیت مقدور باشد، اگر بر اثر هر اتفاقی این عینک از چشم مردم کنار برود، تازه آنموقع است که ماجرا شروع می شود، که ملت بدون عینک با رنگ دلخواه راسیسم فارس، شاهد واقعیات خواهند گردید و ظلم و تبعیض را در حق ملت خود با گوشت و پوست و استخوان درک خواهند کرد، که این بلوغ همراه با بیداری و کینه سالیان سال تحقیر و توهین وتبعیض و همراه با نفرت و انتقام خواهد بود و در نتیجه رها شدن این انرژی لایزال ٨٥ ساله، کینه خانمان برانداز منفجر خواهد شد و از طرف دیگر راسیسم فارس که خود را اشرف مخلوقات می داند و هویت خواهی ملت تؤرک و عرب را هرگز نمی تواند تصور و باور کند، چون این نارسیست های خودشیفته به هیچ وجه قادر نیستند دیگر ملتها را آدم حسابشان کنند و در نتیجه اصلا نمی توانند تؤرک را برابر فارس تصور کنند، در مجموع راسیسم فارس قتل عام ٢١ آذر سال ١٣٢٥ را نقطه عطف و خاتمه و پایان غائله و نابودی هویت ملت تؤرک آذربایجان تصور می کند،

چنان قحط سالی شد اندر دمشق که یارارن فراموش کردند عشق،

بلایای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی که در عرض این ٨٥ سال جهت نابودی هویت و موجودیت ملت تؤرک آذربایجان توسط راسیستهای فارس صورت پذیرفته، که در هیچ کجای دنیا شاهد اینچنین ظلمی نمی توانیم باشیم، بطوری که اکثر تحصیل کرده های آذربایجان بخاطر نبود کار و عدم ایجاد شغل از طرف دولت مجبور به مهاجرت گردیده اند و اکثر روستاها خالی از سکنه و نابود گردیده است و رشد جمعیت در شهرها رشد نزولی دارد و چنان به ملت ما به چشم نژاد پست و عقب مانده و تؤرکه خر نگاه می کنند، که اصلا ملت ما را لایق صحبت کردن نمی دانند، تا چه برسد به مذاکره جهت تصمیم گیری های فرضی، برای آینده ایران و نشستن بر دور یک میز با هویت تؤرک، جزو محالات است و ایده آلیسمی بیش نیست، چون امروز ما در دست آنها مثل گنجشگی هستیم که بالمان را قیچی کرده اند و دیگر قادر به پرواز نیستیم، البته بریدن بال بدتر از تر از بریدن سر گنجشگ است، چون ملتی که زبان مادریش بریده شده، و طبیعاّ حق اظهار نظر و دفاع از خود بزبان بیگانه از او صلب می گردد و امکان حضور و شرکت در تصمیم گیری از او زدوده می شود و از این رو تنها راهی که برای ملتمان باقی می ماند، عدم رسمیت دادن و جدی گرفتن وجود آنها و همانطور که در جریان جنبش سبز آذربایجان با جواب نه خود، عدم دنباله روی و اطاعت از راسیسم فارس را نشان داد و اگر روزی آمریکا و ناتو هم به ایران حمله کنند، قطعاّ ملت ما در تصمیم گیری هایشان مستقل از راسیسم فارس عمل خواهند کرد و ملت تؤرک آذربایجان در کنار و یا در پشت و یا در جلو راسیسم فارس نخواهد ایستاد، چون حرمت منافع ملت ما در کنار ملت خودمان تأمین می گردد و طبق معمول راسیسم فارس عادت کرده، که ما در جنگ و انقلاب در خط مقدم مبارزه حرکت کنیم و برای آنها گوشت دم توپ باشیم و بعد از پایان ماجرا در پشت سر آنها مثل تؤرکه خر حرف شنو راه بیافتیم، و آنها هم هر توهین و تحقیری که دلشان می خواهد نثار ملت ما بکنند، آنهائی که امروز در میادین فوتبال بشکل دسته جمعی ندای تؤرکه خر سر می دهند و کبوتر سفید صلح و آشتی ملت تؤرک آذربایجان را با سری کنده شده و خون آلود به وسط میدان پرتاب می کنند آنها تخم کینه و انتقام و جنگ داخلی را می کارند و یا اپوزسیون هائی که خاک آذربایجان را تیول موروثی اجدادشان تصور می کند و ملت تؤرک آذربایجان را گلادیاتورهای دست آموز خود تصور می کنند و از اینکه در حمایت از جنبش سبز به آنها دهن کجی کرده اند و به دنبال منافع و هویت ملی خود هسنتند، باعث خشم آنها شده که از فرط عصبانیت هر توهینی که بفکرشان می رسد در رسانه هایشان نثار ملت ما می کنند اینها هم تخم کینه و انتقام و جنگ داخلی را می کارند،

امکان تصور مقدار برآیند انرژی حاصل از تصادم نفرت ضد نژاد پرستی از طرف ملت تؤرک بعنوان انرژی اکتیو و راسیسم فارس با روح نارسیسم و خود شیفتگی بعنوان انرژی پاسیو، که فوق العادی انرژی مهیبی ایجاد خواهد کرد، خارج از مخیله سیاستمداران می باشد، و با توجه به کثرت حداقل سی میلیون ملت تؤرک و قدمت و مزمن بودن تبعیض و نحوه فاشیستی نوع تحقیر و توهین ٨٥ ساله، مقدار انرژی اکتیو حاصل از نظر فیزیکی فوق العاده قدرتمند خواهد بود و بخاطر حماقت ملت فارس در نداشتن ظرفیت پذیرش واقعیت ها، باعث ایجاد انرژی پاسیو و باعث تشدید مخاصمه خواهد گردید، با یک مثال ساده فیزیکی می شود اینطور تصور کرد، که یک تریلی با سی میلیون واحد وزن با سرعت ٨٥ با کامیونی که از جهت مقابل در حرکت است شاخ به شاخ تصادف کند، این طبیعی است که هر چه کامیون سرعتش کم باشد خسارات کمتر خواهد بود، ولی کامیون و یا در این مثال فیزیکی ملت فارس قادر به درک این انرژی ٨٥ ساله سی میلیونی نخواهند بود، و بطبع انرژی حاصل فوق العاده زیاد و خسارات ناشی از آن غیر قابل تصور است و تصور ایجاد یک ایرانی فدرال بعد از تصادم این دو انرژی کاملا ایده آلیستی می باشد