رفتن به محتوای اصلی

یادگارِ مظلومانه فرخنده
فریاد دردناک استخوانهای خرد شده او
24.03.2015 - 03:13

زمانِه ی بیمار و اسیر ما

یکسر

دچار کینه و ذات عقرب هاست

 گمانه ی کر و کور ربانی ما

پرپر

 گرفتار نیش مار کبراهاست.

و سادگی انسان

در این میانه

دریغا، مونس ددها و دیوهاست.

در دشتِ خشک بی دادرسی

دیریست مهربانی،

اسیر دشمنی دالِ فرقه هاست

و امراضِ واگیرش،

هیهات

جنون و جهلِ تاریک می کارد

جنگ و جهادِ زور می زاید ـ و

دشنه ی نادانی بر چشم خرد و روشنائی ها می کند.

+

یادگار مرگ مظلومانه ی فرخنده

بر پیشانی بی آبروی عصر ما

قصه های تن لگد مال خیلی از زن هاست.

سمفونی تلخ و شیون فرخنده،

فریاد دردناک استخوانهای خرد شده او ـ

جانِ جوان زنده بگور بسیاری از دخترهاست.

روح و روان سنگسار شده ـ

 جگر خشک و به آتش کشیده او

سرنوشت همه ی اسیران و بی پناهی هاست.

+

های: بانیان کین و راوایان چنین مرثیه های شرمناک  

با این بربریت مدعیان آسمانی،

 با این شقاوت جانیان

با این همه قساوت درندگان هولناک

بگوئید:

چه سان بهار امسال با گل ها و شکوفه ها

رنگین جامه شود؟

چه سان نوروز، پا به زایِ لاله ها و جوانه ها شود؟

این ننگ ِ تاریکی از چهره ی پلید فصل درنده

هرگز فراموش نور مباد.

این شرنگ حماقت از یادهای ژرف دلسوخته

هرگز پرت و  دور مباد.

 

بهنام چنگائی 3 فروردین 1394

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

بهنام چنگائی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.