رفتن به محتوای اصلی

ادعا می شود که صانع ژاله توسط حامد فتاحی کشته شد!
20.02.2011 - 15:23

دوست شما، یک ایرانی

حامد فتاحی، عضو بسیج دانشجویی دانشگاه هنر تهران، یکی از قاتلان شهید صانع ژاله می باشد

حامد فتاحی در سال 1359، بدنیا آمد. متاهل و صاحب پسری نزدیک به چهار سال به نام احمد رضا دارد.

حامد فتاحی از دوران دبیرستان در بسیج دانش آموزی فعال بوده است و درمحافلی که بریاست حسین شریعتمداری در تهران تشکیل می شد، شرکت می کرد. وی از فعالین انجمن حجتیه در تهران است و بطور کامل به ظهور امام زمان در همین نزدیکی ها باور دارد.

حامد فتاحی که دارای افکار شدید ضد یهودی، ضد بهایی و ضد اهل سنت است، پس از دوران دبیرستان به پیشنهاد حسین شریعتمداری و تایید بسیج دانشجویی با سهمیۀ بسیج وارد دانشگاه یزد می شود و بارها و بارها برای بسیج دانش آموزی و بسیج دانشجویی شهر یزد سخنرانی نمود.

حامد فتاحی پس از آمدن دوبارۀ به تهران، به سهمیۀ بسیج دانشجویی وارد دانشکدۀ سینمای دانشگاه هنر تهران شد و در جرگۀ فعالین بسیج دانشجویی دانشگاه هنر تهران در آمد.

حامد فتاحی در دهمین روز سمینار ضد صهیونیسم که در فرهنگسرای تهران تشکیل شد، در بارۀ باصطلاح فعالیت یهودیان پنهان در ایران سخنرانی کرد.

حامد فتاحی پس از چاپ کتاب "دوازده قرن سکوت" ، نوشتۀ ناصر پورپیرار، بارها و بارها با این نویسندۀ ضد یهود در دفتر کارش واقع در انتشاراتی "کارنگ" ملاقات کرد. اندکی بعد حامد فتاحی با ناصر پورپیرار اختلاف عقیده پیدا کرد و از او جدا شد.

در این میان حامد فتاحی با نوشته های عبدالله شهبازی، نویسندۀ دیگر ضد یهود در ایران آشنا شد . پس از پشتیبانی عبدالله شهبازی در انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 از میرحسین موسوی، روابط میان عبدالله شهبازی و حامد فتاحی شکراب شد و پس از چاپ مقاله هایی از عبدالله شهبازی که خود زمانی با وزارت اطلاعات نظام کار می کرد، در بارۀ اسفندیار رحیم مشایی و احمدی نژاد و تلویحا یهودی خواندن آنهاف حامد فتاحی در نوشته ای بشدت از عبدالله شهبازی انتقاد کرد و روابط خود با وی را قطع نمود.

حامد فتاحی که در سال 1387 با سهمیۀ بسیج دانشجویی و از جمله با احمد رضا ، پسر 22 ماهۀ خود در آن زمان، برای حج عمره به مکه رفت، خبرنگار روزنامۀ "حزب الله" می باشد و مقالاتش با نام اصلی در جراید اینترنتی و غیر اینترنتی و از جمله در سایت های "نفت نیوز" و "خبرگزاری فارس" چاپ می شود.

حامد فتاحی در دورۀ نهم انتخابات ریاست جمهوری به محمود احمدی نژاد رای داد و از زمانی که میرحسین موسوی خود را کاندید ریاست جمهوری کرد، به مخالفت با وی پرداخت و به شیوۀ رییس خود، حسین شریعتمداری دایما سعی در خرابکاری و پرونده سازی برای میرحسین موسوی داشت.

حامد فتاحی که رسما دارای دو وبلاگ به نام های "یهود شناخت" و "آرمان شهر" بود در وبلاگ "یهود شناخت"، مطالب ضد یهودی خود را منتشر می کرد و در "آرمانشهر" مسایل جاری سیاسی در ایران و بعضی وقتها نیز بدلیل دانشجو بودن در دانشکدۀ سینمای دانشگاه هنر تهران، در بارۀ فیلمهای ایرانی و خارجی می نوشت و با مسعود ده نمکی آشنایی نزدیک داشت. شرکت "بلاگفا"، چندی پیش وبلاگ "یهود شناخت" متعلق به حامد فتاحی را بست و وبلاگ" آرمانشهر" همچنان در بلاگفا فعال است.

آدرس "یهود شناخت":

http://www.jew.blogfa.com

آدرس "آرمانشهر":

http://www.sobh.blogfa.com

حامد فتاحی که بخاطر روابطش با "مهدی نصیری" سردبیر پیشین روزنامۀ "صبح"، همواره از او تمجید می کند، در دوران رقابت های انتخاباتی دهمین دورۀ ریاست جمهوری از فعالین ستادهای انتخاباتی محمود احمدی نژاد بود.

حامد فتاحی، نزدیک به ده روز پیش از انتخابات ریاست جمهوری در مقاله ای در وبلاگش تحت نام" سونامی احمدی نژاد در راه است" ، از آنجا که از رقمی که وزارت کشور می خواهد در روز انتخابات برای احمدی نژاد اعلام کند اطلاع داشت، نوشت احمدی نژاد با آرایی نزدیک به 25 میلیون انتخاب خواهد شد و انتخابات به دور دوم نخواهد کشید.

حامد فتاحی در غروب روز جمعه بیست و دوم خرداد ماه 1388، در ساعت 19:28 دقیقه ، با اینکه هنوز رای گیری انتخابات ریاست جمهوری دورۀ دهم ادامه داشت و هنوز وزارت کشور از بسته شدن صندوق های گزارشی نداده بود، با اطلاعاتی که محافل وابسته به مصباح و شریعتمداری به وی رسانده بودند، در وبلاگش نوشت: محمود احمدی نژاد، پیروز قطعی انتخابات. حامد فتاحی در مقاله ای که نوشت، آرای داده شده به محمود احمدی نژاد را نزدیک به هفتاد و پنج درصد دانست. و این درست نزدیک به همان رقمی است که وزارت کشور قرار بود اعلام کند .

پس از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری و آغاز اعتراض هواداران میرحسین موسوی و مهدی کروبی به این نتایج، حامد فتاحی در جای جای نوشته هایش به هواداران این دو کاندیدای ریاست جمهوری توهین می کرد و همراه با دیگر هواداران احمدی نژاد، آنها را سبزهای لجنی می نامید.

حامد احمدی نژاد که معتقد است پس از مرگ خامنه ای ، سید حسن نصرالله، دبیرکل حزب الله باید ولی فقیه مسلمانان جهان شود، در روزهای اعتراضات معترضین به نتایج انتخابات ریاست جمهوری دورۀ دهم، همراه با دیگر بسیجی ها به سرکوب آنها پرداخت.

حامد فتاحی که در همۀ مدت پس از انتخابات ریاست جمهوری به موسوی و کروبی ، همانند دیگر بسیجی ها و حزب اللهی ها دشنام می داد و آنها را "سران فتنه" می نامید، پس از اطلاعیۀ آقایان میر حسین موسوی و مهدی کروبی در بارۀ راه پیمایی "25 بهمن"، به استهزاء آنان پرداخت و گفت این آقایان "روز والنتاین" را برای راه پیمایی انتخاب کردند تا بتوانند بچه سوسول ها و بچه قرتی های شمال تهران را به خیابانها بیاورند.

حامد فتاحی که بخاطر تحصیلش در دانشکدۀ سینمای دانشگاه هنر تهران، با شهید "صانع ژاله" آشنا بود،از او دل خونی داشت، پس از بازی "صانع قانع" در فیلم"آجری در دیوار" در راهروهای دانشکده با شهید صانع ژاله، به مشاجره پرداخت و حتی با او گاویز شد و او را با مرتد نامیدن، به مرگ تهدید کرد.

در روز بیست و پنجم بهمن ماه 1389، از آنجا که حامد فتاحی با خبر بود، صانع ژاله نیز به صفوف تظاهرات خواهد پیوست، به همراه تیم تروری که از سوی حسین شریعتمداری سازماندهی شده بود، برای شهید صانع ژاله در کمین نشست و این تیم ترور، پس از تعقیب صانع ژاله از دانشکدۀ هنر تا صفوف تظاهرات، در لحظۀ مناسب با شلیک به سوی صانع ژاله او را به قتل رساندند.

نکتۀ قابل توجه اینکه، حسین شریعتمداری برای توضیحات در بارۀ ترور صانع ژاله به تلویزیون آورده شد و این گواه این است که حسین شریعتمداری از برنامه ریزان اصلی ترور بوده است و تیم ترور با شرکت حامد فتاحی را سازماندهی کرده است.

پس از قتل صانع ژاله و نمایش تلویزیونی با شرکت حسین شریعتمداری، تنها در روز پنجشنبه بیست و هشتم بهمن ماه، در پی آنکه یک "هم دانشگاهی" حامد فتاحی نژاد، در وبلاگ"آرمانشهر" از حامد فتاحی نژاد می پرسد چرا در بارۀ صانع ژاله ننوشتی؟ حامد فتاحی در شب پنجشنبه، مقاله ای را به ترور صانع ژاله در وبلاگ خود انتشار می دهد. در این مقاله حامد فتاحی مدعی می شود که بدلیل مشغلۀکاری و فعالیت های دیگر ، صانع ژاله را زیاد نمی شناخت اما تاکید می کند، حداقل صانع ژاله در سالهای آخر بسیجی نبوده است و این خود نشان می دهد که او بخوبی صانع ژاله را می شناخته است.

اکنون از هم دانشکده ای های حامد فتاحی درخواست می شود تا هرگونه عکس و یا اطلاعاتی که از این بسیجی دارند، در اختیار دیگر ایرانیان قرار دهند تا چهرۀ واقعی این بسیجی-دانشجو بخوبی برای همه روشن گردد.

در ارتباط با مقالۀ بالا:

پیام "هم دانشگاهی" حامد فتاحی و صانع ژاله، به حامد فتاحی نژاد در ستون نظرات وبلاگ "آرمانشهر" و پاسخ حامد فتاحی به آن

نویسنده: هم دانشگاهی پنجشنبه 28 بهمن1389 ساعت: 14:47

چرا در مورد صانع ژاله چیزی نمی نویسی؟

شاید خودتم خجالت می کشی از دروغ هایی که گفتن و از دزدیدن جنازه ش؟

دیروز تو دانشگاهتون بودی که ببینی؟

------------------------

جواب حامد: چند خطی خواهم نوشت. دزدیدن جنازه اش؟

مقالۀ حامد فتاحی نژاد دربارۀ "صانع ژاله"، در وبلاگ "آرمانشهر":

به عنوان هم دانشگاهی و هم دانشکده ای شهید «صانع ژاله»، لازم است تاسف خودم را از اصرار بر بسیجی و حزب اللهی خواندن او ابراز کنم. راستش به جهت اینکه رشته او با رشته من مغایر است و من هم به جهت اشتغال و گرفتاریهای زندگی، به جز حضور در کلاسها، وقت زیادی را در دانشکده نمی گذرانم، صانع ژاله را خوب نمی شناختم اما همینقدر می دانم که او لااقل در ماههای آخر حیاتش، حزب اللهی و بسیجی به معنای متعارفش نبوده است. بله، او زمانی عضو رسمی و فعال بسیج بوده است ولی اگر مبنا، روزها و ماههای آخر حیات او باشد، واقعیت چیز دیگری است. من شکی در اینکه او توسط منافقان و مخالفان جمهوری اسلامی و مظلومانه کشته شده است ندارم. جمهوری اسلامی که هجمه عظیم تبلیغاتی را بر سر قتل مشکوک «ندا آقا سلطان» و دیگر کشته شدگان فتنه سال ۱۳۸۸ از سرگذرانده است، اینقدر ابله نیست که دوباره آن هم به دست خودش، خوراک تبلیغاتی بزرگ دیگری به مخالفانش بدهد. اصلا مگر مهار تجمعات پراکنده و کم شماری همچون ۲۵ بهمن احتیاجی به شلیک گلوله داشت که نظام بخواهد بدنامی اش را به جان بخرد؟ دیگر گفتن این حرف، خیلی تکراری است که کارآگاهها، برای یافتن سر نخ هر قتل، مظنونین را در میان کسانی جستجو می کنند که بیشترین نفع را از این قتل می برند. از قتل صانع چه کسی بیشترین نفع را می برد؟ انصاف بدهید، جمهوری اسلامی یا مخالفان آن؟

متاسفانه، دانشجویان و نسل جوانِ این روزگار، به دلایل مختلف، اطلاع چندانی از وحشیگری و خیانتکاری سازمانهایی همچون مجاهدین خلق (منافقین) ندارند. برای نسل جوان، روشن نشده است که سران این گروهک و افرادی مشابه آنها، برای رسیدن به اهدافشان از هیچ جنایتی فروگذار نیستند. مصداق بارز استراتژیِ «هدف وسیله را توجیه می کند»، سازمان مجاهدین خلق است. این همان سازمانی است، که در بدو تاسیسش، زن در قتل سازمانی شوهرش شرکت داشت. سازمانی که در اوج بمباران شهرهای ایران توسط ارتش بعثی، به صدام دست دوستی داد. سازمانی که به اعتراف رهبر خودش، ۱۶ هزار نفر از مردم این کشور را به قتل رسانده است. سازمانی که اوایل انقلاب، منزل نیروهای جهاد سازندگی را که با کمترین حقوقی از شهرها برای آبادانی مناطق محروم مهاجرت می کردند، به همراه زن و بچه هایشان در آتش می سوزاند، که نمونه ای از این بچه ها که در آتش سوختند، شهید فاطمه طالقانی، دختر سه ساله بود. شهید «فهیمه سیاری» از دوستان مادرم بود. او که دختری طلبه بود، اوایل انقلاب، برای تبلیغ دینی به کردستان رفته بود. منافقان، خودرو حامل او و دوستانش را به گلوله می بندند، تنها به این جرم که سرنشینان این خودرو، طرفدار انقلاب اسلامی اند.

قتل صانع ژاله، حلقه ای از پروژه کشته سازی بود، پروژه ای که قرار بود حلقه دیگر آن، تشییع جنازه او به عنوان مقتول جمهوری اسلامی و با سر دادن شعار علیه نظام باشد. من متاسفم که برخی دوستانم، برخی هم دانشگاهی هایم و برخی دوستان صانع، اصرار داشتند و دارند که در پازل قاتلان صانع بازی کنند. در پازل کسانی بازی کنند که اگر لازم باشد، قاتل خود آنها هم خواهند شد. به نظرم این رسم دوستی نیست.

از طرف دیگر به همین دوستان در برخی زمینه ها حق می دهم. وقتی از صانع با صفاتی همچون «بسیجی»، «حزب اللهی» و «مدافع ولایت» یاد می شود، پوستر او با پس زمینه تصویر رهبری چاپ و تکثیر می شود و عکسی که برای چاپ پوستر از او انتخاب می کنند، عکسی است که با سر و ظاهرِ اواخر حیات او تناسبی ندارد، دوستانش حق دارند که فکر کنند با آنها همانند بی شعورها و از همه جا بی خبرها رفتار می شود. من نمی دانم ما تا کی باید تاوان این بی فکریها را پس بدهیم. مگر قرار است هر کس توسط منافقان و مخالفان نظام کشته می شود، حزب اللهی و بسیجی باشد؟ مگر شهدای تاسوکی و زاهدان که توسط گروهک ریگی قتل عام شدند، همه بسیجی بودند؟ اصلا تا کی باید این رویه که مخاطب را بی شعور حساب می کنیم ادامه پیدا کند؟ چرا به بی اعتمادی و سوءظنی که این رفتارها برمی انگیزد فکر نمی کنیم؟

پیام "هم دانشگاهی" حامد فتاحی به نامبرده پس از نوشتن این مقاله در ستون نظرات وبلاگ "آرمانشهر":

نویسنده: هم دانشگاهی جمعه 29 بهمن1389 ساعت: 18:47

ترورت میکنم اونم با چاقو توری از پشت کمرت توی ستون فقراتت فرو میکنمم که زجر کش بشی!

میگرمت! دیر یا زود

---------------------------------------------------

لینکهای در ارتباط با حامد فتاحی نژاد

http://www.bfnews.ir/vdcaeene.49nya15kk4.htmlpar

par

http://hosseinderakhshan.wordpress.com/muslimblog…

par

http://webcache.googleusercontent.com/search?q=ca…

par

http://www.yazdfarda.com/news/15475.htmlpar

par

par

http://www.norequds.com/index.php/neshast-ha/76-1…

par

http://iqna.ir/hawzah/news_detail.php?ProdID=5791…

par

par

http://webcache.googleusercontent.com/search?q=ca…

par

http://www.naftnews.net/view-5693-%D9%83%D8%B1%D9…

par

http://www.bavirhasan.blogfa.com/post-69.aspxpar

par

http://www.sarshar.org/archives/interviews/post_3…

par

http://forum.ganjineh-elahi.com/topic-t18177.html…

par

http://yahood.ir/index.php?option=com_yahood&Item…

par

http://samoraee.persianblog.ir/post/107/par

par

par

/////////////////////////

نوشته های حامد فتاحی نژاد و ازجمله نوشته اش در ساعاتی پیش از پایان انتحابات ریاست جمهوری دورۀ دهم

احمدی نژاد پیروز انتخابات

تماس های مستقیم و با واسطه ام با دوستانم در ورامین، دماوند، قم، اصفهان، یزد، مشهد، ازگل (منطقه ای در شمال شهر تهران)، حکایتگر این است که احمدی نژاد در تمام این مناطق به جز ازگل، از نظر تعداد آرا، با فاصله تقریبا زیادی از میرحسین موسوی، اول است. در ازگل، پیشتازی با میرحسین موسوی است. منتظر مطالب بعدی در این زمینه باشید.

تکمیلی، ۲۳ خرداد، ساعت ۱:۳۰ بامداد: تماسهای چند ساعت پیش بنده با دوستی در استان کرمان، حاکی از این بود که احمدی نژاد در کهنوج، رفسنجان و سیرجان، با اختلاف زیادی از سایر رقبا جلوتر است. در یزد نیز با شمارش اولیه آرا، به نظر می رسد که بین دو کاندیدای مطرح، رقابت نزدیکی وجود دارد. از آنجا که سایتهای معروف خبری به نحو دقیق تر و مفصل تری در حال انتشار این اطلاعات هستند، از ادامه درج اینگونه اخبار در وبلاگ خودداری می کنم.

+ نوشته شده در جمعه بیست و دوم خرداد 1388ساعت 19:27 توسط حامد | آرشیو نظرات

سونامی احمدی نژاد در راه است

http://sobh.blogfa.com/post-190.aspx

اول بگویم که کاملا نتیجه انتخابات آینده را غیرقابل پیش بینی می دانم، یعنی ممکن است احمدی نژاد حتی ۲۵ میلیون هم رای بیاورد و از آن طرف هم ممکن است که با ریزش قابل توجه آرا نسبت به دوره قبل مواجه شود. آنچه در ادامه می نویسم بر اساس دریافت فعلی ام است.

دیشب، با جمعی از بچه های احمدی نژادی، در میدان محسنی (خیابان میرداماد)، پوسترهای احمدی نژاد را پخش می کردیم. تیپهایی ماشینهایشان را نگه می داشتند و درخواست پوستر می کردند که اصلا آدم باور نمی کرد احمدی نژاد باشند؛ کراواتی، خانمهای با هفت قلم آرایش، مردها و پسرهایی که زنجیر به گردنشان آویخته بود و...

هرچه به روزهای آخر تبلیغات نزدیک می شویم، جو سنگین و کاذبی که مچ بندها و لباسهای سبز رنگ درست کرده اند شکسته می شود. به نظر من، خیلی محتمل است که به عکس تصور رایج، آرای خاموش به نفع احمدی نژاد ریخته شود. آرایِ خاموشِ افرادی که در جو سنگینی که رسانه ها ۴ سال است درست کرده اند، نمی توانند علاقه خود را به احمدی نژاد اظهار کنند، اما در روز ۲۲ خرداد بدون ترس از تمسخر دیگرانی که تصور می شود اکثریت هستند، می توانند رای خود را به طور مخفیانه به احمدی نژاد بدهند. اکثریت خاموشی که چهار سال پیش، احمدی نژاد برایشان فردی گمنام بود و به همین خاطر به او رای ندادند.

در ساعتهای شلوغ، وقتی در ایستگاه مترو هستید، چه نسبتی از جمعیت حاضر در مترو، مچ بند یا لباس سبز پوشیده اند؟ وقتی در ترافیک هستید، چند ماشین از ماشینهای حاضر در ترافیک، عکس میرحسین موسوی را به شیشه شان چسبانده اند؟ این افراد و ماشینها به چشم می آیند و توی چشم هستند ولی اکثریت نیستند. پوسترهای «هاشمی ۲۰۰۵» را در دوره دوم انتخابات سال ۱۳۸۴ فراموش نکرده ایم که چقدر توی چشم بودند.

اگر احمدی نژادی هستید خجالت نکشید. در این روزهای باقیمانده، پوستری از احمدی نژاد را به ماشین یا موتور سیکلت خود بچسبانید و اگر خودتان ماشین یا موتور ندارید به نزدیکانتان که وسیله نقلیه دارند توصیه کنید این کار را بکنند. مچ بندهای پرچم ایران را به دستان خود ببندید. اگر ستادهای احمدی نژاد مچ بند پرچم نداشتند، می توانید از مغازه های خرازی، رولهای باریک پرچم ایران را با هزینه ای کم خریداری کنید. رول پرچم را به اندازه مچ بند یا بازوبند قیچی و قطعه قطعه کنید و بین احمدی نژادیها پخش کنید. این کار شما، کم کم خجالت دیگرانی را که بیشتر از شما خجالت می کشند می ریزد و کم کم می فهمید که خجالت شما بی جا بوده است.

بخواهیم یا نخواهیم، در چند روز آخر، خفقان نرمی که جلوی اظهار علاقه بسیاری از مردم را به احمدی نژاد گرفته است شکسته خواهد شد و خیابانها و اماکن عمومی پر از عکسهای احمدی نژاد و پرچم های ایران خواهد شد.

آن چهره های ثابتی که هر شب در میدان ولی عصر و برخی میدانهای دیگر تجمع می کنند، تنها ۵۰۰، ۶۰۰ نفر از جمعیت شهر چند میلیونی تهران هستند. اگر قرار باشد آنها را مشت نمونه خروار بگیریم، رای کروبی، حداقل چهل پنجاه درصد است، در حالی که می دانیم چنین نیست.

شکی در عدم محبوبیت احمدی نژاد در بین بسیاری از دانشجوها ندارم، اما از آنجا که مثل ۲۰، ۳۰ سال پیش نیست که دانشجو شدن کار خیلی شاقی باشد، دانشجوی امروزی، به صرف دانشجو بودنش، همانقدر برای جامعه مرجعیت دارد که ۳۰ سال پیش دانش آموزان دبیرستانی داشتند. (عرض شود که خود بنده دانشجو هستم!)

این روزها در تلویزیونهای ایستگاههای مترو، فیلمی به ظاهر بی طرفانه درباره انتخابات پخش می شود که پر است از عناصر سبز رنگ و افراد سبزپوشی که با آنها مصاحبه می شود. همشهری، روزنامه شهرداری از دیروز، صفحه ای ویژه را به تخریب دولت نهم اختصاص داده است که مطالب دنباله دارش توسط ستاد یکی از کاندیداهای مخالف دولت تهیه شده است. قالیباف، شهردار تهران، با پول مردم، در سالگرد رحلت امام، در اقدامی بی سابقه در کنار پرچمهای سیاه، از پرچمهای سبز در میادین شهر استفاده کرده است. برخی دفاتر «همشهری محله» به ستادهای میرحسین موسوی تبدیل شده اند. به لطف خدا، این کارها نتیجه عکس خواهد داد.

این فیلم تاثیر گذار را هم حتما ببینید و اگر تاثیر گرفتید، برای دیگران بلوتوث یا به نحوی تکثیر کنید. خدا کند شمقدری در فیلم دوم احمدی نژاد از آن استفاده کند. آن هم در سکانس اول فیلم.

لینک دانلود این فیلم برای تلفنهای همراه

:

http://jamandeh.persiangig.ir/video/Ahmadinejad_K…

http://sobh.blogfa.com/post-195.aspx

حامد فتاحی نژاد و آشنایی اش با یزد

http://sobh.blogfa.com/post-470.aspx

دشمن شناسی ظاهرگرایانه و تخیلی

حقیر در فاصله سالهای ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۳ در بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد یزد و دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی یزد و بسیج دانش آموزی استان یزد، چند دوره کلاس در مورد فراماسونری و صهیونیسم و ... برگزار کرده ام. در این موضوعات، مقاله و تک سخنرانی هم کم نداشته ام. به عنوان چنین کسی از شر مطالبی از قبیل مطالب زیر به خدا پناه می برم:

دست پنهان فراماسونری پشت پرده تظاهرات ۲۵ بهمن (نیمه دوم این مطلب مورد نظرم هست که راستش را بخواهید اصلا شک دارم که طنز است یا جدی)

فیس بوک به چه فرامی خواند؟

نمی خواهم در نیت امثال جناب علی اکبر رائفی پور یا سازندگان و توزیع کنندگان مستند «ظهور» (The Arrivals) و حتی نویسنده محترم کتاب اینترنتی «فراماسونری، دجال آخرالزمان» خدشه وارد کنم یا حتی درستی کلیت اظهارات و نوشته های این عزیزان را زیر سئوال ببرم. ولی به نظرم یک جای کار این دوستان بدجور می لنگد و باید فکری برای آن بکنند. هرچه زمان می گذرد دارم می بینم که بازخورد تولیداتِ مکتوب، شفاهی و تصویری این دوستان، بازخورد سالمی نیست. شاگردان مکتب این دوستان، از یک دشمن شناسیِ اولا به شدت ظاهرگرایانه و ثانیا تخیلی و توهم زده (تهمتی که امثال خودم سالها گرفتارش بوده ایم) رنج می برند. این مکتب جدید، برخلاف خواست متولیانش، دارد به خطری جدی برای اساس مباحث دشمن شناسی تبدیل می شود. مکتبی که رفرنس اصلی و عمده اش اش در مباحث دشمن شناسی، اینترنت و گوگل کردن است، نه کتاب. مکتبی که به نظر می آید بیشتر با به اعجاب آوردن مخاطب او را جذب می کند تا با آگاه کردن او. متاسفانه این مکتب، خواسته یا ناخواسته دارد هرگونه بحث جدی و مستند در مورد فراماسونری و صهیونیسم و ... را لوث و مضحکه می کند. راستش را بخواهید هرچه این دوستان بیشتر در مورد فراماسونری صحبت می کنند و قلم می زنند، انگیزه این جانب در قلم زدن در مورد این مباحث کمتر می شود. انگیزه ای که تا دو سه سال پیش، بسیار قوی بود.

+ نوشته شده در شنبه بیست و سوم بهمن 1389ساعت 23:49 توسط حامد | 20 نظر

پسر حامد

(شاید هم ویرانشهر)

دو اتفاق مبارک

مدت زیادی است که در این وبلاگ یادداشتی ننوشته ام. به بهانه غبارروبی از آرمانشهر به دو رویداد مبارک در زندگی ام اشاره می کنم:

۱- در روز ۲۸ خرداد ۱۳۸۵، خدا به من و همسرم یک پسر هدیه کرد. اسم او را «احمد رضا» گذاشته ایم. «احمد» را به پاسداشت رفاقتم با بهترین دوستم که نام کوچکش احمد است و به احترام دو عزیز، شهید «احمد فتاحی اردکانی» (که البته نسبت فامیلی با او ندارم) و سردار در بند رژیم صهیونیستی «احمد متوسلیان» (که سالهاست مبهوت عظمتش هستم) و به گرامی داشت سال پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله (پیامبر اکرم را بیشتر از پیامبر اعظم دوست دارم) انتخاب کردیم. «رضا» هم پیشنهاد همسرم بود که رضای خاطرش برایم خیلی مهم است. اگر زحمتی نیست احمدرضا را دعا کنید.

۲- به لطف خدا تا چند روز دیگر از شر خدمت نامقدس و ننگین سربازی خلاص خواهم شد و این دوران سیاه از زندگی من به پایان خواهد رسید. اگر حال و حوصله ای بود خواهم نوشت که چرا خدمت سربازی نامقدس و ننگین است. به هرحال شکر خدا که گذشت.

عکس هایی از کوچولوی نازنینم در سفر عمره، فروردین 1387

پسرم، احمدرضا که در اینجا حدوداً ۲۲ ماهه است.

اگر مایل به دیدن بقیه عکسها هستید، کلیک کنید: (در حرمین فقط با گوشی موبایل می توان عکسبرداری کرد. به همین دلیل کیفیت عکسها در حد کیفیت عکسهای موبایلی است.)

احمدرضا در مسجد شجره ( یکی از میقاتهایی که در آنجا برای طواف محرم می شوند.)

احمدرضا در توقفگاه مسیر مدینه به مکه

احمدرضا در مسجدالحرام

احمدرضا در مسجدالحرام

احمدرضا در مسجدالحرام

+ نوشته شده در پنجشنبه هجدهم مهر 1387ساعت 1:45 توسط حامد | آرشیو نظرات

+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و دوم تیر 1385ساعت 16:35 توسط حامد | آرشیو نظرات

http://sobh.blogfa.com/post-7.aspx

-----

حامد و شهبازی

http://sobh.blogfa.com/post-46.aspx

آخرین نوشته عبدالله شهبازی، پدر تاریخ نگاری انقلاب اسلامی قبل از بازداشت

به احترام او که پنج جلد «زرسالاران یهودی و پارسی» اش را با وضو نوشت

به امید آزادی هرچه سریعتر او، تبرئه اش در دادگاه و اجرا شدن عدالت در مورد مافیای زمین خوار استان فارس

http://sobh.blogfa.com/post-45.aspx

استفراغ ذهن

ببخشید فعلا خیلی اعصاب درست و حسابی ندارم.

سایت عبدالله شهبازی، فیلتر است و سایتی که در هتاکی به او باز شده است فیلتر نیست.

روح الله حسنیان، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، رجانیوز، تابناک، بهائیان، سلطنت طلبان، توده ایهای کاپیتالیست شده، پیوندتان در زخم زدن به شهبازی مبارک!

سایت عدالتخانه، فیلتر است.

در غزه کشتار دیگری آغاز شده است. شصت سال است که شعار می دهیم. ششصد سال دیگر هم رویش. جام ملتهای اروپا را عشق است!

معلوم شد که پالیزدار، عضو کمیته تحقیق و تفحص مجلس بوده است!

معلوم شد دکترای پالیزدار، قلابی است. چهار سال پیش هم، ناگهان معلوم شد حسن عباسی، سخنران پیش از خطبه نماز جمعه تهران و کارشناس سیاسی صداوسیما، دکترا ندارد! اگر به بعضی ها گیر نداده بود، دکتر که هیچ، امروز پروفسور عباسی بود.

سردار زارعی تنها به جریمه نقدی محکوم شد. هم خدمتی دوران سربازی ام، با بغض در گلو، قسم می خورد، چون او را با خواهر دوستش، در حالی که دوستش هم با آنها بوده است در پارک دستگیر کردند، بیست ضربه شلاق خورده است.

لاریجانی گفت دوران شعارهای سوسیالیستی گذشته است. من می گویم اگر عدالتخواهی، سوسیالیسم است، پس درود بر سوسیالیسم! یک سال دیگر که صبر کنید مردم به شما نشان خواهند داد دوران شعارهای سوسیالیستی گذشته است یا نه. خاتمی هم دردی از شما دوا نخواهد کرد. چیزی که سوسیالیسم اش می نامید، دیر یا زود مثل آواری بر سرتان خراب خواهد شد. متاسفم برای همه شما کلفتهای پر سابقه که ذهنیتتان از جامعه را مشتی بچه نهایتا بیست و هفت هشت ساله بی سواد که تحریریه روزنامه ها را پر کرده اند شکل می دهند.

خاتمی برای آمدن، به استریپ تیز سیاسی افتاده است. خاتمی عزیز! خدا را خوش نمی آید که بچه سوسولها و دختربازهای ونک به بالا، اربابانت در هزار فامیل (ده فامیل؟)، سینه چاکانت در اتاق بازرگانی و دوستانت در بیلدربرگ را نصفه جان کنی. شما که به هر حال قرار است بیایی، اینهمه قر و قمیش دیگر برای چیست؟

+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و نهم خرداد 1387ساعت 2:20 توسط حامد | آرشیو نظرات

///////////////

پیش داوری در بارۀ انتخابات

http://sobh.blogfa.com/post-106.aspx

پستی که احتمالا پنج ماه دیگر دوباره آن را نصب می کنم!

راستش من به عکس بسیاری از اطرافیانم، نتیجه انتخابات سال آینده را چندان قابل پیش بینی نمی دانم. تنها چیزی که می توانم پیش بینی کنم این است که امثال کروبی و قالیباف شانسی برای پیروزی ندارند و پیروز انتخابات یکی از این دو نفر است: احمدی نژاد، خاتمی.

اما یادداشتی را که فعلا می خواهم بنویسم با فرض پیروزی احمدی نژاد و شکست خاتمی می نویسم، و با این فرض که در روزهای منتهی به انتخابات هم نشانه های شکست خاتمی دیده می شود. فرض کردن که اشکالی ندارد؟ دارد؟ می خواهم با در نظر گرفتن این فرض، رفتار اطرافیان خاتمی و دستگاههای تبلیغاتی شان را در مراحل مختلف قبل و بعد انتخابات پیش بینی کنم. شک نداشته باشید اگر احمدی نژاد پیروز انتخابات پیش رو باشد، پیش بینی من مو به مو درست از آب در خواهد آمد. پس تا آن موقع صبر می کنیم. اما پیش بینی من:

روزهای قبل از انتخابات

از آنجا که شواهد و قراین به شکست خاتمی گواهی می دهند، اطرافیان خاتمی برای حفظ وجهه خود و کاندیدای مورد نظرشان، از احتمال تقلب و دستکاری در انتخابات سخن می گویند و روی شایعاتی نظیر رای سازماندهی شده نیروهای سپاه و بسیج به کاندیدای رقیب، مانور می دهند. چنین تبلیغاتی، شکست در انتخابات را نه معلول عدم اقبال مردم به خاتمی، بلکه معلول تقلب در انتخابات جلوه خواهد داد.

در این روزها، تخریبهای صورت گرفته علیه خاتمی بزرگنمایی و تخریبهای صورت گرفته علیه احمدی نژاد کمرنگ جلوه داده می شود تا از یک طرف، با ژست مظلوم نمایی، رای جمع شود و از طرف دیگر یکی از دلایل شکست در انتخابات، حجم زیاد تخریبهای صورت گرفته علیه خاتمی، جلوه داده شود.

روز انتخابات

در این روز، تبلیغات دو محور دارد:

۱- سخن گفتن از تخلفات و نقض قانون در حوزه های اخذ آرا به نفع کاندیدای رقیب.

۲- انتشار اخبار بدون مبنا از حوزه های اخذ آرا، مبنی بر اقبال شدید رای دهندگان به خاتمی. انتشار چنین اخبار و گزارش هایی، در حقیقت مقدمه چینی برای ادعای تقلب در انتخابات است، چرا که وقتی گزارش ها از اقبال مردم در حوزه های رای گیری به خاتمی حکایت کنند ولی نتیجه انتخابات، شکست او باشد، حتما در آرا دستکاری شده است!

اولین ساعات پس از پایان انتخابات

در این مقطع نیز تبلیغات دو محور دارد:

۱- از یک طرف، اعلام زود هنگام پیروزی خاتمی قبل از شمارش آرا، بر اساس دیده ها و شنیده ها در حوزه های اخذ رای. این محور، تاکتیکی برای زمینه سازی ادعای تقلب در انتخابات، بعد از مشخص شدن نتیجه انتخابات است.

۲- ابراز نگرانی نسبت به صیانت از رای مردم و صداقت در شمارش آرا.

روزهای شمارش آرا

اعتراض به تخلفات صورت گرفته در جریان انتخابات و شمارش آرا و ابراز نگرانی نسبت به تقلب و تخلف در شمارش آرا.

پس از مشخص شدن نتیجه انتخابات

نپذیرفتن نتیجه انتخابات با بهانه کردن ادعاهای زیر:

۱- در انتخابات تقلب شده است.

۲- سپاه پاسداران در انتخابات دخالت کرده است.

۳- بخشی از آرای احمدی نژاد بدین دلیل بوده است که صداوسیما برای او تبلیغ کرده است و کاندیدای ما از چنین امکانی محروم بوده است و...

+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و چهارم بهمن 1387ساعت 2:49 توسط حامد | آرشیو نظرات

------------------------------------

شهبازی و موسوی

تردید

زمانی که کاندیدا شدن میرحسین موسوی در انتخابات ریاست جمهوری آینده مطرح شد، تردیدی نه چندان قوی در من به وجود آمد که در این انتخابات به احمدی نژاد رای دهم یا میرحسین. این تردید را پشت گوش انداختم یا سرکوب کردم یا هرچه که بشود اسمش را گذاشت، تا اینکه یادداشت جدید عبدالله شهبازی را در مورد ملاقات اخیرش با موسوی خواندم. حالا، تردیدِ ضعیفِ سرکوب شده، سر برآورده و قوی شده است.

راستی دوستان! من خیلی آدم بدی هستم که بین احمدی نژاد و موسوی تردید دارم؟

---

یادداشتهای دیگر من در مورد میرحسین موسوی:

میرحسین جوان، احمدی نژاد پیر

برکتهای آمدن میرحسین موسوی

+ نوشته شده در سه شنبه بیست و نهم بهمن 1387ساعت 2:26 توسط حامد | آرشیو نظرات

http://sobh.blogfa.com/post-108.aspx

--------------------------------

ــــ

پی نوشت ۱۴/خرداد/۱۳۸۸: بزرگتر از پیروزی در انتخابات (یادداشت جدید وبلاگ، در مورد مناظره دیشب احمدی نژاد-موسوی)

+ نوشته شده در سه شنبه دوازدهم خرداد 1388ساعت 13:1 توسط حامد | آرشیو نظرات

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.