رفتن به محتوای اصلی

چپ ایران و مقولۀ قدرت
02.03.2015 - 19:30

 علی مسیو رهبر "اجتماعیون-عامیون"

 

 

«تشکل بزرگ چپ دموکرات ایران» با گامهای ارزشمندی پیش میرود که به  زودی به واقعیت تبدیل شود.
برای آن آرزوی موفقیت میکنم.
امیدوارم تحقق این امر مهم، سنگ بنای تحقق «جبهه ی متحد چپ ایران» در آینده باشد.

به عنوان یک انسان عدالت اجتماعی طلب و مخالف تبعیض و بهره کشی انسان از انسان، که خود را متعلق بخش «فعالان منفرد» در این حرکت میدانم ، دوست دارم اندیشه ی خود را پیرامون یکی از تزهای مطرح در این حرکت با دوستان درمیان بگذارم.

تز مطرح شده را در نظریات شیدان وثیق عزیز یافتم که میگوید:
«چپ ضد سرمایه داری و رهایی خواه (۹) می بایستی از نظر ما نیرویی جنبشی، اپوزیسیونی و ضد سیستمی باشد. به این معنا که در پی تصرف قدرت نباشد. در خارج از نظم موجود چون جنبشی اعتراضی، مبارز و مخالف (اپوزیسیونی) عمل نماید.» منبع: زمان تصمیم.

من با کلیات اندیشه وثیق گرامی، منهای تز یاد شده، موافقم و تلاش ایشان را در میان چپ ارج می نهم.
بر خلاف ایشان تز من آن است که :
«چپ ایران در پراتیک درپی تصرف قدرت نبود، ضرورت دارد که خطا را رفع کند.»
 توجه شود که "پراتیک" نوشتم نه "تئوری".

نخست بگویم که من نقد وثیق گرامی پیرامون درک غلط سوسیالیسم موجود از قدرت، را می پذیرم و با آن موافقم. اما این نقد را دلیل درستی «عدم تصرف قدرت» نمیدانم.یعنی نمیشود از آن تز «صحت عدم تصرف قدرت» را نتیجه گرفت. بل درستی این نقد نتیجه اش آن است که :
«از راه درست و با درک صحیح باید در پی کسب قدرت بود». تفاوت و تضاد دو نظر در استنتاج است.

و اما اینکه چرا  «چپ ایران در پراتیک درپی تصرف قدرت نبود، ضرورت دارد که خطا را رفع کند.»؟

سخنم در مورد چپ ایران در قرن گذشته است و نه چپ در جهان و همسایگان. چرا که ما عمدتاً با چپ ویژه ی ایران سرو کار داریم . برداشتهای مختلف از چپ و قدرت هم مسئله ی من نیست.
تجارب پرسۀ زندگی من، طی روندهای آگاهی و تشکل زحمتکشان، شرکت در جنبش مبارزه مسلحانه، نشان داد که درک چپ ایران -یا ما- از «آگاهی ، تشکل و مبارزه زحمتکشان برای پیروزی و کسب قدرت» متضمن درکی «واقعی-خیالی، و انفعالی»-هرسه- بود.

براساس تجارب این روندها می توانم دستاوردهای نظری چپ دموکرات را برای پیروزی زحمکشان، جهت کسب یک «زندگی انسانی نسبی» تأیید کنم.
میاندیشم اساس دستاوردهای تئوریک چپ دموکرات ، و خود تشکل بزرگ چپ ، اگر خود را رشد دهد، اگر دچار تلاشی نشود، میتواند گامهای بسیار مثبتی در رسیدن به زندگی انسانی ، نه تنها برای زحمتکشان، بل برای رشد و ترقی کل جامعه ایران بردارد.

اما شرط پیروزی در این مسیر را علاوه از آنچه که موارد «ائتلاف و اتحاد» با دیگر نیروهای هم مسیر پیش پا میگذارد، و لازم است عملی شود،ضرورت دارد ، چپ نوین و در کل "جبهه ی چپ"، در برنامه ی «عملی» تصرف قدرت نیز باشد .
چرایش آن است که:
هیچ گروه اجتماعی و هیچ نیرویی بدون «فشار سیاسی» زحمتکشان بر خواسته های آنهاگردن نمیگذارد. این خواسته ها بدون «فشار» تحقق نمی یابند. تحقق خواسته ها تنها توسط«قدرت» اجرا میشود.قدرتی که از آن خود زحمتکشان است. زحمتکشان بدون قدرت هیچ اند.آگاهی،تشکل،اعتراض،جنبش، بدون کسب قدرت، بدون اعمال قدرت، یعنی "ول معطلی".
یعنی شکست و سرخودگی.ضرورت دارد قدرت تصرف شود.

تصرف قدرت:
چپ ایران در طول قرن گذشته در تئوری خواهان قدرت بود اما عملا هرگز در تدارک کسب قدرت نبود. برعکس دیگر نیروها در فکر و عمل در پی قدرت بودند و هستند. چپ همچان عملا در پی قدرت نیست و تزی مطرح شده که در تئوری هم خواهان قدرت نباشد.

در انقلاب مشروطیت سوسیال-دموکراتها ، و بعد ها حزب کمونیست، گروه ارانی، حزب توده، جنبش فدایی، و غیره، همه راه آگاهی،تشکل،مبارزه را پیمودند، بدون اینکه در برنامه ی کسب قدرت باشند. کاری ندارم به اینکه برای حزب کمونیست ممکن نبود و به درستی چنین برنامه ای نداشت. اما عدم شرایط نمی تواند دلیل «عدم توجه و برنامه» باشد.چرا؟
حرکات اجتماعی-سیاسی در موارد زیادی ناگهانی و غیرقابل پیش بینی ست. لازمه ی دید عملی داشتن «برنامه ی عمل» برای شرایط خاص است.
اشتباهی که «چپ ایران و نیروی دموکرات جامعه» در انقلاب 57 مرتکب شد، «گروه اجتماعی روحانیت » بدان دچار نشد.
چپ برنامه ی کسب قدرت نداشت اما «روحانیت» داشت.چگونه؟

در انقلاب هر جایی که تصرف شد روحانیت «آدم خود را آنجا کاشت» ! چرا ؟ چون « نفت» را تصرف کرده بود. این «آدم » را با پشتوانه ی در آمد نفت، تبدیل به «شاغل» خود نمود. همه ی بیکاران، بیچیزان، پست و مقام خواهان،و... با توجه به «قدرت و پول»،لاجرم «کسب زندگی بهتر»،شدند «شاغل» حکومت و دارای «درآمد بهتر از پیش». خوب، روحانیت چرا این کار را پیش برد؟
این گروه حداقل یک قرن بود که «تشنه ی قدرت» بود و میدانست کلید این کار «امت و نفت» است.
و از این طریق دادن «شغل و در آمد» به «مستضعفان»-به اصطلاح آخوندی، خود را بر قدرت سوار کرد.
عملاً اکثریت توده را جذب نمود برای «شغل و در آمد بهتر و قدرت»، خارج و داخل برحسب «حذب شدن اکثریت مردم» به قدرت روحانیت گردن گذاشتند.

من کاری ندارم به اینکه نیروی روحانیت بیشتر بود یا خارج حمایت کرد یا چیزهای دیگر از جمله ضعف چپ و نیروی دموکرات جامعه، نه اینها به مسئله من مربوط نیست. مشکل این است که  چپ حتی یک گروه کوچک هم بوده باشد ، ابداً به فکر این نبود که «هر نقطه را تصرف کرد رفیق اش را مسلح آنجا بکارد». نفت را «تصرف کند». مردم -اکثریت بی چیز- شعل و زندگی بهتر میخواهند، باید آنرا به آنها بدهد که صاحب نیرو شود. قدرت را به چنگ آورد. نه، اینها نه در برنامه ی چپ بود  و نه در تئوری عملی بخش مهمی از چپ.

حکومت کارگران و زحمکتشان تنها شعار نظری در نوشته ها بود. جریان مبارزه ی مسلحانه عمدتا فقط در اندیشه ی بیداری و حرکت توده بود. هیچ برنامه ای برای حرکت جهت تصرف قدرت نداشت. تئوری و عمل در این مورد خالی ست.

از گروههای مسلحانه ی مارکسیست که در جریان آغازین جنبش مسلحانه به تز «تشکل و تصرف قدرت» توسط زحمتکشان رسیده بود، میتوانم «گروه اورمیه» را نام ببرم که درسال 1351 تا 22 دو نفر دستگیرند شدند و در دادگاه نظامی 14 نفر با یک زنبه پرونده به زندانهای 1تا 6 سال محکوم گردیدند.
گروه در قدم اول برنامه ی تصرف ارگانهای نظامی شهر و گسترش تصرف به آذربایجان غربی و کل آذربایجان را داشت.
در تئوری عملی دیگر گروهها و شهرها- تاجایی که اطلاع دارم - چنین تزی وجود ندارد.

با این مثالها کاری به درستی یا غلط بودن برنامه ندارم. میخواهم بگویم منهای استثناها در چپ ایران عمدتا «تفکر تصرف قدرت در برنامه ی عملی» مورد توجه نبود. و حرکت چپ عمدتاً تشکلی و جنبشی بود. حتی در بعد مسلحانه اش.گذشته از اینکه مفهوم تشکل و جنبش اکنون معنای دیگری دارد. بخشهای نظامی سازمانها بودند ولی داشتن برنامه تصرف قدرت چیز دیگری ست. مثال برنامه را از روحانیت دادم.

تز «عدم تصرف قدرت توسط چپ» ، به معنای نفی تحقق خواسته های عدالتخانه ی زحمتکشان است. چرا که این خواسته ها تنها توسط قدرت می تواند پیاده شود. هیچ نیرویی برای زحمتکشان عدالت اجتماعی مهیا نمی کند مگر «فشار و قدرت خود آنها». این تز در عمل خلع سلاح کردن آنهاست. جامعه ی ایران تا بعد از تحقق دموکراسی و حتی فدرالیسم ، لازم دارد چپ با انتخاب خود زحمتکشان خواستهای دموکراسی-عدالت اجتماعی- عدم تبعیض و اجرای فدرالیسم را با تمام قدرت و شرکت در یک نظام چند حزبی و نه تک حربی، پیش ببرد. برای این کار باید از هم اکنون برنامه تصرف یا کسب قدرت داشته باشد.
چپ ارگان سازمان یافته ی کسب قدرت زحمتکشان است.

جامعه رویاهای زیبا ، خوابهای صد سال بعد نیست. جامعه جایی ست که آدمها در آن چون گرکهای هار همدیگر را میدرند. این ماهیت «روابط اقتصادی-اجتماعی» حاکم بین آدمهاست.
در این باتلاق «درندگی» تنها نیرویی پیروز است که تدارک تصرف قدرت را از وظایف مهم خود بداند.
بین اژدها نمی توان کبوتر بود.
تز وثیق گرامی متأسفانه نسبت به جامعه موجود سخت اوتوپی ست.
  

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

آ. ائلیار

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.