*******
یاشار کمال، نویسنده سرشناس ترکیه روز شنبه در سن ۹۲ سالگی در استانبول درگذشت. کتابهای او به ۴۰ زبان مخلتف از جمله فارسی ترجمه شده است.
او که اواخر دیماه به علت مشکلات تنفسی تحت مراقبت بود، عصر شنبه در بخش مراقبتهای ویژه دانشکده پزشکی دانشگاه استانبول چشم از دنیا فروبست.
آقای کمال که در سال ۱۹۲۳ در روستایی کردنشین در استان عثمانیه ترکیه در کناره شرق دریای مدیترانه به دنیا آمده بود، از مهمترین نویسندگان ادبیات معاصر ترکیه به شمار میرفت.
یاشار کمال در کودکی طی تصادفی چشم راستش را از دست داد و در پنج سالگی هم شاهد قتل پدرش توسط برادرخواندهاش بود. این حادثه چنان تاثیری در روح و روان او گذاشت که دچار لکنت زبان شد و هفت سال به طول انجامید تا بهبودی بیابد.
یاشار کمال در ۹ سالگی به مدرسه رفت و شغلهای متفاوتی چون چوپانی، کفاشی، عریضهنویسی، کارگری کارخانه و رانندگی تراکتور را تجربه کرد.
کمال که در آثارش به مشکلات اجتماعی و مسائل عامه مردم به ویژه مردم زادگاهش پرداخته، چندین بار به خاطر دفاع از آزادی بیان و حقوق کردهای ترکیه دستگیر و زندانی شد.
یاشار کمال، نویسندهٔ بلند آوازهٔ کرد، در میان خوانندگان ایرانی هم نامی آشناست. بیشتر رمانهای او به زبان فارسی ترجمه شده و مقبولیت خاص و عام، یافتهاند.
آثار یاشار کمال اگر چه از متن سرزمین و جغرافیایی محدود ومشخصی بر آمدهاند، اما ساختار و محتوایی جهانی دارند. رمان «اینجه ممد» او تا کنون به بیش از ۲۰ زبان منتشر شده و به فیلم هم تبدیل شده است. «اینجه ممد» نخستین رمان او و از مشهورترین آنهاست.
نخستین بخش چهارگانه «اینجه ممد» که نخستین بار در سال ۱۹۵۵ به صورت پاورقی در روزنامه جمهوریت منتشر شد، روایت اعتراض و شورش دهقانزادهای است که در برابر زمینداران بزرگ و استثمارگر به پا میخیزد.
یاشار کمال در اکتبر ۱۹۹۷ به خاطر دفاع از صلح و حقوق بشر، موفق به دریافت جایزه صلح ناشران آلمانی شد. این نویسنده در سال ۲۰۰۸ جایزه بزرگ ادبیات ریاست جمهوری ترکیه را دریافت کرد که یکی از مهمترین جوایز ملی در ترکیه است و به نویسندگان، شاعران، هنرمندان و خوانندگان ملی تعلق میگیرد.
یاشار کمال در سپتامبر سال ۲۰۱۳ آخرین کتاب خود را منتشر کرد که عنوانش «پرندهای با یک بال» بود. او این کتاب را چهل سال پیش از انتشار نوشته و در کشوی میز خود نگه داشته بود.
رادیو فردا
*******
ایسنا، رسانه وابسته به حکومت اسلامی گزارش داد:
«یاشار کمال» نویسنده ترکیهای کردتبار که سالهای زیادی کاندید دریافت نوبل ادبیات بود، بدون رسیدن به این آرزوی دیرین، در 91 سالگی دار فانی را وداع گفت.
به گزارش ایسنا، یاشار کمال که از سرشناسترین چهرههای ادبیات ترکیه به حساب میآید، در جهان با رمان معروف «ممد قرقی» (که در ایران با نام «اینجه ممد» شهرت دارد) شناخته میشود؛ اثری که تاکنون به 20 زبان برگردانده شده و بارها به روی پرده سینما رفته است.
وی سال۱۹۲۳ در روستای کردنشین همیته در جنوب ترکیه متولد شد. پدرش ملاک کرد بزرگی بوده که در سال ۱۹۱۵ به آناتولیای شرقی فرار کرده بود. کمال کودکی بسیار سختی را پشت سر گذاشت؛او در یک تصادف چشم راستش را از دست داد و در پنج سالگی شاهد قتل پدر به دست فرزندخوانده او در مسجد بود.
کمال را به عنوان یک فعال سیاسی هم میشناسند؛ حکم آشکار او در سال ۱۹۹۵ درباره سیاستهای دولت ترکیه در مصاحبه وی با مجله آلمانی «اشپیگل»، او را با اتهام «تبلیغات تجزیهطلبی»، در مقابل دادگاه امنیتی دولت ترکیه قرار داد. گرچه محاکمه با حکم برائت وی پایان یافت، اما با انتقاد مجدد وی از عملکرد دولت سرانجام به اتهام تحریک مردم، به پنج سال زندان تعلیقی محکوم شد.
وی حکم زندان تعلیقی را نپذیرفت و گفت: هرمجازاتی میخواهید نقداً بکنید، چراکه حکم تعلیقی، حکم خودسانسوری را برای من دارد و من نمیخواهم خود را دچار خودسانسوری بکنم، هنوز کارهای انجام نداده بسیاری دارم و باید آنها را هرچه زودتر تمام کرده و به چاپ برسانم. اما زندگی در ترکیه، آنهم با این حکم تعلیقی، این امکان را از من سلب میکند.
با این استدلال، یاشارکمال بعد از گرفتن حکم زندان تعلیقی، مدتی را در سوئد زندگی کرد. او در اینباره گفت: تنها میخواهم کارهایی را که در دست انجام دارم، تمام کرده و به چاپ برسانم. نمیخواهم در هیچ کشوری از جمله سوئد پناهندگی بگیرم. بعد از انجام کارهایم به وطنم ترکیه برمیگردم، دیگر آنوقت هرچه میخواهند با من بکنند.
او همین کار را هم کرد. یاشار کمال از سال ۱۹۵۰ بهکرات بخاطر دفاع از آزادی بیان و تساوی حقوق مردم دستگیر و زندانی شد. اوج خشم این نویسنده در سال ۱۹۹۷ بود که در اعتراض به زندانی کردن «اشبر یاغمور دره لی» نویسنده نابینای ترک گفت: تا آخر عمرم دولت ترکیه را نخواهم بخشید!
کمال اولین کتاب خود را با نام «تصنیفها» در سال 1943 روانه بازار کتاب کرد. این اثر مجموعهای بود از تصنیفها و اشعار فولکلور که او از سن 16 سالگی به گردآوریشان پرداخته بود. «بچه» و «مغارهدار» جزو اولین آثار ادبیات داستانی او بودند که در سال 1950 به چاپ رسیدند. کمال «داستان کثیف» را زمانی که در ارتش خدمت میکرد، به نگارش درآورد. «گرمای زرد»، «آنسوی کوهستان»، «اگر ما را کشتند»، «دریا قهر کرد»، «افسانه چیای آگری»، «مرد تنها»، «لانههای پریان»، «پیت حلبی»، «علف همیشه جوان» و «ستون خیمه» از دیگر کتابهای شناختهشده وی هستند.
اکثر کارهای یاشار کمال که عنوان نخستین نویسنده ترکیهای نامزدشده برای جایزه نوبل ادبیات را یدک میکشد، روی درگیریهای زندگی مردم مناطق جنوبی ترکیه و پیشرفتهای زندگی این ناحیه تمرکز دارد.
دریافت جایزه صلح «بوکترید» آلمان و جایزه «بیورنسون» نروژ در سال 2013 از جمله افتخارات ادبی این نویسنده ترکیهای هستند. او در مراسم دریافت جایزه صلح ناشران و کتابفروشان آلمان خود را اینگونه معرفی کرد: من مردی اهل هنر، شعر و عاشقی هستم. از زمانی که خودم را با این هنر مشغول کردهام، تمام تلاشم را به کار گرفتهام که آن را به بهترین وجه ممکن انجام دهم. گفتم مردی اهل هنر و شعر و عاشقی هستم، نه ادبیات. زیرا قبل از این که نوشتن را شروع کنم، نقال و عاشق بودم.
یاشار کمال که از چندی پیش به دلیل نارسایی تنفسی در یکی از بیمارستانهای استانبول بستری بود،روز شنبه در سن 91 سالگی درگذشت.
*******
بی بی سی گزارش داد:
پیش از آنکه نام اورهان پاموک بر سر زبانها بیفتد، دهها سال بود که جهانیان، یاشار کمال را پرآوازهترین نویسنده معاصر ترکیه میشناختند.
هر دو نویسنده، با اینکه دو نسل مختلف ادبیات ترکیه را نمایندگی میکنند و معرف دو جنبه متفاوت از فرهنگ ترکیهاند، منتقد ستمیاند که از دید آنان، جمهوری ترکیه در حق اقلیتهایش روا داشته است، با این فرق که یاشار کمال از دل این «ستم» آمده و در زمانی که کسی را یارای سخن گفتن از آن نبود، دربارهاش نوشته و هزینه داده است.
خانوادهاش از عشیره کرد «لووان» بودند که در دهههای پرکشمکش میان ارمنیان و مسلمانان حاکم، در نیمه دوم قرن نوزدهم، در سرزمینهای ارمنینشین شرق دریاچه وان سکنی یافته و زمیندار شده بودند.
پدرش صادق، برادرزاده گلی خان، بزرگ عشیره و مالک روستای ارنس بر کرانه دریاچه بود. در جنگ جهانی اول، این روستا زیر آتش توپخانه روسها قرار گرفت و و اهالیاش آواره شدند. صادق، مادرپیر و برادر خواهرها و خانوادههایشان را با همسرش نگار که سی سالی از خودش جوانتر بود برداشت و راه غرب را در پیش گرفت.
پس از یک سال و نیم سرگردانی به کرانهای دیگر در یکی دیگر از سرزمینهای باستانی ارمنیان رسیدند، به کیلیکیه، دشتی با دو رودخانه به قدمت افسانههای یونان باستان که شریان حیاتش بودند. قبائل ترک که از شرق رسیدند تا وارث پادشاهی ارمنیان شوند، به یاد شریانهای حیات سرزمینی که از آن آمده بودند، این دو رود را هم جیحان و سیحان (جیحون و سیحون) نامیدند.
صادق و نگار و همراهان بر کرانه جیحان، در یکی از نه دهکده عشیره ترکمان بوزدوغان (شاهین خاکستری) اسکان یافته، تنها کردهای روستایی به نام حمیده شدند.
بوزدوغانها هم خودشان پنجاه سالی پیشتر به زور در این دره اسکان داده و تخته قاپو شده بودند. جمهوری ترکیه که پایههایش محکم شد، نام دهکده را به مناسبت کوه همجوارش گوکچه، به گوکچه دام تغییر دادند و بر همه اهالی ده، نام خانوادگی گوکچه لی (اهل گوکچه) نهادند.
در همان سال تاسیس جمهوری ترکیه هم بود که فرزند صادق و نگار در این ده به دنیا آمد و کمال نام گرفت. کمال گوکجه لی را حدود سه دهه بعد، مردم ترکیه به نام مستعارش، یاشار کمال شناختند.
پاموک و کمال منتقد ستمیاند که از دید آنان، جمهوری ترکیه در حق اقلیتهایش روا داشته
آثار یاشار کمال یکسره بر این پیشینه خانوادگی و بر سرزمین زادگاهش پایه گذاشته شده و در جایجای آن، ارمنیهایی هستند که در آن سالها، خانمان رها کردند و رفتند. یاشار کمال از خانهها و باغها و زمینهای ارمنیان نوشته که غصب شدند.
در به یاد ماندنیترین اثرش اینجه ممد مینویسد: «اگر جنگ استقلال نمیشد، هیچ کس حتی فکر تصاحب یک وجب از این خاک را نمیکرد. بخش بزرگی از این خاک مال سلطان عبدالحمید، مالکها و عربهایی است که به آنها مصری میگویند، بخشی هم مال ارمنیها (اشاره به معاهده کوتاهیه که در آن، سلطان عثمانی پس از جنگ با محمد علی پاشا، خدیو مصر، کیلیکه را به او واگذار کرد)».
در همین اینجه ممد از آن دهقان ارمنی مینویسد که زمین زراعیاش را به دوست ترکمانش میسپارد و میگوید: «داداش، اگر برگشتم زمینم را به من پس میدهی و اگر برنگشتم، مال تو، مثل شیر مادرت حلالت باشد».
در کتاب دیگرش، جنایت در بازار آهنگران، با بیانی عریانتر از کوچاندن ارمنیان مینویسد که «آن مردمان نیک، سوار آن اسبهای زیبا شدند و رفتند» و از غصب اموال و املاکشان و «آنهایی که از چادر درآمدند و صاحبخانه شدند».
از کردهایی مینویسد که در خانههای بر جای مانده از ارمنیان، در محلههایی که رو به ویرانی گذاشته بود ساکن شدند. خودش هم در یکی از همین خانهها به دنیا آمد، تنها خانهای در ده که در آن به زبان کردی صحبت میشد. خودش میگوید: «ترک و کرد در صلح و صفا و برادرانه با هم زندگی میکردند. در خانه کردی حرف میزدم و در ده، ترکی.
"یک روز هم خودم را غریبه و جدامانده و متفاوت با دیگران حس نکردم. من با فرهنگ ترکمان اعتلا پیدا میکردم و دوستانم هم از من ترانههای کردی یاد میگرفتند." (گفتگو با روزنامه رادیکال، ۲۵ ژوئیه ۲۰۰۹).
وقتی وارد حرفه خبرنگاری شد، اولین ماموریتش، سفری سه ماهه به شرق و مناطق کردنشین بود و برای اولین بار روستای پدریاش را دید. در آن سه ماه سلسله گزارشهایی در روزنامه جمهوریت نوشت با عنوان «در شرق چیزهایی باورنکردنی دیدم».
این گزارشها نام یاشار کمال را به عنوان روزنامه نگاری توانمند پرآوازه ساخت و راه را برای چاپ داستانهایش و ثبت نامش به عنوان بزرگترین نویسنده معاصر ترکیه باز کرد.
در مارس ۱۹۹۱ که شخصیتی جهانی شده بود، مقالهای چهار صفحهای با عنوان کارزار دروغ در مجله آلمانی اشپیگل به چاپ رساند و در آن به تندی به حکومت ترکیه تاخت و متهمش کرد که به کردها ستم میکند و «حقیرترین و زشتترین جنگ دنیا» را علیه این مردم به راه انداخته است.
چهار سال بعد در ترکیه کتابی با عنوان ترکیه و آزادی اندیشه منتشر شد که مجموعه مقالاتی از شماری از نویسندگان این کشور بود و ترجمه مقاله یاشار کمال در اشپیگل، این بار تحت عنوان ستمت بیش باد همراه با مقالهای دیگر از او با مضمونی مشابه و عنوان آسمان سیاه بر فراز ترکیه در آن درج شده بود.
انتشار این دو مقاله برای او مجازات بیست ماه حبس را به همراه داشت که با درخواست تجدیدنظر و شکایت او به دادگاه حقوق بشر اروپا، سرانجام پس از دو سال دادرسی، این مجازات به حبس تعلیقی تبدیل شد.
عبدالله اوجالان، رویکرد یاشار کمال را به «مسئله کرد» رومانتیک توصیف میکرد
موضعگیری او در قبال مسئله کرد در این مقالهها، آن هم در روزگاری که کمتر کسی جرأت ورود به این وادی خطرناک را به خود میداد، در کنار تحسین و تشویقها، مخالفت بسیاری از روشنفکران ترکیه را نیز برانگیخت. از او انتقاد شد که در مقالههایش، پ.ک.ک را نماینده همه مردم کرد قلمداد کرده و مقابله دولت با چریکهای جدائی طلب کرد را جنگ دولت با مردم کرد توصیف کرده است.
این در حالی بود که حتی عبدالله اوجالان، رهبر پ.ک.ک هم یاشار کمال را جدی نمیگرفت و رویکرد او به «مسئله کرد» را رومانتیک توصیف میکرد.
از دید اوجالان، اعتراض یاشار کمال «اصالت انقلابی» نداشت بلکه صرفا به علاقه رومانتیک و خیالپردازانه او به هر آن کسی بر میگشت که با دیگران متفاوت باشد و عصیان کند (کتاب مسئله کرد با اوجلان و بورکای، نوشته اورال چالشلار، چاپ ۱۹۹۳ ترکیه).
یاشار کمال از کودکی شیفته این عصیانگران بود، شیفته «اشقیا»، یاغیانی که دشمنان مال و اموال خوانین محلی بودند. این اشقیا برای او دادرس مظلومان و نماد مبارزه با ستم فرادستان بر فرودستان بودند. شاهکارش اینجه ممد نیز حکایت یکی از همین اشقیا بود.
آنچه اوجلان عیب یاشار کمال میداند، در واقع هنر او بود، هنر جان بخشیدن به جغرافیایی که در آن بزرگ شده بود، بال و پردادن به شخصیتها و قهرمان ساختن از «اشقیا» و ساختن افسانهای جهانی از یاغی گمنامی به نام اینجه ممد.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید