رفتن به محتوای اصلی

انتقامجوئی کارساز نیست، بلکه گذشت و بزرگمنشی کارساز است
07.08.2011 - 16:25

"آنچه بخود نپسندی بدیگران مپسند"

آمنه قربانی یک احمقی و خودخواهی کور شد. اما بلند همتی او در مقابل مجرم لایق ستایش است. گرچه تصمیم آمنه به عنوان زنی روشن ضمیر، در هر جامعه متمدنی کاملا طبیعی است و هیچ نیازی به ستایش ندارد، اما در جامعه هفتاد میلیونی که آمنه ها سرکوب می شوند و همه چیز را مردان دیکته می کنند و بنا به آیات قرآنی، زن نصف مرد به حساب می آید، قانون قصاص حاکم و بنا به چنین قانون قرون وسطائی دست دزد را قطع می کنند، چشم خاطی را ازحدقه در می آورند و انسانها را هم طبق همین قانون سنگسار می کنند و شلاق می زنند و نهایتا فرهنگ انتقام جوئی بشدت رواج داده می شود، این را به روشنی دراظهار نظرات تند برخی ها و کامنتهای پای مقالات در این رابطه می توان شنید، دید و خواند. بطور معلوم، این مسئله درجامعه بسیار عادی جلوه می کند، لذا درچنین جوی، تصمیم متهورانه وصلح طلبانه آمنه، این زن بزرگ را، باارزش ولایق ستایش باید دانست

. رضا، یک هم میهن کامنت نویس عزیز به درستی در زیر مقاله ای نوشته است: "آمنه با اینکه از سوی دو چشم نابینا است اما زیبایی را خوب دیده است خیلی قشنگ. ...". بله آمنه به قول شاعر ما، باچشم دل این زیبائی انسان دوستی را می بیند. "بچشم دلت دید باید جهان + که چشم سر تو نبیند نهان". اگر چشم سر آمنه جهان را نمی تواند ببیند، اما چشم دل او عظمت و زیبائی این بخشش و گذشت را خوب دیده است. یا هاتف اصفهانی می گوید: چشم دل باز کن که جان بینی + آنچه نا دیدنیست آن بینی. بله، آمنه نادیدنی ها را دیده است. بهمین دلیل کینه را از خود دور نموده. در هر حال انسان هر کاری بکند، آمنه دیگر زیبائی و بینائی خودرا به دست نخواهد آورد. اما او با گذشت خود و صرف نظر از قصاص کردن متهم، این بزرگواری را کرد که نام اش به نیکی در تاریخ کشورهای عقب نگهداشته شده و حتا در جهان ثبت شود و جاوید بماند. اگر عقل فاتح گردد و قانون قصاص برای همیشه ازکتب قضائی ایران حذف شود، تا آنجاکه من اطلاع دارم، آمنه اولین و آخرین زن با گذشت و با شهامتی خواهد ماند که چشمان یک متهم را به او بخشیده است. به نظر من هیچ چیزی زیباتر از نام نیک و بحشش نخواهد بود و هیچ چیز زشت تر از عمل احمقانه مجید و در اینجا باید اضافه کنم، تهمت ناروا زدن، حتا به دشمن هم، نیست. آمنه با آگاهی کامل به این نتیجه رسید که با نابینا کردن این متهم نادان که هیچ فکری به عواقب عمل زشت و نا جوانمردانه و مخرب خویش نکرده است، چشمانش هرگز بینا نخواهند شد. پس با بلندهمتی و شهامت پا بر روی این قانون قرون وسطائی قصاص گذاشت و مؤدبانه و بزرگوارانه آن را رد کرد و نپذیرفت که چشمان این نادان رابجای چشمان زیبای خود، ازحدقه بیرون بیآورند. حالا عده ای از هواداران قصاص یا انتقام جوئی، آن طور که در کامنتها خوانده می شود، از عمل نیک آمنه راضی نیستند و انتقاد می کنند که چرا اورا بخشیده است؟ برخی از این موافقان انتقام، چاره جلوگیری از چنین عمل زشت و غیر انسانی را فقط در آن، چشم بجای چشم، می بینند. اما بدون شک این عزیزان در اشتباه محض اند. آمنه با این عمل جوان زنانه، به جای جوان مردانه، قلب میلیونها انسان صلح دوست و با گذشت را، مانند خانم لیلا صحت، محسن و رستم شجاعی مقدم و هزاران دختر و پسر و زن و مرد روشن ضمیر و ناشناس های دگر را تسخیر نموده است. ما باید برای زندگی آرام و بی دلهره آیندگانمان چاره ای بجوئیم. من نمی دانم واقعا اگر زنی یا مردی، مثلا من نوعی را نخواهد، بازور و تهدید و...، چگونه می توانیم با طرف خوشبخت زندگی کنیم؟ درست است که می گویند عشق نو جوانی کور است و مرزخوب و بد و یا قانونی و غیر قانونی را نمی شناسد. اما انسانهای با تجربه، متمدن و روشنفکر باید مرزهارا بشناسند و به اصول انسانی پای بند بمانند، یعنی کنترل کامل بر احساس و عقل و شعور خودرا داشته باشند. آن طوریکه عملا دیده می شود، متأسفانه ما این احساس را نداریم. همین است که بنده نوعی و امثال بر تعلیم و تربیت درست و آگاهی رسانی پای بندیم. از طرفی باور راسخ داریم که آدم روشن و با تجربه، مرز آزادی و خواست خودرا تا آن حدی می بینند که آزادی وخواست دیگری آغاز می شود، از طرف دیگر کم نیستند فاجعه هائی که در سر زمین ما به دلیل حاکمیت مطلق این نا آگاهی، بوقوع می پیوندند. کوشش همه انسانهای متفکر و دمکرات در این است که نابرابری و نا آگاهی را از میان بردارند. این چنین عمل فجیع و ناجوانمردانه ای، فقط از نادانان و آدمهای جاهل، عادتی و بی مسئولیت و احساساتی که پای بند بهیچ اصولی نیستند، بوقوع می پیوندد. افرادی که به دلیل خودخواهی کور، نه درقبال خود و نه درقبال دیگران، هیچ چیز را رعایت نمی کنند و هیچ مسولیتی را درک نکرده اند ونمی خواهند درک کنند. من در چنین جوی نیاز مبرم به روشنگری بیش ازحد، نسل جوان را می بینم، نه انتقام گرفتن و تهدید به انتقام.

راه چاره چیست، آیا به انتقام باید ادامه داد؟

اگر نه؟ پس چگونه می توان جلو چنین عمل جنایتکارانه ای را گرفت؟ آیا انتقام گیری و تهدید به مرگ که انسانهای متمدن در آن شک دارند، راه حل درستی است؟! به نظر محققان و انسانهای مدافع تعلیم و تربیت انسانی، نه! به هیچوجه انتقامجوئی و تهدید دردی را درمان نکرده و نمی کند. متأسفانه آنطور که اشاره شد، موافقان انتقام بنا به عادت درداخل مملکت چشم گیر اند. این را می توان از تعداد و شیوه کامنت نویسی آنها درزیر مقالات به روشنی دید. البته از جانبی، باید بخود دلداری داد که این ها را برای همه هم میهنان معیار صحیح نباید دانست، چون اکثر کامنتهای بی نام ونشان با غلط املائی، می تواند مربوط به بچه بسیجی ها و شستشوی مغزی داده شده ها باشند. از جانب دیگر این یک واقعیت است که حتا وجود یک بسیجی انتقام جو در جامعه ما زیاد است. جوانان اوایل قرن بیست و یکم نباید اینگونه بیاندیشند. درهرحال نبایستی هیچ تقصیری متوجه جوانان مملکت و والدین آنها و حتا جوانان بسیجی بشود. با صراحت باید گفت که آنها بی تقصیر اند. زیرا درسیستمهای توتالیتر ومستبده، دستگاههای تبلیغی برای تعلیم و تربیت دیکته شده و به سود دیکتاتوری بسیار قویتر از تأثیر تربیت درست در منزل است. لذا خنثا کردن اثرات منفی تربیت خارج از منزل، توسط والدین نه غیر ممکن، بلکه بسیار دشوار است. بهمین دلیل خیلی از جوانان ما عادتا تربیت خارج از منزل را پذیرفته و راه دیگری را، به غیر از انتقام جوئی در این زمینه نمی شناسند. برای نمونه، نامهائی که در زیرمقالات و کامنتها آمده اند، مانند پریسا و فرناز و احمد و مهدی و سینا عزیز و بعضی از ناشناسان و غیره. بنده با علاقه زیاد و با حوصله به همه پرسشهای عزیزان هم میهن در این زمینه، در صورت دریافت پرسشها با ای میلم که در زیر آورده می شود، پاسخ خواهم داد. در هرحال این جوانان مملکت و یا دیگر هم میهنان عزیز باید بدانند که راه حل زیادی وجود دارد و ما می توانیم بر این معضل اجتماعی بطورجدی فایق آئیم اگر به شیوه تعلیم و تربیت توجه بیشتری بنمائیم و ازقانون قصاص دوری جوئیم. در واقع انتقامجوئی و تهدید به مرگ نمی توانند راه حل درستی برای این معضل بحساب آیند. واقعیت امر اینست که انتقام جوئی نکته منفی است که تا حدودی در طبیعت انسان نهفته است و در تمام دنیا به نسبت کم و زیاد وجود دارد. در برخی از کشورها برای محو این خصلت زشت انسانی، کوششهائی شده و می شود. اما هنوز در خیلی از این کشورها و بویژه در کشورهای اسلام زده و یهودی زده نه اینکه انتقام جوئی قانون کشوری است، بلکه در فرهنگ، در تعلیم تربیت و در یک کلام در خون انسانها عجین شده است و به عادت مزمنی تبدیل گردیده که نیاز به زیر و رو نمودن آن فرهنگ و پیاده کردن تعلیم و تربیت درست تر دارد که نسلهای آینده را به مرور زمان، به ترک این عادت زشت، تشویق نماید. پس راه حل جلو گیری از جنایت، برای مثال: چشم به جای چشم و دست به جای دست قرون وسطائی است ونمی تواند درست باشد، بلکه مسئله تربیت متهمان و تربیت جامعه ای که متهم بوجود نیاورد و ترک عادت مزمن، درست تر است. مسئله کمرنگ نشان دادن و زشت تر دانستن انتقام جوئی است. مسئله پر بهاء دادن به داشتن وجدان است، دروغ نگفتن است، بد دانستن دزدی و کلاه برداری است و جلوگیری از خودخواهی است و تشویق به احساس مسئولیت کردن است و آنچه را برای خود خواستن، بدیگری نیز روا داشتن است. مولوی شاعر بزرگ گوید:

آنچه برخود خواهدت بودن پسند+بر دگرکس آن کن ازرنج و گزند

آنچه تو بر خود روا داری همان + می بکن از نیک و از بد با کسان

وآنچه نپسندی بخود ازنفع وضرر+ برکسی مپسندهم ای بی هنر

متأسفانه مجید آنچه را که برای خودش می خواست به آمنه این دختر بخشنده ومهربان روا ندانست. او می خواست زیبا ترین را داشته باشد، آیا هیچ فکرش را می کرد که این زیباترین اورا می خواهد؟ یا نه! اگر انسان دیگری، منظور انسان است نه افکار مرد سالار یازن سالار، به جای مجید بود، اگرطرف نمی خواست وپاسخ رد می داد، به این خواست احترام می گذاشت، نه تهدید به کور کردن و مرگ. اگر توانائی پذیرش پاسخ رد را نمی داشت، می توانست باگریه خود را آرام کند نه زوربازو را نشان دهد و یا این شیوه ناجوان مردی را به کار گیرد. در اینحال احتمالا غیرت اش به او اجازه گریه کردن، نداده است! آخر با تأسف باید گفت: درفرهنگ و شیوه تربیت مرد سالاری، گریه برای مرد عیب به حساب می آید! او باید نشان دهد که مرد (!!) است. بله این تربیت بر جامعه مرد سالاری حاکم است که فکر می کنند زن یک وسیله لوکس است و می شود او را معامله کرد اگر طرف راضی نشد با رشوه و یا پارتی بازی و اگر اینها موفقیت نداشتند، با زور و تهدید! آن زن یا وسیله لوکس را به دست آورند. صاحبان این افکار مرد سالارانه نمی توانند درک کنند که آیا طرف مقابل یعنی زن هم رضایت دارد یانه! آخر او نیز باید دارای غریزه جنسی باشد و صفات نیک و رفتار مردی را بپسند! مگر نه؟ بهرخال با تأسف باید گفت، اگر زنیانی راضی نبودند اکثرا سر نوشتی همانند آمنه در انتظارشان باید باشد! همین شیوه تربیت غلط را ما باید از بین ببریم و از بین بردن این طرز تفکر و تربیت نادرست با انتقام گیری محالست. نمونه بارز آن در تمام کشورهای با سیستم های مذهبی افراطی و دیکتاتوری که از ابزار تهدید و انتقام استفاده می کنند، نتیجه عکس گرفته می شده و می شود. برای مثال اکنون در ایران فحشاء و جنایت و دزدی و دروغ و از خود بیگانگی و غیره به چند برابر پیش از حکومت اسلامی رسیده است، درحالی که قانونگذار اسلامی برای کوچکترین خطا بالا ترین جرم را در نظر گرفته است. این است به قول این آقایان حکومت اسلام ناب محمدی که مو را از ماست باید جدا کند و ثروت طبیعی مملکت را طوری بر سر سفره شهروندان بیآورد! که یکی در مدت ده سال میلیاردر شود و دیگری با همان سواد و شرایط از نداری و حقوق کم دست بخود کشی بزند. حل این معضل در سطح جهان هنوز درمراحل اولیه خود قرار دارد. اروپائیان که در مجموع متمدن تر ازبقیه مردم کشورهای جهان هستند. تا کنون توانسته اند قانون ضد انسانی اعدام در همه کشورهای اروپائی را لغو کنند و به زندگی و زنده ماندن حتا قاتلان و جانیان یعنی به موجودیت انسان، احترام بگذارند و آنها را حد اکثر، اگر قتل کرده باشند، به زندان ابد می فرستند و باوردارند که با تعلیم و تربیت می توان چند درصدی از آنها را از راه انحراف بر گردانند. بنابر این بعد از 15 یا 20 سال نیز آزادشان می کنند. بعضی ازاین آزادشدگان مجددا مرتکب جرم می شوند. این نشان می دهد که زندان آنها را آدم نکرده است. اما دیگر عمر آنها کفاف نخواهد کرد و اگر مجددا دستگیر شوند این بار آخر دیگر باید در زندان بپوسند. البته این کار قاتلی را آزاد کردن ممکن است به ظاهر درست نباشد، اما بهای آزادی و تعلیم و تربیت درست، بسیار گران است و ما باید خسارت حتا جانی را بپذیریم که ما و فرزندان فرزندانمان در شادی و بدون انتقام جوئی زندگی کنم. قطعا من نوعی بر آزادی و جنایت بار اول و باردوم این جانیان صحه نمی گذارم. ولی چاره ای نداریم و باید بپذیریم، زیرا اکثر بادانائی و آگاهی کامل موافق چنین روشی هستند. من زمانی که جوانتر بودم، به مجله اشپیگل آلمان درتأیید عمل انتقام جویانه ماریانه باخ مایر نامه ای نوشتم و فاکس کردم. اعتراض به رأی دادگاه آلمان برای چنین جنایتکارانی بود. داستان از این قرار بود: قاتل دو دختر بچه که از زندان آزاد شده بود، بعد از آزادی، دختر بچه هفت ساله باخ مایر را لو داده و او را نیز کشته بود. ماریانه باخ مایر در صحن و جلسه داد گاه در سالهای 1982/1983 متهم به قتل دخترش را با اصلحه ای که قاچاقی به داخل جلسه برده بود، با شلیک هفت گلوله کشت. من البته احساساتی برخورد کردم و چون بچه داشتم، گفتم اگر منهم بودم اورا می کشتم. احتمالا امروز دیگر چنین اعتراضی به رأی دادگاه نکنم و هیچ نامه تندی هم برای مجلات و روزنامه ها در تأیید هر قتلی بهر دلیلی باشد، ننویسم، اما هرگز این چنین قاتل و اسید پاشی را هم نمی بخشم که آمنه زیبا را کور می کند وجان بچه های بیگناه را می گیرد. بهرحال آنگونه که اشاره شد برای بهای تعلیم و تربیت درست و فراگیری و یاد دادن آزادی و دمکراسی نیاز به فداکاری و قربانی شدن نسلها داریم. این را اروپائیان دارند بااین کار و وضع قوانین به دست می آورند. ما نیز می توانیم، اگر به مرور زمان از انتقامجوئی فاصله بگیریم. مثلا اگر مردی یا زنی به تعهدی که روز پیمان زندگی مشترک داده پای بند نماند، چاره کار بهیچ وجه کشتن مرد یا زند نیست، آن کاریکه هر روز در ایران اسلام زده و دیگر کشورهای اسلامی اتفاق می افتد، بلکه خیلی ساده، طرف زن یا مرد، مرتکب هر کار خلاف زندگی مشترک یا هر اشتباهی دیگر شد، بخشیدن او و نهایتا جدائی از او است و یا اگر توانائی این بخشش را نداریم و یا یکی از طرفین مجددا مرتکب این کار شد، همان جدائی بدون دعوا بهترین راه حل مشکل است، زیرا هر انسان درست و حسابی نمی تواند، خطای دوم را بپذیرد. چون این را دیگر خطا نمی توان نام نهاد، بلکه قصد است و قصد هم هیچ نیازی به بخشش ندارد و تنها راه را که باز گذاشته است، متارکه خواهد بود این کار هم برای بچه ها (اگر بچه ای باشد) مناسب است و هم برای والدین. پس بهترین حل مشکل، همان جدائی از طرف خواهد بود نه تهدید به مرگ و ناقص کردن و کشتن او. آرزو دارم ما همه از این جانیان و نادانان درس عبرت بگیریم. باز هم می گویم انتقام کارساز نیست، بلکه تیغ براء تعلیم و تربیت درست، کار ساز خواهد بود.

هایدلبرگ، آلمان فدرال 5.7.2011 دکتر گلمراد مرادی

g-morad@t-online.de

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.