رفتن به محتوای اصلی

تهدیدات عریان داریوش همایون سخنگوی شوینیسم حاکم
30.01.2009 - 19:57

تحولات سیاسی در منطقه خاورمیانه و به طور کلی در سراسر جهان ظرف دو_ سه دهه گذشته سبب شده است که ملیت های تحت ستم ایران و به ویژه ملت ژینوسایدشده کرد، بیش از پیش بیدار شده و خواستار دستیابی به حقوق پایمال شده خود باشد. در طول تاریخ و به ویژه درهشتاد سال گذشته ملت فرمانگستر- نه فرمانروای- فارس، همواره سعی کرده است که سیاست چماق و هویج را در برابر خواسته های برحق ملیتهای ایران بکار ببرد. داریوش همایون از ایرانیانی است که این سیاست را در گفتار و نوشتارش مدام بکار می برد و تکرار می کند.

سخنگوی اعلام نشده شوینیسم فارس در تازه ترین نوشته خود تحت عنوان "توافق بر زمینه های مشترک" یکبار دیگر خواسته های برحق ملیت های ایران را خلاف قوانین و عرف بین الملل معرفی کرده و کوشندگان برچیدن ستم ملی بر ملیت های ایران را نا آگاه و بی توجه به قوانین بین المللی احساس! می کند و دراین راستا انان را به خواندن "اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق‌های پیوست آن" رهنمون می شود. داریوش همایون بدون اشاره و پذیرفتن وجود ستم سیستماتیک ملت حاکم بر دیگر ملیت های ایران و ارائه دلایلی در رد این بیدادگری می نویسد: این حقوق خلاف قوانین بین المللی است و در قوانین پذیرفته شده جهانی اشاره ای به حقوق گروه ها نشده و تنها به حقوق شهروندی اشاره شده است، پیداست که منظور از حقوق شهروندی نیز همان حقوقی است که وی و همفکرانش تعیین می کنند و چهارچوبش را همفکرانش در ملت فرمان گستر همانند گذشته تعریف کرده اند.

داریوش همایون می نویسد" آنچه مایه نگرانی است کشمکش تازه و بسیار تندتری است بر سر فدرالیسم و "هویت طلبی و حق تعیین سرنوشت ملیت‌های ایران" که چند سازمان قومی با همکاری عناصری در چپ و پشتیبانی آشکار دولت‌ها و محافلی در همسایگی ایران و دور دست‌ترها راه انداخته‌اند." باید به جناب همایون یاداور شد که دوران تابوسازی به سرامده و اگاهی ودرک سیاسی ملیت های فلات ایران بیش ازان است که همانند گذشته هرگونه تحریف و مفاهیم انتزاعی ساخته فکر حاکمان مرکزنشین را جرم تلقی کنند. همکاری عناصر چپ _ درصورت صحت؟_ و پشتیبانی دولت های دیگر و دوردست ترها از دیدگاه ملت های تحت ستم گناه کبیره که نیست، سهل است که در مواردی نیز احاد این ملت ها چنین پشتیبانی هایی را ودیعه ای اسمانی نیز قلمداد کنند. دیرگاهی است که مفاهیمی چون تجزیه طلبی ، دست نشاندگی،همدستی با دشمنان خارجی و... دراندیشه ی افراد ملیت های ایران جایگاهی ندارد و کمتر کسی در صدد برافراشتن علم برائت در این زمنیه است واصولا چنین مفاهیمی در اندیشه سیاستمداران واقعی ملت کرد محلی از اعراب ندارد.

داریوش همایون درادامه این مطلب واقعیت های موجود وتغییرات شگرف سیاسی منطقه را طی سه دهه گذشته نادیده میگرد و خود را در همان پست وزارت حکومت شاهنشاهی احساس می کند و قلمش را در سراب همان رویا می لغزاند و می نویسد: "اگر گروه‌ها و کسانی هر دعوت به توافق بر زمینه‌های مشترک را_ بخوانید دعوت به تحمل ستم ملی را_ نیز فاشیسم و شوونیسم می‌نامند جز زور چه راه‌حلی خواهد ماند؟" فرزند خلف و ملاشده مکتب رضا خان قلدر اینجا نیز فراموش می کند که وی وهمفکرانش در حکومت شاهنشاهی و حکومت کنونی اسلامی از هیچ جرم و جنایتی در حق ملت کرد و دیگر ملیت های ایران کوتاهی نکرده اند و نمی کنند و با اینحال نتوانسته اند ارزوی ازادی و رهایی و تلاش دراین زمینه را از اندیشه ملیت های تحت ستم بزدایند.

سخنگوی شوینیسم فارس در ادامه نوشته خود چند بار از ضمیرجمع "ما" استفاد می کند ومی نویسد که "ما در برابر سازمانهای قومی به اندیشه می رویم" دراین باره نیز باید به جناب همایون یاداور شد که در ایران(ما)یی وجود ندارد و اگر قرار است در این زمینه جبهه یا طبقه بندی صورت گیرد ضمیر ما را باید برای ملیت های تحت ستم بکار برد و ضمایر مفرد را نیزبرای ملت حاکم، چرا که بیش از هفتاد درصد ساکنین ایران را ملیت های غیر فارس تشکیل می دهند.

همایون در پایان تهدید نامه اش عدم پذیرش خواسته های ملی ملیت های تحت ستم ایران از سوی همزبانانش در تهران و ادامه اختلافات موجود با ملت حاکم را به گردن ملیت های تحت ستم می اندازد و به نتیجه دلخواه خود می رسد. این نتیجه دلخواه نیز در صورت گردن ننهادن ملیت های تحت ستم بر پذیرش ستم کنونی ، همانند همیشه بکاربردن زور و سرکوب مسلحانه و وحشیانه است. جناب همایون در این زمینه کوچکترین تردیدی را به خود راه نمی دهد و می نویسد" اختلاف موجود از تنها راه دیگری؟ که می‌ماند "برطرف" خواهد شد."

خیالپردازی و امیدواری به توانایی و موفقیت در سرکوبی اینچنینی، که داریوش همایون از ان سخن می راند بسی خیال باطل است. فرزند خلف رضاخان باید متوجه باشد که عصر ژینوساید و قتل عام ملتهای تحت ستم به سرامده است و دنیای مدرن و بشر متمدن اجازه نخواهد داد که دیگر بار ملت یا ملیت هایی از سوی گروهی زیاده خواه به بهانه های واهی تا سرحد نابودی پیش روند. سرنوشت میلوسویچ ها و صدام حسین ها می بایست و باید درس عبرتی برای همه زیادت طلبان از هر رنگ و قماشی باشد. مطمئنا که داریوش همایون و همفکرانش از این قاعده کلی مستثنی نیستند.

هرکه ناموخت از گذشت روزگار هیچ ناموزد ز هیچ اموزگار.

30.01.2009

rahmatazizi@yahoo.com

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.