رفتن به محتوای اصلی

هویت ملی، بخشی از هویت مشخص انسانی
29.12.2014 - 16:32

     

      نقدی بر یک گفت و گو « در مقابل نفرت پراکنی ناسیونالیستی باید ایستاد»

 

آ.ائلیار

نفی هویت دیگران 

گروه «حزب کمونیست کارگری» هویت انسان را چگونه نفی میکند؟
«با ...هر نوع تعریف هویت ملی برای مردم قاطعانه مخالف است-برنامه»
انسان دارای هویت منشوری ست. فرد در آذربایجان، هویت خانوادگی، هویت گروه اجتماعی، آذربایجانی، کشوری- منطقه ای-آسیایی، و جهانی دارد. هویت شخص-روحی و رفتاری- در فرهنگ نقاط مذکور از تولد تا مرگ پدید آمده ، پخته شده ، رشد کرده، دگرگون گردیده و شکل میگیرد. نفی هویت آذربایجانی فرد با متضاد قرار دادن هویت « مجرد انسانی» و در پی آن نفی حقوق جمعی و ملی به علت سیاست شونیستی ایرانگرایی و فارسگرایی کاری ست که گروه مذکور انجام میدهد.
هویت انسانی فرد مجرد نیست ، مشخص است.  متضاد با هویت ملی نیست بل مکمل هویت انسانی است. هویت ملی بخشی از هویت انسانی ست. متضاد قرار دادن آنها و نفی یکی به وسیله ی دیگری نقض حقوق و نفی موجودیت فرد و جمع است.

ماهیت به اصطلاح «حزب کمونیست کار گری»:
ماهیت یک گروه را سیاست آن تعیین میکند. 
این گروه حزب نیست بل یک «حزب کاغذی» ست. که تنها روی کاغذ به عنوان حرب مطرح است و در واقعیت یک گروه است که خود را کمونیست مینامد بدون اینکه سیاست کمونیستی را دنبال کند.
نمونه هایی از سیاست عمده ی این گروه :
1-"اسلام سیاسی" و امپریالیسم، دو "قطب" متضاد جهان امروز هستند.(محمد آسنگران - عضو دفتر سیاسی حکک - جریان تقوایی).
در صورتیکه : اسلام سیاسی ابزار ی در دست سرمایه داری جهانی ست و مکمل آن.
2- در سال 1999 این گروه تحت رهبری منصور حکمت، از حمله ارتش عراق به کویت و اشغال این کشور حمایت کرد : « کویت "کشور" نیست و یک "اردوی کار" یا "بازار کار" است». نقض کشور بودن کویت که خلاف قوانین بین المللی ست.

3-دولت اسراییل (البته به مثابه "دمکراتیک ترین" دولت خاورمیانه - منصور حکمت). هنوز درک نکرده که در خاورمیانه هیچ دولتی دموکراتیک نیست.
4-با عنوان کردن ترکیسم عمداً جنبش حق طلبانه مردم آذربایجان را نفی میکند. و همینطور دیگر مردمان را. به علت سیاست شونیستی که گروه دنبال میکند. کسب حقوق برابر حق همه مردمان ایران است. حقوق برابر باید در همه زمینه ها رعایت شود: داشتن فرهنگستان -دانشگاه- اداره ی امور خود و غیره حق همه ی مردمان ایران است. چرا این حقوق را تأیید نمکند و به بهانه «نفرت پراکنی -که از طرف بخشی از قوم فارسی زبان» نیز صورت میگیرد ، حرف اش را هم نمیزند؟ 
5- پس در صحبت « در مقابل نفرت پراکنی ناسیونالیستی باید ایستاد» - که درستش «روشنگری پیرامون نفرت پراکنی ست- نقد پان ایرانیسم و پان کردیسم و غیره چه شده که اینجا حد اقل اشاره ای هم ندارد؟
6- پان ترکیسم بد است اما از دیگر پانها -از جمله پان آریا و پان کردیسم نباید سخنی گفت. چون شونیسم فارسی یا ایرانی نباید مطرح شود. این کاری ست که مصاحبه شونده انجام داده است. 
7- گروه مذکور گرفتار سیاست شونیستی بخشی ازقوم فارس است و از این رو نیز حقوق مردمان مختلف را نفی میکند. «همه حقوق برابر دارند ، اما همه چیز فارسی ست.»- آن سیاستی ست که گروه دنبال میکند و هیچ ربطی به سیاست حفظ حقوق خلقها- که از اصول چپ است- ندارد. کمونیستی که حقوق خلقها را نفی کند کمونیست نیست ؛ بل یک «شونیست و ناسیونالیست تمام عیار است. و سیاستی که پیش می برد متضاد با سیاست کمونیستی ست. 
8- این گروه هنوز اصول ابتدایی مسایل خلقها را نمی تواند درک کند از جمله این که: «حقوق آری، ناسیونالیسم نه». بجای این اصل اساسی ، سیاست « حقوق برابر با همه چیز فارسی» را پی میگیرد. و در عمل چپ «ناسیونال-سوسیالیست» از آب در میاید. 
9- ماهیت این گروه به ظاهر چپ تفاوتی با گروه پان ایرانیست ندارد. هر دو شونیست اند و ناقض حقوق خلقها. 

در دانشنامه ی سیاسی واژه «حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان» وجود دارد و نام اولیه حزب نازی آلمان بود. کسانی که تئوریهای ناسیونالیسم را با سوسیالیسم در هم میامیزند و ملغمه ای از آنها در میاورند در فرهنگ سیاسی «ناسیونال سوسیالیست» خوانده میشوند.این نام به در هم آمیختگی این دو تئوری اشاره دارد. بدیهی ست که ناسیونالیست سوسیالیست ، نه ناسیونالیست است و نه سوسیالیست. اما هم مرغ است و هم شتر. در چپ پول پوت ، تیتو و انور خوجه از این گروه هستند. و در میان راستها نیز هیتلر و موسولینی را داریم.
در ضمن لغت ها و اصطلاحات جدید را نویسندگان و سیاست ورزان بر حسب نیاز میسازند. و این یک متد علمی ست . 
مهم نیست که فرد عضو گروهی باشد یا نباشد ، مهم آن است که چه سیاستی را پیش میبرد. فردی که «حقوق خلقها را نفی میکند» هم حقوق بشر را نقض میکند و هم حقوق فردی و اجتماعی را.

و تعیین کننده نیست که نام خود را چه میگذارد. در هر حالت و زیر هر نامی او «ناقض حقوق» است و هیچ ارتباطی با مکتب های سیاسی فلسفی که بر حفظ حقوق فردی و اجتماعی و خلقها تأکید میکنند، ندارد. 
به مشدی عباد گفتند: « برای دیدن میمون لازم نیست به جنگهای آفریقا سفر کرد -فقط لازم است خود مشدی عباد را عمیقاً بشناسیم.»
حالا برای یافتن «ناسیونالیست-سوسیالیست» لازم نیز در تاریخ سفر کنیم. همین گروه و افرادی که خود را چپ مینامند و حقوق خلقها را نفی میکنند به خاطر سیاست شونیستی که پیش میبرند «ناسیونال-سوسیالیست »اند. که هیچ ارتباطی با کمونیسم و سوسیالیسم و چپ و مارکسیسم ندارند.

اصطلاح «ناسیونال-سوسیالیست» در فلسفه سیاسی قدمت زیادی دارد. لنین نیز در نوشته خود «درباره ی حق ملتها...» در پارگراف اول آنرا بکاربرده است: « بورکویچ ناسیونال سوسیالیست اوکرایینی ...»فلان و بهمان. 
افزودن پسوند «نما» به واژه های ناسیونالیست یا سوسیالیست و یا مانند آنها در زبان فارسی من در آوردی ست و چنین کار و پسوندی نمی تواند معنای علمی مشخصی را بیان کند. 
متأسفانه دئمی حرف زدن در ادبیات سیاسی فارسی رسم شده و هر کس از راه میرسد «باش-چووالدان دانیشیر» . - بدون معیار و هوایی حرف میزند.
بدون اینکه به واژه های سیاسی مصطلح در منابع مراجعه کند و بداند که چه استعمال میکنند یا نمیکنند. بر میخیزد و به دیگران رهنمود صادر میکند. 

ناشناس

 

حرکت ملی آذربایجان جنبشی است پلورال و چند صدا. در بطن این جنبش غیر منسجم افراد مختلفی جای میگیرند، از آزادیخواهان و چپهای آذربایجانی گرفته تا پانتورکهای نژادپرست. علاوه بر این، هم رژیم تهران و هم رژیم اردوغان عواملشان را داخل این جنبش نفوذ داده اند و دنبال منافع خودشان هستند. در این مقاله جناب ابراهیمی سعی کرده اند ادبیات و اعمال مشمئز کننده قشر پانتورک را به کل جنبش عمومیت دهند و با سوء اسفاده از بدنامی قشر پان تورک، همه ارکان جنبش را لکه دار نمایند. در واقع با بکارگیری تکراری اصطلاح «ناسیونالیسم ترک» ایشان خواسته اند تا قباله کل حرکت ملی آذربایجان را به نام اقلیت راسیست و آبروباخته پانتورک مصادره نمایند. البته که این کار درستی نیست و ارزش نوشته ایشان را تا حد شعارهای احساساتی پایین می آورد. از دیگر جنبه های مسئله دار نوشته ایشان عدم وجود حتا یک کلمه انتقاد به ناسیونالیسم افراطی کرد است. 

قهرمان قنبری
حکمتیست ها نمی توانند ادعای سوسیالیسم و چپ بکنند انها همیشه در بهترین حالت سوسیالیست شوینیست هایی هستند که میتوانند بعنوان جناح چپ پان ایرانیست عرض اندام بکنند!
انتقاد حکمتیستها از حرکت ملی آذربایجان به شیوه پان ایرانیستی و جمهوری اسلامی،نشان میدهد که انها هم همان ماهیت پان ایرانیسم و جمهوری اسلامی را دارا هستند!بی شک انتقاد چپ اصیل و مترقی از حرکت ملی اذربایجان غنیمت است،و موجب رشد واعتلا و پیرایش ان میشود!اما ماهیت شوینیست حکمتیستها انها را خارج از چپ رده بندی میکند!

 Eza

شاخه های مختلف حزب کمونیست کارگری مفهوم ملت را از فرهنگ سیاسی خودشان حذف کرده و قوم را جایگزین آن کرده اند. منصور حکمت در مقاله " ملت، ناسیونالیسم و برنامه کمونیسم کارگری" در شماره 16 نشریه انترناسیونال نوشت: دوران ما در قیاس با دوران مارکس و لنین دوران کاملا متفاوتی است و روش ما در تعریف ملت و حق ملل با روش مارکس و لنین تفاوت دارد. بر این اساس او در همان مقاله نوشت:"حق ملل در تعیین سرنوشت خویش " اصلی کمونیستی و آزادیخوانه نیست بلکه به معنی دقیق کلمه خرافی و غیر قابل فهم است. او در ادامه نوشت: ما فرمولی مبنی بر حق "ملل" در کشور "کثیرالمله" ایران در تعیین سرنوشت خویش نداریم. به همین جهت

به همین جهت آنها مطالبه "حق ملل در تعیین سرنوشت خویش " را از برنامه حزبی شان حذف کردند ولی اگر چاره ای در مقابل مبارزات ملی نداشته باشند آن را بعنوان "اجبار تاکتیکی" و عقب نشینی بپذیرند. 
شاخه های مختلف حزب کمونیست کارگری (جناح حمید تقوایی، جناح کوروش مدرسی، جناح رحمان حسین زاده و غیره) به تبعیت از منصور حکمت وجود ملتها و هویت ملی را قبول ندارند. آنها موجودیت ملل را در ایران برسمیت نمی شناسند و مبارزه و جنبشهای ملی را "غده سرطانی" می نامند. آنها مانند سلطنت طلبان و جمهوری اسلامی ایران با صراحت، بدون نعارف با ملل تحت ستم در ایران و حقوق ملی آنها جنگ و دشمنی دارند.
جریانات مختلف کمونیسم کارگری بخوبی میدانند که در جنبش ملی آذربایجان مانند هر جنبش اجتماعی دیگر گرایشات سیاسی و احزاب مختلف شرکت و حضور دارند. اما آنها همه جریانات آذری را قوم پرست،تژاد پرست، ناسیونالیست و فاشیست می نامند.
جریانات کمونیست کارگری اگر مسلح بودند همین امروز مانند جمهوری اسلامی به سرکوب ملتها می پرداختند. اما خوشبختانه فعلا آنها چنین امکانی را ندارند و در نتیجه تلاش میکنند به درون جنبش ملی وارد شوند و تشکیلات حزبی شان را در آذربایجان یا کردستان ایجاد کنند تا ضربه نابود کننده را از درون به جنبش وارد سازند. حزب کمونیست کارگری برای نابودی و تضعیف جنبش ملی تجربه موفقی دارد. آنها در کردستان به درون کومه له نفوذ کردند و رهبریت کومه له و حزب کمونیست ایران را بدست گرفتند. آنها جنگ کومه له و حزب دمکرات را تشدید و شعله ور کردند و هزاران پیشمرگ را به کشت دادند. در ادامه تشکیلات حزب کمونیست و کومه له را با مباحثات روشنفکری به بحران سیاسی و تشکیلاتی کشیدند و بلاخره کومه له و حزب را با انشعابات مختلف تجزیه و نابود کردند و در پایان بساط خود را از کردستان جمع کرده و با غارت کردن تمام دارائی ها و دهها و دهها میلیون دلار پول کومه له به اروپا اسباب کشی کردند. منصور حکمت به دروغ اعلام کرد که "من تنها با قلم خودم از حزب کومه له و کمونیست بیرون آمدم."
خلاصه کنم، ضربه ای که حزب کمونیست کارگری به کومه له و جنبش ملی کردستان وارد آورد دهها برابر بزرگتر از ضربه ای بود که جمهوری اسلامی به جنبش ملی کردستان و کومه له آورد.
حزب کمونیست کارگری و کمیته آذربایجان آن تلاش میکنند نقشی را که در کردستان اجرا کردند در آذربایجان هم به عمل درآورند. تمام فعالیتهای آقای محسن ابراهیمی در این رابطه است. اما شرایط و اوضاع سیاسی آذربایجان با کردستان فرق دارد و امکان نفوذ سوسیال شوونیستها به جنبش ملی و دمکراتیک آذربایجان محال است. سوسیالیستهای آذربایجان و نیروهای دمکراتیک آذربایجان اجازه نخواهند داد کمونیستهای کارگری در آذربایجان به تخریبات شان ادامه دهند. 

 

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

آ. ائلیار

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.