رفتن به محتوای اصلی

شب یلدا و انقلاب زمستانی Winter solstice
21.12.2014 - 18:40

 

 
بر سر آنم که گر ز دست برآید
دست به کاری زنم که غصه سر آید
صحبت حکام ظلمت شب یلداست
نور ز خورشید جوی بو که برآید
بلبل عاشق تو عمر خواه که آخر
باغ شود سبز و شاخ گل به بر آید
 
وقتی پائیز غزل خداحافظی می‌خواند، شب یلدا و زمستان از راه می‌رسند. این بحث در مورد شب یلدا یا بهتر بگویم شب چله است اما پیش از آن به چرایی پیدایش زمستان و نیز به انقلاب زمستانی اشاره می‌کنم.
...
از جمله رازهای پیدایش فصول (از جمله زمستان) این است که زمین کج کجَکی می‌رقصد و می‌چرخد و همین متمایل بودن زمین باعث تغییر شدت تابش نور خورشید در طول سال و تغییرات آب و هوا در مناطق قطبی و معتدل می‌شود.
...
محور زمین بر صفحه مداری آن عمود نیست. اگر غیر از این بود هیچکدام از فصول سال از جمله زمستان به وجود نمی‌آمدند. بهاری هم در راه نبود.
فصل‌های سال حاصل حرکت انتقالی زمین به‌دور خورشید و متمایل بودن محور چرخش زمین نسبت به صفحه حرکت انتقالی ا‌ست.
محور گردش زمین نسبت به خط عمود بر صفحهٔ گردش آن، کج و کوله است اما...اما این کجی عین راستی است.

محور گردش زمین نسبت به خط عمود بر صفحهٔ گردش آن ۲۳٫۴ درجه انحراف دارد و همین «انحراف» (یا همین جساب و کتاب دقیق) باعث ایجاد تغییرات فصلی می‌شود. البته برای پایدار شدن زاویهٔ انحراف محور زمین، ماه نقش موثری دارد که از چرایی و توضیح آن می‌گذرم.
...
اگرچه گفته می‌شود زمستان‌های نیم کره جنوبی سردتر از زمستان‌های نیم کره شمالی است و دلیل آن به دورتربودن از خورشید برمی‌گردد، اما اصلی‌ترین دلیل پیدایش فصل‌ها همانطور که گفتم کج بودن محور زمین است و برخلاف تصور بسیاری از ما فصل‌ها به خاطر تفاوت فاصله زمین از خورشید در طول سال، به وجود نمی‌آیند (بگذریم که این تفاوت‌ها خیلی هم زیاد نیست)
...
نه تابستان‌ها زمین به خورشید نزدیک‌تر است و نه زمستان‌ها دورتر. دلیل اصلی کج بودن محور زمین است. این کج بودن تعیین می‌کند که نور خورشید چگونه به زمین برسد و هر بخشی از زمین چه مدت زیر تابش خورشید باشد.
روی زمین هم، کج بودن محور زمین موجب تغییر زاویه تابش خورشید شده و فصل‌ها را ایجاد می‌کند.
خلاصه کلام، فصل‌ها از جمله زمستان که با شب یلدا(شب چله) آغاز می‌شود، به دلیل مایل بودن محور گردش زمین به‌دور خورشید نسبت به صفحه استوا و در نتیجه تغییر طول روز و شدت تابش و دما پدید می‌آیند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
انقلاب زمستانی Winter solstice
انقلاب زمستانی، یا خوریستان زمستانی، در ستاره‌شناسی، نام لحظه‌ای است که خورشید از دید ناظر زمینی در بیش‌ترین فاصله زاویه‌ای با صفحه استوا در آن سوی نیم‌کره ناظر قرار دارد.

انقلاب زمستانی منشاء بسیاری از جشن‌ها و آئین‌های باستانی است. حنوکا، کریسمس و شب یلدا(شب چله)، از جمله این مراسم است.
...
حَنوکا یا خَنوکَه חֲנֻכָּה ، عید اخلاص(عید روشنایی‌ها) یکی از جشن‌های یهودیان است. هشت‌روز‌ طول می‌کشد و تقریباً با شب یلدا و ایام کریسمس هم‌زمان است.
عید حنوکا به نبرد یهودیان با یونانیان اشاره دارد و یادآور داستانی است که به باور یهودیان، تنها چراغ باقی‌مانده در نیایشگاه مکابیان מכבים، در حالی که تنها برای یک روز روغن داشته، به مدت هشت روز، روشن می‌ماند که البته همه اینها معانی سمبلیک دارد.
...
کریسمَس یا نوئل جشنی است در آیین مسیحیت که به منظور گرامی‌داشت زادروز عیسا مسیح برگزار می‌شود. البته یکی از شاخه‌های مسیحیت (شاهدان یَهُوَه) که با دیگر شاخه‌های مسیحیت تفاوتهایی دارند، کریسمس را جشن نمی‌گیرند.
از دید پژوهشگران میان سنت های مسیحیان و آئین میترائیسم شباهت‌های زیادی وجود دارد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ 
شب یلدا(شب چِلّه) Shab-e Chelleh /Shab-e Yalda
شب یَلدا (چله) که در لرستان به آن «شو اول قاره»(قاهاره) هم می‌گویند، یکی از جشن‌های کهن ایرانی است. در این جشن، طی شدن بلندترین شب سال و به دنبال آن بلندتر شدن طول روزها در نیم‌کرهٔ شمالی، که مصادف با انقلاب زمستانی است، گرامی داشته می‌شود. به شب یلدا، شب چله نیز گفته می‌شود.
در گذشته‌های دور گاهشناسی بر اساس چله (چهل روزه) بوده است که آثار آن را در چله بزرگ، چله کوچک، چله سرما، چله نشستن و چلچله می‌بینیم. عدد چهل نزد نیاکان ما گرامی‌ بوده است...
چلّه برگرفته از چهل و مخفف «چهله» و صرفاً نشان‌دهنده گذشت یک دوره زمانی معین (و نه الزاماً چهل روز) است.
...
یلدا به زمان بین غروب آفتاب از ۳۰ آذر (آخرین روز پاییز) تا طلوع آفتاب در اول ماه دی (نخستین روز زمستان) گفته‌می‌شود. بر خلاف یلدا، چله واژه ای فارسی است، «یلدا» برگرفته از واژهٔ سُریانی ܝܠܕܐ به معنای «زایش» و «تولد» است. ابوریحان بیرونی از این جشن با نام «میلاد اکبر» نام برده و منظور از آن را «میلاد خورشید» دانسته‌است. در آثارالباقیه بیرونی، از روز اول دی ماه، با عنوان «خور» نیز یاد شده‌است و در قانون مسعودی نسخه موزه بریتانیا در لندن، «خُره روز» ثبت شده، اگرچه در برخی منابع دیگر «خرم روز» نامیده شده‌است.
...
در دوران کهن فرهنگ اوستایی، سال با فصل سرد شروع می‌شد و در اوستا، واژه Sareda, Saredha «سَرِدَ» یا «سَرِذَ» که مفهوم «سال» را افاده می‌کند، خود به معنای «سرد» است و این به معنی بشارت پیروزی اورمزد بر اهریمن و روشنی بر تاریکی است.
...
تاریکی نماینده اهریمن بود و چون در طولانی‌ترین شب سال، تاریکی اهریمنی بیشتر می‌پاید، نیاکان ما با برافروختن آتش و غلبه بر تاریکی نشان می‌دادند که شبهای ظلمانی سپری خواهد شد و از درون شب تار می‌شکوفد گل صبح
باد آسایش گیتی نزند بر دل ریش
صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود
...
شب یلدا که می‌رسد دلم آخر می‌شود...
سالها پیش پدر بزرگوارم درست در چنین روزی به خاک افتاد... چندی بعد مادرم نیز به میهمانی خاک رفت، آن دو انسان شریف سالها و سالها از این زندان به آن زتدان به ملاقات فرزندشان می‌آمدند و من نمی‌توانستم حتی بر سر مزارشان بروم...
غیر از این، هر شام یلدا بی‌اختیار بیاد زندان موسوم به «هتل اموات» در اصفهان می‌افتم که مدتهای مدید آنجا در سلول انفرادی بودم و زمانی هم با یک زندانی شریف نابینا همسلول شدم که البته بیناتر از من بود. و نیز با فرخزاد اتراک و اسفندیار قاسمی و قادر جرار که هر سه سال ۶۷ به خاک افتادند...
رحمان شجاعی هم آنجا بود که از شدت شکنجه مدتی چهار دست و پا راه می‌رفت. او را نیز سال ۶۷ به دار زدند. همچنین برادران طباطبایی کرا ه به دکتر علی شریعتی گرایش داشتند.
زندان مزبور پیشتر باغ کاشفی بوده و محل اصطبل اسب ها.
پیشتر از آن زندان گفته ام.
...
شب یلدا که می‌رسید آیه‌ای از سوره هود (أَلَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ) و این شعر سعدی با من و در من حرف می‌زد.
باد آسایش گیتی نزند بر دل ریش
صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود
بگذریم...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
روزگاری که مردم دلشون خوش بود
در شب یلدا مردم ایران گرد هم جمع می‌شدند، کشمش، گردو، بادام، قیسی، برگه زردآلو یا برگه گلابی، جوزقند، انجیر، خرما و میوه بخصوص انار و هندوانه و سیب، در سفره روی کرسی می‌چیدند تا شب چله را از سر بگذرانند، اگر برف آمده بود، برف و شیره هم می‌خوردند. دلها خوش بود. همه شعر و ترانه می‌خواندند و با شادی و پایکوبی و گفتگو از پس بلندترین شب سال(یعنی از پس سخت‌ترین مصیبت‌ها) برمی‌آمدند. حالا هم می‌توان از پس هر ابتلائی برآمد.
ببین چگونه قناری ز شوق می‌لرزد
نترس از شب یلدا بهار آمدنی است
 ...
برای نیاکان ما که به آئین مهر دلبستگی داشتند، رنگ قرمز(نماد نور خورشید) گرامی بود. رنگ سرخ انار و هندوانه، و انتخاب سیب قرمز و سنجد در سفره شب یلدا چه بسا اشاره به همین موضوع است. خرم‌دینان که خود را از مزدکیان می‌دانستند (از جمله بابک خرم دین)، سرخ‌جامه بودند (سرخ جامگان) و شعار و پرچم سرخ داشتند. 
(بابا نوئل و کاردینالهای مسیحی هم لباس‌شان قزمز است)
سفره شب یلدا، «میَزد» Myazd نام داشت. کنار آن، آتشدان و عطردان، همچنین میوه‌های تر و خشک، و آجیل یا به اصطلاح زرتشتیان، «لُرک» Lork می‌گذاشتند.

جشن انقلاب زمستانی در گذشته‌های دور رایج بوده‌است. در روم باستان، پرستش «سول اینویکتوس»(خورشید شکست ناپذیر) شایع بود و رومیان میلاد او را در زمان انقلاب زمستانی جشن میگرفتند. سول اینویکتوس در آیین میترائیسم رومی نیز نقشی ویژه داشت و حتی میتراس‌(معادل یونانی میترا ایزد باستان ایرانی) لقب خورشید شکست ناپذیر را داشت.
...
به جای واژه یلدا، شبچله یا چله نشینی هم گفته می‌شود. به آن شب چراغانی هم می‌گفتند. از آنجا که هر میهمانی برای رفتن به شب نشینی، چراغی را همراه خود می‌برده، بدلیل فراوانی چراغ‌ها، شب چراغ و چهل چراغ هم گفته می‌شد. شب یلدا در خراسان آداب مخصوص خودش را داشت و گاه با مراسم «کف زدن» هم همراه بود.
ریشه گیاهی به نام چوبک(بیخ) را در آب خیس می‌کردند و می‌جوشاندند و در تغاری سفالی می‌ریختند و جوانان فامیل دسته جمعی تا می‌توانستند آنرا با چوبهای مخصوص هم می‌زدند تا کف کند و بعد با اضافه کردن گردو و شکر و بادام و...از آن معجونی مثل گز اصفهان می‌ساختند و برای پذیرایی مهمانان سر سفره می‌گذاشتند. جوانان قبل از شیرین کردن کف‌ها با پرتاب آن به سوی همدیگر و مالیدن کف به سر و صورت یکدیگر شور و شادی می‌آفریدند.
...
شب چله در میان مردم لرستان دارای آداب و رسوم خاصی است و به آن «شو اول قاره» می‌گویند. شب نشینی، دید و بازدید اقوام، پختن غذاهای خاص این شب، دراز کردن شال یا چادری از پشت بام همسایه برای دریافت آجیل و میوه از سوی دیگر همسایگان و خواندن اشعاری به همین منظور از برنامه های ویژه شب یلدا در شهرهای مختلف لرستان است.
در این شب همچنین مردم استان با استفاده از گندم، شاهدانه، کنجد و گردو، تنقلاتی خاص تهیه می‌کنند تا سر سفره شوچله (سفره شب یلدا) بگذارند.
شب یلدا گندم شیره هم می‌خورند (گندم را در شیره خیس نموده، زردچوبه و نمک به آن زده، سپس روی ساج می‌گذارند تا برشته شود، بعد با گردو، بادام، کشمش، سیاه دانه و کنجد مخلوط می‌کنند.) 
در این شب همچنین برخی از بزرگان فامیل با جمع شدن کنار هم ضمن قضه‌گویی (از چله بزرگ و چله کوچک یعنی امیل و ممیل و...)، فالی به نام چهل سرو (چهل سروده) و فال حافظ می‌خوانند که این آیین سنتی از دیر باز در شهرهای مختلف به ویژه خرم آباد انجام می‌شود. در چل سرو(چهل سرود) = یكنفر تسبیح می اندازد و هر كدام از حاضرین یك شعر به زبان لكی می‌گویند و چهلمین شعر نیت اصلی گیرنده فال است.
 ...
اشعار خاصی در شب چله خوانده می‌شود.
امشو شو اول قاره خیر د حونت بباره، نون و پنیر و شیره کیخا حونت نمیره، امشو اول قاره، بعد زمسو باهاره، نم نم بارو می‌باره، صاحو حونه بیاره... (پانویس را ببینید)
...
از شرح دیگر مراسم شب یلدا (در برخی نواحی ایران) مثل سرحمومی و حنا بندان که با رقص و پایکوبی و چوب بازی همراه بود، می‌گذرم.
شاهنامهٔ خوانی و حافظ خوانی در شب یلدا مرسوم بود. در بعضی شهرهای ایران مثل همدان و گلپایگان فال سوزن هم می‌گرفتند. همه دور تا دور اتاق می‌نشستند و پیرزنی به طور پیاپی شعر می‌خواند. دختر بچه‌ای پس از اتمام هر شعر بر یک پارچه نبریده و آب ندیده سوزن می‌زد و مهمان‌ها بنا به ترتیبی که نشسته‌ بودند شعرهای پیرزن را فال خود فرض می‌کردند.
خانواده‌هایی که همان سال پسرشان داماد یا نامزد شده بود طبقی برای خانواده نوعروس می‌فرستادند. در این طبق میوه‌ها و خوراکی‌ها و تنقلات ویژه شب چله به زیبایی در اطراف آراسته می‌شد. در گیلان در وسط طبق یک ماهی بزرگ(معمولاً ماهی سفید) تازه و خام همراه با تزیین سبزیجات قرار می‌دادند...
...
یادم هست در گلپایگان چند ماه به زمستان مانده انگور(کشمش و عسگری) را از سقف صندوق خانه(اتاقی خنك) می‌آویختند، تا شب چله(یلدا) کنار میوه های دیگر روی کرسی بگذارند. اگر مادر بزرگ‌ها در آوردن تنقلات تاخیر می‌کردند کوچکترها با هم می‌خواندند «هر که نیارد شب چره - انبارش موش بچره»

مادربزرگ با خنده «شب چره» ها را از مَحفری(صندوقی چوبی شبیه چمدان) و دولابی(چیزی شبیه کمد که در دیوار کار گذاشته شده بود)، درمی‌آورد و روی کرسی می‌گذاشت. وای خدا، چقدر دلها خوش بود...
صحبت حکام ظلمت شب یلداست
نور ز خورشید جوی بو که برآید
بلبل عاشق تو عمر خواه که آخر
باغ شود سبز و شاخ گل به بر آید

پانویس 
شو چلّه(شو اول قاره=قهاره)
رسم و بازی شال دُر کنی (شال آویزان کردن) یا چارشو دُر کنی (چادر شب آویزان کردن) یا گل‌وَنی دُر کنی (سربند آویزان کردن) از محبوب ترین بازی های شب یلدا در لرستان است که بچه ها با گره زدن شال، روسری یا چادر شب (چار شو)، و آویزان کردن آن از بالای پشت بام خانه ها اشعار زیر را بلند بلند می‌خوانند و صاحب خانه در شال آنها آجیل، شیرینی و میوه و گندم شاهدانه می‌گذارد...
چله بونیتو بچو   وایک ریمون لو بوم 
(طناب بندازید بچه ها باهم بریم لب بام)
دُر بکیم گلونی مو  کشمش بونن دش سیمون 
(آویزون کنیم شال هامون را تا کشمش بریزند توش برامون)
امشو شو اول قاهاره  خیر ده حونت بَواره 
(امشب شب اول یلداست    خیر به خونت بباره)
نون و پنیر و شیره   کیخا حونت نمیره
(نون و پنیر و شیره  کدخدا خونت نمیره)
امشو شو اول قاهاره   کت و گلونی وه هاره
(امشب شب اول یلداست شال و روسری آویزونه)
نم نم بارو می باره  صاحو حونه بیاره 
(نم نم بارون می‌باره صاحبخونه بیداره)
امشو شو اول قاهاره  بعده زمسّو باهاره 
(امشب شب اول یلداست بعد از زمستون بهاره)
چی ئی به کوشکه بیاره کرمِت بی شماره 
(چیزی بده کوچیکه بیاره کرمت بی شماره)
امشو شو اول قاهاره  خیر ده حونت بَواره 
(امشب اول یلداست خیر به خوونت بباره)
نون و پنیر و شیره   کیخا حونت نمیره
(نون و پنیر و شیره کدخدا خونت نمیره)
...
صاحب خانه کمی آجیل، گندم برشته با میوه و شیرینی در شال بچه‌ها می‌گذارد و بچه ها ضمن بالا كشیدن شال به عنوان تشكر از صاحب خانه، تکرار می‌کنند:
«امشو شو اول قاهاره نون و پنیر و شیره كیخا هونت نمیره»
(امشب شب اول یلدا یا اول زمستان است نان و پنیر و شیره كدخدا خانه ات نمیرد).
سپس، شال را برمی‌دارند و به روی پشت بامهای دیگر می‌روند و دوباره ترانه فوق را می‌خوانند...
فرج علیپور ترانه شو اول قاره (شب یلدا) را خوانده‌است.
...
گفته می‌شود «قار» در زبان لری بمعنی «داد و فریاد»، و «قاره» بمعنی «صدای بلند» است. برای مثال کسیکه صدای نخراشیده و بلندی دارد به او «قاره قِوین» می‌گویند.
البته «قاهار» یا «قاهاره» (چه درگویش و زبان لری چه در لکی) معنی و مفهوم لغوی ندارد. 
برخی ریشه «اول قاهاره» یا «اول قارّه» را از کلمه عربی «لیله القاره» خوانده اند. در زبان عربی «یوم قار» هم هست که معنی آن روز خنک (منتهی الارب) و روز سرد (مهذب الاسماء) می‌باشد. قار با قیر (سیاه و تیره) نیز همریشه است. همچنین در زبان ترکی «قار» معنی «برف» می‌دهد. 
شب یلدا در لرستان با دو نام «شو چلّه» و «شو اول قارّه» (قاهاره) دربردارنده معنی و مفهومی جامع از کلمه «قار» با تمام صفات ریشه عربی و یا ترکی آن اعم از «سیاهی» برای شب یلدا یا «سردی و سپیدی برف» برای اولین روز زمستان است.
...
سایت همنشین بهار 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

همنشین بهار

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.