رفتن به محتوای اصلی

هدف سرکوب جامعه مدنی است
20.06.2009 - 15:45

یا تصور چنین فشار و مقاومتی از مردم را نداشتند، یا اینکه موسوی و کروبی را مردان میدان مقاومت نمی دانستند. شاید هم بر ان بودند که این بار هم شکایتی به خدا ، یکی دو نامه اعتراضی سرگشاده همراه با غرولندی جدی و نیمه جدی بازیگران، سر و ته ماجرا با نمایشی از اقتدار نیروهای نظامی و امنیتی بهم می آید.

وقایع چند روز گذشته حکایت اشتباه محاسبه بزرگ آنان است. پرسش اصلی اما چرائی این اشتباه نیست. نظام های تمام خواه واقتدارگرا را دیر یا زود گریزی از اشتباه و براورد نادرست نیست. پرسش اصلی افکار عمومی چرائی برنامه ریزی همه جانبه برای این کودتای انتخاباتی است؟ چه اجباری در میان بود که حاکمیت چنین آشکار و و قیحانه به مخالفت با رای مردم برخیزد؟ چرا نظام و " رهبر هنوز تا حدودی معظم " سرنوشت خود را به احمدی نژادی که در معادله قدرت درونی جمهوری اسلامی کوتاه قامتی بیش نیست، گره می زنند؟ مگر میر حسین موسوی فرزند این انقلاب و نظام نیست؟ مگر کاندیداهای رقیب مخالف نظام، مخالف ولی فقیه هستند که چنین گستاخانه و آشکار به رای مردم دستبرد می زنند؟ مگر موسوی یا کروبی وفادار نظام نیستند، یا احترام و التزام به رهبری ندارند؟ کودتا علیه فرزندان نظام چرا؟ چه اجباری بر پایان دادن به تصور عدالت ولی فقیه در گستره افکار عمومی بود؟ اعتماد مردم به نظام، ارزشی چنین بی مقدار داشت؟ شاید پاسخی واقع بینانه به این پرسش روشنگر اتفاقات اخیر باشد.

پس از چند سال کشاکش و سرانجام غلبه نظام بر جنبش دوم خرداد، متولیان نظام به دفعات اعلام کردند دیگر مجالی به شکل گیری دوباره فتنه ای چون دوم خرداد نخواهند داد. همه با هم یک صدا بودند. اصول گرایان رنگارنگ، فرماندهان سپاه، نمایندگان ولی فقیه در سپاه، اصول گرایانی که در سایه رد صلاحیت های شورای نگهبان مجلس هفتم را به قبضه در اورده بودند. هیچ یک شرم حضوری در بیان این امر نداشتند که تن شان از تصور بازگشت دوباره اوضاع و احوال دوم خردادی به رعشه می افتد.

اما این واقعیت هنوز برای توضیح دستبردی در این گسترده گی به آرا، کافی نیست. داستان شکل گیری این کودتا را بایستی در محتوا و مضمون برنامه های سیاسی و اجتماعی کاندیداهای اصلاح طلب جستجو کرد. شگفتی این دوره از کارزار انتخاباتی طرح بسیاری از خواسته ها و مطالبات مردم و دموکراسی خواهان توسط دو کاندیدای اصلاح طلب بود. موسوی و کروبی با طرح آزادیهای سیاسی، پذیرش کامل حقوق بشر و ارائه بیانیه درمورد حقوق شهروندی همه ایرانیان، پرداختن به حقوق اقوام، مذاهب، مخالفت صریح با هرگونه تبعیض بویژه تبعیض جنسی علیه زنان، مخالفت با نظارت استصوابی و وعده تغییر در قانون اساسی در راستای اعاده حق حاکمیت مردم و ... مطالبات جامعه مدنی را برسمیت شناخته ونیاز خود به آرا آنان را اعلام کرده بودند. اگر نیروهای سیاسی بجای سنت شخص محوری، مطالبه محوری را سرمشق خویش کردند، دو کاندیدای اصلاح طلب بر پذیرش طبل مطالبات بیشتر کوبیدند.

پس پیروزی موسوی یا کروبی در این انتخابات، پیروزی گفتمان دموکراسی بر استبداد و تمامیت خواهی است. پیروزی جامعه مدنی بر حاکمیت اقتدارگرا است. در این میان مهم و تعیین کننده نبود که آیا موسوی یا کروبی در صورت پیروزی بتوانند در چارچوب نظام ولایت مطلقه فقیه به این برنامه ها و مطالبات عمل نمایند. بسیاری از مردم در تجربه دوران اصلاحات خاتمی و در رویاروئی با سرکوب جامعه مدنی توسط حاکمیت به این آگاهی دست یافته اند که بدون تغییرات ساختاری در ساخت قدرت حاکم، دست یابی به دموکراسی خواب و خیالی بیش نیست.

مهم اما پیروزی این گفتمان در برابر گفتمان ولایت استبداد است. گام اول برای اکثریت بزرگ مردم برکنار کردن دولت احمدی نژاد بود. دولتی که هر چه بر دامنه سرکوب نهادهای مدنی می افزاید، هرچه بیشتر ایران را در میان کشورهای جهان منزوی می کند، صریح تر از جانب آقای خامنه ای مورد حمایت قرار می گیرد.

از پس موفقیت در گام اول، بابرکناری دولت استبداد، با گشایشی در فضای سیاسی، کاهش سرکوب سازمان یافته نهاد های مدنی، با شل شدن بندهای اختناق راه دموکراسی هموارتر می گردید. توسعه سیاسی و گذر به دموکراسی در چشم انداز روز قرار می گرفت.

این نکته ای بود که توجه همه دموکراسی خواهان درون و بیرون ایران را به خود جلب کرد. در راستای این راهبرد بجای تحریم انتخابات شرکت در آن توصیه شد. مثلا شورای هماهنگی اتحاد جمهوری خواهان به اتفاق ارا و بدون حتا یک رای مخالف مردم را به شرکت گسترده در انتخابات و دادن رای به یکی از کاندیداهای اصلاح طلب فراخواند.

و درست همین نکته کابوس اصلی استبدادیان است. آنان برای منافع دراز آهنگ خویش باید جامعه مدنی را عقب بنشانند. مردم را ناامید کنند و بیهوده گی تلاش های مردمی برای تغییر را نشان دهند. مردم بایدیکبار برای همیشه متقاعد شوند که رای در حکومت اسلامی برای مقبولیت است نه برای مشروعیت. مردم باید تزئینی بودن جمهوریت در نظام اسلامی را باور کنند.

حاکمیت ملت برای آنان فقط پایان سرکوب و یکه تازی نیست. مرگ منافع و منابع انبوه و بی شمار مالی است. پایان سلطه بر اهرم های اقتصادی کشوری ثروتمند چون ایران است. داو ایران چنان بزرگ است که پیه هر بدنامی را بتن بمالند و نامشروعی دولت کودتائی را خریدار شوند! لمیدن بر این سفره رنگین، انگیزه واقعی نو کیسه گان برای جنگیدن است.

این همه اگر برای توضیح کودتای انتخاباتی کافی باشد، برای درک این که چرا " رهبر هنوز تا حدودی معظم "، روال تشریفات قانونی را رعایت نکرد، کافی نیست. علت این امر را در شرائط ویژه کنونی و بهم ریختگی درونی حاکمیت باید جست. پس از نامه سرگشاده آقای هاشمی به رهبر که در پی آمد حمله احمدی نژاد به هاشمی رفسنجانی، ناطق نوری و آقا زاده گانشان و در واقع همه روحانیت سنتی تقریر گردید، فروپاشی وحدت درونی حاکمیت دیگر تنها ادعای مخالفین نبود. هنگامی که همه حرف های پالیزبان را احمدی نژاد در مناظره های تلویزیونی به زبان می آورد و آقای خامنه ای در برابر نامه سرگشاده ائی که می گوید " این حرفها شما را نشانه رفته است " سکوت می کند، دیگر از " انسجام ارزشی نخبه گان حاکمیت " نشانه ای درمیان نیست. یعنی بی آنکه هنوز در پائین مقاومت جدی شکل بگیرد، صف متحد بالائی ها درهم ریخته است.

در پرتو فهم این رویداد هاست که باید عجله رهبر در ابراز پیام تبریک به دولت کودتا را درک کرد. شاید اقای خامنه ای که هیچگاه دارای کاریزمای شخصی نبود، با توهم بر ولایت پذیری همه بازیگران سیاسی درون حاکمیت این باور را داشت که همه ایشان را فصل الخطاب بدانند و پس از سمت گیری ایشان به احمدی نژاد و تائید رای " 24 میلیونی "، مقاومت های داخلی بی آینده گردند، " رئیس جمهور منتخب " تائید همگانی شود و رقیبان به شکست انتخاباتی خویش اعتراف کنند. شاید هم انتظار پیام های تبریک جامعه جهانی و مهمتر از همه امریکا به ام القرای اسلامی را داشتند. مگر احمدی نژاد پس از سی سال انتخاب آقای اوباما به ریاست جمهوری آمریکا را تبریک نگفته بود؟

تاکنون محاسبات و برآورد های حاکمیت همه اشتباه بوده است. تظاهرات میلیونی مردم در اعتراض به کودتا نشان داد که همه این تصورات خشت زدن بر آب هستند. کروبی و مو سوی شکایت به خدا نبردند. آنان از رای دهندگان خویش یاری جسته اند و تا کنون در میدان ایستاده گی تحسین عمومی را برانگیخته اند. و اما رای دهندگان، انان که سالیان درازی است تبعیض و تحقیر را با گوشت و پوست خویش لمس کرده اند، 30 سال است غیر خودی و شهروند درجه دو بوده اند، یکپارچه فریاد شده اند که " خس و خاشاک توئی، دشمن ایران و این خاک توئی " ! دوشنبه 25 خرداد ایران شاهد رفراندم مردم علیه کودتای حاکمیت بود. و

خوشبختانه چنین پیداست که هم رهبری جنبش کنونی و هم مردم معترض بر این نکته آگاه هستند که حاکمیت، سیاست بر وقت گذرانی استوار کرده است. اکثریت جوانان و مردم می دانند که نیروهای امنیتی و نظامی وفادار به رهبری نظام با فرو نشینی جنبش اعتراضی، انتقامی سخت از همه طرفین ماجرا خواهند گرفت. پس پیروزی تنها ابطال نتایج مخدوش این انتخابات نیست. بایستی خواست دستگیری و محاکمه عوامل دستبرد به آرای مردم، برگزاری انتخابات آزاد با شرکت همه نیروهای سیاسی، نظارت نیروهای بین المللی و نهادهای معتبر ملی بر روند انتخابات آینده به مطالبه عمومی تبدیل شود.

پنجشنبه 18 ژوئن 20095

 

Rezachrandabi@hotmail.com

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.