رفتن به محتوای اصلی

بازی با باورها
26.11.2014 - 19:53

شکی نیست آنچه که در جهان خلقت آدمی را از دیگر موجودات زنده متمایز می کند قدرت اندیشیدن وی می باشد. قدرتی که همواره او را از طبیعت اطراف خود متمایز کرده، وی را به جای احساس وجود در درون تابلوی نقاشی دنیای اطراف، همواره تبدیل به نظاره گر این تابلوی جاندار جهان آفرینش نموده است.

اندیشه سلاحی بوده است در دستان این موجود بی دفاع که ادامه حیات وی را در جهان میسر نموده است. عطیه ای بوده است از طرف طبیعت برای موجود بی شاخ و دم و عاری از هر گونه سیستم دفاعی تا بتواند در دنیایی که بر اساس تنازع بقا و و انتخاب طبیعی استوار هست، سیر تکاملی خودش را از بدو خلقت یعنی از زمانی که به شکل اولین مولکولهای آغازین حیات بود، تضمین نماید.

طبیعت این موجود هوشمند، براساس مقتضیات محیطی موجودات زنده و غیر زنده را صیقل می دهد و شکل و شمایل آنها را متناسب با محیط زندگی آنها تغییر می دهد. به عنوان مثال سفیدی رنگ خرس قطبی و رنگ قهوه ای همزاد وی در آسیا نشانگر این موضوع می باشد.

زمانی که در کتاب های درسی با فرضیه داروین آشنا شدم، همواره موضوعی حس کنجکاوی مرا برانگیخته بود. در سیر تکاملی انسان همه چیز به نظرم منطقی می آمد، اما موقعی که به مسئله تفکر انسان می رسیدم، گو اینکه فرضیه داروین نمی توانست جوابگوی این حلقه تکاملی وی باشد. اما قدر مسلم می دانستم که طبیعت همواره در حال تغییر است و تغییرات وی همواره هوشمند و منطقی اتفاق افتاده است و اگر یک تغییری هم به صورت ناگهانی رخ داده باشد آن نیز بایستی در داخل یک چهارچوب یک نظام  بنیادین قرار گیرد. موضوع تفکر و قدرت اندیشه آدمی نیز از نوع همین تغییرات ناگهانی بشمار می رود و به نظر می رسد، انسان متفکر و صاحب اندیشه نخستین، نه از راه تکامل بلکه به شکل ناگهانی صاحب این قدرت جدید خود شده است. شاید مطالعه موضوع از دید ژنتیک و  جهش ژنی، موضوع را اینگونه  حل نماید.

به احتمال زیاد پس از عصر یخبندان و براثرسرمای آن دوره، طبیعت به شکل عمدی و برای حفظ بقای موجودی بنام انسان موجبات جهش های ژنی را در وی فراهم نموده است و آدمیزاد را که فاقد سیستم های دفاعی مساعد با شرایط نوین حیاتی همچون کرک و پوست ضخیم و امثال اینها  که در موجودات زنده دیگر وجود داشته، مجهز به سیستم خاص وی یعنی اندیشیدن نمود. به واسطه همین جهش ژنی آدمی توانسته است بقای نسل خود را تا به امروز حفظ نماید.

طبیعت موجودی هوشمند است و قدرت اندیشیدن در کوچکترین ذرات عالم یعنی اتم ها تا عظیمترین کهکشانها موجود می باشد اما به غیر از انسان این نیرو در دیگر موجودات عالم به شکل ژن نهفته در ژنوتیپ آنها پنهان شده است و شاید تنها در انسان بنا به آنچه ذکر شد به شکل ژن بارز، نمود پیدا کرده است.

 در اینجا به آنچه که انسان به واسطه این سلاح جدید و عطیه طبیعی بر سر دنیای اطراف خود آورده و با زیاده خواهی های خود آن را به سوی قهقرا هدایت نموده است نخواهم داشت. چیزی که به موضوع بحث ما مربوط می شود، اینست که این قدرت اندیشه چه بر سر خود این موجود زنده آورده است؟

به نظر می رسد قبل از اتفاق جهش ژنی و کسب قدرت اندیشیدن، آدمی موجودی بوده است که همانند یک درخت کاج و یا یک گراز همراه با طبیعت و در دل آن زندگی می کرده است و خود را تافته ای جدا بافته از آن حس نمی کرده است اما با پیدا شدن اندیشه همواره خود را به شکل موجودی که از بیرون نظاره گر طبیعت اطرافش می باشد حس کرده است. گو اینکه از یک جایی پرت شده است و یا وی را به دور از همه اطرافیان در یک بیابان بی آب و علف رها کرده باشند.

اندیشیدن که طبیعت آن را به عنوان سیستم دفاعی و بر حسب شرایط محیطی جهت ادامه حیات به وی ارزانی کرده بود، در انسان عصر جدید تبدیل به عاملی جهت احساس بیگانگی، تنهایی و خلاء عمیق و ترسناک روحی وی گردیده است.

از نگاه مذهبی و تعالیم کتابهای دینی میتوان اینگونه بیان کرد. انسانی که تا دیروز توی بهشت زندگی می کرده است با خوردن میوه ممنوعه دانش به دیار تنهایی جهنم روانه گشته است.

اندیشه و متعاقب آن احساس تنهایی و خلاء روحی دردی است که انسان معاصر را همچون خوره از درون می خورد. آتشی که همواره برای فرونشاندن آن وی را به دنبال پیدا کردن راه چاره در دنیای خارج از وجود خویش وادار می کند.

اعتقاد و یا ایمان در بسیاری اوقات تسکین دهنده هایی بوده اند که توانسته اند آدمی را از این درد درونی نجات دهند و برای وی اطمینان و آرامش درونی به ارمغان بیاورند. اما موضوع اصلی که می خواستم از شروع این نوشتار بدان بپردازم، مسئله اعتقادات جمعی و توده ای انسانهاست. آدمی می خواهد به چیزی، به اندیشه ای در دنیای خارج چنگ بزند تا وی را از تنهایی درونی اش برهاند و به وی قوت قلب عطا نماید. بالطبع وقتیکه در اطراف خود با سیل عظیمی از انسانها روبرو می شود که به عنوان مثال مطیع یک مذهب و دین خاصی هستند ویا  وطن پروری را سرلوحه تفکرات خود قرار داده اند، برای وی نیز تنها ترجیحی که می تواند بیشترین نیروی اطمینان را به همراه داشته باشد همانا اعتقادات و باورهایی است که بیستر دوستان، هموطنانش بدان پایبند هستند. دغدغه آدمی فرار از حس جدایی و تنهایی است و باورهای رایج اجتماع، بهترین و مطمئن ترین وسیله در این باب خواهند بود.

رژیم جمهوری اسلامی خوب می داند، مذهب تشیع با پوست وخون اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران عجین شده است و به خیال خود توانسته و خواهد توانست با این وسیله  قدرتمندی که در دستان خود دارد، مردم ایران به همراه خود تا اعماق جهنم فکری خود فرو ببرد.

همچنین روشنفکر ایرانی که شاهد ظلم و بیداد در کشور می باشد و ناظر به یغما رفتن منزلت مادی و معنوی همه مردم ساکن کشور ایران می باشد، او نیز باور دارد، می تواند از این حربه به نفع خود استفاده نماید و به خیال خود می تواند با این اعتقاد و ایمان توده ای ملت بازی کند و در نهایت از این ورق به نفع خود جهت سرنگونی بساط ظلم و بیداد استفاده نماید.

هم رژیم جمهوری اسلامی و هم  برخی از روشنفکران مخالف  از موضوع  پر اهمیتی غافل گشته اند که نشان از شکاف عمیق آنها از تفکرات مردم عامه کشور دارد. موضوعی که کاملا مشهود و بر همه آشکار است.

مردمی که سالیان دراز طعم تلخ استبداد دینی را چشیده اند، دیگر حاضر به پیروی از عقیده و مرامی نیستند که آنها را بیش از این به ورطه نابودی سوق دهد. درست است که مذهب تشیع با خون و پوست اکثریت ایرانیان عجین شده است، اما فراموش نکنیم که مردم می خواهند این اعتقادات خود را به شکل یک ژن نهفته در درون ژنوتیپ خود حفظ نمایند. مردم شیعی مذهب ایران همانقدر که در ارتباط با توهین به مقدسات مذهبی خود حساس هستند به همان میزان نیز از استفاده ابزاری از این باورهای دینی خود بیزار شده اند. ای کاش می توانستیم از تاریخ خودمان درس عبرت بگیریم و فبل از اینکه اعتقادات مردم را بازیچه اهداف خود نماییم حداقل از آنچه استعمار غرب بر سرمان آورده درس هایی را یاد بگیریم. متاسفانه همیشه خودی های ما که به خیال خود با استفاده از باورهای مردمی سعی در تغییر جامعه  را دارند، همواره یک گام از غربی ها عقبتر هستند. غرب یکبار برگ برنده دین را جهت بهره برداری از  نیروی مردمی استفاده نمود. برگ برنده بعدی وی مسلما استفاده مستقیم از نیروی دین و مذهب نخواهد بود.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

آ. ائلیار

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.