رفتن به محتوای اصلی

تامین منافع استعمارگران ـ تبدیل سازمان مجاهدین به فرقه رجوی - 1
25.11.2014 - 09:49

مریم عضدانلو قجر ؛ همسر مسعود رجوی اخیرا خطاب به پارلمان فرانسه مطالبی را مطرح نموده که همانند همیشه دروغ محض؛ جعل واقعیات و در راستای پرده پوشانی حقایق بوده است . وی با جعل حقیقت سعی مینماید ماهیت افراطی و بنیادگرایانه و تروریستی فرقه را پنهان نموده و نمائی دموکرات و مدرن از این فرقه را به آنان قالب نماید . مریم عضدانلو قجر چنین گفته است : در مقابل افراطیگری تحت نام اسلام ؛ یک آلترناتیو فرهنگی و ایدئولوژیک ضروری است . آلترناتیوی مبتنی بر اسلام بردبار و دموکراتیک و برابری زن و مرد . والا رژیم آخوندی و افراطی گرایان سنی ؛ مبارزه با بنیادگرائی را به مثابه مبارزه با اسلام تخطئه میکند . سازمان مجاهدین با اعتقاد به چنین اسلامی و تبلیغ آن در ایران ؛ توانست یک آنتی تز فرهنگی و اجتماعی در مقابل این رژیم بنیادگرا ارائه کند .

به جرات میتوان گفت که یکایک این بیانات دروغ محض و جعل حقیقت به جهت فریب افکار عمومی فرانسویان و جهانیان هست .بخصوص مورد برابری زن و مرد ؛ یکی از دروغ های شاخدار مریم عضدانلو در این بیانیه سرتاپا دروغ هست . بر اساس افشاگری بانوان رها شده از فرقه ؛ مسعود رجوی همانند پادشاهان عثمانی و قاجاریه ؛ دارای حرم بوده و زنان عضو با ترفندهای مختلف و تحت فشارهای گوگوناگون وادار به همخوابگی با رهبر فرقه میشدند. حتی باز به جرات میگویم که زنان ایران نسبت به زنان محصور در فرقه رجوی از آزادی بیشتری برخوردار هستند . در این رابطه استنادم به دیگران نیست ؛ بلکه مشاهدات خودم هست که در اور سورآواز بچشم خویش شاهد آن بودم که چگونه با زنان اسیر در فرقه ؛ همانند گوسفندان رفتار میکنند .  

 آبشخور عقیدتی و ایدئولوژیک هر دو جریان حکومت اسلامی ـ جریان غالب و فرقه رجوی ـ جریان مغلوب یکی هست .  هر دو جریان از تشیع سرخ علوی که رهبرش حسین ـ امام سوم شیعان و سمبل آن شهادت ( یعنی در راه آموزه های رهبر عقیدتی ات چه بکشی و چه کشته شوی جایگاهت در بهشت هست ) تغذیه عقیدتی و ایدئولوژیک میشوند .از بدو رهائی از تشکیلات رجوی ؛ پیوسته با دلائل متقن و غیرقابل انکار ؛ ثابت نموده ام که سازمان مجاهدین خلق ؛ فقط بر روی کاغذ مفهموم هست و گرنه مسعود رجوی تشکیلات را بصورت فرقه ائی بنیادگرا ؛ متحجر ؛ پیچیده و مخوف و در خدمت بیگانگان و دشمنان ایران تنزیل داده است . از همان روزهای نخستین اقدام به افشاگری پیوسته ثابت کرده ام که فرقه رجوی و حکومت اسلامی دو روی یک سکه و لازم و ملزوم همدیگرند . حکومت اسلامی جهت بقاء به فرقه رجوی و فرقه نیز جهت ادامه حیاتو تامین مالی از راه جاسوسی به امپریالیسم بین الملل و استعمار گران و صهیونیزیم ؛ به وجود حکومت اسلامی نیاز دارد . مسعود رجوی در پی بن بستهای مختلف و شکستهای نظامی ـ استراتژیک و خلف وعده هائی که مبنی بر سرنگونی رژیم و پیروزی ارتش آزادیبخش در مدت شش ماه به اعضاء و هوادران داده بود ؛ به سان عنکبوتی شد که در میان تارهای خود تنیده گرفتار آمده باشد . رجوی با از میان برداشتن اعضاء برجسته و متعهد و وفادار به آرمانهای بنیادگذاران ؛ صحنه را از رقیبان خالی نموده و در راستای افکار بیمار گونه و ماهیت زنبارگی و به جهت خدمت به بیگانان ؛ تشکیلات را فدای امیال شیطانی خود نمود  .رجوی تشکیلات را از یک سازمان مبارز و پیشرو سیاسی به یک فرقه بنیادگرا و افراطیو متحجرشیعهتنزیل داد . با مرگ خمینی و جانشینی زود هنگام علی خامنه ائی ؛ آخرین میخ بر تابوت پوسیده استراتژی رجوی کوبیده شد . چرا که رجوی پیوشته بر این نکته پا میفشرد که با مرگ خمینی ؛ رژیم پوشالی در راستای جنگ قدرت و درگیری جناحهای مختلف از درون صدمهدیده و جنگ سران تشنه قدرت بهترین موقعیت را برای ساقط کردن حکومت فراهم خواهد آورد . ولیکن سازش رهبران حکومت اسلامی و اجمال جناحهای درگیر بر جانشینی سید علی خامنه ائی بجای خمینی و آنهم بدون اتلاف وقت و بدون کوچکترین درگیری در داخل ؛ نیروهای خسته و فرسوده سازمان را دچار یاس و ناامیدی نمود . از طرفی رجوی ناچار به اقرار حقیقت شد که صدام حسین اختیار ارتش آزادیبخش را دارد و نه رجوی . او اقرار کرد : ما هنگام مرگ خمینی میخواستیم به ایران حمله کنیم ولی حضرت سید الرئیس صدام حسین ؛ چنین اجازه ائی را به ما نداد . این اقرار صریح عاملی بود که تمام اعضاء ناراضی و مخالف مسعود  رجوی ؛ بطور نیمه علنی ـ به جهت سیستم مخوف سرکوب ـ نارضیاتی خویش از این همه شکست را ابراز نمایند . شعار ایجاد جامعه بی طبقه توحیدی در پناه آموزه های دینی و مدد جوئی از ایدئولوژی بنیانگذاران که در جو اختناق حکومت پادشاهی توجه جامعه و جوانان مبارز را بخود جلب کرده بود ؛ دیگر رنگ باخته و هیچ جذابیتی نداشت .هم جریان غالب و هم جریان مغلوب هر دو ادعا میکنند که مروج اسلام ناب محمدی و اسلام راستین هستند . کلا خمینی و سران حکومت اسلامی هم با وعده تامین جامعه بی طبقه و مبارزه با طاغوت پادشاهی ؛ انقلاب مردمی سال پنجاه و هفت را مصادره کردند . این سرنوشت ملت ایران هست که گوئی با شعارهای پر طمطراق و فریبنده در دام گروههای سیاسی و بخصوص حکومتها می افتند . به نظر مایکل اوکزهات ؛ سیاست علم برپا کردن جامعه ائی که همواره شکست ناپذیر باشد نیست . هنر دانستن این است که اکتشاف جامعه ائی از نوع سنتی که هم اکنون وجود دارد را دیده و باید در قدم بعدی به کجا باید رفت را درک نماید . سیاستمدان خردمند نه خویش را به رهنمودهائی جهان شمول و بصورت ظاهری و صوری عاری از هر گونه خطا ؛ همانند مبارزه با طاغوت و حکومت پا برهنه ها ؛ و تاسیس ام القراء ـ شعار خمینی و ترسیم مقصد غائی همانند ایجاد جامعه بی طبقه توحیدی ـ شعار مسعود رجوی ـ قبل از اینکه به خدمت استعمارگران در بیاید ـ مجهز میکنند . در بیانیه ائی هم که مقابل مریم عضدانلو گذارده شده تا بخواند ـ چون شخصا توان نگارش این مطالب را ندارد و این بیانیه   چندین شماره به تن او بزرگتر هست ـ قصه هائی از مقصد غائی آورده شده که جعل حقیقت و دروغ محض هست . او نه تئوریسین هست و نه توان نگارش این مطالب را دارد . ولی نگارندگان متن به جهت تحریف حقایق خواسته اند که با کلمات بازی کنند و عنوان کرده اند که با اسلامی ملایم و معتدل ـ نمونه ائی که استعمار گران بر حکومت رجب طائب اردوغان در ترکیه تحمیل کرده اند ـ ایران آینده را اداره خواهند نمود . البته اگر از جنبه شوخی و طنز قضیه عبور نمائیم که شتر گرسنه در خواب پنبه دانه حکومت بر ایران را می بیند ـ موضوع بسیار جدی ترمی نماید . این بار سران فرقه پا را از عوام فریبی فراتر نهاده و بفکر انحراف افکار سیاسیون فرانسه وکلا افکار عمومی جهانیان و بخصوص استعمارگران بین املل و اربابان صهیونیست هستند . این نوع دغل بازیها بدبختانه در سازمانهای سیاسی ایران و بخصوص فرقه رجوی امر تازه ائی نیست و از سابقه ائی بس طولانی برخوردار هست که در مطالب آتی به نمونه هائی از آنها خواهم پرداخت .

اعوجاج قدرت ـ خدمت به استعمارگران و امپریالیسم و صهیونیزیم بین الملل

تا کنون در مورد ماهیت فرقه ائی تشکیلات رجوی مطالب گوناگونی توسط خود من و سایر دوستان جدا شده ؛ گفته و نوشته شده است ؛ ولی تمامی این نوشته ها به مسائل درون گروهی فرقه پرداخته و از عوامل خارجی بحثی بر میان نیامده است . با توجه به قدرت نفوذ و تاثیر گذاری امپریالیسم و استعمارگران و صهیونیزم بین الملل ؛ نیازمندیهای آنان را به عنوان متغیری اساسی در رشد و گسترش فرقه ها وگروههای مسلح همسو با منافع آنان نظیر داعش ـ بکوحرام ـ حماس ـ حزب الله لبنان ـ فرقه رجوی و حتی القاعده و دهها از این نوع را باید در نظر گرفت .استعمار بین الملل و کارتل های نفتی و صهیونیزیم جهانی و لژهای فراماسون طرح حذف صدام حسین را در دستور کار قرار داده بود . استعمار گران  برای توسعه منافع خویش در منطقه و به جهت فشار بر حکومت اسلامی و تنظیم معادلات سیاسی به خود ؛ هرگز مایل به فروپاشی سازمان مجاهدین نبوده ؛ بلکه میخواستند هر چه بیشتر از این گروه در راستای منافع استعماری خویش بهره بگیرند . این شیوه استعمارگران هست که ترجیح میدهند بیشتر از سیاستهای پنهان سود ببرند تا  سیاستهای آشکار . از طرفی پیر استعمار انگلیس سابقه ائی بس طولانی در زمینه ایجاد فرقه و فرقه گرائی در سرزمین گرانبارمان دارد . یکی از این فرقه ها که پیوسته بدان اشاره نموده و فرقه رجوی را با آن مقایسه کرده ام ؛ فرقه اسماعیلیه است که ماهیت و رهبری آن شباهت بسیاری با فرقه رجوی دارد. در حال حاضر موضوع ناپدید شدن مسعود رجوی به یک معما تبدیل شده گو اینکه هر از گاهی صدائی از وی پخش میکنند ولی به گفته بسیاری از ناظرین و متخصصین امر؛ صدای مسعود رجوی نیست و شخص دیگری صدا را تقلید میکند . این موضوع بسیار مرموز و بوداربه نظر میرسدو بطور مشخص یکی از حقه های فرقه هست که بطور حتم کاسه ائی زیر نیم کاسه میباشد و گرنه دلیلی برای این شعبده بازیها نبود .چرا که همگان میدانند مسعود رجوی عاشق خودنمائی و گنده گویی هست و همیشه او را دیده بودیم که چگونه هفت تیری با خشاب خالی  بر کمر بسته و ژست چگورائی میگیرد . برای بهتر روشن شدن مطلب باید به تاریخچه فرقه اسماعیلیه خوب توجه کرد . یکی از شاخه های انشعاب یافته از فرقه اسماعیلیه ؛ به اسماعیلیه خالص مشهور هست . آنان گروهی هستند که به امامت اسماعیل معتقد و مرگ او را انکار کرده و میگویند او زنده ولی غایب هست . هواداران نزدیک وی هر از گاهی پیغامی بنام او در میان مریدان منتشر کرده و مدعی میشدند که پیغام توسط یکی از مقربان وی بدستشان رسیده است .آنان چنین القاء می نمودند  که رهبر فرقه ـ اسماعیل ـ  نمرده ؛ بلکه زنده هست ولیکن بنا بر مصلحت و برای اینکه دست دشمنان به وی نرسد در محلی مخفی ـ غیبت صغرا ـ بسر میبرد و یک روز به میان مریدان باز خواهد گشت . تصور کنونی من این هست که فرقه رجوی هم دارد روی چنین داستانی مانور میدهد . ولی بحث تبدیل سازمانهای مبارز و حرفه ائی به فرقه ها نیز امر تازه ائی نیست و سابقه طولانی در ایران دارد . سازمان مجاهدین هم که سرسپردگی خود به بیگاناگان را با فشردن دست صدام حسین و با خدمت تمام عیار بر وی  ؛  اثبات نموده بود ؛ در کانون توجه استعمارگران و امپریالیسم و صهیونیزم بین الملل قرار داشت . بنابراین برای نیروهای استعمارگر و طراحان خاورمیانه بزرگ ؛ معامله با مسعود رجوی کاری بس سهل و آسان بود .  طرح این بود : فروپاشی تدریجی سازمان مجاهدین خلق و تبدیل آن به فرقه رجوی در راستای منافع نیروهای بیگانه و استعمارگران حرفه ائی و صهیونیزم بین الملل و دشمنان خلق ایران . با این حساب به خدمت گرفتن فرقه برای جاسوسی از تاسیسات هسته ائی و انتقال آن به دشمنان آب و خاک سرزمینمان در دستور کار استعمارگران قرار گرفت. این یک نیاز بین المللی بود که یک تشکیلات منسجم ایرانی برای طراحان سیاست جهانی به جاسوسی و وطن فروشی بپردازد . چرا که معادلات جهانی با تحولات عمیق اقتصادی و سیاسی روبرو بود و نیاز به تغییر داشت  . تمام معادلات و محاسبات منطقه ائی با دست حکومت گران ایران زیر و رو شده ـ به جهت در دست داشتن اهرم قوی نفت و نیاز جهانی ـ و طرح ایجاد خاورمیانه بزرگ با مانع روبرو میشد . با رشد اقتصاد جهانی و گلوبالیزیم  ؛ خود بازار مالی بقدری پهناور شد که هر نهاد و یا کمپانی یا فردی در برابر آن خرد و حتی ناچیز جلوه میکند . جریانهای عظیمی بدست استعمارگران و صهیونیزیم سراسر نظام مالی جهان را فرا گرفت و انفجارها و آشفتگیهایی در مقیاس جهانی براه انداخت . از سپیده دم عصر صنعت ؛ قدرت پولی در اروپا متمرکز بود . در پایان جنگ جهانی دوم ؛ این قدرت بطور قاطع به آمریکای شمالی و بویژه به گوشه جنوبی جزیره منهاتن منتقل شد . سلطه اقتصادی امپریالیزیم آمریکا و کارتلهای آن برای تقریبا سه دهه بلامنازع بود . از آن به بعد پول ـ و قدرتی که از آن ناشی میشد ـ در سراسر سیاره مثل حرکات جنون آمیز تیله پاچیکنو در حال اعوجاج قدرت در آمد . در میانه دهه 1970 ظاهرا یکشبه کارتل اپک میلیاردها دلار را به ناگهان از اروپا و امریکای شمالی و بقیه جهان مکید و درون خاورمیانه جاری ساخت . ولی این دلارهای نفتی بلافاصله به حسابهای بانکی در نیویورک و زوریخ  واریز شد و بار دیگر بشکل وامهائی کلان به آرژانتین و مکزیک و برزیل و ترکیه جریان یافت و از آنجا مجددا توسط حکومتگران آن کشورها به بانکهای آمریکا و سوئیس بازگردانده شد . با سقوط ارزش دلار و جابجائی الگوهای بازرگانی ؛ توکیو سرمایه ها را جذب کرد و آنها را به مستغلات و اوراق قرضه دولتی و دیگر دارئیهائی در ایلات متحده تبدیل ساخت . همه این جریانات با آنچنان سرعتی اتفاق افتاد که کارشناسانی را که تقلا میکردند جریان را بفهمند و بدانند که چه اتفاقی افتاده است ؛ گیج و آشفته ساخته بود . همگام با جابجاییهائی از این قبیل پیچیده و مرموز و غیر قابل درک در سرمایه ؛ قدرت در سطوح جهانی و محلی از نو توزیع وطراحی شد . دولتهای عرب با سرازیر شدن سیل پول نفت به درون خاورمیانه ؛ چماق بزرگ خود را بر فراز سر سیاست بین المللی به چرخش در آوردند . اسرائیل هر روز بیش از پیش خود را درسازمان ملل متحد تنها و منزوی میدید . کشورهای آفریقائی که به نفت خاورمیانه نیاز داشتند و خواهان دریافت کمک مالی از اعراب بودند ؛ روابط دیپلماتیک خود را با اورشلیم قطع کردند . دلارهای نفتی بیکران  در بخشهای مختلف جهان و با طیفی گسترده رسانه های کشورها را تحت نفوذ خود در آورد . سالنهای انتظار هتلهای ریاض و ابوظبی و کویت از ملتسمانی موج می زد که کیفهایی پر از اسناد مختلف جاسوسی در دست داشتند .فروشندگان و بانکداران و مدیران اجرائی و معامله گران دوره گردی از سراسر جهان که با ذلت و خواری در پی خویشاوندی قلابی از خانواده سلطنتی بودند ؛  براه می افتادند و با التماس از آنها میخواستند تا تماسی را برایشان ترتیب دهند و یا قراردادی را تنظیم و به امضاء برسانند . به موازات تحولات عظیم اقتصادی که توسط طراحان مالی امپریالیزم و استعمارگران ؛ به مورد اجراء در میامد ؛ طراحان امور سیاسی نیز ؛ بتدریج برنامه های آتی برای چرخش به نفع استعمار را به منصه ظهور میرسانند . در انتهای سال 1979 و اوائل سال 1980 ؛ اتفاقات مهمی در منطقه ما بوجود آمد که هیچ ناظر سیاسی و پژوهشگری حتی خیال آنرا نمیتوانست در سر بپروراند . شاه ایران که داعیه سردمداری اوپک و ژاندرمی منطقه را داشت ؛ با انقلابی ناگهانی و بدون پیش بینی از صحنه سیاسی و معادلات بین المللی حذف و اعجوبه ائی بنام خمینی و حکومت اسلامی ؛ سر از صحنه سیاسی ایران بر آورد . امپریالیسم شرق در حرکتی دیوانه وار ؛ نیروهای مسلح خود را به کشور افغانستان سرازیر و آن کشور را اشغال نمود . ژنرالهای ارتش ترکیه برای چندمین بار دست به کودتا زده و به تسویه نیروهای چپ گرا و مسلمانان افراطی پرداخت . زندانهای ترکیه و بخصوص مناطق کرد نشین همانند دیاربکر و موش و سینوپ .... پر از گریلاهای کرد و چپگرایان و مسلمانان مخالف حکومت نظامی ها شد . هر شب صدای گلوله باران جوانهای مبارز در کوه و دشتهای مناطق کرد نشین طنین انداز شده و دهها سرو در خاک و خون می غلطیدند . در افغانستان نیروهای اشغالگر امپریالیسیم شرق ؛ زنان و کودکان بی دفاع را مورد حمله و مورد تجاوز قرار میدادند . شهرها و محله ها و خیابانها در آتش و خون می سوخت و جوخه های اعدام هر رهگذری را که به سرباز روسی چپ نگاه میکرد ؛ به رگبار گلوله می بست. افغانستان در آتش و خون گرفتار آمده و میلیونها انسان معصوم و بیگناه مجبور به ترک میهن شده و به کشورهای پاکستان و ایران پناه آوردند . در بالای مدرسه علوی ؛ اسلامگرایان ایران ؛ بازماندگان حکومت پهلوی را بدون محاکمه و بدون اینکه حق کوچکترین دفاعی به آنان قائل و داده شود ؛ با فریادهای مستانه الله و اکبر ـ خمینی رهبر به رگبار گلوله های کلاشینکف روسی می بستند . منطقه ما در خون و آتش غرق شده بود . استعمارگران آنچنان خوابی برای منطقه دیده بودند که هیچ ناظری و هیچ اهل سیاستی ؛ حتی خواب آنرا هم هرگز نمیدید . در همین ایام آتش و خون و جنون ؛ و از همان آغاز دهه 1980 با برداشتن شاه ایران از حکومت 57 ساله پهلوی ؛ مهمترین مانع از هم پاشی اوپک ـ مهم ترین اهرم فشار کشورهای نفت خیز به استعمارگران ـ هم از میان برداشته شد و اتحاد اوپک نیز از هم فرو پاشید. با سقوط بی رویه قیمت نفت ؛ شور و هیجان فزاینده فرو خوابید و همراه آن نیز قدرت سیاسی و پوشالی اعراب نیز کاهش چشمگیری یافت . از آن تاریخ به بعد دسته ملتمسان که اغلب نمایندگان بزرگترین بانکها و شرکتهای بزرگ و چند ملیتی بودند ؛ در سالنهای هتل های آکورآ و یا ایمپریال توکیو مشغول پلکیدن شدند . چون معماران امپریالیزیم  و صهیونیزیم بین الملل و طراحان نقشه خاورمیانه بزرگ ؛ اینگونه مناسب میدیدند و می بایست نقشه راه گام به گام به پیش رانده میشد . تغییر پذیری رو به رشد سرمایه جهانی ؛ که با چنین نوسانهای عظیمی می لرزید ؛ نشانه آن بود که نظام قدیمی بطور روز افزونی از کنترل خارج میشود . مکانیزمهای حفاظتی قدیمی که برای حفظ ثبات مالی در جهان نسبتا بسته اقتصادهای ملی طراحی شده بود ؛ مثل خود دنیای زنگ زده ائی که حفاظتش را بر عهده داشت ؛ منسوخ و از کار افتاده بود .

 بخش نخست ـ ادامه دارد . 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.