رفتن به محتوای اصلی

بازنگری اطلاعیه سازمان فدائیان اکثریت در قبال اسید پاشی ها
27.10.2014 - 12:06

 

موج حرکت دموکراتیک اعتراضی "آزادی های یواشکی" به صورت بخشی از جنبش آزادیخواهانه معتدل زنانه، نفس آزادی و دموکراسی را در تن جنبش دموکراتیک زنان به شیوه ابتکاری جالبی دمیده بود. جغد های شوم تاریکی پرست، حتی این اندک حرکت آهسته اعتراضی را هم نمی توانستند تحمل بکنند. آنها که همیشه کوچکترین حرکات آزادیخواهانه را به شدت هر چه تمام تری سرکوب کرده و همیشه به استمرار جو وحشت و ترور ادامه داده اند، در این زمینه هم ساکت ننشسته و دست به عمل شدند. آنها که از یک طرف احساس می کردند که بخاطر بهبود مناسبات با غرب بر سر پیشرفت درمذاکرات هسته ای، همگامی های سیاسی حکومت ایران در مقابله با داعش سنی مذهب در سوریه و عراق، کشورهای غربی نسبت به مسائل داخلی ایران حساسیت زیادی نشان نخواهند داد، بی مهابا دست به عمل شدند.

حکومت ترور، سرکوب و وحشت، ابتدا به تصویب لایحه "امران به معروف، ......" زمینه را برای ایجاد موج های جدید ترور فراهم کرده ، وارد  میدان عمل شد. آنها که هر سال دهها نفر را بعنوان بخشی از سیاست ایجاد و استمرار رعب و وحشت همگانی به دار می کشند، به دنبال فتوای روحانیان مبنی بر این که "دیگر حرف زدن برای جلوگیری از این موج کافی نیست"، با باندهای ترور و وحشت خویش وارد عمل شدند. آنها پس از تصویب لایحه خود در مجلس گماشتگان خویش، مجوز عمل لازم را گرفته بودند.فاجعه پاشیدن اسید بر چهره زنان و دختران، نه تنها هر آنچه در هستی بشریت نشانه ای از زیبائی دارد را به قبرستان تاریکی ها می فرستند، بلکه به گستره امواج ترور و وحشت چنان دامنه عمیق و وسیعی می بخشند که دیگر نه فقط جنبش دموکراتیک زنان از برداشتن کوچکترین گام های دموکراتیک اکراه بکند، بلکه خوف و وحشت ترور به دیگر بخش های جنبش ملی دموکراتیک دیگر نیز سرایت بکند.

آنها به اسید پاشی هم کفایت نکرده و به دنبال آن علیرغم اعتراضات گسترده بین المللی برای ممانعت از اعدام ریجانه جباری، سحرگاه روز شنبه بیست و پنجم اکتبر، با اعدام ایشان، تمامی جوانی و نشاط انسانی را به دار کشیدند. اپوزیسیون سکولار و دموکراتیک چپ، در قاطعانه ترین تاکتیک مقابله با این امواج ترور چه عکس العملی نشان می دهد؟ بیانیه سازمان فدائیان اکثریت در اعتراض به امواج اسید پاشی ها  در مقابل سیاست قاطعانه و مستمر حکومتی، در اتخاذ موضع متقابلا  خویش در شیوه مقابله با امواج ترور های نوین حکومتی، چنین مطرح می کند. " دولت روحانی که ادعای دفاع از حقوق شهروندی را دارد، ضمن محکوم کردن این جنايت کميسيون ويژه ای برای پيگيری آن تشکيل دهد، عاملان جنايت را شناسائی و به مردم معرفی کرده و فعاليت گروه های فشار را غيرقانونی اعلام نمايد." فراتر نمی رود.

چنین نگرش اعتراضی از اول با شکستی استراتژیک مواجه می باشد. نگرشی که از یک طرف چشم به "قانون" جمهوری اسلامی ایران دوخته باشد و از طرف دیگر آقای روحانی را نگهبان و پاسدار چنین قانونی بداند. نگرشی که جوهره مناسبات اپوزیسیونی خویش با حکومت جمهوری اسلامی ایران را در حد تشکیل "کمیسون ویژه" و  شناسائی و معرفی عاملان این جنایات  ، تنظیم و تعریف  می کند. استراتژی ورشکسته ای که تمامی جنایات، ترور ها و اعدام های دوران حکومت روحانی را به بهانه اینکه رئیس جمهور بنفش، جزو اصول گرایان نیست، با سکوتی دردناک سپری می کنند. آنها از نظامی متشکل از هزار فامیل نوین می خواهد که چماقداران خویش را خود شناساسئی کرده و به مردم معرفی نماید.

اقلیتی دزد، فاسد، جانی،بدوی، مرتجع و مسلح به ایدئولوژی کشتار، خفقان و ترور حق فکر کردن، تصمیم گرفتن و اداره امور سرنوشت خویش را از انسان ها میگیرند، بر این اقلیم حکومت می کنند. در مقابل اکثریت ملتی که چشم امید خویش را به سازمان ها و احزاب سیاسی اپوزیسیون دموکراتیک، سکولار و آزاده دوخته اند که به آنها راهکار نشان دهند. اپوزیسیون سکولار دموکراتی که به هیچ وجه نمی خواهد چنان سیاست استراتژیکی را در پیش بگیرد که در موازنه به سیاست قدرت حاکمه دارای راه حل های با ویژگیهای همطرازی باشد.  نتیجه چنین روندی نه فقط ورشکستگی سیاسی اپوزیسیون، بلکه ادامه ترور ها و کشتارهای سه دهه گذشته خواهد بود، بلکه همین نظام حاکمه خوف و اختلاس و ترور بتواند هر ساله خود را بازسازی و باز تولید مجدد بکند.

بیماری مضمنی جنبش چپ ایران را فرا گرفته است که از بیماری "ابالو" سخت جان تر عمل می کند. جنبش دموکراتیک آزادیخواهانه مردم ایران هنوز اسیر تاثیرات فکری آن می باشند. اقلیت مرتجع، منسجم، بدوی، پیگیر و قاطع حاکمه  سیاسی بر کشوراز یک طرف و اپوزیسیون سست و مماشاتگر با استراتژی پراکنده و چندین پهلو که نه تنها خود در سرگیجه گی بسر می برد، بلکه چشمه امید هر نوع تحول ساختاری اساسی سیاسی در کشور را در میان مردم در نطفه خفه می کند.

آتشی زیر خاکستر خشم و سرکوب در ایران در شرف غلیان است. درس آموزی های از رزمندگی دختران کوبانی و ارتباطات بین المللی دنیای مجازی کامپیوتری، این امکان را که روان سیاسی فرهنگی اجتماعی همگانی با همدیگر پیوستگی محکمتری داشته باشند، هر چه بیشتر تقویت می کند. سرکوب و کشتار ایزدی ها و مسیحیان، ترکمن ها و دیگر اقلیتها و غیره توسط داعش در عراق تقریبا همان حس همدردی نسبت به مردم سرکوب شده را ایجاد می کند که نسبت به اسید پاشی ها در ایران ایجاد می کند. دنیای مجازی فیس بوک، تویتر، اینترنت و غیره نه فقط امکانات خبر رسانی، سازماندهی و حرکت های اعتراضی را هر چه سریعتر و گسترده تر می کند، بلکه روان سیاسی عموم بشری و ملی را به سرعت در راستای استراتژی و تاکتیک های کارا رهنمون می گردد. مردم دنیا شاهد رزمندگی قهرمانانه زنان و مردان کوبانی در مقابل خفاشان شب پرست داعشی بودند. اینجا در شرایط ورشکستگی سیاسی استراتژیک اپوزیسیون سکولار دموکراتیک، جنبش دموکراتیک مردمی خود ابتکار عمل را به دست میگیرد. متاسفانه اینکار بدون رهبری استراتژیک سیاسی، آبستن خطر شکست می باشد. اپوزیسیون چپ دموکراتیک، یک استراتژی ورشکسته ای را در پیش گرفته است.

آن سازمان سیاسی چپ که بار تاریخی ارزشهای رزمندگی، حمید اشرف ها، مرضیه احمدی اسکوئی ها، بیژن جزنی ها و صدها رزمنده جان باخته دیگر می باشد، امروزه روز بر استراتژی مماشات با بدوی ترین و قرون وسطائی ترین نظام های شریعتی تاریخ بشریت پرداخته و پیغام های چندین سیگنالی می فرستد. از یک طرف اسید پاشی و جنایات را محکوم می کند، از طرف دیگر از سردمداران حکومت اسید پاشان می خواهد که خود کمیسیونی جهت بررسی این مسله تشکیل بدهند. این در شرایطی می باشد که خود می داند که نه تنها حکومت حاکم بر ایران چنین کاری نخواهد کرد، بلکه آنها با شبیه بازی تئاتر گونه ای این مساله را چنان لوث خواهند گرد که از آن طریق ماهها سر همه سیاسی کاران اپوزیسیون را گرم خواهند کرد.

علت اصلی اینکه طی سی و پنج سال اخیر جنبش مردمی نتوانسته است بر خفاشان شوم شب چیره گردد در این می باشد که اپوزیسیون سکولار دموکرات نه تنها از استراتژی شفاف و تحول گرای عبور از نظام برخوردار نبوده، بلکه از انسجام نسبی همکاری با جریان های سیاسی دیگر سکولار دموکراتیک نیز برخوردار نبوده است. وقنی که یکی از رادیکال ترین و سکولار دموکرات ترین و شاید وسیعترین سازمان چپ دموکرات ایران یعنی سازمان فدائیان خلق ایران "اکثریت" در اطلائیه خویش چنین مطرح می کند که "" دولت روحانی که ادعای دفاع از حقوق شهروندی را دارد، ضمن محکوم کردن این جنايت کميسيون ويژه ای برای پيگيری آن تشکيل دهد، عاملان جنايت را شناسائی و به مردم معرفی کرده و فعاليت گروه های فشار را غيرقانونی اعلام نمايد"، جنبش مردمی دموکراتیک و آزادیخواه چه انتظاری می توانند از سازمان های سیا سی خویش داشته باشند. یک چنین موضع گیری دقیقا به موضع گیری جناح اپوزیسیون درون حکومتی شباهت دارد که از این مساله بعنوان عامل فشاری بر علیه دسته بندی های حاکمه دیگر اصول گرایان استفاده می کنند. ما تا به حال چندین و چند بار شاهد شعبده بازی های مشابه از طریق دستگیری نمایشی چند نفر و آزاد گذاشتن دست اندکاران اصلی شاهد بوده ایم. من فکر می کنم اگر آقای اردشیر امیر ارجمند می خواستند در قبال اسید پاشی ها موضه بگیرند، موضع از این رادیکالتری را می گرفتند.  

مگر همین سیاست در زمان ریاست جمهوری احمدی نژاد به پیش برده نمی شد که هر موقع در زمینه مذاکرات صلح و سلاح هسته ای پیشرفت هایی میکردند، همزمان با آن دست به اعدام های گروهی می زدند. آنها می دانستند که در آن لحظات حساس مذاکرات هسته ای، غرب به خاطر اولویت مسائل امنیتی، در مورد اعدام های دسته جمعی در ایران عکس العمل چندانی نشان نخواهد داد. در چنین مقاطعی عکس العمل غرب به اعتراضات احمد شهید خلاصه می شد و بس. آنها از این طریق به سیاست ایجاد رعب و وحشت بصورت سیستماتیک ادامه می دادند. این در شرایطی بود ه و هست که این اقلیت منسجم و بدوی حاکم، با قاطعیت و شفافیت هر چه بیشتری نسبت به اپوزیسیون چپ، با وجود نارضایتی های گسترده و عمیق اجتماعی قادر بوده اند با خشونت و دیکتاتوری بدوی خویش همچنان با ایجاد ترور به حکومت خویش ادامه دهند. حکومت ایران الان می داند با ویژگیهای کنونی ژئوپولیتیک منطقه ای، غرب سیاست  دیپلماتیک چندان تندی را نسبت به ایران در پیش نخواهد گرفت.

توجیه سازمان برای گرفتن چنین موضعی این می باشد که ما میخواهیم از ظرفیتهای هر چند ضعیف دموکراتیک در بین جناح اصلاح طلب حکومتی استفاده کرده و از شکاف ایجاد شده در درون حکومت برای تعمیق جنبش آزادیخواهی و دموکراتیک استفاده نمائیم. استفاده از شکاف های درون حکومتی همیشه یکی از تاکتیک های سیاسی اپوزیسیون بوده است. آیا این تاکتیک شما به استراتژی محوری و بلند مدت شما تبدیل نگردیده است؟ آیا این وظیفه یک جنبش صنفی دموکراتیکی که در چهارچوبه قانونی نظام فعالیت می کند می باشد که از آقای روحانی بخواهد در چهارچوبه قانون یکسری کارهایی بکند، یا یک حزب سیاسی سکولار دموکرات چپ که خواهان تحول بنیادین ساختاری در نظام حکومتی می باشد؟ اینجا سازمان جایگاه خویش را با کانون وکلا، اتحادیه معلمان و سازمان های متشکل زنان در داخل اشتباه نگرفته است؟ مواضع سازمان سیاسی چپ باید بر محور استراتژی شفاف بنیادگرایانه و متحول گرایانه ساختار شکنانه اش استوارباشد، نه سیاستهای سست و مماشات گرانه اش. تنها در چنین شرایطی می باشد که سازمان های دموکراتیک مردمی با اتکا به چنین استراتژی کارا و بنیادین، قادر خواهند بود با  تاکتیک های حرکتی روزمره جنبش های مردمی پیوندی ارگانیک برقرار بکنند.

دنیز ایشچی 26-10-2014

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

دنیز ایشچی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.