رفتن به محتوای اصلی

برتولت برشت و اپرای صنار سه شاهی‏
16.03.2012 - 21:44

به جای اپرای سه پولی، Die Dreigroschenoper اپرای صَنار سه شاهی را به کار برده ام. صنار برابر با دو شاهی ما است و کلمه ی صنار سه شاهی یادآور ضرب المثلی است قدیمی که می‌گفتند: فلانی یک شاهی را صنار و صنار را سه شاهی می‌کند. که یعنی یک شاهی را دو شاهی و دو شاهی را سه شاهی می‌کند.
............
برتولد برشت با مطرح کردن تئاتر روایی Epic theatre مدل جدیدی را در مقابل تئاتر کلاسیک یا تئاتر ارسطویی قرار داد و تلاش کرد تا تماشاگران را به فکر وادارد. 
هدف برشت این بود که بیننده متوجه جریانات اجتماعی ـ سیاسی گردد و فعالانه سهم خود را ادا نماید.
برشت با اقتباس از «اپرای گدایان» The Beggar's Opera اثر نویسنده انگلیسی جان گی John Gay که در سال ۱۷۲۸ منتشر شده بود، سال ۱۹۲۸ نمایشنامه «اپرای صَنار سه شاهی (سه پولی) را به رشته تحریر در آورد. 
از «اپرای گدایان» جان گری، غیر از برشت، واسلاو هاول هم اقتباسی دارد. اپرای گدایان باشکال مختلفی بر اشعار و ترانه ها و آثار ادبی تأثیر گذارده است.
برشت در نمایشنامه مزبور فقر و ستم ناشی از زرسالاری و فزون طلبی را برجسته نمود و جامعه ای را که در آن آدم وقتی فقیر میشه، خوبی هاشم حقیر میشه زیر سئوال گرفت.
کورت وایل Kurt Weill برای اجرای اپرای مزبور آهنگ نوشت. ترانه هاى شیطنت آمیز و تمسخر آمیز اپرای مزبور با استقبال تماشاگران روبرو شد و خیلی ها را به سالن تئاتر کشید.
برشت با استفاده از «آواز» که در این اثر به شکلی نو مورد استفاده قرار داد، گاه جریان نمایش را قطع می‌کند، و با موسیقی کورت وایل به هم پیوند می‌دهد و می‌کوشد با زبان طنز تماشاگر را از خواب بیدار کند.
او در نمایشنامه اپراگونه «صعود و سقوط شهر ماهاگونی» Rise and Fall of the City of Mahagonny نیز، حاکمیت پول و خدایی آن در همه عرصه ها را به رخ کشید.
در شهر ماهاگونی که بی پولی بزرگترین جنایت است،با پول، همه چیز و همه کس خرید و فروش میشود. برشت میگوید ماهاگونی به دلیل تناقض های درون خودش محکوم به نابودی است.
............. 
نظریه پرداز سینما بلا بالاژ Béla Balázs فیلمنامه اپرای صنار سه شاهی را بر اساس نمایشنامه ای از برتولت برشت برای کارگردان اتریشی، گئورگ ویلهلم پابست Georg Wilhelm Pabst نوشت.
به دنبال موفقیت اپرای مزبور در تئا‌تر، برشت درگیر سینما هم شد و با گئورگ ویلهلم پابست و یک شرکت فیلمسازی درافتاد و کارشان به دادگاه کشید. برشت مدعی بود که اثر هنری‌اش به کالا تبدیل شده و فیلم تیزی انتقاد از ستمگران را گرفته است... 
قلم برشت در خدمت عدالت و آزادی بود و اشعارش زبان حال ستمدیدگان.
از شما دعوت می‌کنم ویدیوی را با تأمل ببینید. با کمال احترام: همنشین بهار
http://www.youtube.com/watch?v=XbHnxyNOzag

 

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

انتشار از:

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.