رفتن به محتوای اصلی

نرگس و قصه نسل ما
16.10.2009 - 15:19

این روزها داستان پناهندگی نرگس کلهر به یکی از پیوند های داغ اینترنتی بدل شده است؛ حتی داغ تر از خبر پناهنده شدن یک گزارشگر رسانه ملی به غرب.

طبیعی است برای کیهان و خبرگزاری ایرنا و فارس و روزنامه دولتی ایران که خبر مسافرت فرزند هاشمی رفسنجانی به یکی از خبرهای داغ هر روزه آنان بدل می شود، خبر پناهنده شدن فرزند مشاور محمود احمدی نژاد در حاشیه می نشیند تا پیشانی اصولگرایان از آنچه که آن را شرم می دانند خیس نشود و سرافکنده نمانند؛ غافل از آنکه آنچه باید از آن شرم کرد فرار تک تک ایرانیان از کشور است و نه پناهنده شدن یک یا دو نفر از بستگان و دلبندان دولتمردان.

این روزها خانه خالی از اغیار می شود و ظاهرا جشن خودی ها در یک خانه ای که همه خود را به خواب زده اند برقرار است اما آنچه بر آنم داشت تا کوتاه، من هم نقبی به این موضوع حاشیه ای بزنم، سخنان عجیب مهدی کلهر مشاور احمدی نژاد است آنگاه که فیلم دخترش را در بی بی سی و صدای آمریکا دیده است؛ همو که روزی برای جلب آرای مردم فتوای وارد شدن تمامی خواننده های لس آنجلس به ایران را هم صادر کرده بود.

آن روزها در راهروهای مجلس همه اصولگرایان به کلهر تاخته بودند اما کلهر یک قدم هم به عقب برنداشت و تاکید چندین باره هم کرد که اگر احمدی نژاد رییس جمهور شود، تلاش می شود تا همه کسانی که از ایران مهاجرت کرده اند به کشور برگردند و از دیدگاه دولت مهروزی که کلهر حامی اش بود هیچ منعی برای حضور همه ایرانیان در داخل ایران وجود نداشت.

حال نه تنها ایرانیان خارج از کشور را هم به خانه برنگردانده، خبر خارج شدن اهالی خانه خودش را هم از تلوزیون های خارجی می شنود.

دو نکته را می شود در این نگاه آرمانگرایانه ی آقای مشاور تحلیل کرد:

یک: اینکه جناب کلهر نیز به شیوه پوپولیستی احمدی نژاد پناه آورده بود و برای کسب آرا ترجیح داد نه موی بلندی که در عرف محافظه کاران کمی بیگانه بود را ویرایش کند و نه مثل دیگران، ایرانیان خارج از کشور را بیگانه فرض کند.

بر این اساس برای نخستین بار از حلقه دولتمردان کسی در قاب تلویزیون جمهوری اسلامی نشست که موی بلندش را از پشت بسته بود تا دهان باز کند برای یک دعوت دست و دلبازانه از ایرانیانی که به خارج از کشور گریخته بودند و این ها همه در تکمیل پروژه روی کار آمدن یک رییس جمهور پوپولیست یاریگر بود.

دو: اینکه شاید واقعا این همه مهربانی جناب مشاور از باور درونی او برمی خاست و نباید آن را یک دورخیز پوپولیستی برای کسب آرای مردم تلقی کرد که در این صورت لابد او درونا و عمیقا باور داشت که وقتی احمدی نژاد بیاید، مهرورزی هم می آید و ایران مهیای پذیرش همه ایرانیان از خانه گریخته و از کاشانه رانده خواهد شد.

اما چه شد هنوز احمدی نژاد نیامده اهل خانه از خانه گریختند؟

مشاور احمدی نژاد اگر یک نگاه کوچک به خانه خودش بیاندازد خواهد یافت که اگر بنا بود مهرورزی یاران او کاری برای ایران بکند، حلقه خویشان و یاران او را نباید پراکنده می ساخت و حریم شخصی اش را نباید ویران می کرد.

این ها را به طعنه نمی گویم که خود آقای مشاور می داند آمدن احمدی نژاد تنها خانه او را آوار نکرده است که این روزها در خانه خیلی ها بگو مگوها همانگونه است که ایشان به تعبیر خودشان در سال های نخست همکاری شان با احمدی نژاد تجربه کرده بود.

یعنی اگر آقای کلهر درست گفته باشد که همسرش به دلیل همکاری ایشان با احمدی نژاد از ایشان جدا شده است، پدر من نیز به دلیل عدم همکاری یک روزنامه نگار یک لاقبا با همان احمدی نژاد از من جدا شده است و پدر محسن روح الامینی نیز به همین دلیل مشابه، جسد بی جان فرزندش را از کهریزک تحویل گرفته است و دوستان بسیاری دارم که چون از احمدی نژاد به دلیل دروغ های دل آزارش بریده اند خانواده شان را از دست داده اند.

یعنی این روزها در ایران در خانه خیلی ها دیگر از آن خرّمی همیشگی خبری نیست.

آنان که با احمدی نژاد ماندند اوضاع بر وقف مرادشان است، درست مثل خود آقای کلهر و آنان که مثل احمدی نژاد نمی اندیشند از کار و یک زندگی معمولی محروم شده اند و مجوّز هیچ کاری را هم در ایران به آنها نمی دهند، درست عین دختر آقای کلهر؛ با این تفاوت که دختر کلهر مجال خروج از ایران را یافت و دختران دیگری کماکان شب ها پشت خطوط اینترنتی از داخل ایران یا از یکی از همین کشورهای همسایه ملتمسانه راهی برای خروج از ایران می جویند و ما دست هایمان خالی است.

مشاور احمدی نژاد نه باید از موهای پریشان دخترش شرمنده باشد و نه با شال سبز او آشفته شود؛ آنچه که بیش از همه باید موجب شرمندگی و آشفتگی او و دیگر مشاوران احمدی نژاد باشد، این است که پدران ما هنوز یاد نگرفته اند حریم خانه خویش را مقدس و عزیز دارند و به خاطر مردی که به تعبیر میرحسین به دوربین نگاه می کند و به راحتی دروغ می گوید، ایران را ویران نکنند.

آرمانگرایانه و دور از ذهن است که کلهر یک قدم جلو بگذارد و از اینکه نتوانست دختر دلبندش را در ایران عزیز نگاه دارد، از ملت به دلیل شعارهای عوامفریبانه فصل انتخابات (که وعده داده بود ایرانیان و خوانندگان را هم به خانه بر می گرداند) عذر بخواهد.

بی تردید کسی به وعده او دلخوش نکرده بود که منتظر عذر او باشد اما این روزها که کرور کرور حکم اعدام صادر می کنند و زندان ها پر است از دگراندیشان و روزنامه نگاران و دانشجویان و فعالان سیاسی شاید بد نباشد که کلهر کمی سکوت کند و اسم گریختن دختر نازنین اش از ایران را دیگر نگذارد "آزادی"!

قصه نرگس، قصه نسلی از دختران و پسران جوان ماست که دنبال روزنه ای برای نفس کشیدن می گردند که یکی می یابد و دیگری در خانه دارد آرام آرام جان می کند و نفس ما هم همپای آنها در همین سرزمین آزاد بند آمده است.

روزی که به عنوان یک خبرنگار در دفتر ریاست جمهوری، جلسه مشترکی با آقایان کلهر و جوانفکر داشتم، بیان اختلافات فکری ام با پدرم، دقیقا دوبار اشکهای آقای کلهر را جاری ساخت و من تازه امروز یافته ام که اشک های آقای مشاور نه برای ویرانی خانه من که برای ویرانه خانه خودش بود.

حالا که نرگس کلهر را دور از خانه و دستِ نیاز دراز کرده به سوی دولت آلمان می بینم به عنوان همان خبرنگار، همان سوال آن روزم را دوباره با آقای کلهر مطرح می کنم.

طبق معمول پاسخی که از راه نخواهد رسید اما خیالش راحت می شود که همه دختران از خانه رانده شده، دست نیاز به سوی کشورهای غربی دراز نکرده اند.

هنوز هستند کسانی که کماکان امیدوارانه راه بازگشت به خانه پدری شان را می جویند.

به کرات و بارها تا مرز تسلیم شدن پیش رفته ام تا درخواست پناهندگی دهم و از این فقر و فشار روحی که هر دانشجوی ایرانی در خارج از کشور معمولا گرفتار می شود برهم اما هنوز چنین نکردم؛ می دانید چرا؟

به شکل عجیبی باور دارم عمر دولتِ دروغ، آنقدرها هم دراز نیست.

پس به اندازه ویزای کوتاه مدتم می مانم در بلاد غرب و سپس به خانه ای بر می گردم که جای من و همه ایرانیان رانده شده از خانه است؛ نه فقط جای آنانی که مهرورزی، شعارشان است و ویرانگری، مرامشان..

اگر دختر آقای کلهر ناگزیر و ناچار درخواست پناهندگی داده است، من دختران و پسران زیادی را می شناسم که هنوز دلشان رضا به این کار نداده است.

این ها را هم برای طعنه به دختر آزاده ی مشاور احمدی نژاد نیست که می گویم بلکه برای نشان دادن امیدمان به ویرانی کاخ دروغ گویانی است که حتی از خانه گریختن ما را هم به نام آزادی خرج می کنند.

دختر آقای مشاور که سهل است حتی اگر پسر احمدی نژاد هم از آلمان، انگلیس یا آمریکا درخواست پناهندگی کند، ما پناهنده نمی شویم و به خانه بر می گریدم به زودی!

می توانی زندان رفتن مان را هم به نام آزادی خرج کنی یا درست عین آقای خودت شانه بالا بیندازی و بگویی ما قوه قضاییه مستقل داریم و انگار نه انگار که همین وزارت اطلاعات تحت نظارت دولت دروغ است که در تمام این سالها خانه خرابمان کرده است.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.