رفتن به محتوای اصلی

دکتر جواد هیئت و تبلیغات کوبلزی ناقضان حقوق زبان مادری
15.08.2014 - 22:46

دکتر جواد هیئت  روز دوازدهم آگوست ۲۰۱۴ در بیمارستانی بنام کیلینیک مرکزی در باکو درگذشت. او از بنیاد گذاران مجله وارلیق ؛ مؤلف مقالات علمی، نویسندۀ آثار «سیری در تاریخ زبان و لهجه‌های ترکی (۱۳۶۵) ترومبوز و قلبیت و درمان آن (۱۳۳۵) نگاهی به تاریخ ادبیات آذربایجان (دوجلد) مقایسه اللغتین مقایسه فارسی و ترکی (۱۳۶۲) زبان وادبیات ترکی آذربایجان در قرن بیستم (گزارش به ترکی استانبولی در چهارمین کنگره بین‌المللی تورکولوژی - استانبول ۱۳۶۴) نگاهی به تاریخ و فرهنگ ترکان (۱۳۶۵)آذربایجان شفاهی خلق ادبیاتی (۱۳۶۷)ادبیات شناسلیق (۱۳۷۴)خلاصه تاریخ فلسفه غرب» می باشد. او با کوششهای خستگی ناپذیر و تألیف چنین آثاری از«حق آزادی زبان مادری» ملیتهای ایران دفاع کرده است.

 دکتر جواد هیئت،پروفسور ذهتابی،دکتر فرزانه، دکتر صدیق، و مانندهای آنها به خاطر «علاقه به زبان مادری و آثاری که در این رابطه نوشته اند » برای آذربایجانیها ارزشمند اند. منهای مواضع سیاسی آنها. اینان از تلاشگران عرصه ی زبان مادری بعد از 57هستند. مواضع سیاسی اینان در مجموع در مقوله ی «ناسیونالیسم» جای میگیرد. امید است نسل جوان آذربایجان با نقد آثار و اندیشه ی سیاسی این تلاشگران راه درست خود را بیابند. و در «راه آفرینش فرهنگ و ادبیات دموکراتیک و انساندوستانه و بشری » گام بردارند. که ارتباطی با فرهنگ ناسیونالیستی ندارد.

میگویند «دکتر جواد هیئت مبارزه نکرده است».  مبارزه چیست؟مبارزه تنها این نیست که انسان به خاطر کوششهای سیاسی زندانی شود یا اسلحه بدست گیرید و با حکومت ستمگر روبرو شود. مبارزه گفتن عملی یک «نه» به شرایط غیر انسانی ست.و ایستادن روی این «نه» ی بسیار کوچک و در عین حال عصاره ی همه مبارزه ها.وقتی این سخن رامیگویم که سختی های زندانهای دو رژیم و مبارزه ی مسلحانه را نیر دیده ام.طبق تجارب من انسان فقیر وستمدیده ایکه راه مبارزه را طی میکند دارد راه طبیعی خود را میرود.اما انسانی که راهش «رفاه و آسایش» است ،بیاید «نه» بگوید و به «نقض حقوق اولیه» ی انسان که یکی همانا« قدغن بودن زبان مادری»ست پی ببرد و از «رفاه و آسایش» خود بگذرد ،و آنها را به خطر اندازد و راه «نه» را ادامه دهد براستی خیلی شجاعت و درک و بزرگی میخواهد. در یک کلمه بگویم «عسق» میخواهد. از رفاه به سوی «نه» رفتن آری درک عمیق درد و عشق و شیفتگی میخواهد.

کم نبودند انسانهایی که از رفاه به سوی «نه» گام گذاشتند. مریم فیروز شاهزاده به طبقه خود پشت کرد، صادق هدایت به طبقه خود پشت کرد. دکتر ساعدی نویسنده و دکتر براهنی و انسانهای زیادی که نتوانستند بنشینند و ناظر نقض حقوق انسانی در جامعه باشند. دکتر جواد هیئت نیز یکی از آنهاست که از رفاه بسوی «نه» برای دفاع از حق اولیه ی انسانی که همانا حق «زبان مادری» ست گام گذاشت. و با عشق نیز گام گذاشت. یادم هست دوره ی مبارزه ی مسلحانه به نویسنده ای که نامی داشت گفتیم چرا به مبارزه نمی پیوندید ؟ گفت:«همه نمی توانند چریک باشند. اسلحه ی بعضی ها نیز «قلم» است. و جنبش بدون این قلمها شکست میخورد. مبارزه در بعد فرهنگی کمتر از بعد نظامی نیست». و ما بعدها درک کردیم که حق با او بود. دکتر جواد هیئت و مانندهای او از مبارزان راه «تأمین حقوق انسانی حق زبان مادری» ما هستند. با تمام اشکالاتی که دارند و با تمام نقد هایی که میتوانیم برای اندیشه های آنها داشته باشیم. نام این نویسندگان و خاطره ی زندگیشان برای همه ما آموزنده و عزیز است. اینان هر طور که بودند فرزندان آذربایجان اند و خواهند ماند. فرزندان آذربایجان یکجور و یک شکل و یک قالب ندارند ، ما گلهای رنگارنگ داریم. من شخصاً همه را دوست دارم و از همه ی اینان آموخته و میاموزم. اکنون که حکومت ایران بخاطر همین «نه» از مرده اش نیز می ترسد برایم قابل درک است. حکومت های دیکتاتور بیش از هر چیز از همین «نه» ی به ظاهر کوچک خواب و آرامش ندارند. و میدانند اگر این نه ها همه گیر شود فاتحه یشان خوانده شده است.

اتهامات گوبلزیها

 کوبلزیها بدون سند و مدرک « حرف» میزنند و هنوز یاد نگرفته اند که اتهام «آریامهری و ساواکی و فرماسونری»بودن قبل از «ارائه سند» تنها پروپاگاندای گوبلزی ست و کسی را فریب نمی دهد.  «تعصب کور فارس گرایی ، حکومتی و نقض حق زبان مادری» که خود را زیر نامهای «گوناگون» مخفی میکند باید هم «حرفهای بدون سند و مدرک» عنوان کند. من از زندگی غیر معنوی دکتر جواد هیئت اطلاعی ندارم. به فرض که این اتهامها درست است ؛ آیا میتواند دلیل بر بی ارزش بودن «تلاشهای دکتر جواد هیئت در دفاع از حق من جهت تحصیل زبان مادریم باشد؟»

به رژیم شاه ، به حکومت اسلامی ، ما چه میگفتیم؟ صمد بهرنگی ،نابدل،ساعدی،براهنی، و دیگران چه میگفتند؟ مگر نمی گفتیم «حق تحصیل ما را در زبان مادری آزاد کنید و امکانات درست کنید و حمایت کنید که ما زبانمان را تحصیل کنیم؟» خوب حالا گیرم یک ساواکی پیدا شده و خواسته در این راه تولید معنویات کند و از حق من دفاع نماید چرا باید حرکت او را نفی کنم؟ ساواکی هم حق دارد از حق من برای زبان مادریم دفاع کند.همانطور که شهردار اورمیه حکومت اسلامی حق دارد از حق من در مورد زبان مادریم دفاع کند و نامهای حقیقی محلات شهرم را بجای خود برگرداند که اخبارش را شنیدیم. و من شخصاً خوشحال شدم که این نامهای حقیقی بجای نامهای من درآوردی نشسته اند. پروپاگاندا درجهت «نفی حقوق فرهنگی و زبانی و استقلال و آزادی من است». و این نیز قابل درک است. شاه و ناسیونالیسم ایرانی و در حقیقت پارسی، ساواک و رژیم شاه «کارشان همین نفی حق و حقوق من» بود. و اکنون کوبلزیها آنرا ادامه میدهند.
دفاع از حق برای هیچکس ممنوع نیست. اما نقض حقوق برای همه ممنوع ست. همانطور که یک چریک حق دارد راهش را به سوی قلم تغییر دهد یک ساواکی و آریا مهری هم حق دارد راهش را تغییر دهد و به سود دفاع از حق و حقوق، تولید معنویات کند. ما هم سنجشگریم و معنویات او را می سنجیم. مگر کم اند از افراد رژیم اسلامی که راه خود را تغییر داده اند و اکنون از حقوق مردم به شیوه خود دفاع میکنند؟ مخملباف و گنجی که شهرت جهانی دارند. و همینطور دیگران.

اینان هدفشان خراب کردن کسی ست که از حق من دفاع کرده. و از حق میلیونها انسان . و ارزش و احترامی پیش آنها دارد. زدون قهرمان سازی با نقد علمی و با بر شمردن مستدل نقاط مثبت و منفی ممکن است.  دکتر جواد هیئت از رفاه به سوی دفاع از حق میلیونها انسان آمد و از خوشی فردی خود گذشت. این قهرمانی نیست پس چیست. مگر قهرمانی رامبو بازی ست. قهرمان آن است که از طبقه رفاه بیاید و از حقوق اولیه انسانها دفاع کند.و خوشی هایش را فدای نجات روح میلیونها انسان کند. در ایران روح اکثریت جمعیت کشور را با تبعیض زبانی کشته اند و میکشند.

دفاع از حق حیات روحی این انسانها - از سوی کسی که دارای درجه های عالی علمی ست و از خیر آنها گشته - آیا قهرمانی نیست؟ راسل ، آین اشتاین ، سارتر وقتی در خیابان کنار معترضین علیه جنگ و بیعدالتیها قرار گرفتند قهرمانی نکردند؟ که ممکن بود به بهای جانشان تمام شود. او با کوششهای خستگی ناپذیر و تألیف چنین آثاری ازحق آزادی زبان مادری ملیتهای ایران دفاع کرده است.جمهوری اسلامی، حکومت شاه و شما ناقضان حق زبان مادری وقتی نمیدانید «حق زبان مادری» یعنی چه، و با تمام توضیحاتی که برایتان داده شده «حقی» نمی شناسید و باز از«کدام حق» می پرسید، پیداست که عمداً نمی خواهید حق و حقوق دیگران را درک کنید و به رسمیت بشناسید.

برای شما حقی نقض نشده اجازه بدهید کسانی که از حق ما دفاع کرده اند خودمان آنها را ارزیابی کنیم. تبلیغات حکومتها در انترنت چیزی را اثبات نمی کند مگر برای کودکان سیاسی و مغرضان. وضع این تبلیغات و اتهام ها در مورد مدافعان حقوق زبانی برای همه روشن است. جواب آنها آن است که میگوییم «ایت هوره ر، کاروان کئچر!» . سگ عو-عو کند و کاروان بگذرد.لازم نیست شماها غم قهرمان سازی های ما را بخورید. اینکه ما از کاه کوه بسازیم یا از فراموسونر انقلابی، مسئله خود تبغیض دیدگان زبانی و فرهنگی ست.به کسی که «حقی» از او ضایع نشده و سخن از «کدام حق» میگوید؛ محترمانه بگویم «مربوط نیست». بهتر است شماها غمهای تمامیت خواهی خود را بخورید. فعالان آذربایجان بدنبال تأمین همه حقوق خود هستند . هدف استراتژیک استقرار حکومت دموکراتیک آذربایجان است. با فدرال یا بدون فدرال.بگذار توتالیتاریستها و دیکتاتوران و قاتلان جنبش 21آذر بر خود بلرزند.

***
نکته ی تکمیلی
 
به دنبال انتشار این مقاله گویا برخی از ناسیونالیستها خوشحال شده اند و برخی از دوستان غمناک. دوستان می نویسند:
« تعجب کردم از این استدلالهای تو. برایم جالب بودند. بجای آنکه اجازه دهی سینه چاکان پانترکیسم جواب دهند، جور آنها را توی دموکرات کشیدی. نمی دانم اگر کسی با خودت به شیوه خود تو بحث می کرد چه می کردی؟ روزگار عجیبی شده است....» یا «... در جریان کشاکش با ملیت پرستان عمیقا تحت تاثیر آنها قرار گرفته ای. این باعث خوشحالی ملیت پرستان افراطی و سبب تاسف همفکران سابقت است. فضا شدیدا تو را تحت تاثیر قرار داده. خدا عاقبت همه را بخیر کند.»
 باسخ: 
گویند وکیلی بود جهانی، که فقط کار دفاع از «جنایت کاران تاریخ» را به عهده میگرفت. گویا همان بود که وکیل پول پوت هم بود. پرسیده بودند:« آخه چرا»؟ جواب داده بود:« چون نمی توانم ببینم که حقی از کسی ضایع میشود»! حالا کار من هم نظیر این مسئله شده است. در مقاله گفته ام که «ناسیونالیسم » راه درستی نیست. صد البته «پان ترکیسم»نیز همینطور.
اما وقتی «شونیستهای فارسی زبان» تبلیغات راه میاندازند و «بدون سند و مدرک» مدام در پی پروپاگاندا هستند، می بینم که اینجا «حقی از طرف مقابل ضایع میشود » .خود طرفداران ناسیونالیسم هم سکوت کرده اند. وجداناً نمی توانم نقض خقوق را ببینم.

ناسیونالیسم که از 57 به این سو در آذربایجان در غیاب نیروهای چپ و دموکرات میدانداری میکند . پایه ی خود را روی تبعیض«زبان و فرهنگ» محکم کرده، چیزی که نیروی چپ و دموکرات هم با حل آن موافق اند. اساساً ایده از آن چپ است.این نقطه مشترکت بین من و ناسیونالیسم است.
البته «ساواکیهای جلد عوض کرده و افرادی مثل حسنی امام جمعه ی مرتجع اورمیه هم گاهاً از حق مردم آذربایجان»حرف میزنند. اینها و نظیر آنها به ویژه ترکیستها و پان ترکیستها در بین ناسیونالیستها هستند . از نظر من «همه حق دارند از حقوق زبانی و فرهنگی دفاع کنند» . نمی شود گفت نکنید.
ولی سنجشگر این چیزها، «برنامه ی مخرب» پشت صحنه را هم حساب کرده است که چرا چنین کسانی از حق من دفاع میکنند؟
معمولاً اینان بخاطر برنامه های دور و درازشان که دارند «حقوق» را وسیله میکنند.
از نظر من این ابزار توسط نیروهای مترقی باید از دست «اینها و ناسیونالیسم» گرفته شود. اینها حقوق را بهانه کرده اند. و براستی بدنبال حقوق نیستند. و نمی توانند هم باشند.
چون ناسیونالیسم خدمت گذار سرمایه است و علیه عدالت اجتماعی برای 99 درصد مردم. که زحمتکشان یدی و فکری را شامل اند.
بنابرین با سیاست درست در برخورد به «ناسیونالیسم» و پانها ، اینان پایه های خود را از دست میدهند و این به نفع کسب حقوق واقعی و عدالت اجتماعی و دموکراسی ست.
ناسیونالیسم و ترکیزم مگر «ایده»ای دارد که نقاد را تحت تأثیر قرار بدهد؟ تنها برخوردها به این «پدیده» متفاوت است.و بر خورد درست آن است که ناسیونالیسم موجود در آذربایجان،
راهش، حرکت به دنبال زحمتکشان و نیروهای مترقی «چپ و دموکرات» است. برای اینکار هم ضروریست پایه های نظری آن شکسته شود.

اما سیاست درست چیست؟

ناسیونالیسم به «تعیین سرنوشت » که اندیشه ی چپ است تکیه کرده. من برای اداره ی امور محلی آذربایجان - البته در شرایط قدرت غیر متمرکز یا فدرالیسم،
-«تز حکومت دموکراتیک آذربایجان» را مطرح کرده ام.
-رفع ستم مضاعف سه گانه (فرهنگی-سیاسی-اقتصادی) را داریم؛
- و استقرار عدالت اجتماعی توسط زحمکشان یدی و فکری را.
بنابرین پایه های تئوریک سست ناسیونالیسم، از هر جهت می شکنند. اینان چیزی ندارند که با آن جذب نیرو کنند.

ناسیونالیسم، لازم است مسئله اش در جنبش کسب حقوق آذربایجان ، از نظر تئوری و پراتیک حل شود. پایه های این ایده لوژی استثمار محلی را باید درهم شکست.
سیاست درست شکستن پایه های نظری و عملی ناسیونالیسم،  و یاری به نیروهای جوان است که در «غیاب چپ و دموکراتها» به بیراهه ی ناسیونالیسم و پانها افتاده اند.
با توجه به خواسته هایی که اینان وسیله کرده اند و هرگز قدرت برآوردن آنها را ندارند. ناسیونالیسم چاره ای ندارد به جز اینکه بدنبال نیروهای مترقی حرکت کند.

من در مقالاتم بارها به این موضوعات اشاره کرده ام. و در کل چیزهای تازه ای نیستند.
در مورد «جواد هیئت و ذهتابی و دیگران »، همانطور که گفته ام «ایده ی سیاسی» اینان ناسیونالیسم است . لازم است کمک نمود نسلهای جوان بااین بیراهه ها تکلیف خود را مشخص بکنند.
 نیروهای مترقی لازم است پایه های  ناسیونالیسم را برای جوانان عمیقاً بشکافند. یعنی فرهنگ- حقوق- و سرمایه را.

در مورد « رگه های ناسیونالیستی بخشی از چپ های فارسی زبان»  
باید بگویم این موضوع صحت دارد و امروزه در تئوریها و حرکات سیاسی شاهدش هستیم.حتی در گذشته نیز این مسئله در نظریات «بیژن جزنی» وجود داشت.  اشرف دهقانی در مقدمه ایکه 
به کتاب نابدل - آذربایجان و مسئله ملی-نوشته فاکتهای مختلفی از جزنی در این مورد ذکر کرده است.

تز «حکومت دموکراتیک آذربایجان، با فدرال یا بدون فدرال» ،

این اندیشه هم احتمالاً ایجاد سوء تفاهم کرده ، برای دوستان. بهتر است کمی توضیح بدهم . شکافتن این مسئله نیاز به مقاله ی جداگانه دارد، اینجا کوتاه به آن اشاره میکنم.
لازم به یادآوری ست که در «اندیشه های سیاسی» من از آغاز تا کنون تغییری که متضاد با نظریه های پیشینم باشد به عمل نیامده است. و هر وقت هم بیاید به روشنی آنرا جداگانه در مقاله ای توضیح خواهم داد.
محتوای این نظریه یا تز همان «اداره ی امور محلی» است. و« حق انتخاب راه زندگی جمعی» که اصطلاحاً «تعیین سرنوشت» گفته اند.
در این تز اداره ی امور محلی به شکل «حکومت» مطرح شده. من اصراری روی شکل ندارم که می تواند در عمل اشکال دیگر هم به خود بگیرد.
امکان اداره ی امور در «فدرالیسم» ممکن است. و در حکومت متمرکز ممکن نیست.
اگر تمرکز طلبان نخواهند اداره ی امور را با فدرالیسم بپذیرند بدیهی ست که «حق اداره ی امور محلی» را نقض میکنند. در این شرایط و حالت باز طبیعی ست که «ملیتهای تحت ستم مضاعف»
از حق خود نخواهند گذشت. و این خواست را حتی به شکل استقلال و جدایی مطرح خواهند کرد. از نظر من می توانند مطرح کنند. عملی بودن یا نبودن بستگی به شرایط آنروز دارد.
در اندیشه من مثل همیشه در شرایط حاضر طرح استقلال و جدایی یک شعار آوانتوریستی ملی ست و غیر عملی. و زیان بار .
حکومت دموکراتیک آذربایجان با فدرالیسم و همبستگی عمومی زحمتکشان یدی و فکری ممکن است. راه ناسیونالیسم حرکت بدنبال زحمتکشان است. و نه برعکس.
وگرنه همانطور که گفته ام ناسیونالیسم و ترکیسم تنها میتواند در شرایط مناسب دیکتاتوری کوچک سرمایه را در آذربایجان پدید آورد.


 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

آ. ائلیار

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.