تا یک هفته دیگر پرونده جام جهانی بیستم بسته خواهد شد، اما بدون شک خاطرات آن به عنوان یک جام جهانی استثنایی و تأثیر اجتناب ناپذیری که در آینده فوتبال جهان خواهد داشت، جاودانه خواهد شد.
عاشقان فوتبال طی هفتههای گذشته شاهد بازیهای زیبا و نتایج "بعضأ" عجیبی بودند و جدال خدایان فوتبال اروپا و آمریکای جنوبی در مربع پایانی، پایانی رویایی را نوید میدهد. جنگ تکنیسینهای آمریکای جنوبی و فوتبالی "احساسی" با تئوریسینهای فوتبال مدرن اروپا از یکسو و بزرگترین اسپانسرهای جام جهانی "آدیداس" با آلمان و آرژانتین و "نایک" با برزیل و هلند از سوی دیگر.
فارغ از آنچه در مستطیل سبز در جریان بود، بدون تردید فیفا و درامد مولتی میلیاردی مافیای فوتبال در ثبت نتایج نهایی " برخی" مسابقات بی تاثیر نبود، اما در نهایت بهترین سناریو اجرا شد و فوتبال برنده نهایی این کارزار خواهد بود.
تحقیر "تیکی تاکا" توسط گلادیاتورهای نارنجی پوش هلند، حذف ایتالیا و انگلستان بوسیله کشور میکروسکپی "کاستاریکا"، حذف سیاسی "روسیه" و بردهای "ناپلئونی" غولها در مصاف کیسه بوکسهای سابق، نشانگر این است که عصر فوتبال کلاسیک و احساسی به پایان رسیده است.
به باور من فوتبال جهان وارد فصل جدیدی شده است که در آن علم و تکنولوژی حرف اول و آخر را میزند و بررسی بازیهای دو تیم هلند و آلمان و مقایسه آن با برزیل و آرژانتین، میتوان انتظار داشت که انقلابی دیگر در تاریخ جامهای جهانی رخ دهد: تکرار فینال ۱۹۷۴ مونیخ که لالههای نارنجی انگیزه فراوانی برای گرفتن "انتقام" آن شکست بودار از همسایه شرقی خود دارند و اولین قهرمانی اروپاییها در آمریکای جنوبی .
برزیل ۱۰ نفره به مربی "کله شق" خود میبازد
برگزاری جام جهانی در برزیل و هزینههای میلیاردی برای ساخت و تجهیز استادیومهای فوتبال در کشور زاغه نشینان که منجر به پیدایش موج جدیدی از زاغهها در حاشیه شهرهای بزرگ شد، همانند ارهای است که درپیکر بزرگترین کشور آمریکای جنوبی نشسته است و بدون شک با دمیده شدن سوت پایان در بازی فینال و فارغ از اینکه کدام تیم جام را برسر خواهد گرفت، زمان بیرون کشیدن این اره از پیکر برزیل فرا خواهد رسید و زخمهای زشت و آسیبهای درونی کشور برجای خواهد گذشت که نمونهای از آنرا در روزها و هفتههای پیش از آغاز بازیها در قالب ظهور " بلک بلاک" دیدیم .
این گروه که هم نام گروهی در مصر است که متشکل از "آشوبگران فوتبالی" و اغلب شرور و سابقه دار که تندروترین طرفداران باشگاه الاهلی مصر بودند و در سال ۲۰۱۱ وظیفه حفاظت از میدان به عهده آنها بود که بخوبی از عهده این مهم برامدند و بارها ضمن درگیری مستقیم با پلیس و نیروهای امنیتی رژیم مبارک، آنها را عقب رانده و درنهایت درهم شکستند.
هر نتیجهای بجز قهرمانی برزیل، بدون شک منجر به شورشی عمومی و سرنگونی دولت و حکومت خواهد انجامید و قهرمانی برزیل باعث آن خواهد شد که مردم برزیل، ضمن به فراموشی سپردن "عقده حقارت" ۶۴ سال شکست در خانه و لیسیدن زخمهای خود، چندروزی را با سامبا پایکوبی کنند.
اما واقعیت تلخی که برجای میماند، لشکر تازه نفسی است که با از دست دادن خانه و کاشانه خود که بدلیل توسعه فضای ورزشگاهها و ساخت هتل و سایر تأسیسات و تجهیزاتی که بعضی از آنها فقط برای چند هفته استفاده مفید خواهند داشت و گرانی املاک و اجاره بها و قیمتها ، از دست داده و در حاشیه شهرها مجبور به زاغه نشینی شده اند و مطالبات و پرسشهایی که دولت و حکومت پاسخی برای آنها نخواهد داشت.
متأسفانه قناریها تا به اینجا نمایش قابل قبولی از سامبای برزیلی ارائه نکرده اند. پیروزی شکننده بر کرواسی که نقش داوری در آن بی تاثیر نبود، مساوی با مکزیک و پیروزیهای ناپلئونی بعدی نشانگر این است که این تیم لیاقت و شخصیت یک قهرمان را ندارد و آنرا تا نیمه نهایی هل دادند، زیرا درصورت حذف برزیل در هر مرحلهای پیش از بازیهای نهایی، ادامه تورنمنت را بسیار سخت و شاید غیر ممکن میکرد. بزرگترین مشکل برزیل این است که مربی نالایقی مانند اسکولاری را دارد، یک مربی بی اخلاق، ترسو و خودخواه.
نخست اینکه تیم برزیل فاقد یک رهبر واقعی درون تیم است و انتخاب کاکا یا رونالدینهو میتوانست این خلا را در رختکن و میدان پر کند. سپردن وظیفه ریش سفیدی به "فرد" فورواردی که " بی خاصیتترین بازیکن تورنمنت" است و گذاشتن بار سنگین روانی بروی شانههای "نیمار" جوان و دلسپردن به حرکتهای انفرادی او، اشتباه بزرگی بود که بهای آنرا در دو بازی آینده خواهد پرداخت.
تفاوت دایناسور بازنشستهای مانند اسکولاری و مربیان آلمان و هلند در این است که این دو ضمن کسب اعتبار برای خود و کشورشان بدنبال ابداع و نوآوری و پیشرفت فوتبال هم هستند، اما اسکولاری بیش از هرچیز درپی کسب رکورد و اعتبار شخصی است، برزیل و فوتبال را برای خودش میخواهد و نه خودش را برای برزیل و فوتبال. یواخیم لؤ از کپی کردن از روی دست گواردیولا در بایرن برای استفاده از کاپیتن خود در پست هافبک دفاعی آلمان ابائی ندارد و فنّ خال با بکارگرفتن ۲۱ بازیکن خود تا به اینجا ثابت کرده است که بازیکنان خود را آگاهانه انتخاب کرده است و به همه آنها در طول تورنمنت نیاز دارد، برخلاف اسکولاری که از نداشتن بازی ساز با تجربه در این مرحله از تورمنت مینالد، اما همچنان منتقدان را مشتی حسود مینامد و آنها را به جهنم حواله میدهد.
زمانی که فنّ خال، در بازی با مکزیک کاپیتان و ستاره خود را از زمین بیرون کشید، بسیاری شوکه شدند. اما هونتلار که ۵ سال است در سایه ون پرسی محو شده، در عرض چند دقیقه نتیجه بازی باخته را با یک پاس گل و به ثمر رساندن پنالتی در آن جهنم تغییر داد و به قهرمانی ملی تبدیل شد و دیگر مهم نیست که در ادامه تورنمنت مفید باشد یا نه. آخرین ترفند این مربی باهوش که فقط با هدف فتح اولین جام جهانی برای هلند به برزیل آمده، در مقابل کاستاریکا بود که برای اولین بار در تاریخ جامهای جهانی، دروازبان ذخیره خود را بجای دروازبان اصلی به میدان فرستاد و همین دروازه بان عامل شکست حریف شد و نام اورا در تاریخ به ثبت رساند. جالب اینکه بجز دروازه بان ذخیره که پیش از بازی از ورود خود به بازی درصورت رسیدن به ضربات پنالتی اطلاع داشت، هیچکس دیگر از این مسئله باخبر نبود، زیرا مربی میخواست که دروازبان اصلی کاملا تمرکز خود را داشته باشد. همین مسئله باعث عصبانیت اولّیه دروازبان اصلی از تعویض خود و عذرخواهی او پس از دانستن ماجرا شد.
زمانی که برزیل علیرغم ارائه فوتبالی زیبا (بخصوص در سالهای ۱۹۸۲ و ۱۹۸۶)، ۵ دوره را با ناکامی سپری کرد، کارلوس آلبرتوی نسبتا جوان با دستیاری ماریو زاگالوی باتجربه و با ارائه یک فوتبال "نتیجه گرا" و فوتبالی منطقی و درخشش روماریو بر و ببتو توانست برزیل را دوباره بر بام فوتبال دنیا بنشاند و نه سامبای برزیلی. روندی که تا سال ۱۹۹۸ ادامه یافت و شاید اگر انتخاب بازیکنان نهایی تحت تاثیر برخی مسائل حاشیهای قرار نمیگرفت و رماریو در آخرین روزها از کاروان تیم بازنمیماند ، خروسهای فرانسوی آنطور قناریها "له" نمیکردند و "نایک" میتوانست "آدیداس" را در خانه شکست دهد.
فوتبال آرژانتین و برزیل از دو جهت به هم شبیه است، دفاع گلادیاتوری و دلبستن به حرکات انفرادی تک ستاره ها. آنها در بازی آینده خود همچنان از پشتیبانی تماشاچی بر روی تریبونها برخوردار خواهند بود، اما جدال در میدان را با همت خودشان باید ببرند. بعید است که خط دفاعی برزیل که در برابر حریفان کوچکتر بشدت آسیب پذیر نشان داد، بتواند ماشین کوبنده آلمان را متوقف کند. در آنسوی میدان، علیرغم کندی خط دفاع آلمان که بزرگترین نقطه ضعف آن است، به نظر نمیرسد در غیبت نیمار و حضور "فرد" کار چندان دشواری در پیش رو داشته باشند، مگر اینکه اسکولاری دست از اصرار بیهوده در استفاده از "فرد" و "پاولینهو" بردارد و با بکار گرفتن "ویلیان" و " رامیرز" به بازیکنان خود اجازه ارائه فوتبالی هجومی تر و با برنامه را بدهد.
بازی هلند و آرژانتین هم یک بازی حیثیتی- انتقامی است. هلندیها علیرغم شکست دادن آرژانتین در مرحله یک چهارم نهایی در سال ۱۹۹۸، هنوز خاطره شکست "بودار" و اجباری خود از آرژانتین را در سال ۱۹۷۸ از یاد نبرده اند، روزی که نتیجه از پیش تعیین و به آنها ابلاغ شده بود. در آن روز کذایی آرژانتینیها از هر حربهای برای برهم زدن آرامش تیم هلند استفاده کرد: از رها کردن اتوبوس حامل بازیکنان که برخلاف مقررات و رویه جاری، از میان شهر به سمت استادیوم برده میشد توسط اسکورت پلیس و تنها گذاشتن آنها در میان انبوه جمعیتی که اتوبوس را محاصره کرده و شیشههای آنرا شکستند، تا اعتراض بیهوده به "آتل" دست ویلی فنّ در کرکف. مسئلهای که باعث شد که "ارنست هاپل" با عصبانیت بازیکنان خود را که مشغول گرم کردن خود برای شروع بازی بودند، به رختکن فرا خواند و به مسولین فیفا اعلام کرد که تیم او بازی نخواهد کرد و حالا که قرار است آرژانتین به هر قیمت قهرمان شود، میتوانند جام را بدون انجام بازی به آنها اهدا کنند. آن جام به ژنرالها اهدا شد، اما در نهایت حکومت آنها را از سقوط نجات نداد و همان نسل که برای فتح جام، مدتی تغییر جبهه داده بود، حکومت را بزیر کشید.
قدیمیهای فوتبال بیاد دارند که آن بازی کذایی دیرتر از موعد مقرر شروع شد و بیشتر به نبرد تن به تن گلادیاتورها شبیه بود تا فوتبال. شاید پاسخ به این پرسش مربی هلند که در پاسخ به پرسش مشابه دیگری مطرح شد، بتواند نتیجه بازی را برایتان پیش بینی کند. در جواب اینکه چطور میخواهید "مسی" را مهار کنید، پاسخ داد: من مایلم بدانم آنها چگونه میخواهند "روبن" را مهار کنند؟
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید