رفتن به محتوای اصلی

استغاثه به درگاه شیطان 7
29.12.2010 - 15:05

 

بخش های قبلی را می توانید در لینک های زیر جستجو نمائید:

وسوسۀ شیطان یا خدا؟

ودیعه‌های شیطانی

پایان فاصلۀ برزخی شیطان و خدا_(بخش سوم)

مجادله‌ای با زردشت بر سر راه‌کارهای خدائی و شیطانی_4

آمیزه‌ای از شیطان و خدا_(5)

امان‌خواهی خدا از شیطان_6

«گلوبالیزاسیون» جهانی شدگی، برداشته شدن سد و مانع از سر راه سود و نیز سرمایه؛ این اعجاز مدرن چه کرده‌است؟ آیا این اعجاز نوین قادر خواهد شد که در سرزمینهای فاقد سرمایه «دور باطل فقر» را متوقف کند؟: این دور چنین است: «درآمد نیست چون سرمایه‌گذاری نیست، پس‌انداز نیست چون درآمد نیست، سرمایه‌گذاری نیست چون پس انداز نیست.» اما مشکل تمدن‌های شکسته تنها بالارفتن ناگهانی بهای خدمات رفاهی نیست. این تمدن‌ها نخستین پیش‌شرط جلب سرمایه یعنی امنیت را به گونه‌ای تصاعدی از دست می‌دهند؛ انباشت سرمایه‌ای نیز اگر در خود این کشورها صورت گیرد، به سرعت به سمت سرزمین‌های امن، یعنی تمدن‌های صنعتی کوچ داده خواهد شد و آن هم به سوی دم‌دست‌ترین زمینه‌ها: مستغلات و زمین شهری.

در جهانی که گلوبالیزاسیون باید به داد تمدن‌های بحرانی برسد تا با سرمایه آب‌یاری شوند، فرار سرمایه و فرار مغز خون‌ریزی اصلی تمدن‌های شکسته است.

اما دوزخ در برابر تمدن‌های صنعتی نیز دهان گشوده‌است؛ چرا که روش‌های کینزی نیز دیگر در این جهان کارا نیستند.

مشکل تولید کالائی ماشینی از همان گاه که مارکس به نقد این سیستم تحت نام غلط‌‌‌‌‌‌انداز «تولید بورژوائی» پرداخت، سرریز تولید بوده و هست. هرج و مرج تولید و عدم توازن تولید با مصرف، بحران‌هائی را به وجود می‌آورد که چارۀ آن از دست عوامل تولید خارج است. کینز به نقش ارشادی برای دولت رسید و این که دولتها می‌توانند با ابزارهائی از جمله سیاست‌های بازار باز یا بسته و کنترل حجم نقدینگی و خدمات مالی و نیز اشتغال‌زائی، این بحران‌های ادواری را مهار کنند و به گونه‌ای توسعۀ پایدار نایل شوند: کشف کینز حاوی این نکتۀ ظریف بود که اگر تنیده به بازار فروشنده، بازار خرنده ایجاد نشود، بازار اعتبارزا ایجاد نخواهد شد. بر این مبنا می‌توان کینزیسم را ادامۀ منطقی فوردیسم دانست که با افزودن بر دستمزد کارگران شکوفائی اقتصادی بی‌مانندی را در آمریکا باعث شد که به سرعت به الگوئی برای اروپا نیز تبدیل شد. از این دیدگاه، افزایش دستمزد کارگران هر چند به ضرر سرمایه‌داران است، اما در نهایت بالا رفتن قدرت خرید بازار داخلی را موجب می‌شود و در نتیجه به نفع مجموع سیستم خواهد بود و صاحبان سرمایه نیز از شکوفائی اقتصادی سود خواهند برد: گو مزد بیشتری بپردازند.

اما، امکان فرار سرمایه و اتوماتیدگی این راه‌حل‌های کینزی را اگر نه مطلقا بی‌اثر که بسیار کم‌اثر کرده‌اند. سیاست‌هائی از قبیل کم یا بالا بردن نرخ تنزیل مجدد (تنزیل نزد بانک‌های مرکزی) هنگامی اثر بخش است که سرمایۀ مالی در بند مرزهای یک کشور گرفتار باشد. نه چون امروزه که تریلیون‌ها دلار روزانه در سطح جهان جا به جا می‌شود.

اشتغال‌زائی دولتی که کینز آن را تا حد ایجاد شغل‌های غیرمولد به دولتها توصیه می‌کند، جائی که هیولای روبوت کارگران را هر روز بیش از روز پیش تهدید به بی‌کاری می‌کند به تلمبه زدن برای باد کردن چرخی شبیه است که سوراخ‌های گل و گشادی دارد.

غیر از این که کینز مطلقا به مسئلۀ مالکیت زمین و مستغلات به عنوان یک معضل اصلی و راه فرار توجه ندارد. سرمایه‌گذاری در این بخش که ظاهرا از ثبات بیشتری نسبت به بازار سهام برخوردار است، موجب افزایش غیرقابل تحمل بهای زمین شهری می‌شود و مزد ثابت‌بگیران را به سوی بی‌خانمانی پیش می‌برد. در عین حال که خون‌ریزی سرمایه از بخشهای دچار بحران تمدن جهان نیز عمدتا رو به سوی بازار مسکن در کشورهای با ثبات دارد. که البته بحران‌های اخیر نشان دادند چندان باثبات هم نیستند؛ این فقط در دوبی نبود که سرمایه‌گذاران کوچک بسیاری (اغلب هم ایرانی) ورشکست شدند، در آمریکا بسیاری از کارگران و کارمندانی که به کمک پس‌انداز اندکشان وامی کلان دریافت کردند و آپارتمان یا خانه‌ای خریدند. امروز نه آن پس‌انداز را دارند و نه آن خانه را.

درست هنگامی که اتوماتیدگی این امکان را ایجاد کرده‌است که بشر از شر کارهای شاق و تکراری پای خط تولیدها رها شود و اوقات فراغتی داشته باشد، کارگران بی‌کار می‌شوند و امتیازهائی را که طی قرنها مبارزه به دست آورده بوده‌اند از دست می‌دهند، بی این که امکان مقاومتی داشته باشند.

درست هنگامی که به کارگیری روبوت‌ها امکان کاهش ساعات کار را فراهم کرده‌است، در تمدن‌های صنعتی مرتب بر ساعات کار کارگران می‌افزایند و مرز بازنشستگی را دورتر می‌کنند؛ چرا که در غیر این صورت سرمایۀ بی‌پدر و مادر و بی‌وطن قهر خواهد کرد و همان میزان اشتغال باقی‌مانده نیز از دست خواهد رفت.

و سیر شتابان دارد سرعت می‌گیرد. سیاستمداران دروغ می‌گویند چرا که نمی‌توانند بگویند کاری از دستشان برنمی‌آید و باز از مردم بخواهند به آنها رای بدهند.

نوآم چامسکی انقلابی پیر مدام مردم غرقه در تب مصرف را که بمباران تبلیغاتی اندیشیدن روزمره را حتی از آنان سلب کرده‌است، به خیزش و ریختن به خیابان دعوت می‌کند بی این که بگوید سیستم جایگزینش چیست.

اما اگر هدف از ریختن به خیابان انقلاب باشد و به هم زدن قاعدۀ بازی یا یعنی سیستم، اینها چگونه ممکن می‌شود هنگامی که در شهرهای ملیونی اگر یک هفته آب و آشامیدنی‌های دیگر و مواد غذائی به سوپرمارکتها و رستورانهایشان نرسد چیزی نزدیک به همگان مردمانشان از تشنگی و گرسنگی خواهند مرد؟! تازه اگر همچون مورد طوفان‌های جنوب آمریکا اراذل و اوباش نکشندشان.

این سخن پروفسور لستر تارو (مشاور اقتصادی کلینتون) را باید فهمید: سرمایه مرزهای قوانین ملی را شکسته است بی این که جهان برای به بند کشیدنش در مرزهای قوانین جهانی آمادگی داشته باشد.

فریاد زردشت برخواهد خاست وقتی همۀ اینها را بشنود: « پس راه هست آوازه‌گر پیروزی اهریمن! عصارۀ خبط و اتفاق!»

می‌گویم: چه می‌گوئی زردشت! چرا دشنام می‌دهی؟ کدام راه؟

فریاد خواهد زد: مگر تارو نگفته است جهان آمادگی ندارد شیطان را در قالب قوانین جهانی به بند کشد؟

می‌گویم: چیزی شبیه به این. آری!

خواهد غرید: جهان را آماده کنید تا شیطان را به بند کشد.

می‌گویم: زردشت! همپای ویرانی تمدن‌ها امواج انسانی از پیرامون به مرکز رو می‌آورند. در جاهائی که بیابان شده‌اند دیگر فقط بی‌پاها زندگی می‌کنند یا یعنی جان می‌کنند. مهاجرتها نخست به مراکز صنعتی و آبادتر تمدن‌های شکسته است و آنگاه به سوی کشورهای هنوز آباد. روز به روز مرزها بسته‌تر می‌شوند. همین تارو که تو یکباره با شنیدن یک جمله‌اش به او امید بستی، توصیه می‌کند که برای جلوگیری از مهاجرت غیرقانونی آمریکای لاتینی‌ها به آمریکا سر هر گذر پلیس بگمارند و دم و دستگاه تفتیش پهن کنند و نمی‌داند ابله که پلیسی کردن زندگی یک جامعۀ با سیستم تولید کالائی، اثراتی هزار بار مخرب تر از مهاجرت‌های غیرقانونی دارد. به زودی قوانین پناهندگی که به من امکان زندگی دوباره دادند و باعث شدند دو ونیم دهه پیشتر جلاد لاجوردی اعدامم نکند پس گرفته خواهند شد.

فریاد خواهد زد: کاش به تو یکی پناهندگی نمی‌دادند تا اعدام می‌شدی و آرامش مرا از من نمی‌گرفتی.

می‌گویم: زردشت! آرامش تو را؟! یعنی اینقدر خودخواهی؟!

می‌نشیند و سر بر دست می‌نهد. «اگر بناست همه چیز فرومیرد. چه بهتر که آرامش مرگ بر جهان حاکم باشد.»

و پس از لختی درنگ پریشان خواهد پرسید: «به راستی آیا راهی نیست؟»

می‌گویم: تا این فرصت را داشته باشیم، خود اهریمن بند گسسته باید به ما جواز کار دهد. اگر تو می‌توانی از او بگیر.

زانو به زمین خواهد زد و خواهد نالید: «ای اهریمن خبط و اتفاق! اگر اهورامزدا را کشته‌ای بدان که با کشتن انسان خود را نیز خواهی کشت. از زبان او، از زبان اهورامزدا، به درگاه توی پلید استغاثه می‌کنم. به انسان فرصتی بخش تا باز بتوانی اغوایش کنی.»

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.