رفتن به محتوای اصلی

پيام ميرحسين موسوی، مرگ بهتر از توبه در پيشگاه خامنه‌ای!
13.05.2014 - 20:31

آنان که خامنه ای را از نزديک می شناسند، می گويند سخت کينه توز و انتقام جو است. خودخواه است و متکبر و نسبت به درجه هوش سياسی و بصيرت خود متوهم.

فردی با اين صفات نکوهيده وقتی صاحب قدرت مطلقه باشد، طبعا اندرز مصلحان و حضور ناقدان را برنمی تابد و فقط به نوکران و امر بران بی هويت که بی همه چيزاند و در امر پيشبرد منويات او هيچ مانع و ملاحظه انسانی و وجدانی مزاحمشان نيست و در خوش خدمتی از هيچ رذالتی رويگردان نيستند ميدان می دهد. مکتب فضيلت کشی و رذيلت پروری.

نتيجه حکومت مطلقه طولانی چنين فردی جز فساد ساختاری، فراگير شدن رانت خواری، رشد شبکه های مافيايی و از هم گسيختگی اقتصادی کشور و فقر و تهيدستی اکثريت عظيم مردم، يعنی آنچه هم اکنون شاهد آنيم نمی توانست باشد.

گناه زندانيان سياسی ايران آن است که هريک به نوعی به اين شيوه حکومت داری اعتراض کرده و با افکار عمومی اکثريت عظيم ايرانيان همراه شده اند.

ميرحسين موسوی، زهرا رهنورد و مهدی کروبی اينک نزديک ۴۰ ماه است که به امر خامنه ای در گروگان "برادران" اند! در اين دوره طولانی آنها از حق مکاتبه و مراوده حتی با فرزندان خود نيز محروم بوده اند. از درمان و معالجه به موقع و موثر محروم بوده اند. پيام خامنه ای به انان روشن است: يا توبه و طلب عفو يا مرگ تدريجی در حصر!

در ميثاق های جهانی که ايران نيز به عنوان عضو سازمان ملل نسبت به آنها متعهد شده، نه فقط اسرای جنگی بلکه حتی محکومان به اعدام نيز از حق دسترسی به پزشک و درمان و داروی به موقع محروم نيستند. اما به گواه پزشکانی که نسبت به بيماری قلبی موسوی ابراز نگرانی می کنند، ماموران خامنه ای مانع درمان به موقع و موثر موسوی هستند.

فرعون مصر خود را مالک جان مردم، اراده خود را اراده خدا و حکومت خود را در همه امور برحق می دانست. نافرمانی از او سرپيچی از خداوند تلقی می شد. دستگاه جبار ولايت فقيه که به گفته خامنه ای و مصباح يزدی و نظاير آنان برآمده از "اسلام ناب" محمدبن عبداله است در نگرش به منتقدان و معترضان چه تفاوت ماهوی با نظام سه هزار سال پيش فراعنه مصر که قران مسلمانان آن را شرک محض تلقی می کند، دارد؟

گناه ميرحسين آن است که در انظار عمومی عواقب شوم دخالت خامنه ای در انتخابات ۸۸ به سود احمدی نژاد را موبه مو پيش بينی کرده و با اين گناه بزرگ صدمات جبران ناپذيری به قداست و حيثيت نظام که نام مستعار شخص علی خامنه ای است زده است.

رفتار و گفتار موسوی چه در هفته های پيش از انتخابات خرداد ۸۸، چه در طول اعتراضات تاريخی مردم عليه سرقت آرا که او با انتشار ۱۷ بيانيه روز به روز گام های بلندتری در رهبری جنبش سبز و همراهی با مطالبات آزاديخواهانه مردم برداشت و چه از نخستين روز حصر تا به امروز که به نماد مقاومت اين جنبش در برابر ولايت مطلقه فقيه تبديل شده، چنان جايگاه رفيعی در قلب مردم برای او ايجاد کرده که خامنه ای و ايادی او هرگز تصور آن را هم نمی کردند.

در اين دوره ی طولانی ۴۰ ماهه هرچه دستگاه تبليغاتی حکومت ولايت و آخوندهای درباری عليه فتنه و سران آن بيشتر داد سخن داده اند، "عرض خود" برده اند. خود را رسواتر و خفيف تر و اسرای جنبش سبز بدون آن که حق کوچکترين دفاعی از خود داشته باشند، سرافراز تر و محبوب تر شده اند. برخلاف آرزوی خامنه ای و لشکريان او مردم نه فقط حصرشدگان را فراموش نکرده اند بلکه در هر فرصتی علاقه و پيوند خود را به آنان ابراز کرده اند. و طبيعی است که اين واقعيت، کينه و حسادت خامنه ای و ايادی او را نسبت به اين اسرای دربند به اوج رسانده است. محروميت از درمان قلب، قلبی که در اسارت و حصر، رنجور و بيمار شده پيام خامنه ای برای عبرت همه کسانی است که در انديشه رهايی از حکومت ظلم و فسادند. و چه رذالتی از اين بيشتر که يک اسير دربند را برای وادارکردن به توبه از عقايد خود از دارو و درمان محروم سازند. موسوی اما پيش از اسارت هم گفته بود که خود را برای مرگ آماده کرده است و اين يعنی آن که هم با کينه توزی شخصی خامنه ای آشنايی داشت و هم به عزم و اراده خود بر ايستادن باور داشت. فضيلت ايستادن در برابر حاکم جبار قوی تر از همه رذايل عالم است، آنان که در برابر ظلم به قيمت جان، قد برافراشته اند، پس از مرگ نيز در اذهان جمعی ملتها زيسته اند و با اسطوره ای که از مقاومت خود آفريده اند الهام بخش ابدی مبارزه و مقاومت عليه ستم و ستمگران بوده و هستند.

اعتماد روزافزون مردم به حصر شدگان سرمايه ملی جنبش سبز دموکراسی خواهی است. اين که خامنه ای آنان را بر سر دو راهی توبه يا مرگ قرار داده نشانه احساس ضعف و ترس وی از اين سرمايه سياسی جنبش دموکراسی خواهی سبز است. موسوی، رهنورد و کروبی در اين ۴۰ ماهه گذشته درايستادگی خود نشان داده اند که داغ ذلت پذيری را بر دل ديکتاتور می گذارند و مرگ را براحساس ضعف و زبونی در برابر خامنه ای و ايادی او ترجيح می دهند. آنها در اين ايستادگی استوار خود از درون حصار تنگ اسارت پرچم جنبش سبز برافراشته اند و به همه ما پيام ايستادگی،همبستگی و اميد می دهند!

اين پيام شامل حال روحانی که به کمک آرای جنبش سبز و بدنه اصلاح طلبان بر نامزد خامنه ای پيروز شد نيز می شود. روحانی در مقام رئيس جمهوری اسلامی برای پاسداری از قانون اساسی جمهوری اسلامی سوگند ياد کرده است. آنچه بر حصر شدگان و زندانيان سياسی رفته و می رود از آغاز تا به امروز نقض آشکار فصل سوم قانون اساسی است.

روحانی که در رقابت انتخاباتی جمله معروف "من حقوق دان هستم، سرهنگ نيستم" را بر زبان آورد و برای جلب آرای ميليونها هوادار جنبش سبز خود را به گفتمان آنان نزديک نشان داد تا به امروز برای آزادی زندانيان چه کرده است؟ چرا در دوره ی ۸ ماهه او نه فقط هيچ بهبودی در شرايط حصر شدگان و زندانيان سياسی ديگر حاصل نشده بلکه برعکس وضع بدتر از پيش شده است؟ آيا روحانی برخلاف خامنه ای مخالف ادامه حصر رهبران جنبش سبز است؟

 

علی کشتگر

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.