رفتن به محتوای اصلی

راز بازتولید یک نظام یا دیسکورس
07.11.2010 - 07:08

برای شناخت قدرت یک نظام و یا یک دیسکورس بایستی نه تنها به ساز وکارهای آن

نظام یا دیسکورس، بلکه به حالت و ابزار مخالفین و منتقدانش نگریست تا پی برد چرا یک نظام یا دیسکورس قادر به بازتولید و حفظ خویش است. زیرا هر نظام یا هر دیسکورس سیاسی، فرهنگی، هنری، فکری «مخالفان خویش» را می زاید و هر چه این مخالف رادیکال تر و یا افراطیتر، به همان اندازه اغلب بهتر از هر چیز در خدمت حفظ دیسکورس و نظام هستند.

ازینرو برای مثال پان ترکیسم یا پان عربیسم حافظ تبعیض و نقطه مقابل خویش شوونیسم ایرانی است. ازینرو سیاستمداران اپوزیسیون ایرانی یا جنبش سبز دارای شباهتهای اجتناب ناپذیر با مخالف سیاسی خویش و یا با احمدی نژاد هستند و آینده آنها بستگی به این دارد که کجا این تفاوت هر چه بیشتر بزرگتر میشود و چالش مدرنتر وگرنه موسوی یا کروبی و احمدی نژاد از جهاتی در یک دیسکورسند، جه بخواهند یا نخواهند. یا حتی اگر اکبر گنجی و دیگران، جنبش چپ یا اپوزیسیون را در برابر اصولگرایان بگذارید و مقایسه کنید، می توانید این تفاوت و تشابه را در رفتار سیاسی و نگرش سیاسی ببینید.

این قاعده در رابطه با یکایک ما روشنفکران یا هنرمندان و غیره نیز صادق است. روشنفکر مالیخولیایی ایرانی روی دیگر همان مومن یا عارف ایرانی است که حال شکاک و مالیخولیایی یا بیزار از هر قانون و باور شده است، مگر اینکه به تفاوت خویش اهمیت بگذارد و پایه گذار دیسکورسی نو و مدرن شود و درک شباهتش با مخالفش باعث شود که از بازی خیر/شری رها شود، به شیوه مدرن بازی و چالش کند. یعنی به آن تن دهد که اصلا بدان خاطر توسط دیسکورس و ضمیر ناخودآگاه متولد شده است تا دیسکورسی نو و متفاوت و هزارگستره یا یک نوزایی فرهنگی را بوجود آورد. یا هنرمندان ما بایستی از «هاله نور»شان رها شوند و با ایجاد یک نارسیسم سالم و باز هر چه بیشتر به وحدت در کثرت یا کثرت در وحدت دست یابند. به توانایی باور به خویش همراه با توانایی پوست اندازی مداوم از طریق چالش با «دیگری و غیر» دست یابند.

با چنین شناخت روانشناختی و دیسکورسیوی می‌توانید حتی بهتر تحولات فرهنگی یا فلسفی و فکری را نقد و بررسی کنید و ببینید که چرا فیلسوف ما و اندیشمند ما بایستی اصلا اینگونه باشد، چرا در چهارچوب این فرهنگ و زبان شما و من و دیگری بوجود آمده ومی‌آید و کجا خطر در راه شما و دیگری نهفته است تا دقیقا به آن چیزی تبدیل شوید که می‌خواهید از آن فرار کنید. یعنی دقیقا مثل راوی روشنفکر بوف کور به «پیرمرد خنزر پنزری» سنت تبدیل شوید که از آن گریزانید.

عدم شناخت عمیق این مباحث نه تنها باعث بازتولید مداوم دیسکورس سیاسی و یا فرهنگی و فکری بحران زای گذشته و حال می‌شود بلکه حتی باعث عدم توانایی بهتر به شناخت عمیق مباحث فرهنگی و یا نقادی می‌شود. زیرا برای ایجاد نگاه نو، نقد نو شما احتیاج به یک «چشم‌انداز نو» و حالت نو دارید تا از طریق آن به هر پدیده به شیوه نویی بنگرید و نگاهی نو به یک پدیده سیاسی یا فرهنگی یا حتی به یک کتاب بیاندازید.

از اینرو برای مثال این عدم توانایی به ایجاد یک چشم‌انداز نو حتی باعث شده است که« ماتریکس بوف کور» اصولا بر نقادان مختلف آن ناشناخته باقی بماند بنابراین اکثر این نقدهای نو دچار یک ناتوانی درونی هستند. زیرا اکثر آنها متوجه نشده اند که موضوع سناریوی «بوف کور» اصولا این« تکرار کور و بازتولید کور» دیسکورسیو و روانشناختی است که در آن مرتب راوی و لکاته نو به پیرمرد و پیرزن خنزرپنزری نو تبدیل میشوند و بایستی بشوند، مگر آنکه به راز تولد و دیسکورس خویش پی ببرند تا بتوانند به دیسکورسی متفاوت دست یابند. آنها بایستی پی ببرند که مثل راوی، زن اثیری یا لکاته بوف کور در واقع فرزندان همان پدر یا مادر هستند و آن پدر یا مادر در واقع آینده یا گذشته خود آنها هستند. تنها با این چشم‌انداز نو می‌توان حال از گستره‌های نو به مباحث بینامتنی یا زبانی بوف کور و غیره نگاهی عمیقتر انداخت و واقعا مباحثی نو در آن باره یا درباره مباحث دیگر فرهنگی ایجاد کرد. نقدهای قویتر و همیشه ناتمام بوجود آورد تا آنزمان که چشم اندازی نو و بهتر ایجاد شود. ( در این باره به بخش اول نقد من بر بوف کور مراجعه کنید که چند سال پیش منتشر شده است. متن کامل نقد بوف کور و نیز نقدی بر نقدهای بوف کور چون نقد آجودانی، دکتر صنعتی و رضازاده در یک کتاب دوجلدی به نام «روانکاوی مدرن/پسامدرنی بوف کور و گفتمان حول بوف کور» در صف کتب در انتظار انتشار من است)

همانطور که این تحولات جمعی احتیاج به ساختار حقوقی و فرهنگی متناسب با خویش دارد وگرنه این شناخت روانشناختی و دیسکورسیو، خود تبدیل به یک خودشناسی دروغین می شود و در نهایت به بازتولید سنت کمک می‌کند. زیرا هر تحول اصیل و هر دیسکورس نو احتیاج به انقلاب درونی و نیز ساختاری و برونی خویش دارد. به زبان و حالت و بازی نوی خویش.

همیشه موضوع ایجاد یک فضای نو و چشم انداز نو، حالت نو است، با همه ضروریات آن از ساختار حقوقی و سیاسی نو تا حالت و زبان و شرارت نو. هر تحول اصیل چون یک چالش و بازی پرشور چندجانبه و چندراهی است که در آن هر تحولی در یک بخش از دیسکورس و نظام بر تحولات دیگر تاثیر مثبت یا منفی می‌گذارد و بازی و چالش را وارد عرصه نوینی می‌کند.

تنها تفاوت در این است که چون در نهایت این انسان و سوژه است که بایستی این تحول را انجام دهد و متحقق سازد، از آنرو این شناخت نو در واقع همزمان بزرگترین سلاح و قدرت او در این بازی و چالش دیسکورسیو و روان شناختی است تا بتواند این تحول چندجانبه را حس و رهبری کند و مرتب تفاوتی نو بیافریند، به عنوان فرد یا نسل و یا به عنوان یک جریان سیاسی، حقوقی، فرهنگی یا به عنوان یک ملت.

باری این شناخت و قدرت نو راز تحول در دیسکورس و ایجاد دیسکورس نو و متفاوت است. شناخت و قدرت عارفان زمینی، عاشقان زمینی، خردمندان شاد ایرانی و یا هر نام دیگری که شما به آنها می‌دهید و با هر زبان دیگری و این شناخت نو نیز در واقع «ندای دیگری» یا «ندای غیر»، ندای دیسکورس و ضمیر ناخودآگاه جمعی، ندای زندگی است که می‌خواهد به قدرتی نو و تفاوتی نو دست یابد.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.