رفتن به محتوای اصلی

انحطاط جامعه ایرانی
16.01.2011 - 18:10

‫یک جامعه منحط جامعه ای است که مردم در حد وسیع، احساسات اخلاقی خود را از دست داده اند. از انجام کار بد احساس شرمندگی نمیکنند؛ زیرا که کار بد را بد نمیدانند. ‫دروغ را سیاست میدانند. دزدی را زرنگی به حساب می آورند. فساد را توجیه مینمایند. دستگیری، شکنجه و کشتار مردم را اصلاح جامعه جلوه میدهند.

مفهوم بد و خوب تا حد غیر قابل تشخیصی مخدوش و در هم آمیخته شده و مردم، برای مدت نا معینی، وجدان خود را تعطیل و دست تطاول را بطور کامل باز میکنند. مشخصات یک جامعه منحط به قرار زیر است:

‫۱. جامعه منحط جامعه ای نیست که مردم در آن گناه نمیکنند، بلکه جامعه ای است که مردم مخالفت خود را با گناه از دست میدهند. قبح و زشتی گناه از بین میرود و مردم بیکدیگر اجازه میدهند که گناه بکنند، بدون اینکه دچار عذاب وجدان بشوند و در فکر ریختن ابروی خود باشند. در واقع، برای کسی ابرویی باقی نمیماند که در صدد حفظ آن باشد. آن عده محدودی که در گوشه و کنار باقی میمانند و میخواهند که شرف و ابروی خود را حفظ کنند، مورد تمسخر قرار میگیرند و چه بسا! تحت تعقیب قانونی کسانی قرار بگیرند که مهندسین انحطاط جامعه هستند.

۲. جامع منحط جامعه ای نیست که در آن کار های ضد اخلاق انجام نمیشود، بلکه جامعه ایست که در آن کارهای ضد اخلاقی، پذیرفته شده، نوعی زرنگی به حساب میاید. بنا بر آین، ضد اخلاقی بودن کار بستگی پیدا میکند به کسی که آنرا انجام میدهد. اگر شخص بتواند در مقابل چشمان حیرت زده مردم آنرا توجیه کند، زرنگی به حساب میاید و از نظر خیلی ها قابل قبول میگردد. در این جاست که معیارهای اخلاقی جا بجا میشود، کار های خیر، بد جلوه داده میشود و کار های بد، اگر از طرف صاحبان قدرت، انجام شود، عین خیر ارزیابی میگردد.

۳. روند انحطاط جامعه از سوی قدرتمندان و حاکمان آغاز میگردد؛ زیرا کسی نمیتواند انها را محاکمه کند و یا بر انها ایرادی وارد سازد. انها دزدی میکنند و خودشان میدانند که دزدی میکنند. مردم هم میدانند اما اعتراضات همگانی علیه انها ترتیب داده نمیشود؛ برای اینکه اجازه اعتراضات را باید خود حاکمان دزد صادر کنند و البته، دزد های حاکم این کا را نمیکنند. یک قشر کوچک روشنفکر و روز نامه نگار احتمالا اعتراض کرده دست به افشاگری میزنند که به سرعت ، به عنوان دروغگو و مخل آسایش عمومی و بهم زننده ارکان مملکت و امنیت ملی دستگیر، شکنجه و بعضی نیز اعدام میگردند.

۴. وقتی یک نفر از قدرتمندان فساد کرد و مورد تعقب قرار نگرفت، دیگر مقامات از او پیروی میکنند. انها برای محکم کاری، سند و مدرک علیه او جمع میکنند تا بتوان‌ند در روز مبادا خود را حفظ نمایند. خاطی اول که میداند دیگران از او سند و مدرک دارند، نمیتواند، علیه دیگران افشاگری و یا شکایت کند. دیگران هم که میدانند به مکافات نیمرسند، در سطح وسیع تری، دست به فساد میگشایند و هر گاه مردم اعتراض و شکایت کنند، توجیه کاری را آغاز مینمایند و از علم و تخصص خود استفاده نموده، سفید را سیاه و سیاه را سفید جلوه میدهند. بطور ماهرانه ای دروغ میگویند و از مردم انتظار پیدا میکنند که توجیهات و دروغ ها را قبول کنند. مردم که واقعیت را میدانند، بنا بر حفظ منافع، سکوت میکنند و لی به این فکر می افتند که با پیوستن به یک مقام فاسد، در فساد او شریک شوند. انها برای خود دلیل میاورند که بجای مخالفت با رهبر فاسد و سرکوبگر، با او همراه شوند و به او یاری برسان‌ند تا از یاری او برخوردار شوند.

رهبران فاسد برای حفظ خود، احتیاج به همکاری عده زیادی شریک جرم دارند. هر قدر شرکای جرم بیشتر باشد، پایگاه مقامات محکمتر و همگانی تر میگردد. ‫همانقدر که تعداد شرکای جرم بالا میرود، میزان انحطاط در سطح وسیع تری گسترش می یابد؛ زیرا سطح حریصی و طمع کاری و طمع ورزی به رده های پایینی جامعه کشیده میگردد. در این مرحله، انحطاط شکل های جدیدی به خود میگیرد و فرهنگ جمعیت عظیمی از جامعه را تغییر میدهد.

۵. هر گاه که خط انحطاط که از بالاترین جایگاه شروع شده، به پایینترین طبقات برسد، ، بدترین نوع انحطاط شکل میگیرد. شرم به کلی از بین میرود. ارزش های اخلاقی، سیاسی، دینی و اجتماعی ریزش شدیدی را آغاز میکنند. انسانهای سالم و درست ظرفیت زندگی کردن را بطور شرافتمندانه از دست میدهند. انها یا دق مرگ میشوند، یا مجبور به انزوای کامل و یا مهاجرت میگردند.

‫۶. مردم دست به تظاهرات شدید و وسیع میزنند و لی شدیدا سرکوب میشوند. هر قدر تظاهرات و اعتراضات بیشتر بگردد، سر کوبها سریعتر و همراه با خونریزی بیشتر میشود.

‫۷. در چنین شرایطی، عوامل سرکوبگر اهمیت زیادی پیدا میکنند، زیرا بقای رژیم فاسد، بستگی کامل به وفاداری و فداکاری انها پیدا میکند. انها هم خود را بیهوده فدای دیکتاتور ها نمیکنند، بلکه شرایط و خواسته های خود را بر رژیم تحمیل مینمایند. از جمله این شرایط، مصون بودن پس از سرکوب و افزایش حقوق و امتیازات است.

‫۸. به همین دلیل است که عوامل سرکوبگر، بخاطر زدن و کشتن مردم در خیابان ها و یا در زندانها دستگیر و محاکمه نمیشوند و لاجرم، انها از این مصونیت استفاده کرده، دست تطاول به جان و ناموس مردم دراز میکنند و خواستار امتیازات جدیدتر و بیشتر میگردند. زیاده خواهی ماموران موجب میشود که رژیم دست به افراط در زمینه های متفاوت بزند که باعث خشم و ا عتراض بیشتر میگردد.

۹. رژیم منحط و فاسد نمیتواند، بدون مشروعیت، بمدت نا معلومی به کشتار و فساد ادامه دهد و ناگزیر، ادعا میکند که از پشتیبانی مردم بر خوردار است. برای اثبات چنین ادعایی، هیچ راهی جز انتخابات باقی نمی ماند.

۱۰. انتخاباتی که در این شرایط انجام میگیرد، قطعا با تقلب بزرگ برگزار میشود؛ چرا که برگزارکنندگان آن از منحط ترین، ستمگر ترین و فاسد ترین افراد آن مملکت هستند. انها به هیچ قیمت نمیتوان‌ند قدرت را به کس دیگری وا گزار کنند که از خودشان نباشد. از خود بودن و خودی بودن مساله مرگ و زندگی میگردد. میدانند که اگر کس دیگر به قدرت برسد، پرونده های همه رو شده و منجر به افشای کشتارها و فسادهایشان میشود. به همین دلیل، یک سیستم بزرگ سر تا سری برای مهندسی انتخابات تهیه و تنظیم میشود که هدف آن پیروزی کاندیدی است که چند خصوصیت داشته باشد:

‫۱. پررویی بی نهایت که بتواند مرتبا دروغ بگوید و دروغ های خود را راست جلوه دهد.

‫۲. آگاهی و ا عتقاد به مسال دینی تا بتواند ، با استفاده از ریا و تظاهر، مردم ساده و فقیر را فریب بدهد.

۳. بیرحمی مطلق برای سرکوبی معترضانی که طبیعتا هدف قرار میگیرند تا بقای رژیم تضمین گردد.

‫۴. بحران آفرینی سطحی و مصنوعی به منظور انحراف نظر ها به مسایل فرعی.

‫۵. توهم آفرینی بنیادی به منظور ایجاد اغتشاش فکری و در هم ریختن ارزش های اخلاقی و اجتماعی.

‫۶. کوچک سازی بزرگان و بزرگ سازی کوچکان به منظور ایجاد فضای مناسب برای همکاران خود.

‫۷. ایجاد یک فرهنگ خرافاتی که بتواند بعضی از کمبود های اقتصادی و اجتماعی را از نظر مذهبی توجیه نماید.

‫۸. تولید معیارهای جدید برای گمراه کردن روشنفکران و قانع کردن انها برای پذیرفتن کارنامه دولت فاسد و منحط.

‫در جامعه ای که دچار انحطاط شده است، اعتماد عمومی به سطح بسیار پاینی نزول میکند. هیچ کس به کس دیگر ا عتماد پیدا نمیکند. دروغ و دزدی رایج میشود. انحراف های جنسی و تجاوز ها بیشمار میگردد.

‫ادامه این انحطاط بستگی به تحمل جامعه دارد. تاریخ نشان داده است که مردم ایران تحمل منقطع دارد؛ به این معنی که عصبیت های خشمگینانه بطور مقطعی بروز و فرو کش میکند و این حالت تا مدتی، خود را باز تولید مینماید، ولی، آنگاه که به نقطه گسست بنیادی برسد، همتی بی نظیر در همگان خلق میکند و توفانی از انرژی ایجاد مینماید که به هیچ صورت و به هیچ وسیله قابل کنترل نیست.

‫حرکت های منقطع انجام شده است. اکنون نوبت توفان بزرگ است.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.