رفتن به محتوای اصلی

" شیخ شجاع " همچنان شیفته و دلباخته خمینی است!!!
18.04.2014 - 19:12

آنکس که حقیقت را درک نمی کند یک نادان است ولی آنکس که حقیقت را میداند و انکار میکند یک تبهکار است.

«برتولت برشت»

 الحق که ؛ آقای مهدی کروبی در مبارزه مردم با ولی فقیه و کارگزارانش ــ  در جریان قیام حماسی مردم در خرداد 88 ــ ؛ با مردم همراه شد ؛ جانب آنان را گرفت و بر مطالبات و خواسته های بر حق آنها پای فشرد . بخاطر این ایستادگی و پایداری بر دفاع از حقوق مردم ؛ هم از احترام و اعتبار نزد مردم برخوردار شد و هم از طرف ولی فقیه و کارگزارانش درد و رنج بسیار متحمل گردید و اکنون بیش از 3 سال است که در حصر خانگی اسیر میباشد .

همراهی و  همکاری آقای کروبی با مردم در جریان اعتراضات و همچنین استواری و ایستادگی اش در دوران حصر البته ستودنی و قابل احترام است . اما این امر نباید باعث شود که ؛ مردم بر گذشته و عملکرد وی در سالهای سیاه همکاری و مشارکت با نظام ؛ چشم ببندند . بخصوص ؛ بر  او ببخشایند اگر بخواهد آن دوران سیاه ؛ خونین و مصیبت بار را " دوران طلائی " نام بگذارد و دستهای آغشته بخون خمینی ــ عامل اصلی آن جنایات ــ را پاک جلوه دهد .

واقعیت این است که سر بر آوردن آقایان موسوی و کروبی در رأس جنبش اعتراضی مردم ؛ بدون هیچگونه سابقه ای از مبارزه و مخالفت با این نظام و کسبِ بناحق جایگاه رهبریِ جنبش اعتراضی مردم ــ مردمی که از ستمگریهای نظام حاکم بستوه آمده بودند و بدنبال مجرائی برای بیان اعتراضات خود بودند ــ ؛ نه ناشی از صلاحیتها و شایستگی های ویژه آقایان موسوی و کروبی بلکه بخاطر غیبت طولانی و در دسترس نبودن مخالفین واقعی ؛ نیروهای انقلابی و جریانهای سیاسی اصیلِ مخالف رژیم ــ که قبل از آن یا بوسیله این نظام و اتفاقا" اکثرا" در همان دوران طلائی و بدستور و فتوای  امام  عارف اعدام و تیرباران شده و یا به تبعید ناخواسته ؛ وادار شده بودند ــ در آن دوران بود .

گره خوردن و ادغام سرنوشت آقایان موسوی و کروبی با جنبش اعتراضی مردم ؛ جنبشی که موتور محرکه اش خشم و نفرت فروخورده مردم از جور و ستم نظام حاکم بود ؛ البته بر خلاف میل و ماهیت آقایان بود و تصمیم اجباری یی بود که طرد و سرکوب حاکمیت و بسته شدن راه هر سازشی ؛ بر آنان تحمیل نمود . بخاطر همین ادغام و نقش کارکردی این عنصر در رأس جنبش ؛ از همان ابتدا جنبشی ؛ که بعدا" بنام جنبش سبز معروف گردید ماهیتی مبهم ؛ مغشوش و دو گانه پیدا نمود .

 بدلیل ماهیت آقایان و وابستگی شان به نظامِ دینیِ حاکم ؛ مطالباتِ جنبش آزادیخواهانهِ مردم به " اجرای بی کم و کاست قانون اساسی " و " بازگشت به دوران طلائی امام " محدود ماند . یعنی در حالیکه بدنه جنبشِ اعتراضی سودای دیگری در سر داشت و خواست عمومی مردم و جوانان سرنگونی تمام عیار حاکمیت دینی بود ؛ این خواست عمومی با بهانه های واهی و مانع تراشی های رهبران و دست اندرکاران جنبش ؛ نه تنها فرصت تحقق نیافت و نه تنها جنبش سبز نتوانست بیک  جنبش فراگیر سرنگونی طلب ارتقاء پیدا کند ؛ بلکه با دعوت به سکوت و فراخواندن مردم به بازگشت به خانه هایشان توسط رهبران ؛ جنبش اعتراضی مردم ناکام و بعد از مدتی نیز به سکون و محاق کشیده شد و خود رهبران نیز به حصر خانگی رفتند .

واقعیت این بود که ؛ مواضع کروبی در جریان جنبش بسیار دور از مردم و بخصوص مرز روشنی با مواضع ارتجاع حاکم نداشت . بازگشت بدوران طلائی امام  را بعنوان سرنوشتی محتوم برای مردم تبلیغ و در سرلوحه اهداف خود قرار داده بود و خواستهای حداکثری اش هم ؛ تفاوت کیفی و محتوائی با خواستهای اصولگرایان حاکم و ارزشهای آنها نداشت .

کروبی در مصاحبه ای که در روزهای اوج گیری جنبش مردم با فاین نشال تایمز ( درج در سایت سحام نیوز ) داشت ؛ گفت : من به اصلاحی معتقدم که معنای آن ؛ همان جمهوری اسلامی بود که در انقلاب به مردم وعده داده بودیم . ما انقلاب دیگری نمی خواهیم و بدنبال سرنگونی حکومت هم نیستیم ؛ شعارهای ما در چارچوب نظام و قانون اساسی است . من ولایت فقیه ( خامنه ای ) را می پذیرم ؛ جمهوری اسلامی را می پذیرم ؛ قانون اساسی را نیز می پذیرم و با شعارهایی که ساختار شکن هستند ؛ موافق نیستم .

بعد از حصر هم ؛ وی و موسوی بر خلاف رهبران واقعی در جنبش های اجتماعی که در شرایط سخت و بن بست ها ؛ راه می گشایند و روزنی و مکانیزمی برای تماس و ارتباط با بدنه جنبش و ارسال پیام به جوانان و مردم مشتاق پیام خود جستجو میکنند  ؛ نه تنها هیچ تلاش و اقدامی باین منظور صورت ندادند بلکه " روزه سکوت "گرفتند و مردم را در بلاتکلیفی رها کردند .

راستی چرا در حالیکه زندانیان سیاسی قهرمان که اکثرا" در جریان همان قیام دستگیر و زندانی شده بودند ؛ در حالیکه در سلولهای انفرادیِ در بسته و در زیر کنترل مستمر زندانبانان و خطر شکنجه و شلاق و فشارهای مضاعف اسیر میباشند ؛ می توانند با ابتکارات و ریسکهای بالا ؛ سوراخی و روزنی برای تماس با بیرون پیدا کنند و با ارسال نامه و پیام ؛ فریاد دادخواهی مردم را به گوش مردم ایران و جهان میرسانند ؛ ولی آقایان با امکانات بیشمارِ بجا مانده از دوران قدرت و سیل هواداران در داخل و حمایت های خارجی نمی توانند چنین رابطه ای را ایجاد نمایند ؟ نگوئید نمی توانند ؛ یقین داشته باشید که میتوانند ؛ اگر بخواهند .

در مقاله ای که 7 ماه بعد از حصر موسوی و کروبی بنام " موسوی و کروبی سکوت چرا ؟ مصلحت مردم و انقلاب یا مصلحت نظام ؟ " به تاریخ 28 مهر 1390 نوشتم ؛ آورده بودم :

" موسوی و کروبی از یکطرف خسته و فرسوده از جفا کاریهای " ولی فقیه " و سردمداران باند غالب که حتی خواسته " بازگشت بدوران طلائی امام " آنان را هم تاب نیاوردند . و از طرف دیگر عاجز و ناتوان از رهبری جنبشی که دیگر سودای سرنگونی نظام را در سر داشت به " حصر خانگی " تن سپردند . تا بتوانند به بهانه ظاهرا" موجه در حصر بودن از اعلام مواضع و یا دعوت به ادامه راهپیمائی و اعتراضات معاف گردند . بدینترتیب فرصت تاریخی جبران اشتباهات و خطاهای گذشته و رو سفیدی در مقابل مردم را از دست دادند " .

 

اما خمینی عامل اصلی تمام جنایات و سرکوبهای دهه اول انقلاب ــ همان دوران طلائی امام ــ است و او کسی است که بدترین شکنجه ها و جنایات در زندانها بدستورش اعمال شده ؛ و کسی است که فتوای قتل عام زندانیان سیاسی تابستان 67 و دستور تجاوز به دختران باکره زندانی را صادر کرده است . و خمینی کسی بود که زیر تمام وعده هایی که بمردم در پاریس داده بود ؛ زد و گفت : اگر همه مردم بگویند آری ؛ من میگویم نه .

 در حالیکه آقای کروبی همه این خلف وعده ها و سیاه کاریهای دیگر خمینی را به چشم خود دیده ــ و بعضا" خود او هم در اجرای آنها همکاری و مشارکت داشته است ــ و از همه آن جنایات و مصائب اطلاع دارد . سه سال بعد از حصر خانگی ؛ آنهم  حصری که بدستور ولی فقیهِ جانشینِ خمینی صورت گرفته ؛ در حالیکه فرصت کافی برای اندیشیدن و کنکاش صادقانه در باره خمینی و نظامی که بنیاد نهاده ؛ داشته است .

و در حالیکه ؛ مردم انتظار تجدید نظر او در باره خمینی را داشته و دارند ؛ متأسفانه هنوز هم در " دوران طلائی امام " گیر و اسیر مانده است ؛ و به مصداق شعر معروف : از برای مصلحت ؛ مرد حکیم ــــ دمب خر را بوسه زد ؛ خواندش حکیم . این جانی ضد بشر را فیلسوف و عارف ؛ معرفی کرده است .

حسین کروبی پسر بزرگ آقای کروبی در ملاقات نوروزی حدود یک ماه پیش به نقل از پدرش گفته بود  : آن چیزی که مرا خیلی عذاب میدهد این است که آیندگان و تاریخ چه قضاوتی در باره ما خواهند کرد ؟ و اینکه سئوال کنند چه عاملی باعث این همه انحراف در انقلاب شد ؟ در حالی که بنیانگذار آن نظام یک مرجع تقلید فیلسوف و عارف بود و توانست با نفوذ معنوی این انقلاب را پیروز کند .

شاید دوران طلائی و دریای عرفان امام ؛ برای کروبی آخوند درجه سه و یک لا قبائی که از خیرِ سر خمینی به نام و نانی رسیده ؛ فراموشی ناپذیر باشد ؛ ولی برای مردم ایران که درد و رنج آن دوران را با گوشت و پوست شان لمس کرده اند ؛ اوضاع اسفبار امروز ؛ محصول و نتیجه سیاستهای خمینی میباشد . یعنی مردم نه تنها با نفرت و بیزاری از آن دوران یاد میکنند ؛ بلکه وضعیت رنج بارِ امروزی را در ارتباط مستقیم با دیدگاههای ارتجاعی و اندیشه سیاسی بنیانگذار این نظام میدانند .

اکنون بیش از 35 سال است که سایهِ سیاستهای خمینی بر سر مردم و کشور ایران سنگینی میکند . سیاستهایی که ملتی با تاریخ و تمدنی بزرگ را به خاک سیاه ذلت نشانده است . اگر آن جنایات و قتل و عام ده ها هزار زن و مرد آزادیخواه در زندانهای کشور اتفاق نیفتاده بود ؛ مگر جمهوری اسلامی میتوانست تا بامروز ادامه یابد ؟ و آقای مهدی کروبی و موسوی را به حصر بکشاند .

با این همه ؛ آقای کروبی نه تنها مرید ؛ ثنا گو و ستایشگر خمینی در دوران حیات و زمامداری وی بود ؛ بلکه ده سال بعد از حیات ننگین او هم ؛ قتل عام زندانیان سیاسی در زندانهای ایران توسط وی ــ که بزرگترین لکه ننگ آن دوره از حیات او است  ــ ؛ را تائید کرد و در نامه ای به احمد منتظری ــ فرزند آیت الله منتظری ــ در این باره نوشت :

....... قبل از پیروزی سپاهیان اسلام در عملیات مرصاد ــ منظور عملیات فروغ جاویدان مجاهدین است ــ  ؛ در درون زندان آشوب براه می اندازند . آن دسته از زندانیان را که به نظام اسلامی اظهار وفاداری کرده اند را کتک میزنند . وقتی با این افراد برخورد میشود ؛ شما از آن بعنوان " خون به ناحق ریخته شده " یاد می کنید .

حجت الاسلام محمد علی ابطحی ( از اعضای اصلی مجمع روحانیون مبارز ؛ رئیس دفتر خاتمی در دوران ریاست جمهوری و مشاور کروبی در جریان قیام 88 ) در مورد وفا داری و سرسپاری کروبی به امام در زمان حیات وی میگوید : کروبی همیشه از پرچمداران و پیش تازان مخالفان سیاسی و جناحی خود بود و آنان را به دلیل اعتقاد باین که با امام خمینی یا مخالف بودند و یا کم اطاعت ؛ طرد و عرصه را بر آنها تنگ میکرد .

شرم و حیا از عالی ترین تجلیات روح انسان است ؛ چیز خوبی است آقای کروبی !!!! عرفان چه ربطی دارد با سکس و کام گیری جنسی با نوزادان شیر خوار و لواط با حیوانات که خمینی در رساله خود؛ آن اعمال را جایز شمرده است ؟! خمینی یک بیمار روانی ؛ ناقص العقل و شیطانی شر آفرین بود که معتقد بود و  میگفت :

ــ حکومت اسلامی ما به مسئولین با سواد نیاز ندارد ؛ ولیکن مسئول با ایمان نیاز داریم .

ــ در باره قتل عام زندانیان سیاسیِ محکوم شده در زندانها ؛ گفته بود : هر کس در هر مرحله ای ؛ اگر بر سر موضع باشد حکم اش اعدام است . سریعا" دشمنان اسلام را نابود کنید .

ــ خمینی در پاسخ اعتراض بعضی از کارگزارانش به اعدام های فله ای گفت : هر کس که میگوید که در اسلام نباید آدمکشی باشد ؛ نفهم است و از اسلام هیچ نفهمیده است .

ــ خمینی حتی در آستانه مرگ ذلت بارش ؛ دست از دشمنی با آزادیخواهان و آرمان های ملی و آزاد اندیشی بر نداشت و در وصیّت نامه اش ؛ به جانشینان اش یادآوری کرد : ما قلم های مسموم و آنهائی که صحبتهای ملی و دمکراتیک و اینها را میکنند میشکنیم . و بدین ترتیب برنامه و چگونگی طی کردن مسیر در آینده را به آنها گوشزد نمود و به ارث گذاشت .

از طرف دیگر بر خلاف آنچه آقای کروبی در مورد ندانستن علتهای انحراف نظام در سخنان نوروزی به پسرش گفته است ؛ باید بگویم :  همه کسانی که دوران زمامداریِ خمینیِ پلید را بیاد می آورند و از شاهدان زنده آن دوران هستند ؛ گول حرفهای انحرافی کروبی را نمی خورند و بخوبی میدانند که هیچ انحرافی در انقلاب بوجود نیامده و انقلاب در همان مسیر خمینی ؛ یعنی زندان و شکنجه ؛ اعدام و فقر و سیه روزی مردم ؛ به پیش میرود . یعنی درب انقلاب کماکان به همان پاشنه سابق چرخیده و میچرخد .

یعنی آنچه که امروزه در کشور ما بنام جمهوری اسلامی حکومت میکند ؛ ادامه و محصول اجتناب ناپذیر سیاستهای خمینی و پیروان خط امامی اش می باشد . یعنی خشت اول این بنای ظالمانه را خمینی کار گذاشته است . اگر اندک تفاوتهائی هم وجود دارد به ضرورتهای این مرحله از حیات جمهوری اسلامی و نا پختگی و نا بلدی ولی فقیه ثانی ؛ در توازن و تقسیم قدرت و ثروت در مبان باندها و جناحهای متخاصم رژیم ؛ برمیگردد .

بعنوان مثال ؛ مطابق تفسیر صریح خمینی از ولایت فقیه ؛ ولی فقیه حق دارد همه قراردادهائی که با مردم بسته است را بصورت یک جانبه لغو نماید . این بدین معنی است که ولی فقیه میتواند " قانون اساسی " که مهمترین سند ملی میان مردم و حکومت است را هر وقت که بخواهد و نیاز باشد فسخ کند و زیر پا بگذارد . بنابراین آنچه که در دوره خامنه ای اتفاق افتاده و می افتد هیچ انحرافی از خط خمینی نمی باشد . خامنه ای هم که " ولی فقیه " است ؛ دارد از همان حقی که خمینی مشخص کرده و استفاده میکرد ؛ استفاده میکند .

بنابراین بر اساس تفسیر خمینی از حقوق و اختیارات ولی فقیه ؛ اگر کسی هم از راه و مسیر خمینی منحرف شده است  ؛ شما و اصلاح طلبان هستید که حقوق آن ولی فقیه ــ خمینی ــ را برای این ولی فقیه برسمیت نمی شناسید و یقه خامنه ای را بخاطر نقض قانون اساسی و ..... میگیرید و او را نکوهش و سرزنش میکنید .

 واقعیت این است که کل اندیشه سیاسی خمینی یعنی تئوری ولی فقیه ؛ نظریه است که با هر تفسیر و تلقی هم که ار آن ارائه شود ؛ نظریه است مربوط به قرون وسطا که با یک نظام مدرن و دمکراتیکِ ملتزم بحقوق بشر ؛ تعارض بنیادین دارد . و بخاطر طرح و اجرای چنین نظریه عقب مانده ای در دنیای مدرن امروز است ؛ که باید یقین داشت ؛ خمینی یکی از عقب مانده ترین رهبران  سیاسی ؛ در تاریخ ایران بوده است .

و اما آقای کروبی مبارزه مفید و مؤثر با این رژیم ؛ در قدم اول در گرو نفی خمینی و دیدگاههای ارتجاعی او میباشد . تنها با نفی خمینی است که تئوری ولایت فقیه که تنها پشتوانه مشروعیت نداشته خامنه ای است ؛ باطل و به زباله دانی انداخته میشود و دیگر ضرورتی برای حکمرانی هیچ ولی فقیهی باقی نمیماند . ضمن اینکه با نفی خمینی ؛ اندیشه های راهنمای عمل در جنبش اجتماعی ــ در آینده ــ و اهداف آن شفافیت می یابد و ابهام زدائی میشوند

کما اینکه ؛ اصرار و تأکید شما  و اصلاح طلبان ــ خط امامی های سابق ــ به " بازگشت به دوران طلائی امام " و دفاع از آن دوران سیاه ؛ با توجه به وجود تعابیر متفاوت از آن دوران ؛ گمراهی بسیاری از مردم و جوانان کشور ؛ در مورد تضاد اصلی جامعه ایران را بدنبال داشته و دارد . این امر باعث شده است که تضاد اصلی که تضاد میان مردم و نظام دینی است ــ یعنی تضاد میان دمکراسی خواهی و استبداد است ــ ؛ تبدیل شده به نزاع بر سر تفاسیر و برداشتهای متفاوت از " راه " خمینی .

در آخر ؛ از دوران سیاه و ننگینِ سلطه خمینی بر کشور ما صدها و هزاران سال نگذشته است ؛ که مردم ایران آن را بفراموشی سپرده باشند . وقایع تلخ و مصیبت بار دوران خمینی از جمله قتل های سازمان یافته و گسترده دهه 60 ؛ سرکوب عریان و سیستماتیک زنان ؛ بیرحمی های قوه قضائیه ــ سنگسار و قصاص ــ  ؛ نابودی و به کشته دادن جوانان کشور در تنور جنگ ضد میهنی با عراق ؛ قتل و عام زندانیان سیاسی در تابستان 67 ؛ تجاوز به رنان و دختران زندانی و هزاران فجایع دیگر در خاطره مردم کشور ما حک شده است .

بنابراین تطهیر چهره منحوس خمینیِ جنایتکار و فیلسوف و عارف نامیدن این هیولای ضد بشر از طرف هر کس که باشد ؛ بقول " برتولت برشت " انکار آگاهانه این حقیقت مسلم ؛ یک تبهکاری آشکار در حق مردم ایران است و مردم ایران آن را نخواهند بخشید .

در پایان اگر چه تلخ است و رنج آور اما باید بگویم که ؛ شاید علت اینکه مردم ایران دیگر اهمیتی به در حصر بودن شما ؛ آقایان موسوی و کروبی نمیدهند و تلاشی برای رهائی تان بعمل نمی آورند ؛ وابستگی ادامه دار کنونی تان ؛ به آن دوران سیاهِ جنون و جنایت باشد !!!

 

18.04.2014

29 فروردین 1393

arezo1953@yahoo.de

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.