رفتن به محتوای اصلی

درد دل یک سانسورچی – 2
02.02.2014 - 23:01

 این کامنت‎نویسان سایت منو راحت نمی‎گذارند و هی به من پیله می‎کنند، من هم گفتم حالا که اینطوره من هم به آنها پیله می‎کنم.

اول از همه بگم که با اینکه این کامنت‎نویسان به من میگن سانسورچی، من هنوز هم که هنوزه خودمو نه سانسورچی، بلکه مسؤل محترم کامنت‎های سایت شخیص ایران‎گلوبال می‎دانم و هی میرم جلو آینه و این را تکرار می‎کنم. (به کسی نگین، ژست هم می‎گیرم).

بله، یک زمانی یک چیزی نوشتم با عنوان "درد دل یک سانسورچی" و فرستادم به این کیانوش توکلی خودمون. اون هم لطف کرد و زودی اونو تو سایت منتشر کرد. تازه نام نویسنده را هم زد: "مسؤل کامنتهای ایران‎گلوبال". کمی ازش ناراحت شدم چون کلمه اصل یعنی "محترم" را آنجا ننوشت ولی خوب چه میشه کرد؟ ریش و قیچی دست ایشونه.

حالا هم دوباره که این کامنت‎نویسان به من پیله کرده‎اند، من هم دارم یک چیزی می‎نویسم ببینم این دفعه چی میشه؟ این کیانوش توکلی منتشرش می‎کنه یا نه؟

بعد از نوشتن درد دل اولی، مدتی راحت بودم. کسی به من بند نمی کرد. ولی این "مدتی" که میگم فقط یکی دو هفته دوام آورد. باز هم شروع شد و روز از نو، روزی از نو.

باز هم کامنت‎نویسان، که بعضی‎هاشون حرفه‎ای هستند، خواهش آخر منو یادشون رفت و باز هم کلمات آنچنانی غیربهداشتی در کامنت‎ها راه یافتند و من بیچاره باید هی حذف می‎کردم. راستش را بخواهید، بعضی وقتها هم می‎دیدم که کامنت خوبیه (مخصوصا وقتی که من با اون نظر موافق بودم)، به جای اینکه دکمه حذف را بزنم، دستم می‎رفت روی دکمه ویرایش و شروع می‎کردم به نقطه چین کردن. آخه حیفم می‎اومد که اینهمه زحمت کامنت‎نویس را به خاطر چند کلمه ناقابل که این کیبوردهای بی‎تربیت گاهی وقتها به دور از چشم کامنت‎نویس محترم، می‎نویسند، هدر بدم. ولی راستشو بخواهید بیشتر اوقات حوصله این کارها را ندارم و زود دکمه حذف را می‎زنم.

بعدش هم دردسرم شروع میشه... اعتراض پشت اعتراض. تازه دلیل حذف را هم می‎خواهند و من هم هی باید توضیح بدم که عزیز جان این چیزهایی که نوشتی توهین و اتهامند و... غیربهداشتی‎اند و اداره بهداشت یقه منو می‎گیره و دکونم تعطیل میشه. ولی مگه طرف قبول می‎کنه. تازه به کامنت هم راضی نمیشه. زود یک آدرس ایمیل درست می‎کنه (به کسی نگید، یک سایت در اینترنت وجود داره که هر آدرس ایمیلی رو که بهش می‎دی، زود نشون میده که در چه تاریخی درست شده و دارنده ایمیل چند تا آدرس ایمیل داره! این پدر آمرزیده مسؤل فنی سایت آدرسشو به من داده و من هم کلی کیف می‎کنم)  و ایمیل می‎زنه که مثلا وقتی فلانی احمق است و من در کامنتم به او احمق خطاب می‎کنم، این بیان واقعیت است و توهین نیست و شما آزادی بیان مرا نقض فرموده‎اید.

یکی دیگر از مشکلات من کامنت‎نویسان محترمی هستند که با اسامی مختلف می‎نویسند. یک بار مثلا با نام دکتر... و کامنتهای خوب خوب و بعدش هم با نامی دیگر و غیربهداشتی و بعش هم باز بای کی نام دیگه. وقتی هم که کامنت غیربهداشتیش رو حذف می‎کنم، از آنجایی که یادش میره قبلا با کدام نامش نوشته بود، با یک نام دیگه اعتراض می‎کنه که چرا کامنت منو حذف کردی. بعدش هم تهدید می‎کنه که: " آقای مسئول کامنتهای ایرانگلوبال, چرا از حقیقت خوشتان نمی آید؟ اقای.... یک ضد ترک پس فطرت است. بدرک کامنتهارا حذف میکنید. مگر سلطان سایتها هستید؟ اگر جای دیگر جواب شنیدید , ناراحت نشوید"

من هم همینجا جوابشو می‎دم تا دلم خنک شه: جناب جان، نه من سلطان سایتها نیستم ولی سانسورچی محترم همین سایت ایران‎گلوبال هستم و از این به بعد هم هیچ کامنتی از شما منتشر نمی‎کنم. هرچی هم می‎خواهین به این کیانوش توکلی شکایت کنین. خیال کردین. من پارتیم کلفته و چیزی به من نمی‎گه! ها ها! جای دیگه هم هرچی می‎خواهین جواب منو بنویسین، من که نمی‎خونم. عکس و آدرس منو هم که ندارین بدین کتکم بزنن.

حالا از اینها بگذریم، اینها تمامی ندارند و من می‎تونم یک کتاب درباره آنها بنویسم.

* * *

اخیرا مشکلاتی برای من پیش آمده. یکی از این مشکلات کلمه بی‎پدر مادرِ "نژادپرستی" است. من هم هرچی توی کتاب‎های لغت و دایره‎المعارف و اینترنت و... می‎گردم نمی‎تونم بفهمم که این "نژادپرستی" چیه. خودش هم یک کلمه واقعا مشکل سازه که مثل نقل و نبات در کامنت‎ها نوشته میشه. مثلا یکی میاد و مقاله‎ای یا کامنتی می‎نویسه و اظهار عقیده می‎کنه که فلان کلمه فارسی یا ترکی یا ارمنی یا... است. یکی دیگه میاد زود یک کامنتی براش می‎نویسه و اظهار فضل می‎کنه که "اینکه شما این کلمه را فارسی (یا ترکی یا....) می‎دانید (البته من محترمانه نوشتم والا راستش را بخواهید در بهترین حالتش می‎نویسه تو که این کلمه را.... میدانی... انگار که برای پسر خاله و دختر خاله‎اش می‎نویسه ) کاملا نژادپرستانه است" من بیچاره هم می‎مانم که آیا واقعا این نژادپرستیه یا نه؟ آخه اگه همچون کامنتی را تایید بکنم، چطور می‎تونم ثابت کنم که این نویسنده واقعا نژادپرسته؟ اگه هم حذفش کنم، جواب کامنت‎نویس را چه جوری بدم و ثابت کنم که نژادپرست نیست. راستشو بخواهید گیج که هستم گیج‎تر میشم. آخرش هم متوجه نمی‎شم که ریشه یک کلمه چه ربطی به نژادپرستی داره! (خوب بیسوادی این دردسرها رو هم داره).

مشکل دیگه من اینه که هنوز هم که هنوزه "فارسها" به من میگن "پان‎ترکیست" و "ترکها" هم به من میگن "پان‎فارسیست" خوشبختانه "کردها" و "بلوچها" زیاد به من بند نمی‎کنند. ارمنی‎ها هم که پایشان اینجا باز نشده و از این بابت فعلا خیالم راحته.

حتما دیده‎اید که همین اواخر جنگ "لفتی" یا "واژه‎ای" در سایت درگرفته. کار هم به خطاب‎های نه چندان دوستانه و مؤدبانه کشیده شده. سعی کردم که کامنتها را حذف نکنم و آنهایی را که زیادی تند رفته‎اند، نقطه چین کنم. دیدم که یواش یواش نقطه‎های کامپیوترم داره تمام میشه. و دیدم که دیگه یواش یواش کار داره به جاهای باریک می‎کشه. به خودم نهیب زدم که: "این برخوردها را تحمل نکن!" بعدش هم به خودم جواب دادم: "چشم!"

اولین کامنتی را که دم دستم بود، نقطه چین کردم. بعدش هم کامنت طرف مقابل رو نقطه نقطه کردم. نمی‎دونین چی شد! بلافاصله اعتراض شد. اعتراض که هیچ، باز هم شروع شد که ای سانسورچی بدترکیب (بین خودمون باشه که اینجاش را از خودم نوشتم) چرا تبعیض قائل میشی و کامنت منو نقطه چین می‎کنی و مال اونای دیگه رو نه؟

بیچاره تقصیری هم نداشت. فکر می‎کرد که نقطه نقطه‎های کامنتهای دیگه رو خود کامنت‎نویسا لطف کرده و برای راحتی کار من در کامنتشون گذاشته‎اند.

من آدم نق‎نقویی نیستم و نمی‎خوام که نق بزنم. برای همین هم از روی این مساله می‎گذرم و بهتون نمی‎گم که چند تا هم ایمیل در این رابطه نوشتند و این گردانندگان سایت رو انداختن به جون من.

از این چیزا بگذریم.

بزارین برای تنفس هم که شده یک خاطره تعریف کنم تا ببنید که بعضی‎ها (برعکس من) چقدر بیسوادند.

چندی پیش یکی یک کامنت نوشته بود. یک جمله هم ترکی نوشته بود. شاید فکر می‎کرد که من ترکی رو فول فول بلدم. نوشته بود: "کندیم بورا یئنی گلمی سینیز" (یک همچو چیزی. کمی گشتم پیداش کنم بعد حوصله‎ام سر رفت و از خیرش گذشتم"

اون جمله رو برای یکی از دوستام فرستادم بینم معنی دقیقش چیه. جوابش این بود که ای سانسورچی سختگیر، زیاد سخت نگیر. این آقا احتمالا اشتباه نوشته. معنی تحت‎الفظی این جمله این است که: "ده من اینجا تازه آمده‎اید"

شاخ در آوردم (سوءتفاهم نشه، منظورم جناب "شاخ" کامنت‎نویس مشهور سایتمان نیست). برای این اژدر بهنام و آ. ائلیار فرستادم. البته همراه با ترجمه آن. اینها هم یک چیز دیگه نوشتند. نوشتند که این آقا خواسته به ترکی استانبولی بنویسه. معنیش هم اینه که: "من تازه به اینجا آمده ام". جل‎الخالق. من که فکر می‎کردم خوب همه ترکی‎ها یک  هستند. بعدش فهمیدم که نه بابا یک تفاوتهایی باهم دارن.

تنفس تمام شد.

این اواخر من چند تا کامنت‎نویسِ مشکل‎ساز داشتم. البته مشکل‎ساز برای خودم. یکی از آنها کامنت‎نویس مشهور برادر مجاهد است که هی با اسامی مختلف، بقول این جماعت اینترنتی فلوت  می‎کرد. خوشبختانه از وقتی ازش خواهش کردم، دیگه این کار رو نمی‎کنه. خدا رفتگانش را بیامرزد.

دومینش هم خانم یا آقای درساست که یک دفعه وارد سایت میشه و هر مطلب تازه‎ای که منتشر شده را باز می‎کنه و یک کامنت بالا بلند براش می‎نویسه. ماشاالله، ماشاالله دستش درد نکنه واقعا تا آخرین حرف ظرفیت کامنت سایت را هم استفاده می‎کنه که هیچ، بخش دوم هم می‎نویسه. هیچ رحمی هم به من بیچاره نمی‎کنه. اگه روزی به دستم بیافته، یک کامنت هزار صفحه‎ای براش می‎نویسم و میگم حالا بشین بخون!

بذارین یک کامنت‎نویس مشکل‎ساز دیگه رو هم معرفی بکنم و درد دل امروز را تمام کنم. ناراحت نشین، باز هم سر یه فرصت دیگه باهاتون درد دل خواهم کرد.

بله..... این جناب تبریزی رو که همه شما می‎شناسین. اوایل فقط مقاله می‎نوشت و من عین خیالم نبود. همه‎اش هم راجع به انترناسیونالیسم و جهان وطنی و اینجور چیزا می‎نوشت. بعدش وارد این دعواهای "لغتی"، ببخشید "واژه ای" شد و سره نویسی و این چیزا و شد بلای جان من. حالا کاری به مضمون دعواها ندارم ها! با این هم که این دعواها چقدر دشمنانه و غیرمؤدبانه هم شده‎اند کاری ندارم (آره جون خودم، پدر منو در آورده این مساله و اون بالا هم نوشتم). مشکل اصلی من خوندن کامنتهای این جناب تبریزیه.

هر چی که سعی می‎کنم نمی‎تونم بخوانمشون. یعنی می‎خوانمشون ولی چون به یک زبان دیگه می‎نویسن، من زیاد متوجه نمی‎شم. چند بار خواستم ازشون خواهش کنم که ترجمه آنها را هم بنویسن ولی خجالت کشیدم و ترسیدم بفهمه که بیسوادم. البته اون پایین کلی هم "لغت‎نامه" یا "واژه‎نامه" می‎نویسن ولی با وجود اینکه هی آنها را نگاه می‎کنم، نمی‎تونم  مطلبو دنبال کنم. نمی‎دونم که چرا همش راجع به آوند و باوند و نسخ (البته "خ" کامپیوترشان خرابه و همه‎اش به جای "خ" "ک" می‎زنه) چک و چانه و وچک و لچک و این چیزا می‎نویسن. من که سوادم قد نمی‎ده و آخرش هم متوجه نمی‎شم که چی نوشتن. ولی باید حق بدیم که با وجود اینکه نویسنده خوبیه ولی کامنت‎نویس بدیه. چون که مرتب سر هر جمله‎ای می‎نویسن: "دوست گرامی آقای....". این هم کلی جا می‎گیره و از کیسه ایبشون میره.

* * *

حالا آخر شبه و کلی کامنت منتظر من هستند و باید تا صدای اعتراض دوستان بلند نشده به آنها برسم. برای همین هم درد دلم رو همینجا یک نقطه پایان می‎گذارم و ترجیع‎بند قبلی رو دوباره تکرار می‎کنم:

آخرِ سر، از همه‎تون یه خواهش دارم و آن هم اینه که منت سر من بذارین و این متن رو با دقت بخونین و به آن عمل کنین تا کلاهمون تو هم نره:

امکان کامنتها واقعا به شما تعلق دارد. هدف ما ایجاد محیطی دوستانه برای تبادل نظر است. آزادنه نقد، نظرتان رادر مورد مطالب سایت بنویسید اما خواهش می کنیم بدون نام بردن از اشخاص حقیقی و حقوقی در کمال امنیت برای خود و دیگران فضایی ایجاد نمائید که بدور از توهین و اتهام و جوسازی و مسموم کردن محیط تبادل نظر باشد. توجه داشته باشید کامنتهایی که این موارد را در نظر نگیرند، منتشر نخواهند شد.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.