این کامنتنویسان سایت منو راحت نمیگذارند و هی به من پیله میکنند، من هم گفتم حالا که اینطوره من هم به آنها پیله میکنم.
اول از همه بگم که با اینکه این کامنتنویسان به من میگن سانسورچی، من هنوز هم که هنوزه خودمو نه سانسورچی، بلکه مسؤل محترم کامنتهای سایت شخیص ایرانگلوبال میدانم و هی میرم جلو آینه و این را تکرار میکنم. (به کسی نگین، ژست هم میگیرم).
بله، یک زمانی یک چیزی نوشتم با عنوان "درد دل یک سانسورچی" و فرستادم به این کیانوش توکلی خودمون. اون هم لطف کرد و زودی اونو تو سایت منتشر کرد. تازه نام نویسنده را هم زد: "مسؤل کامنتهای ایرانگلوبال". کمی ازش ناراحت شدم چون کلمه اصل یعنی "محترم" را آنجا ننوشت ولی خوب چه میشه کرد؟ ریش و قیچی دست ایشونه.
حالا هم دوباره که این کامنتنویسان به من پیله کردهاند، من هم دارم یک چیزی مینویسم ببینم این دفعه چی میشه؟ این کیانوش توکلی منتشرش میکنه یا نه؟
بعد از نوشتن درد دل اولی، مدتی راحت بودم. کسی به من بند نمی کرد. ولی این "مدتی" که میگم فقط یکی دو هفته دوام آورد. باز هم شروع شد و روز از نو، روزی از نو.
باز هم کامنتنویسان، که بعضیهاشون حرفهای هستند، خواهش آخر منو یادشون رفت و باز هم کلمات آنچنانی غیربهداشتی در کامنتها راه یافتند و من بیچاره باید هی حذف میکردم. راستش را بخواهید، بعضی وقتها هم میدیدم که کامنت خوبیه (مخصوصا وقتی که من با اون نظر موافق بودم)، به جای اینکه دکمه حذف را بزنم، دستم میرفت روی دکمه ویرایش و شروع میکردم به نقطه چین کردن. آخه حیفم میاومد که اینهمه زحمت کامنتنویس را به خاطر چند کلمه ناقابل که این کیبوردهای بیتربیت گاهی وقتها به دور از چشم کامنتنویس محترم، مینویسند، هدر بدم. ولی راستشو بخواهید بیشتر اوقات حوصله این کارها را ندارم و زود دکمه حذف را میزنم.
بعدش هم دردسرم شروع میشه... اعتراض پشت اعتراض. تازه دلیل حذف را هم میخواهند و من هم هی باید توضیح بدم که عزیز جان این چیزهایی که نوشتی توهین و اتهامند و... غیربهداشتیاند و اداره بهداشت یقه منو میگیره و دکونم تعطیل میشه. ولی مگه طرف قبول میکنه. تازه به کامنت هم راضی نمیشه. زود یک آدرس ایمیل درست میکنه (به کسی نگید، یک سایت در اینترنت وجود داره که هر آدرس ایمیلی رو که بهش میدی، زود نشون میده که در چه تاریخی درست شده و دارنده ایمیل چند تا آدرس ایمیل داره! این پدر آمرزیده مسؤل فنی سایت آدرسشو به من داده و من هم کلی کیف میکنم) و ایمیل میزنه که مثلا وقتی فلانی احمق است و من در کامنتم به او احمق خطاب میکنم، این بیان واقعیت است و توهین نیست و شما آزادی بیان مرا نقض فرمودهاید.
یکی دیگر از مشکلات من کامنتنویسان محترمی هستند که با اسامی مختلف مینویسند. یک بار مثلا با نام دکتر... و کامنتهای خوب خوب و بعدش هم با نامی دیگر و غیربهداشتی و بعش هم باز بای کی نام دیگه. وقتی هم که کامنت غیربهداشتیش رو حذف میکنم، از آنجایی که یادش میره قبلا با کدام نامش نوشته بود، با یک نام دیگه اعتراض میکنه که چرا کامنت منو حذف کردی. بعدش هم تهدید میکنه که: " آقای مسئول کامنتهای ایرانگلوبال, چرا از حقیقت خوشتان نمی آید؟ اقای.... یک ضد ترک پس فطرت است. بدرک کامنتهارا حذف میکنید. مگر سلطان سایتها هستید؟ اگر جای دیگر جواب شنیدید , ناراحت نشوید"
من هم همینجا جوابشو میدم تا دلم خنک شه: جناب جان، نه من سلطان سایتها نیستم ولی سانسورچی محترم همین سایت ایرانگلوبال هستم و از این به بعد هم هیچ کامنتی از شما منتشر نمیکنم. هرچی هم میخواهین به این کیانوش توکلی شکایت کنین. خیال کردین. من پارتیم کلفته و چیزی به من نمیگه! ها ها! جای دیگه هم هرچی میخواهین جواب منو بنویسین، من که نمیخونم. عکس و آدرس منو هم که ندارین بدین کتکم بزنن.
حالا از اینها بگذریم، اینها تمامی ندارند و من میتونم یک کتاب درباره آنها بنویسم.
* * *
اخیرا مشکلاتی برای من پیش آمده. یکی از این مشکلات کلمه بیپدر مادرِ "نژادپرستی" است. من هم هرچی توی کتابهای لغت و دایرهالمعارف و اینترنت و... میگردم نمیتونم بفهمم که این "نژادپرستی" چیه. خودش هم یک کلمه واقعا مشکل سازه که مثل نقل و نبات در کامنتها نوشته میشه. مثلا یکی میاد و مقالهای یا کامنتی مینویسه و اظهار عقیده میکنه که فلان کلمه فارسی یا ترکی یا ارمنی یا... است. یکی دیگه میاد زود یک کامنتی براش مینویسه و اظهار فضل میکنه که "اینکه شما این کلمه را فارسی (یا ترکی یا....) میدانید (البته من محترمانه نوشتم والا راستش را بخواهید در بهترین حالتش مینویسه تو که این کلمه را.... میدانی... انگار که برای پسر خاله و دختر خالهاش مینویسه ) کاملا نژادپرستانه است" من بیچاره هم میمانم که آیا واقعا این نژادپرستیه یا نه؟ آخه اگه همچون کامنتی را تایید بکنم، چطور میتونم ثابت کنم که این نویسنده واقعا نژادپرسته؟ اگه هم حذفش کنم، جواب کامنتنویس را چه جوری بدم و ثابت کنم که نژادپرست نیست. راستشو بخواهید گیج که هستم گیجتر میشم. آخرش هم متوجه نمیشم که ریشه یک کلمه چه ربطی به نژادپرستی داره! (خوب بیسوادی این دردسرها رو هم داره).
مشکل دیگه من اینه که هنوز هم که هنوزه "فارسها" به من میگن "پانترکیست" و "ترکها" هم به من میگن "پانفارسیست" خوشبختانه "کردها" و "بلوچها" زیاد به من بند نمیکنند. ارمنیها هم که پایشان اینجا باز نشده و از این بابت فعلا خیالم راحته.
حتما دیدهاید که همین اواخر جنگ "لفتی" یا "واژهای" در سایت درگرفته. کار هم به خطابهای نه چندان دوستانه و مؤدبانه کشیده شده. سعی کردم که کامنتها را حذف نکنم و آنهایی را که زیادی تند رفتهاند، نقطه چین کنم. دیدم که یواش یواش نقطههای کامپیوترم داره تمام میشه. و دیدم که دیگه یواش یواش کار داره به جاهای باریک میکشه. به خودم نهیب زدم که: "این برخوردها را تحمل نکن!" بعدش هم به خودم جواب دادم: "چشم!"
اولین کامنتی را که دم دستم بود، نقطه چین کردم. بعدش هم کامنت طرف مقابل رو نقطه نقطه کردم. نمیدونین چی شد! بلافاصله اعتراض شد. اعتراض که هیچ، باز هم شروع شد که ای سانسورچی بدترکیب (بین خودمون باشه که اینجاش را از خودم نوشتم) چرا تبعیض قائل میشی و کامنت منو نقطه چین میکنی و مال اونای دیگه رو نه؟
بیچاره تقصیری هم نداشت. فکر میکرد که نقطه نقطههای کامنتهای دیگه رو خود کامنتنویسا لطف کرده و برای راحتی کار من در کامنتشون گذاشتهاند.
من آدم نقنقویی نیستم و نمیخوام که نق بزنم. برای همین هم از روی این مساله میگذرم و بهتون نمیگم که چند تا هم ایمیل در این رابطه نوشتند و این گردانندگان سایت رو انداختن به جون من.
از این چیزا بگذریم.
بزارین برای تنفس هم که شده یک خاطره تعریف کنم تا ببنید که بعضیها (برعکس من) چقدر بیسوادند.
چندی پیش یکی یک کامنت نوشته بود. یک جمله هم ترکی نوشته بود. شاید فکر میکرد که من ترکی رو فول فول بلدم. نوشته بود: "کندیم بورا یئنی گلمی سینیز" (یک همچو چیزی. کمی گشتم پیداش کنم بعد حوصلهام سر رفت و از خیرش گذشتم"
اون جمله رو برای یکی از دوستام فرستادم بینم معنی دقیقش چیه. جوابش این بود که ای سانسورچی سختگیر، زیاد سخت نگیر. این آقا احتمالا اشتباه نوشته. معنی تحتالفظی این جمله این است که: "ده من اینجا تازه آمدهاید"
شاخ در آوردم (سوءتفاهم نشه، منظورم جناب "شاخ" کامنتنویس مشهور سایتمان نیست). برای این اژدر بهنام و آ. ائلیار فرستادم. البته همراه با ترجمه آن. اینها هم یک چیز دیگه نوشتند. نوشتند که این آقا خواسته به ترکی استانبولی بنویسه. معنیش هم اینه که: "من تازه به اینجا آمده ام". جلالخالق. من که فکر میکردم خوب همه ترکیها یک هستند. بعدش فهمیدم که نه بابا یک تفاوتهایی باهم دارن.
تنفس تمام شد.
این اواخر من چند تا کامنتنویسِ مشکلساز داشتم. البته مشکلساز برای خودم. یکی از آنها کامنتنویس مشهور برادر مجاهد است که هی با اسامی مختلف، بقول این جماعت اینترنتی فلوت میکرد. خوشبختانه از وقتی ازش خواهش کردم، دیگه این کار رو نمیکنه. خدا رفتگانش را بیامرزد.
دومینش هم خانم یا آقای درساست که یک دفعه وارد سایت میشه و هر مطلب تازهای که منتشر شده را باز میکنه و یک کامنت بالا بلند براش مینویسه. ماشاالله، ماشاالله دستش درد نکنه واقعا تا آخرین حرف ظرفیت کامنت سایت را هم استفاده میکنه که هیچ، بخش دوم هم مینویسه. هیچ رحمی هم به من بیچاره نمیکنه. اگه روزی به دستم بیافته، یک کامنت هزار صفحهای براش مینویسم و میگم حالا بشین بخون!
بذارین یک کامنتنویس مشکلساز دیگه رو هم معرفی بکنم و درد دل امروز را تمام کنم. ناراحت نشین، باز هم سر یه فرصت دیگه باهاتون درد دل خواهم کرد.
بله..... این جناب تبریزی رو که همه شما میشناسین. اوایل فقط مقاله مینوشت و من عین خیالم نبود. همهاش هم راجع به انترناسیونالیسم و جهان وطنی و اینجور چیزا مینوشت. بعدش وارد این دعواهای "لغتی"، ببخشید "واژه ای" شد و سره نویسی و این چیزا و شد بلای جان من. حالا کاری به مضمون دعواها ندارم ها! با این هم که این دعواها چقدر دشمنانه و غیرمؤدبانه هم شدهاند کاری ندارم (آره جون خودم، پدر منو در آورده این مساله و اون بالا هم نوشتم). مشکل اصلی من خوندن کامنتهای این جناب تبریزیه.
هر چی که سعی میکنم نمیتونم بخوانمشون. یعنی میخوانمشون ولی چون به یک زبان دیگه مینویسن، من زیاد متوجه نمیشم. چند بار خواستم ازشون خواهش کنم که ترجمه آنها را هم بنویسن ولی خجالت کشیدم و ترسیدم بفهمه که بیسوادم. البته اون پایین کلی هم "لغتنامه" یا "واژهنامه" مینویسن ولی با وجود اینکه هی آنها را نگاه میکنم، نمیتونم مطلبو دنبال کنم. نمیدونم که چرا همش راجع به آوند و باوند و نسخ (البته "خ" کامپیوترشان خرابه و همهاش به جای "خ" "ک" میزنه) چک و چانه و وچک و لچک و این چیزا مینویسن. من که سوادم قد نمیده و آخرش هم متوجه نمیشم که چی نوشتن. ولی باید حق بدیم که با وجود اینکه نویسنده خوبیه ولی کامنتنویس بدیه. چون که مرتب سر هر جملهای مینویسن: "دوست گرامی آقای....". این هم کلی جا میگیره و از کیسه ایبشون میره.
* * *
حالا آخر شبه و کلی کامنت منتظر من هستند و باید تا صدای اعتراض دوستان بلند نشده به آنها برسم. برای همین هم درد دلم رو همینجا یک نقطه پایان میگذارم و ترجیعبند قبلی رو دوباره تکرار میکنم:
آخرِ سر، از همهتون یه خواهش دارم و آن هم اینه که منت سر من بذارین و این متن رو با دقت بخونین و به آن عمل کنین تا کلاهمون تو هم نره:
امکان کامنتها واقعا به شما تعلق دارد. هدف ما ایجاد محیطی دوستانه برای تبادل نظر است. آزادنه نقد، نظرتان رادر مورد مطالب سایت بنویسید اما خواهش می کنیم بدون نام بردن از اشخاص حقیقی و حقوقی در کمال امنیت برای خود و دیگران فضایی ایجاد نمائید که بدور از توهین و اتهام و جوسازی و مسموم کردن محیط تبادل نظر باشد. توجه داشته باشید کامنتهایی که این موارد را در نظر نگیرند، منتشر نخواهند شد.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید