رفتن به محتوای اصلی

احیاء اقتدار ایلی یا دمکراسی و جامعه شهروندی؟!!!
13.01.2014 - 01:55

از دیرگاه ایران در چهار راه تلاقی جریانات فرهنگی اجتماعی قرار داشت و جامعه ایرانی به منطق همزیستی مسالمت آمیز ورای مذهب، آئین، نژاد و قومیت دست یافت. اما تهاجم بیابانگردان کشور را از سیر طبیعی تکامل تاریخی خارج کرد.
ایران در تاریخ 1400 سال گذشته بیشتر جولانگاه خلفا و حکام ایلیاتی بوده و هنوز تاوان شکست های خود در برابر هجوم بیگانگان را می پردازد. ملت ایران داغ زخمهای اسلامگرایان و حکومت های ایلیاتی را بر تن دارد  که عفونی شده و در شکل جمهوری اسلامی خمینی – خامنه ای سر باز کرده است.

تهاجم بنیان برکن اسلامگرایان و شیعه زدگی در طی قرنها انرژی ایرانیان را به شوره زار فرستاد و راه پیشرفت، شکوفائی اندیشه و نوآوری را سخت دشوار کرد.

ملت ایران در دوره پایانی قاجاریه با اتکاء به گفتمان مشروطیت، سکولاریسم و ناسیونالیسم سنگرهای مبارزاتی برای خاتمه دادن به حکومت ایلیاتی در ایران، کوتاه کردن دست اسلام  و اسلامگرایان از زندگی ملت و ایجاد اراده ملی علیه تجاوز بیگانگان برپا کرد.

هزاره گذشته، از غزتویان تا قاجاریه، ایران تحت حاکمیت اقتدار ایلی بیگانه بود و چرخه اقتدار ایلی با انقلاب مشروطه نابود گشت. پیشتازان مشروطه کوشیدند تا به دوران سیاه اقتدار ایلی خاتمه دهند و با سیمای یک جامعه شهروندی مدرن به کاروان تمدن جهانی بپیوندند.

مشروطه بدرستی پایه های اقتصادی و اجتماعی اقتدار ایلی را به چالش کشید و در ادامه رضاخان از عزیمتگاه بوروکراتیک به در هم شکستن اقتدار ایلی پرداخت. از آنجا که اضمحلال اقتدار ایلی محصول دمکراتیزاسیون جامعه، نفی تبعیض، دادگری، فرهنگ سازی و بمیدان آمدن نیروهای اجتماعی نبود، علیرغم رهائی ایرانیان از حکومت ایلی و درهم شکستن زیربنای نظام های پیشاسرمایه داری، در حوزه روبنائی مقاومت های جان سختانه ادامه یافت.

یکی از بسترهای مقاومت ارتجاعی در برابر مدرنیسم (ملت-دولت) و گسست از مناسبات پیشاسرمایه داری در گریز از برسمیت شناسی حق تعیین سرنوشت ملت توسط خود بوده که با ایدئولوژیک کردن مقوله ملت در اشکال نژادی، دینی و قومی تجلی یافت.

نیروهای ارتجاعی مقوله ملت را از مضمون سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و تاریخی خود تهی ساخته و آنرا در خانه شیشه ای احیاء آرزوهای دینی، قومی و نژادی تجاوزگرانه، سلطه جویانه پیشاسرمایه داری حبس می کنند.

ایران مناسبات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی پیشاسرمای داری را پشت سر نهاده است و بقایای روبنائی عصر بربریت و دوران فئودالی در اشکال فاشیسم اسلامی، پان ترکیسم و پان عربیسم مقاومت می کنند. مبارزه هر سه ناظر بر بازپس گرفتن اقتدار ایلی و مذهبی در ایران است که در سه شکل سیاست اسلامیزاسیون، عربیزاسیون و ترکیزاسیون نمود یافته  و سیاست های کنونی سردمداران این گرایشات، تداوم سیاست های سلطه طلبانه تاریخی پیشینیانشان می باشد.

با این مقدمه در ادامه نوشته "جامعه ایران دو قطبی است!" به چرائی تضاد جنبش ملی (قطب مدافع ایران)  و جنبش اسلامیزاسون (قطب اسلامگرایان) می پردازم.

مجموعه تضاد بین نیروی کار و سرمایه، مدرنیته و اسلامگرائی زیر مجموعه تضاد اصلی قطب جنبش ملی ایرانیان (ایرانیت) و قطب اسلامگرایان حاکم (پیروان عربیزاسیون اسلامیزاسیون)  قرار دارد به چه معناست؟

از فردای انقلاب سران جنبش سلطه گرانه و بربرمنشانه اسلامی  در جایگاه اقشار فرادست جامعه قرار گرفتند و جایگزین نخبگان سیاسی، دیوانی، نظامی، اقتصادی رژیم سلطنتی شدند.

--------------

گروهی از جامعه شناسان جوامع را نه به دو طبقه اصلی بلکه به قشرهای حرفه ای گوناگون تقسیم می کنند که بواسطه تقسیم کار بهم وابسته بوده و برمبانی ای نظیر موقعیت و پایگاه اجتماعی از یکدیگر منفک می شوند و به تمایز میان طبقه اجتماعی – اقتصادی پنهان و عینی و طبقه سیاسی اجتماعی آشکار و ذهنی  توجه دارند.

جامعه ایران بدلیل رشد ناموزون سرمایه داری و مقاومت بقایای نظام های پیشاسرمایه داری، مجموعه ای از تضادها عمل می کنند. تضاد کار و سرمایه در اشکال استثمار وحشیانه سرمایه اسلامیزه شده ادامه دارد و سرمایه داری در ایران در نتیجه انتقال همه عرصه های زندگی به رژیم اسلامی و نهادها و ارگانهای پیرامونی خصلت مافیائی ایلی – اسلامی شیعه یافته است. در ایران طبقه سرمایه دار مستقل از شبکه های ایلی – مذهبی –شیعه-  واقعیت عینی ندارد و تمامی نهادهای تولیدی و اقتصادی و اجتماعی زیر سلطه بی قید و شرط حکومت اسلامی می باشند.

----------

در اصل های اول و دوم قانون اساسی ماهیت نظام چنین تبیین شده است :
جمهوری اسلامی، نظامی است بر پایه ایمان به:‏
خدای یکتا (لا اله الا الله) و اختصاص حاکمیت و تشریع به او و لزوم تسلیم در برابر امر او
 وحی‏ الهی و نقش بنیادی آن در بیان قوانین
 معاد و نقش سازنده آن در سیر تکاملی انسان به سوی خدا
 عدل خدا در خلقت و تشریع
 امامت و رهبری مستمر و نقش اساسی آن در تداوم انقلاب اسلام
 کرامت و ارزش والای انسان و آزادی توأم با مسیولیت او در برابر خدا،
 در اصل 4 آمده است:
کلیه قوانین و مقررات مدنی، جزایی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی، نظامی، سیاسی و غیر اینها باید بر اساس موازین اسلامی باشد. این اصل بر اطلاق یا عموم همه اصول قانون اساسی و قوانین و مقررات دیگر حاکم است و تشخیص این امر بر عهده فقهاء شورای نگهبان است.

چرا گروهی کوشش می کنند مضمون حاکمیت سیاسی در ایران را تحریف و ماهیت رژیم را فارسی معرفی کنند؟ در پس این تحریف کدام نیروها سنگر گرفته اند و کدام اهداف را دنبال می کنند؟ چرا بیلان کار رژیم اسلامی به حساب "فارس ها" واریز می شود؟ آیا این تلاشی برای نطهیر نظام اسلامی و تاریخ جنایات اسلامگرایان در ایران نیست؟

اسلامگرائی رژیم، امری غیرقابل کتمان و از مصیبت های بجا مانده اقتدار ایلی در ایران است. از منظر تاریخی و هم از لحاظ مشی سیاسی و از نظر تباری و از منظر مذهبی حاکمان کنونی بند ناف شان به پان ترک ها، پان عرب ها  بسته شده است.

ملت ایران یکبار سوء استفاده پان اسلامیست ها را تجربه کرد و دیگر فریب پان های دیگر را نمی خورد! واقعیت اینست که پان اسلامیسم در ایران مرده متعفنی روی دست ملاها است و دیر یا زود به زباله دان تاریخ فرستاده خواهد شد و قومپرستان بایستی با خود تعیین تکلیف کنند که جه می خواهند: احیاء اقتدار ایلی یا دمکراسی و جامعه شهروندی؟

پاسخ به این پرسش که آیا تضاد ایرانیت و اسلامیت واقعی است، با نگاه گذرا به آمار تقسیم قدرت، ثروت و رابطه نهادهای مذهبی شیعه، شبکه های مافیائی قومی و جایگاه سیدها در هرم قدرت، خود گویاتر از هر تحلیل جامعه شناسانه است.

فرادستان جامعه از لحاظ سیاسی، نظامی و اقتصادی متشکل از  بیت رهبری و شبکه های فاسد و مافیائی روحانیت شیعه، حزب جمهوری اسلامی، جامعه روحانیت مبارز، جمعیت موتلفه، مجمع روحانیون مبارز و ... هستند.

به اعتراف رئیس سابق بنیاد مستضعفان: شوری کار به جایی رسیده است که حتی محسن رفیقدوست که اکثر شرکت‌ها، سازمان‌های اقتصادی- کشاورزی  و تجاری بخش خصوصی را با زور سپاه مصادره کرد و زمانی مدعی شد که بر  یکی از بزرگترین ساختارهای اقتصادی جهان ریاست می‌کند.

آقایان قومپرست بهترست عینک قومپرستی را لحظه ای کنار بگذارند و جایگاه رفیقدوست ها، رضا صراف ها، بابک زنجانی ها، سیدعلی خامنه ای و ... را آنگونه که هست، بنگرند!

هدف از خاک پاشیدن بچشم مردم و نادیده گرفتن نقش بی منازع روحانیت شیعه (و بیت رهبری) در قدرت سیاسی، نظامی و اقتصاد کشور و نسبت دادن همه چیز به "فارس" ها اگر خدمت مستقیم به نظام و دستگاه حاکم نیست، حداقل تلاشی برای اختلال در تکوین اراده ملی - دمکراتیک در برابر نظام جمهوری اسلامی می باشد!

-------------

در برابر سه مانع ارتجاعی – فاشیستی آزادی، دمکراسی و رهائی ایران و ایرانیان، بایستی به سازماندهی و بسیج توده ای- ملی نیروی آزادیخواه، دمکرات، لائیک، عدالتخواه و تبعیض ستیز در جامعه رو آورد و به اعتبار آگاهی فرهنگی، اجتماعی و ملی آنها را در زادگاه شان منزوی و افشاء کرد.

هدف آزادی، عزت، احترام و برابرحقوقی شهروندان ایران ورای نژاد، تبار، قوم، رنگ، جنسیت، مذهب و آئین  است. تحقق این اهداف با قدرت همه اقشار، طبقات و گروههای اجتماعی، فرهنگی و تامین آزادی، دادگری و دمکراسی فزاینده ممکن است. دوران اقتدار حکومت های ایلی، دینی و نژادی سپری گشته و اداره کشور بشکل آمرانه و بورکراتیک ناممکن گردیده است. عصر تعیین سرنوشت ملت ایران توسط خود و آزادی و خودگردانی مردم در اداره امور خویش، از سطح محلی تا شهری و استانی به یک ضرورت عاجل ارتقاء یافته است.

راه دشوار ما برای رسیدن به آزادی در ایران از مسیر اصلاح در بالا، "همت" نیروی خارجی، دخیل بستن به قهرمانان و ناجیان و امامان نمی گذرد.  راه رهائی سازماندهی بزرگترین و گسترده ترین اتحاد ملی معطوف به اقدام در خیابانها، کارخانجات، ادارات ، دانشگاهها  برای بخاک مالیدن پوزه رژیم اسلامی می باشد.

برای ساختن ایرانی آزاد، دمکراتیک، لائیک و شایسته طیف های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، قومی، جنسی، دینی بایستی مطالبات آزادیخواهانه، دمکراتیک و ایراندوستانه شهروندان کشور را بر پرجمی مشترک حک کرد و به مرزهای خود با ارتجاع دینی، قومی و سلطنتی شفافیت داد.

جمهوری اسلامی (هسته سفت روحانیت شیعه) پس از 35 سال بیدادگری  و شکست فاحش مشی اسلامیزاسیون عربیزاسیون کشور، ایران را به دو قطب اصلی و تعیین کننده نیروی مدافع ایران و ایرانیت، و چند میلیون ملا و ازاذل و اوباش و جیره خوار حکومتی تقسیم کرده است.

با توجه به ضرورت برچیدن جمهوری اسلامی و صف آرائی واقعن موجود فرهنگی، سیاسی و اجتماعی قطب ایرانیت در برابر قطب اسلامیت، آلترناتیو جمهوری ایرانی می تواند هم تاکتیک هم استراتژی جبهه کار، بلوک آزادی و قطب نیروی ملی در برابر جمهوری اسلامی باشد. آلترناتیو جمهوری ایرانی در گوهر خود مرزهای روشنی با ارتجاع در اشکال قومپرستانه، شاهپرستانه و اسلامگرایانه دارد و از پتانسیل عظیم برای سازماندهی توده ای – ملی و رودروئی با رژیم اسلامی برخوردار است!

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

اقبال اقبالی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.