رفتن به محتوای اصلی

با جوانان جنوب (بلوچ و عرب ...)
29.10.2013 - 06:00

توفان خونی که این فسیلان

برانگیخته اند
وای!
در دنیای زبان هم جا نمیگیرد.

غرق خواهید شد!
شما فسیلان را غرق خواهد کرد 
این گلهای
همیشه جاری 
همیشه در رویش
 بر بالای نان
آب
زبان
و در رقص عروسی
بر بالای آزادی.

بی تردید 
شمایان را غرق خواهد کرد
امواج خونی که خود برانگیخته اید. 

این دومین سخنم با شماهاست. قسمت اول را در مقاله « با جوانان بلوچ و عرب» http://www.iranglobal.info/node/14986 می توانید ببینید. 
نخست خود را در غم کشتار 16 اسیرتوسط حکومت- که تعداد آنها باز هم بیشتر میشود- شریک میدانم . 
چرایی 
اما چرا روی سخنم با شماست؟ چون در آرزوی پیروزیتان هستم- بر « فقر و تبعیض و دیکتاتوری » همه جانبه.  که سرتاسر زندگی را در چنگال خونین خود فشرده است. و عامل اصلی آن حکومت کنونی ست. خواهان آنم که همه سویه حاکم بر اداره امور زندگی خود باشید. و سرنوشت تان را خود تعیین کنید. چرا چنین آرزومندم؟ برای اینکه دوست تان دارم. چرا؟ چون سعادت شما را بخشی از سعادت خود میدانم. چرا؟ برای اینکه زندگی وقتی زیباست که برای همه زیبا باشد. چرا؟ چون توان تحمل تیره روزی دیگری را در کنار خود ندارم. چرا؟ چون خوشی برای من با مردمی که دچار نگون بختی ست فاقد « ارزش» است . چرا؟ زیرا چنین تربیت شده ام. چگونه؟  در خانواده- و خودسازی . چطور ؟از راه توجه به مشکلات محیط و مردم و زندگی - و مطالعه و تحقیق پیرامون آنها. و اندکی کوشش در راه رفع شان. پس با این پرسش و جوابها امیدوارم اندکی روشن شده باشد که چرا روی سخنم با شما ست. 

خود شناسی
در پیرامون عامل مهم تیره روزی که «حکومت» فسیلها باشد در مقالات گوناگون به قدر کافی نوشته ام که علاقمندان میتوانند به آنها مراجعه کنند. اینجا تنها این را اضافه میکنم که این « حکومت» با چنین  چهره ی زشت و فاشیستی از آسمان نیافتاده بل از « میان خود ما» -چون دیوی که درِ شیشه اش باز شده باشد - برخاسته است. و چنین نابودگرانه  به جانمان افتاده است. ریشه های این سرطان در ماست. ضرورت دارد که آنها خشک شوند. تا  سرطانی دیگر، دیوی دیگر بر نخیزد و یا ما خود به دیوی دیگر تبدیل نشویم. چگونه؟ از طریق « خود شناسی». چطور؟ لازم است چگونگی « تربیت - فرهنگ - تاریخ و جامعه ی» خودمان را به صورت علمی بشناسیم. و هر آنچه زدودنی ست از خود بزداییم.
روشن است که روی سخنم با مردم عادی نیست بل با انسانهایی ست که دوست دارند این زندگی نکبتبار « تغییر» یابد و « بهتر» شود. یعنی با کسانی ست که میخواهند مبارزه کنند. ویا میکنند. با پیشروان.

خود سازی
گام بعدی «خودسازی»  ست . چگونه؟ « از راه توجه به مشکلات محیط و مردم و زندگی - و مطالعه و تحقیق پیرامون آنها». یعنی  آموختن دانشهای اقتصاد-جامعه شناسی- سیاست- و غیره در حد « نیاز». 

کوشایی
گام سوم کوشایی ست. در کدام راه ؟ در راه « رفع فقر و تبعیض و دیکتاتوری و اداره ی امور خود» . که هدف است.  با چه تاکتیک یا شیوه ای؟ شیوه را لازم است خود انتخاب کنید. اما تجارب شیوه ها را میتوان اینجا صحبت کرد:
 شیوه ایکه عمدتاً در ایران رایج است « شیوه ی مبارزه ی مسالمت آمیز» است. چرا که  شیوه ی مبارزه ی مسلحانه مردم را جذب نمی کند - مردم متنفر از خون و خونریزی هستند و دوست دارند مسایل را از راه دیگر طرح و حل کنند. چرا که مبارزه ی مسلحانه در ایران جواب مثبت نداده است. و همه تلاشها تاکنون در این راه منفی بوده است. شاید روزی برسد که توده های ملیونی برخیزند و از روی ناچاری شیوه مبارزه را تغییر دهند ولی اکنون نه چنین شرایطی ست و نه به این کار علاقه ای هست. 
در جنوب « جند الله و جیش العدل و غیره» از راه مسلحانه میکوشند. با چه مایه از « آگاهی» ؟ بدون پیمودن دو گام اولیه ی مبارزه که خود شناسی و خود سازی بود. یعنی با « نا آگاهی» پای براه گذاشته اند. از کجا میتوان چنین « ارزیابی» داشت؟ از راه بررسی « اعمال و نوشته ها» ی آنها . و ایده لوژی آنها که « اسلام سیاسی» ست. مثل حکومت حاکم. از اینرو نیز هم اندیشه یشان عقب مانده و ارتجاعی ست و هم شیوه ی مبارزه یشان متضاد با علاقه ی مردم است و نادرست.

پیشرو
دستاورد این تاکتیک مبارزه ی غلط  و ایده لوژی آنها که به شدت ارتجاعی و عقب مانده است ، شده «قربانیان معصوم» . کار حکومت کشتار و شکنجه و زندانی کردن است.  اما کسانی که دوم گام اولیه مبارزه را  بر داشته اند می توانند تاکتیک متناسب با وضعیت  را خود  انتخاب بکنند. و دیگر با مغز خالی دست به اسلحه نمی برند. با مغز خالی نمی توان پیشاهنگ و پیشرو مبارزه  شد. و اگر هم انتخاب میکنند که مسلحانه بجنگند بهتر است نخست مغز خود را مسلح کنند. بعد دست را. 
مطمئنم با  پیمودن دو گام مبارزه کسی پای به بیراهه ی گروه های یاد شده نخواهد گذاشت. 

 پیشروی که پیشرو نیست

مبارز مردم نیست. جزء است نه کل . شیوه ی مبارزه ی مسلحانه تاکتیک است. نه استراتژی. وهدف نهایی-استراتژی-را مبارز انتخاب میکند. درست یا غلط. حکومت ها اهداف نهایی خود را که «فرمانفرمایی»ست انتخاب میکنند. هدف نهایی مردم «زندگی سعاتمندانه »است.کار مبارز یاری به مردم در این استراتژی ست.با تاکتیک های درست.اگر تاکتیک غلط باشد به جای کمک ضربه به خود ومردم میزند. و عملش به نفع حکومت تمام میشود. جوان کم سن و سال و چه بسا زیر 18 که دو تا کتاب هم نخوانده است- چه درکی از مبارزه و جامعه و تاکتیک و استراتژی میتواند داشته باشد که مبارزه ی مسلحانه بکند؟ و یا بخودش نارنجک ببندد؟

این تاکتیک ، جنایت علیه خود این جوانان است. و ربطی به مبارزه ندارد. مبارز دارای حداقل آگاهی از جامعه و سیاست است. این جوانان چه آگاهی یی دارند که چنین در «بیراهه» ها قربانی میشوند؟ رهبران آنها هم فاقد دانش سیاسی هستند چه رسد به این بچه ها!
جوانان نخست نیاز به « حداقل آگاهی سیاسی» دارند. در زمینه های مختلف. که خود با تحقیق و مطالعه آنرا کسب کنند. به جرئت میتوانم بگویم رهبران این جوان ها هنوز دست چپ و راستشان را در سیاست نمی شناسند چه به رسد به دیگران. اینان در « اسلام سیاسی» - با سواد بسیار پایین غرق شده اند و کور-کورانه «اعمال مقابله به مثل» انجام میدهند بدون کوچکترین درکی از سیاست.
گروه هایی مثل « جند الله و جیش العدل» و مانند آنها دسته هایی با راه و روش « ارتجاعی» هستند که تنها کارشان به کشتن دادن جوانان معصوم است. این راه- راه مبارزه برای رفع تبعیض همه جانبه نیست. و اینان فاقد آگاهی لازم اند. چه برسد به مبارزه مسلحانه. برای درس آموزی در این شیوه ، مطالعه تاریخ جنبش فدایی در ایران ضروری ست. و تاریخ جنبش های مترقی. و درک دانش سیاسی. کدام یک از اینان این حداقلها را مسلط اند؟ هیچکدام! نا آگاهی اینان از اعمال و اطلاعیه هایشان بخوبی پیداست. اینان مبارزه ی ضد تبعیض را با ناآگاهی خود به لجن کشیده اند. و بچه های معصوم را قربانی میکنند.

 راه

من کار گروه ها و سازمانهای « انتقام جو» و خشونت گرا را که مشغول انتقام جویی از «تر و خشک» اند - با هر ایده لوژی- به ویژه اسلام سیاسی - در جنبش ضد تبعیض جنوب « فاجعه» میدانم. و اگیداً تأکید میکنم « گلها را نباید در این بیراهه ها به درو سپرد». به جای آنها راههای مسالمت آمیز و تشکیل گروهها و سازمانهای « مترقی» با رعایت « اخلاق انسانی» و « تئوری علمی» - برای « کسب برابری حقوقی- دموکراسی- عدالت اجتماعی» را پیشنهاد میکنم. اگر به ناچار قرار است هزینه داده شود لازم است در راهی و با تشکلی داده شود که بتوان از نظر انسانی در سطح ایران و جهان از آن دفاع نمود.

 ماهیت و عمل یک نیرو

 بعد از انتشار مصاحبه ی رهبر جیش العدل در ایران گلوبال :
همیشه در سیاست و مبارزه «تعیین کننده ماهیت و عمل نیرو ست» که نشان میدهد مترقی ست یا ارتجاعی. شعار های آن به پشیزی نمیارزد. گول شعارهای خوب و خوب هیچ نیرویی را نباید خورد. نیرویی که  « ماهیت مترقی و انسانی»داشته باشد نمی تواند «خون» بریزد. آنان که برای «خون ریزی» آمده اند ماهیتشان با حکومت یکی ست. مبارزه ی آنان با حکومت نمی تواند ماهیت و اعمال ارتجاعی آنها را «مترقی» کند. گروههای یاد شده و حکومت هردو ارتجاعی هستند که در مقابل هم « انتقام جویی» پیشه ساخته اند. ستمدیدگی نمی تواند ایجاد « تقدس » کند. و دلیل بر درستی سیاست و اعمال نیست. شعار مبارزه با حکومت کشتار، اگر موجب کشتار «ترو خشک» شود، مبارزه نیست بل «حدمت به راه حکومت» است. نباید پا به راه حکومت گذاشت. کشتار سربازان وظیفه - به جای آزادی آنها- هیچ ربطی به مبارزه با حکومت ندارد. یک خونریزی ست نظیر خونریزی خود حکومت و از نظر انسانی محکوم است. برای مبارزه در اندیشه پدید آوردن نیروی مترقی باشید. که از «امامزاده ها» معجزه برنمی خیزد.

 بعد از اعدام دادستان زابل:

به جای بلوچها بودید چکار میکردید؟ 

در پاسخ این سئوال که اگر شما به جای بلوچها بودید چکار میکردید؟ راه درست: 1- کوشش در آگاهی جوانان- زنان- کارگران و دیگر زحمتکشان یدی و فکری. 2- سازماندهی آنان 3- تدارک اعتراضات جمعی و مردمی. 4- ایجاد پیوند و همبستگی با دیگر نقاط ایران. 5- سازماندهی حرکات جمعی و مردمی در پیوند با دیگر نقاط. 6- حرکات اعتراضی همزمان با دیگر مردمان تحت تبعیض و زخم خورده. 7- تدارک خیزش سراسری .چنین است مسیر  مبارزه - نه انتقام جویی. و تحسین آن. مسیر درست هزینه دارد- کند پیش میرود- ولی آینده ساز و رهایی بخش است. از این راه می توان در ایران و جهان دفاع کرد ولی ترور و انتقام جویی لحظه ای قابل دفاع نیست و با مبارزه ی اصولی بیگانه است. در مریوان اعتراض عمومی ترتیب داده شد. در کردستان عزای عمومی میخواهند پیش ببرند. اینها همه بر پایه آگاهی و سازماندهی ممکن میگردد. آیا بهتر نبود بلوچها نیز در این مسیر آماده شده و با کردستان همراه میشدند؟ آیا بهتر نبود آذربایجان و دیگر جاها در همبستگی با این حرکات به حرکت در میامدند؟ آیا بهتر نیست تهران در آزادی زندانیان سیاسی و محکوم کردن اعدامها همراهی میکرد؟  بدیهی ست که پاسخ مثبت است.  ولی از کدام راه باید چنین تدارکاتی پیش برده شود؟  از راه «خشونت و اننقام جویی یا از  راه مدنی؟ 

____________

در پیوند:

تاکتیک جنبشهای ملی-دموکراتیک
http://www.iranglobal.info/node/7653
مبارزۀ برابر حقوقی مسالمت آمیز هم استراتژی هم تاکتیک جنبش آذربایجان
 
http://www.iranglobal.info/node/11857
-
ایران در آستانه انقلاب دموکراتیک
 
http://www.iranglobal.info/node/7651

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

آ. ائلیار

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!