رفتن به محتوای اصلی

سروِ آفتاب
16.10.2013 - 08:24

 

سروِ آفتاب

 

قلبِ همیشه بی قرار

آرام دُور می گردد از مدار

با تپش های خویش بیگانه می شود

 

نگاهِ همیشه در انتظار

در نوسانِ تصویرِ هستی

در انعکاسِ گریزانِ یادها

با بُهت وُ بغضِ واپسینِ خویش تنها

رها وُ با نیستی یگانه می شود

 

تنِ همیشه غصه دار

با دیدگانِ نمناکِ همیشه امیدوار

مفصل های خستگی وا می نهد

به سانِ سفالینه ای ز حسرتِ دیدارِ آب

تهی، گسسته ز هم در سراب

هر تکه مُهرِ زندگی همه حیرت

با خاک یکی وُ همخانه می شود

 

و در هوای دیدنِ یار

در آغوشِ بادها

آرام می رَوَد به خواب

 

دستی غبار می زاید از کتیبۀ غربت

نوشته بر آن به زِبَرجَد وُ مرجان:

با هر زبان وُ در هر زمان

جانت همیشه سبز، ای سروِ آفتاب

نامت همیشه جاودان؛ تو بمان

همیشه دوست دارمت؛ جهانِ من ایران

2013 / 10 16

 http://rezabishetab.blogfa.com‍   

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.