1- در گفتگوهائی که با حسن روحانی انجام گرفت، پرسش کنندگان در مورد اختیارات او با تردید نگریستند. این تردیدها ناشی از شناخت درست جامعه جهانی از تعدد مراکز قدرت در نظام اسلامی می باشد. ساختار قدرت در جمهوری اسلامی بر ولایت فقیه استوار است و نهادهای دیگر تا زمانی مشروعیت دارند که در مسیر اراده و امیال رهبر حرکت کنند. سخنان روحانی بازتاب خواست خامنه ای و ناظر بر عقب نشینی تاکتیکی رژیم اسلامی می باشد. روحانی در مصاحبه خود اعتراف کرد که: " در مذاكرات مهمي مثل چنين مذاكراتي نمي تواند دولت ايران بدون پشتوانه و اجماع داخلي وارد عمل شود."
روحانی یکی از معتمدترین افراد رهبر بوده و در ارتباط ارگانیک با خامنه ای مسئولیت های مهمی در چارت قدرت سیاسی داشته است. اعزام روحانی به صف مقدم نظام به عواملی بستگی داشت که مهمترین شان را می توان، تنفر ملی از خامنه ای دانست. هر سیاست و اقدام توسط رهبر با مقابله عمومی مواجهه می گشت. تاکتیک اپوزیسیون نمائی در گفتار و پیشبرد خط رهبر در کردار، و مشی ایجاد ائتلاف همگانی مافیاهای قدرت و متوقف نمودن روند شکاف در بالا، زمینه های موقعیت و جایگاه کنونی روحانی را فراهم کردند.
2- حسن روحانی اینروزها پیاز داغ "شفاف" بودن را زیاد کرده است تا "بعد از 100 روز گزارشی از واقعیات کشور را به مردم ارائه دهد". او گفت: "اذعان میکنم که آنچه امروز میبینم کمی بدتر از آن چیزی است که قبلاً میگفتم یا فکر میکردم. البته ما امیدواریم و مشکلات قابل حل است. امید من این است که با حمایت و مشارکت مردم مشکلات را حل کنیم."
اگر روحانی پرده از ماهیت نظام بردارد و واقعیات را با ملت ایران در میان بگذارد، در واقع تیری به قلب نظام نشانه گرفته که فردائی برایش نامتصور است. واقعیات جامعه ایران تنها به اعلام آمارهای نادرست اقتصادی محدود نمی شود. جمهوری اسلامی تاریخی دارد و در 35 سال گذشته در حوزه نقض حقوق بشر، سرکوب، ترور، زندان، شکنجه، تجاوز، غارت سرمایه ملی، اتخاد سیاست های جنگ طلبانه، آئین کشی، فرهنگ ستیزی، حذف بخش عظیم جامعه از حقوق خود (زنان، اقلیت های دینی، سرکوب فرهنگ و زبان ملی و زبان های بومی و ... ) معنی می یابد. روحانی بایستی زبان بگشاید و همانطور که فعالیت سیاسی ادمکشان طالبان را مجاز می داند، چرائی ممنوعیت فعالیت احزاب در 35 سال گذشته را نیز مطرح کند. دمکراسی خوبست، ولی برای همسایه؟ روحانی با بیان اینکه طالبان و دولت افغانستان هنوز در قدمهای اولیه مذاکره هستند، گفت: "اگر این مذاکرات منتهی به حضور سیاسی طالبان در افغانستان شود و طالبان اعلام آمادگی کند که سلاحهای خود را زمین بگذارد و به عنوان یک شهروند فعال درافغانستان فعالیت کند، به نظر من چنین صلحی میتواند برای آینده افغانستان و ثبات در منطقه موثر باشد"
آقای ملاحسن روحانی چرا همین منطق را در مورد ایران تعمیم نمی دهد؟ سخنان روحانی حکایت ضرب المثل ایرانی ست که: "ملا به من پند می داد خودش می رفت ...".
3- بزرگنمائی انرژی هسته ای در سیاست خارجی هدف سرپوش نهادن بر جنایت علیه بشریت در ایران توسط رزیم اسلامی را تعقیب می کند. یک ایران اسلامی هسته ای خطری برای مردمان منطقه و جهان است و یک ایران اسلامی غیر هسته ای تنها خطری برای ایران است که مردمان این کشور را بنام اسلام و برای اسلام باسارت گرفته اند.
4- جمهوری اسلامی در عرصه ملی آبروباخته است؛ بایستی تناقض بزرگ آنرا در جریان جهان فریبی نشان داد. کسانی که از دمکراسی برای افغانستان و آزادی طالبان دفاع می کنند؛ دفاعشان ادعائی پوچ و خدعه ای برای نمایش چهره ای انسانی از حکومت بربرمنش اسلامی است. چگونه ملاحسن روحانی در جامعه جهانی پز آزادمنشی می گیرد ولی در داخل کشور، سندیکاههای کارگری، تشکل های دانشجوئی، تشکل های زنان و احزاب سیاسی غیرقانونی هستند؟ گشایش روابط با جامعه جهانی بدون برسمیت شناختن حقوق سیاسی و دمکراتیک ملت و ازادی کامل و بی قید و شرط تشکل و تحزب در کشور یک فریبکاری ست.
ملت ایران حق دارد از جامعه جهانی انتظار داشته باشد که گسترش رابطه با جمهوری اسلامی نباید به نادیده گرفتن و توجیه 35 سال سرکوب، جنایت و نقض حقوق بشر بیانجامد!
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید