رفتن به محتوای اصلی

چه چیزی را ما توهین می دانیم؟
07.12.2011 - 15:59

عالی دل و دست و لب خود پاک توان داشت

تهمت زدن مدعیان را چکند کس

چه خوب گفته است نعمت خان عالی، اگر انسان خودرا پاک و منزه نگهدارد، تهمت زدن و توهین کردن مدعیان را چه کند وچگونه پاسخ دهد؟ ناصر خسرو روشن تر می گوید:

اگر تهمتم کرد نادان چه باک        از آن بس که گنگ است و کور و اسم

پس بنا به این گفته ناصر خسرو تهمت زنان و توهین کنان گنگ و کور و نادان هستند. به دیگر سخن نباید آنان را زیاد جدی گرفت، آنگونه که نعمت خان عالی با نگرانی می پرسد. گویند، گر طلائی پاک باشد،      چه باکش زخاک باشد. و نهایتا نظامی گنجوی می گوید:

عاقبت چون زکینه شد سرمست    تهمتی از دروغ بر من بست

بنا به این گفته که بعدها درباره آن بیشتر توضیح می دهیم، توهین که یک بی احترامی است، آنگونه از این شعر نظامی فهمیده می شود، از کینه، تهمت سزچشمه می گیرد که اگر انسان نسبت به کسی کینه ورزد، هیچ باک ندارد که تهمت های فراوان به طرف ببندد. در واقع تهمت زدن و دروغ گفتن و نوشتن بدترین توهین ها هستند. در فرهنگهای مختلف بسیاری نکات گوناگون گنجانده شده اند که اگر به اجرای آنها توجه نشود، توهین هستند. به عنوان مثال، "در میان چینی ها آروغ نزدن بعد از غذا خوردن، اهانت به میزبان است. درمیان ایرانیان نشستن با پاهای دراز روی زمین درجمع اهانت آمیز است و درمیان آنگلو ساکسونها نشان دادن انگشت میانه به طرف مقابل بسیار اهانت آمیز است". نقل قول از مقاله آرش، زیر عنوان: "چرا به مقدسات باورمندان توهین می کنید؟" و یا در آلمان تف روی زمین و جلو پای کسی انداختن یک توهین سنگین است. در حقیقت، گویند حتا بکار گیری واژه توهین در مکالمات روزمره خودش یک توهین است. از همه اینها بگذریم، در اصل معنی لغوی توهین چیست؟ آن چه که در واژه نامه ها آمده است، عبارت است از سست، ضعیف، محقر و خوار شمردن کسی. درواقع بی احترامی کردن، حرف رکیک زدن و فحش دادن نیز توهین های معمول اند. حالاچه کسانی توهین کن و تهمت زن هستند؟ این خود تعریف توضیحی دارد. معمولا اگر کسی برای اثبات مطلبی، چیزی برای گفتن و توضیح نداشته باشد و دربحثهای دو جانبه یا چند جانبه، به بن بست بر بخورد، به تهمت زنی و اهانت و فحش و در صورت شنیدن پاسخ، حمله و حتا کتک زدن، روی می آورد. در نتیجه اگر طرف متمدن تر، برای ممانعت از درگیری فیزیکی هیچ پاسخ ندهد، طرف دیگر، راهی ندارد، جز اینکه با او حرف نزند و این خود بهانه ای برای قطع رابطه می شود که از شر این چنین بن بستی خلاص گردد. لذا می توان به سادگی متوجه شد که این شیوه بسی آسان است که خودرا ازقبد واقعیت رهانیدن. ما نمونه های فراوانی مانند افراطیون، درعالم سیاست داریم که دشمنی بین نیروهای دارای یک هدف، ایجاد می کنند و حتا در صورت امکان قصد سر به نیست کردن و  نابودی طرف را دارند. آن کاری که درسیستم ها و حکومت های دیکتاتوری انجام می گیرد. علاوه بر اینها، نزاع های خانوادگی، انشعاب سازمان ها و احزاب و جدائی گروه های گوناگون از یکدیگر در جوامع عقب نگهداشته شده به مراتب بیشتر از جوامع پیش رفته و متمدن است، چرا؟ زیرا مردمان کشورهای، ازنظر اجتماعی و فرهنگی، کم توسعه یافته، زود تر دربن بست گیر می کنند و کمتر به دنبال راه چاره برای رهائی از این بن بست، می گردند. بهمین دلیل در این کشورهای به اصطلاح جهان سومی، اغلب قهر و جدائی بهترین نوع حل این مشکلات است. پدران و فرزندان و خواهران و برادرانی هستند که بیش از سی سال است که با هم حرف نمی زنند و یا رهبران سیاسی وجود دارند، هنگامی که اجبارا از کنار هم می گذرند، اگر عملا قادر باشند، چشم همدیگر را در می آورند! اینهمه نفرت از هم، فقط به این خاطر است که آنها نمی خواهند درباره موضع خود باهم حرف بزنند و راه حل درستی بیابند، زیرا نمی توانند یکدیگررا تحمل کنند. این ها هیچ دلیلی نمی توانند داشته باشند، مگر کمبود در استدلال و بی منطقی و یاحس قدرت طلبی و رهبری جریان در دست خود. نهایتا ترس از سرزنش. در این میان یکی از دو طرف که ناحق است، به حق نمی خواهد تحقیر بشود و یاتوهین و سرزنش بشنود. چون می داند این در فرهنگ شرقی ها است، اگر طرفی به اشتباه خود اعتراف کند وبرای مصالحه آمادگی نشان دهد، باید ترس از سرزنش داشته باشد که واقعا در دنیای امروز سر زنش کار درستی نیست. تازه آن کسی که اشتباه خود را اعتراف می کند وحاضر به مصالحه است، ارزش و احترام خودرا بالا می برد وهیچ درخور سرزنش نباید باشد.

درجهان کنونی انواع واقسام توهینها وجود دارند. هرچه انسان پیشرفت کند و با واژه های بیشتری سر وکار داشته باشد درکنار توهینهائی که درمیان قبایل و ملتهای مختلف بوجود آمده است و رسم شده، واژه ها و شیوه های دیگر توهین، افزوده می شوند. مثلا توهین در جهان متمدن، فقط محدود به خوار کردن و ضعیف نشان دادن طرف و چند واژه دگر نبوده و نیست، ما پیش از این چند نمونه را بعلاوه توهین های مرسومی، نقل قول کردیم، بلکه اگر قردی به کسی دگر دروغ بگوید یا قصد کلاهبر داری داشته باشد و یا به حرفهای طرف باور نکند ونظیر اینها، خود بزرگترین توهین به طرف مقابل کرده است. پس رو راست بودن، باور داشتن و وفا داربودن بطرف یعنی احترام قایل شدن برای طرف خود در مقابل احترام قایل شدن برای خود است و درتضاد با توهین. این شیوه رفتار اصطحکاک هارا کم می کند و جلو هر گونه دروغ بافی و کینه و تهمت زنی که به توهین منجر می شود را می گیرد.

 

انواع توهینها و درجه بندی و ارزیابی  آنها در فرهنگ های متفاوت:

در بخش پیش چند نمونه توهین و مفهوم آن را بیان داشتیم. اکنون مقایسه کنیم که چه نوع دشنامهائی و تهمتهائی نیز توهین بحساب می آیند؟ مثلا شمای نوعی اگر به فرد دیگری دروغ بچسبانید و یا چیزی نقل قول کنید که طرف نگفته باشد، نه اینکه یک نوع تهمت است و با آبروی طرف بازی می کنید، بلکه توهین نیز محسوب می شود. مثلا اگر فردی به فرد دگری بگوید که مطلب یا اشیاء او را دزدیده است و یا بگوید مادر یا خواهرش قحبه هستند و خودش جاکش است. اگرچه تن فروشی و دلال محبت بودن در بعضی از فرهنگها شغل هستند، اما هنوز با یک درجه تخفیف (شغلی که طرف نمی خواهد نامش را ببرد) و توهین هم مانده است. نظیر اینها دربرخی از فرهنگهای دیگر بسیار بد و ناهنجار هستند. پس نه فقط فحش و تهمت اند، بلکه توهین هائی بسیار سنگین خواهند بود. در میان فرهنگهای متفاوت نسبت به این گونه توهین ها واکنشهای متفاوتی نشان داده می شوند. برای مثال اگر به یک اروپائی گفته شود دزد، مادر قحبه یا جاکش، او خون سردانه خواهد گفت: "اطمینان دارم که من دزد و جاکش نیستم و مادرم نیز قحبه یا خود فروش نبوده و نیست. در نهایت، اگر او آدم انتقام جوئی باشد، به خاطر توهین علیه توهین کن به داد گاه شکایت خواهد برد و ادعای حیثیت و شرف می کند که طرف باید در دادگاه از شاکی معذرت خواهی کند ومبلغی حدود 1250 یورو، جریمه گفتن این جملات توهین آمیز را به صندوق دولت بپردازد. اما اگر طرف همین توهین را به یک خاور زمینی بکند، پرمسلم است که طرف، در صورت قادر بودن، او را خواهد کشت و در آن لحظه هیچ ترسی از زندان ومرگ هم نخواهد داشت. پس توهین کردن وتهمت زدن اغلب خطرناک هستند، زیراگاهی اوقات انسان بویژه در میان شرقی ها با جان خودش بازی می کند. یک خطر دیگر آنست که دراین راه دست سوء استفاده جویان باز می شود و جان بسیاری از انسانهائی که حتا قصد توهینی هم به کسی نداشته اند، در معرض خطر قرار خواهند گرفت.نمونه زنده آن سلمان رشدی، هندی الاصل، که سالیان دراز است با ترس و لرز و زیر شمشیر دمکلاس است و ستاندن جانش به یک تار موی بند است.

 

سوء استفاده از واژه توهین برای رسیدن به هدف خاصی:

 من امروز که به موسیقی و یک آهنگ و آواز گوش می دادم، توجهم به یک خواننده جوان عربی خوان مصری، سمیر علی، در یوتیوب جلب شد که آهنگ پرفروشی را درباره توهین روزنامه های دانمارکی به پیامبر اسلام، خوانده است. تیتر آهنگ این است: "ای سرورم من اجازه دادم به تو اهانت کنند". احتمالا این خواننده محترم فقط برای فروش بیش از حد سی دی خود به مردم پاکدل و متعصب، این آواز تحریک کننده را خوانده است. یا شاید نا آگاهانه و از روی تعصب اش بوده! نمی دانم. با این توصیف، بنده مانند برخی از مسلمانان افراطی قصاص قبل از جنایت نمی کنم، بلکه به فیلم ویدئوئی این آهنگ تکیه دارم که در آن گاه گداری بلیارد جوانان و مشروب روی میز آنان را نیز نشان می دهد. پس بر این مبنا می توان ادعا و قضاوت کرد. آخر بلیارد و مشروب در اسلام حرام هستند و یک نوع قمار و مسکرات بحساب می آیند. حالا دیگر از مکروه بودن موسیقی و آواز می گذریم! به علاوه خواننده هرگز اشتباه خودرا نمی بخشدکه اجازه داده به پیامبر اسلام توهین شود. او می خواند: "ای طه، جان و روحم را فدایت می کنم. ای نسیم امنیت در این روز که قلبهایمان به خاطر تو زخمی است عمرم را فدایت می کنم". این درواقع یک پیام جدی برای انتحار و در راه پیامبر مردن است! یعنی به زبان دیگر به هواداران حود و افراطیون تشنه عزیمت به بهشت پیام می فرستد که چرا معطلید؟ این بهترین شانس رفتن تو به بهشت است، اگر این کافر توهین کن را سر به نیست کنید! حالا احتمالا خود این خواننده حتا حاضر نباشد یک هفته برای این نوع انتقام گیری به زندان برود تاچه رسدبه مردن که آیا به بهشت برده خواهد شد یا نه؟ آن وعده معامله ایست نسیه و نامعلوم. اما فروش سی دی آواز معامله اییست نقد! پس او خوب می داند که چگونه کاسبی بکند و در میان جوانان احساساتی نیمه مسلمان محبوبیت به دست آورد! می گویم نیمه مسلمان، زیرا کسی که در کافه طرب بلیارد بازی کند و گاهی مشروب هم بخورد و دختر رفیق محجبه هم داشته باشد و در ملاء عام با او عکس بگیرد، و در این مورد به اصطلاح توهین به رسول الله تعصب هم نشان بدهد، می شود گفت: تقریبا نیمه مسلمان! جالب تر از همه این است که این آواز تحریک کننده را گردانندگان جمهوری اسلامی بسی خوش آمده و آن را ترجمه کرده اند و در همه جا و در همه سایتهای اسلامی پخش و تبلیغ اش می کنند. خوب با وصف اینکه احتمالا جمهوری اسلامی این گونه اسلام پناهی سمیر علی را قبول ندارد و رد می کند، اما چه عوامفریبی و سوء استفاده ای بهتر از این تبلیغات می تواند باشد؟ طرح این نوع توهین ها به مقدسات و مقابله با آن ها را، اول پاکستانی های متعصب ریختند وبعد آیت الله خمینی توبره کش آنها شد و سلمان رشدی را به خاطر توهین به زنان پیامبر و توهین به سلمان پارسی در آیات شیطانی، محکوم به مرگ دانست و میلیونها دلار برای قتل او جایزه گذاشت. من اینها را سوء استفاده از این سوژه می دانم، چرا؟ برای اینکه اگر خدا و پیامبر او قادر مطلق باشند، هیچ نیازی به حمایت و دفاع بنده مخلوق و ضعیف و نا توان ندارند. به قول دختر آن زمان کوچک و تازه پا به مرحله تین ایجری گذاشته ام: "اگر خدا و پیغمبری آن قدر نا توان باشند که نتوانند از خود دفاع کنند و نیاز به کمک من ضعیف دارند و باید من به خاطر توهین به آنها جان توهین کن رابستانم، چنین خالق و چنین پیامبری بهیچ وجه لایق ستایش و پرستش من نیستند".

در دنیای اینترنت که به دنبال مفهوم و بکار گیری واژه توهین می گشتم، چشمم به مقاله دراز یک هم میهن افتاد به عنوانی که درپیش به آن اشاره کرده ام. مقاله در مجموع اگر از تند روی و رادیکال برخورد کردن نگارنده بگذریم، بسیار وزین و با ارزش است. لذا من لازم دانستم که بخشهائی از آن را دراینجا بیاورم. و نظر خودم را نیز بیان کنم. آرش، نگارنده ی مقاله آورده است: "من معتقدم درخواست احترام به مقدسات درخواست بی جایی است و اساساً احترام به مقدسات اسلامی کاری غیر اخلاقی و نادرست است".

اولا، بنده مسلمان نیستم و هیچ نیازی هم ندارد که از این آئین غیر قابل دفاع، دفاع کنم، دوما، درمقابل باید این جمله را نیز گفت: "نباید درخواست توهین به مقدسات را هم کرد". اگر غیر این باشد پس چه فرقی بین دانائی و نادانی هست؟ به نظرمن این گونه رادیکال بر خورد کردن و سیاه و سفید نشان دادن قضیه، یعنی مطلقگرائی و این خود کار درستی نیست. بهترین راه برای مبارزه تعلیم وتربیت درست و نشان دادن سند و فاکت است. این کاری که خود نگارنده دربعضی جاها درمقاله ذکر شده کرده اند. دررابطه بامقدسات اسلام و توهین به آنها، نویسنده یک تعداد مسایل با اسناد مطرح کرده اند و درست هستند. از جمله از قول خود سردمداران رژیم اسلامی آورده اند:  "آیت الله سیداحمد خاتمی نماینده مردم کرمان در مجلس خبرگان رهبری سه شنبه گذشته در جمع هیئت های مذهبی و اقشار مختلف مردم و عزاداران پیامبر اعظم این شهر با اشاره به توهین محمد مجتهد شبستری از روشنفکران دوم خردادی به ساحت مقدس پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) گفت: این فرد سابقه اظهارات نا درست زیادی دارد و در گذشته گفته بود برای رشد و تعالی کشور راهی جز روی آوردن به دمکراسی غرب نداریم و باید دست از مبانی فقهی اسلام برداریم. وی که سابقه طلبگی داشت، خودش را خلع لباس کرد. خاتمی درادامه با اشاره به گفته این روحانی نمای دوم خردادی در دانشگاه اصفهان که معصومیت پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) را رد کرده است بیان داشت: جای بسی تعجب است، فردی که سابقه طلبگی دارد این چنین سست حرف می زند، عصمت پیامبر(ص) و ائمه اطهار (ع) از بدیهیات دینی است و این را آیات قرآن تصریح می کنند و از اعتقادات شیعه است". این که اسلام  حتا با واژه دمکراسی مخالف است هیچ کسی در آن شک ندارد. منتها اینان یک غربی را به آن چسبانده اند که ردش قانونی باشد. اما ما دمکراسی غربی و شرقی نداریم. دمکراسی فقط یک تعریف دارد و بس. در جای دیگر در همین رابطه نقل قولی دارد که آوردنش بد نیست. "خبرگزاری حکومتی آفتاب درمورد خبری مرتبط نوشته است: مجتهد شبستری همزمان با رحلت پیامبرگرامی‌اسلام با حضور در جمع دانشجویان دانشگاه صنعتی اصفهان با توهین به عصمت پیامبر گرامی ‌اسلام اظهار داشته بود که تنها رسالت پیامبر دعوت مردم به سمت خدا بوده و آنان تنها در این امر عصمت داشته‌اند و از لحاظ گناهان باتوجه به روایات معتبر و سخنان بر جای مانده از آنان نمی‌توان عصمت برایشان در نظر گرفت. وی همچنین در بخشهایی از سخنان خود پای را از این امر فراتر گذاشته بود و حتی قرآن و جنبه علمی ‌بودن آن را نیز زیر سوال برده بود". گویند آش به قدری شور است که آشپز صدایش بالا آمده است. ما انسانهای خارج از گود خوشحالیم که خود این آقایان مطلع تفسیر درست تر از کتب مقدس می دهند و در مورد امامان و پیامبران اظهار نظر می کنند.

در پایان تفسیر کامل، خود این پرسش را مطرح کرده اند: "آیا دیگران باید به این مقدسات احترام بگذارند و به آن توهین نکنند"؟ درپاسخ بنده می کویم: نه احترام بگذارید و نه توهین بکنید. البته اگر نویسنده مانند مسلمانان انتقادرا توهین می دانند، که هرگز اواین مسلمان بودن را نخواهد پذیرفت و احتمالا آنرا اهانت بدانند و بدون شک فرقی بین توهین و انتقاد قایل اند، پس باید این حرف را پذیرفت وگر نه پس گرفت و شدیدا از کار و قوانین ناشایست انتقاد کرد. ما فقط با آموزش ممتد و ترک عادتهای کهنه و مضر به مرور زمان می توانیم به اهداف عالی انسانی برسیم. اگر در باره این موضوع بخواهیم ادامه دهیم خود یک کتاب می شود که آرزو دارم در آینده در باره واژه های دیگر قادر بنگارش باشم و در اینجا کوتاه می آیم.

 

هایدلبرگ، آلمان فدرال 7 نوامبر 2011                                     دکتر گلمراد مرادی

g-moradi@t-online.de

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی
ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.