رفتن به محتوای اصلی

ارکستر بزرگ له و علیه احمد باطبی
11.07.2008 - 12:21

تقی

taghi@home.nl

پاسخ به داريوش سجادی

روزی که مصاحبه احمد باطبی با صدای آمریکا - همان تلوزیون بخش فارسی آمریکا! نمیدونم چرا هنوز صدای آمریکا خطابش میکنند! شاید بخاطر اینه که تصویر مجریان برنامه رو مثل این آقای بهارلو، بعنوان تصویر آمریکا و یا تصویر نمادین آمریکا قبول ندارن! بهرحال بد نبود یه بابائی یه مصاحبه ای با سیاست گذاران اصلی کانال مربوطه پیش میبرد و ما را به فهم قضیه نزدیک میکرد! باری...

ارکستر بزرگ له و بر علیه احمد باطبی با خبر مصاحبه او توسط حسین درخشان شروع شد. هربار که حسین وارد میدان میشه باید قضیه رو جدی گرفت!؟ نه از این زاویه که اساساً وارد به کارزار سیاسی است؛ بلکه بیشتر به این خاطر که قراره عده ای بشن اینطرفی و عده ای هم آنطرفی. حسین درخشان که بیشترین امتیاز رو به خودش برای دریدگی میدهد، با لحنی مضحک و بشدت لمپنی وارد کارزار شده و تا جائی که بند کرده بود به موی بلند باطبی و چاق شدنش و اینکه: عجب شکنجه ای! و چاقی و اینهام. از طرف دیگه عده ای هم مثل سید ابراهیم نبوی، افتادن وسط میدان که: ای پهلوان فلان و بهمان، که خود بنما و با ما باش و...

در این میان موضوعی هم مطرح شده بود که انگار احمد باطبی باید بخاطر وثیقه آزادی موقت و یا مرخصی اش، در ایران می ماند. برای توجیه چنین قضایایی، نامردی و نارو زدن و یه سری چیزایی رو به باطبی نسبت میدن که بنوعی بقول خودشان با نقش سمبلیک اون در طی سالیان گذشته مقابله کرده باشند.

حالا با دیدن مقاله داریوش سجادی - و عجیب اینکه همه این بساط در چارچوب روز آنلاین، گویا، هودر و خلاصه دار و دسته ای خلاصه میشه که نسبت به منابع مالی آنها همیشه اشارات و کنایه هایی مطرح بود ناشی از نقشی که دار و دسته رفسنجانی و شبه اصلاح طلبان در همراهی با بی بی سی و غیره در حمایت از آنها دارند. حتی حسین درخشان نیز بخشی از نمایش مخالف بودن خود با این گروه را در همین راستا دنبال میکنه.

اگه خودمونو از مجموعه شلوغ بازی های این دار و دسته های عجیب جنگ زرگری بیرون قرار بدیم و قلم زنی های این افراد رو بعنوان اصواتی بی ربط به واقعیات زندگی در نظر بگیریم، میشه به این موضوع توجه کرد که برای ادامه ندادن به اسارت در دستان عده ای در ایران، این حق هر انسانی است که محل زندگی خودش را عوض کند. امنیت، نکته ای است که حتی در مبارزه سیاسی نیز مهمترین نقش را دارد. تأمین امنیت اجتماعی برای جامعه و متعاقباً دستیابی به امنیت فردی. اما اگر امنیت فردی را نادیده بیانگاریم، آنگاه نقض غرض در میان هست.

احمد باطبی بهرحال امروزه در خارج از ایران هست. او نیز بعنوان یک فرد علاقه مند به تحولاتی معین در جامعه ای مفروض مثل ایران، در فعالیت هائی شرکت میکند. این حق طبیعی اوست که در هر رسانه ای قرار گرفته و صحبت کند. کنه کاری که او میکند، نمی تواند بمثابه جرم در نظر گرفته شده و مثلاً مصاحبه اش با کانال آمریکا رو نشانه ارتکاب به جرم قلمداد کرد. کسی که چنین اتهامی را به وی وارد میکند، مجرم هست و خود جرمی مرتکب شده است. حتی اگر باطبی مسائلی را مطرح کند - که با توجه به مصاحبه هایش، من نشنیدم که حرف بی ربطی زده باشد. اگرچه با نگاهش به پدیده هیجده تیر و یا نقشی که برای دانشجویان در عرصه سیاسی قائل هست و یا اساساً چیزی بنام جنبش دانشجوئی را در جایگاه احزاب سیاسی و جنبش تشخیص مصلحت اجتماعی قرار میدهد و غیره با نظراتش زوایا و تفاوت های بنیادین دارم. با اینهمه او را نیز مثل بسیاری جوانان خوش دل می بینم که میخواهند در کنار دستیابی به برخی امتیازات و امکانات به سهم خود در جنبش سیاسی نقش داشته باشند.

آنانی که نام باطبی را موضوعی قرار میدهند تا خود را در این میان مطرح کنند، از سجادی گرفته تا آن سید بی مزه که نمیدانم چه کسی اساساً او را طنز پرداز مینامد و میشناسد، تا خیلی های دیگه - حتی کامنتی را در همین صفحه دیده ام که برایم بشدت عجیب می نمود که ... بگذریم.

اگه فرار باطبی - چه خودش در جریان کارزارش باشد و یا مثلاً دسیسه ای در کار باشد بدانگونه که امثال سجادی چنین تردیدی را مطرح میکنند، مهمترین قسمت قضیه این است که مسیر دسیسه به مرگ و نابودی یک انسان ختم نشده. باقی قضایا رو میشه بهرحال مشخص کرد. ضمناً فکر میکنم کسی که نام و نشانش و آوازه اش و عکسش اینهمه محبوبیت پیدا کرده، چرا نباید خود بهره مند از این محبوبیت باشد؟ هرکدام از ما بجای خود براحتی میتوانیم احمد را سر سفره خودمان جای دهیم و لقمه نانی را با وی قسمت کنیم. احساس خوب مان به او، نمادی است از احساس خوبمان به همه آن جوانانی که دلشان برای تحولات اجتماعی در ایران می تپد. حال چه بهتر که این حس را نسبت به جوان خوش چهره ای مثل احمد باطبی و آن عکس بی نظیر وی نشان دهیم!

از اشتباهات تایپی و گرامری احتمالی پوزش میخواهم، اگه احیاناً در نوشته وجود دارد! هم دلم میخواد نظر را بفرستم و هم وقت ندارم اونو تصحیح کنم!

بهمن

پاسخ به داريوش سجادی

آقای باطبی، داریوش سجادی یک سیاستمدار نیست او یک زنیکه لکاته سیاسی است که

آقای باطبی، داریوش سجادی یک سیاستمدار نیست او یک زنیکه لکاته سیاسی است که صیغه سیاستهای آخوندهاست و کارش هم پیوند دادن گودرز به شقایق برای خراب کردن هر صدای مخالف جمهوری اسلامی است. در میان ایرانیان از این گونه افراد متاسفانه کم نیستند. به نظر آنها رضاشاه و محمدرضاشاه را انگلیس آورد و خودش هم برد. خمینی را 14 سال انگلیس در آب نمک خواباند، همه رسانه های ایرانی یا مزدور آخوندها هستند یا مزدور آمریکا. داریوش سجادی با استفاده از همین روحیه ایرانی سالهاست که زهر می پراکند. این زهر خوشایند جمهوری اسلامی است. داریوش سجادی، این لکاته سیاسی تلاش دارد که این زهر را در مورد شما به مردم بخوراند. یک آدم منصف، یک سیاستمدار متعهد، مثلا در مورد بالا گرفتن پیراهن توسط شما باید هر دو وجح قضیه را مطرح کند؛ یکی اینکه احمد باطبی اهل سیاست نبود و پیراهن را بالا گرفت و ناخواسته رفت داخل سیاست شد، و دیگری اینکه احمد باطبی حتا اگر در آن سن و سال تجربه سیاسی چندانی نداشت اما احساس مسئولیت سیاسی را داشت و نه سال هم پای آن ایستاد. این لکاته سیاسی میخواهد القا کند که هرکس که پیراهن خونینی را در دست می گیرد باید حتما سالها درس سیاست خوانده باشد. او میخواهد با ساده لوحی به جوان ایرانی القا کند که چون جوان است و تجربه زندگی ندارد پس هرگز برای مطالبات آزادیخواهانه اش اعتراضی نکند چرا که ممکن است گرفتاری شبیه شما برایش پیش بیاید و اگر چنین شود این کار ارزش سیاسی نداشته و حاصل یک سوء تفاهم است. جوانی که اهل سیاست نباشد و یا مسئولیت سیاسی حس نکند اصلا چرا در آ« تابستان مانند میلیونها ایرانی دیگر به کنار دریا و استخر نرفته باشد و در آن مکان حضور داشته باشد دست به پیراهن خونی "کثیف" بزند و آنرا بالای سر ببرد؟ برفرض هم که احمد باطبی اتفاقی در آن محل حضور داشته و از روی احساسات پیراهن را بالای سر برده باشد. اولا برفرض بجای احمد باطبی یک استاد علوم سیاسی آنجا بود. آیا او آن پیراهن را بالا نمی برد؟ و اگر بالا می برد بی تجربگی کرده بود؟ آیا چیزی بجز احساسات، از نوع همان احساساتی که احمد باطبی و میلیونها دیگر دارند هست که آدم را وادار به این کار بکند؟ و اگر احساسات در کار بی ارزش است؟ این همان است که این لکاته سیاسی میخواهد القاء کند. الحق که در کار مغلطه استاد است این لکاته سیاسی داریوش سجادی. لکاته گری بعدی اش این است که میخواهد نه سال رنج و عذاب شما را دود کند و به هوا بفرستند. بازهم با توسل به همان طرح تئوری به روش "لکاتیسم"! چون از آغاز این قضیه حاصل یک حادثه ناخواسته بوده پس بقیه نه سال هم زرشک! برفرض که چنین باشد. آیا احمد باطبی دیوانه هم هست؟ خوب او خیلی راحت می توانست در همان روزهای اول خودش برای بازجویان وزارت اطلاعات این سوء تفاهم را توضیح دهد که اتفاقی پیراهن را بالای سرش برده و او یک جوان خوش تیپ دخترباز بیش نیست و برای قیافه آمدن در مقابل دخترها این کار را کرده (از این کارها بعضی ها قبل از انقلاب میکردند) و اصلا اهل سیاست و تعهد و این حرفها نیست. بعد هم هرچه بازجویان خواستند بگوید و برود پی کارش .. مثل بسیاری دیگر! دیگر چه مرضی بود که نه سال آنجا بماند؟ مگر اشکال و عیبی دارد که یک جوان در اثر یک اتفاق ناخواسته به زندان برود اما آنجا سیاسی بشود؟ آیا چنین کسی قابل اعتماد نیست و نباید او را فردی سیاسی به حساب آورد؟ از میان 53 نفر که زمان رضاشاه به زندان افتادند چند نفری بودند که اصلا اشتباهی با گروه ارانی محاکمه شدند به خیال اینکه زودتر رها شوند. همینها بعدها از کادرهای مرکزی حزب توده شدند. و نظایر اینها کم نبودند. آیا باید در سیاسی بودن آنها شک کرد؟ خلاصه احمد جان، او در یک مورد راست می گوید و اینکه باید در سیاست پوست کلفتی داشته باشی. باید بتوانی لکاته هایی مثل داریوش سجادی را تحمل کنی. و صحنه سیاست ایران هم پر است از لکاته هایی نظیر این لکاته بی همه چیز.

ناصر مستشار

ای داخله نشین ها و خارجه نشین ها به احمد باطبی امر و نهی نفرمائید!

به حریم خصوصی وسیاسی افراد باید احترام گذاشت.کم کم باید فرا گرفت که چگونه با مد نیت با یک دیگر رفتار نمائیم!

کسانیکه به احمد باطبی امر ونهی می کنند،آیا به دیگران اجازه می دهند تا دیگران به آنها همانگونه امر ونهی نمایند!آیا آنهائیکه خود به هر دلیلی چه به شکل قانونی و یاغیر قانونی ایران را ترک کرده و در خارج کشور اقامت گزیده اند و سالیان درازی است که به ایران بر نگشته اند آیا آنها حاضرند به احمد باطبی توضیح بدهند که چرا وطن را ترک کرده اند؟آیا آنها این حق را می توانند داشته باشند که به دیگران حکم کنند که چرا آقای احمد باطبی به خارج آمده است و به ایشان انواع انگ ها بزنند و در خارج کشور چکار باید بکند وبا چه کسانی تماس بگیرد وگیرد! و ایشان با کدام خبر گزاریها مصاحبه نماید و در گفتگوی هایش چه بگوید و چه نگوید وبا کدام یک از نیروهای سیاسی تماس بگیرد ویا اصلا سیاست را کنار بگذارند و زندگی آرام بدون دغدغه را برگزیند چون سیاست بسیار کثیف است و پدر ومادر ندارد اما خود توصیه کنندگان همچنان در صحنه سیاست بمانند! چرا این اشخاص ،آقای احمد باطبی را در شرائطی قرار می دهند که یکی از پند واندرزها ی نصیحت کنندگان را انتخاب نماید! مگر ایشان به رشد فکری نرسیده است؟آنموقعی که ایشان در زندان بودند ،این اشخاص چه کمکی برای آزادی آقای احمد باطبی بعمل آوردند!آیا به خانواده ایشان در ایران یاری رساندند؟ تحت فشار گذاشتن وهدایت فکری ونظری آقای احمد باطبی به هر دلیلی هرچه زودتر باید پایان پذیرد! اگر ایشان هرموقع صلاح دانستند برای مشورت های شخصی وسیاسی، خودشان آزادند که مشاورانی را انتخاب نمایند. ایشان تا کنون در ایران و اینک درخارج مدتها زیر بار بیشترین اتهامات وجو سازی ها بوده است و حالا پس از خروج ایشان از ایران ،مسائل خصوصی وشخصی و سیاسی شان همچنان مانند گذشته به یک موضوع جنجالی تبدیل شده است!به جای پرداختن به چنین موضوعاتی آیا بهتر نیست به مسائل اصلی ایران پرداخت؟ متاسفانه بخش وسیعی از نیروهای سیاسی که از ناتوانی فکری شان نشئت می گیرد به جای مبارزه و مقابله با رژیم اسلامی به شیوه" خاله زنک بازی" روی آورده اند ودائما به جای آنکه به رژیم ظالم اسلامی بعنوان عامل نابودی ایران بند کنند به اشخاص گوناگون گیر می دهند! در حال حاضرنمونه های بارز این شیوه تفکر فراوان دیده می شود!مردم ایران از ستم های مختلف در عذابند باید به آنها بپردازیم نه مسائل شخصی و فرعی وجزئی آفراد!

آقای احمد باطبی یک انسان بالغ است واز مسائل دنیای امروز به اندازه کافی آگاهی دارند ،پس بهتر است آقایان ابراهیم نبوی ـ داریوش سجادی ـ احمد فعال ودیگرانی که در آینده به آقای احمد باطبی امر ونهی و توصیه خواهند کرد که در خارج کشور چگونه زندگی کند و با چه کسانی رفت و آمد داشته باشد و یا اصلا چرا به خارج آمده است، باردیگربهتر است به این نکته توجه نمایند که ایشان یک انسان بالغ وعاقل هستند و می توانند به تنهائی راه و رسم زندگی شخصی و سیاسی خودشان شخصا تشخیص بدهند.عصر ارباب رعیتی چه در عرصه زمینداری و آقابالا سر بازی در زمینه فکری نیز دیگر به پایان رسیده است! بدون اجازه افراد دیگر نمی توان برای آنها همسر انتخاب کرد و حتی در عرصه مذهبی نیز درمیان بسیاری از افراد که قبلا به مقلد بازی از مراجع عظام گرفتار بودند ـ پایان یافته است. پس بگذاریم صد گل بشکفد وامر ونهی کردن را کنار گذاشته و انسانها در انتخاب راه و روش زندگی شخصی و سیاسی آزاد بگذاریم !

کیومرث نویدی

پاسخ به داريوش سجادی

احمد باطبی گرامی! امیدوارم ببینمت. از رهائی تو از چنگال ددان چنان شادمان شدم که اگر پسرم در همین موقعیت قرار می
گرفت می
شدم. در قصیده
ای سروده
ام: جای جوان به حجلة بخت است نی به بند. آراش باطبی
ت از زندان رسد وطن! و حالا، باطبی وطن از زندان رسیده است. به زودی نامه
ای سرگشاده خطاب به تو منتشر خواهم کرد. شروعش کردم ولی گرفتاری
ای که پیش آمد اجازة پایان دادنش را نداد. و درود بر حزب دموکرات کردستان ایران که تو را رهانید. راستی. با یک نکته در این پاسخت سخت مخالفم. شاید یک سهو بوده
است: هیچ گاه خود را بنده مخوان. تو یک سرو سرفرازی. آزادترین انسان زمین

امیر

پاسخ به داريوش سجادی

احمد باطبی عزیز: به جمع تبعیدیان نا خواسته از وطن خوش آمدی.در اینج هم مثل سالیان گذشته در جریان جنبش دانشجویی ایران هستم و در حد توانم با آنها همراهی می کنم. امیدوارم که ثمره آنهمه رنجها و محنتهایی که در راه آزادی کشیده شده را به زودی شاهد باشیم.!!!!

کیومرث نویدی

پاسخی به: [دکتر کاوه اردلان و محمّدِ امینی] در یک تصویر

مزدک! اگر می
خواهی اندیشمند شوی شوفر تاکسی شو. این تنها شغلی
ست که اجازه می
دهد در تمام زمان کارت تقلب کنی: برای خودت بیندیشی، بخوانی و بنویسی.

مزدک

پاسخی به: [دکتر کاوه اردلان و محمّدِ امینی] در یک تصویر

در مورد مقاله آقای اردلان باید بگویم که مقاله ایشان آنجا که به تاریخ گذشته مربوط می شود با دقت بالایی درست است یعنی طبیعت خشن، انسانها را هم خشن می کند و اکثر جهانگشایان غارتگر و خشن مانند هخامنشیان، مغولها و ... در سرزمینهای خشک و بی آب و علف که طبیعت خشنی دارد (چه گرم و خشک مثل کویر و چه سرد و خشک مثل سیبری) ظهور کرده اند.(آیدین) جناب کرمی !...

من هم مقاله جناب دکتراردلان یا پرفسور اردلان و هم جواب محمد امینی را خوانده ام.اولا همان روز من چند کامنت گذاشتم و علمی بودن چنان مقاله ای با لحنی پر از کین و خشم و زبانی یاوه سرانه و برداشتی ابلهانه را زیر سؤال بردم.که جناب نویدی که گویا تخصصهای بسشماری از جمله زمین شناسی و اقتصاد و فلسفه و اکولوزیست و کویرشناسی و پزشکی و نویسندگی و شاعری وراننده تاکسی...ولی از بخت بد المانیهای راسیست با انهمه امکانات نگذاشته اند که ایشان از یک راننده تاکسی بالاتر برود. گویا متوجه شده بود که من موضوع مقاله جناب اردلان را نفمیده ام و لطف کرده بودند و منظور نویسنده را تفهیم نموده بودند.باری جناب کرمی من در جواب جناب امینی نکات جالبی را دیدم .بنظرم امینی اصلا قابل مقایسه با آدم عقده ای مثل اردلان و حتی نویدی نیست.بهمین جهت نظر شما را درمورد مقاله جناب امینی نمی پسندم. چون ایشان از دید خود جوابی نوشته اند و با جواب شما از نظر نوع تحلیل فرق دارد.باری جمله ای را که من در اول از کامنت آیدین آوردم تنها بخاطر نشان دادن عقده بی هویتی و سردرگمی این ارازل پان ترک و پان عرب و پان کرد... بود که بخاطر اینکه آبرویی کسب کنند درست آگاهانه همان راهی را می روند که پورپیراها تعیین کرده اند.بنابراین آوردن هخامنشیان و اجداد ایشان مغولان در یک ردیف اشتباه لپی نیست بلکه کاملا آگاهانه است.و همین افرادند که مورد حمایت نویدیها (درست توده ای مثل پورپیرا!)و اردلانها و دیگر مزدوران ریز و درشت اند.بنابراین نمی توان به صرف ایرانی و اریایی و یا هر زهر ماردیگری آنها را با کسانی مثل امینی ها مقایسه کرد.ارازل پان ترک و پان عرب و پان کرد ...به چیزی جز نابودی ایران قانع نیستند و بهمین جهت هیچگونه آینده ای برای توافق با انها نمی توان انتظار داشت.اینان مزدورانی هستند که وقتی تاریخ مصرفشان تمام شد مثل آب بخار شده و اثری از انها برجای نخواهد ماند.بر هر ایران دوست میهن پرستی جدای از نژاد و اعتقاد و رنگ و جنس ... است که با تمام قوا همچنان که بر ضد حرامیان اسلامی به مبارزه ای بی امان دست می یازد چنین ارازلانی را از یاد نبرد!

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.