رفتن به محتوای اصلی

يک معلم دهگلاني به اعدام محکوم شد!
14.07.2008 - 12:21

ناصر مستشار

اعدام فرزاد کمانگر را متوقف کنید

رژیم اسلامی ،اعدامی دیگر در کردستان را در دست به اجراء گذاشتن دارد!رژیم اسلامی همه رعب و وحشت را از نواحی کردستان و آذربایجان آغاز کرده است تا دیگر مناطق را به وحشت وادار نماید.در این مقطع حساس همه ساکنین ایران فارغ از هرگونه وابستگی قومی و مذهبی و فکری و سیاسی ،هر چه زودتر باید به دفاع انسانی بیندیشند و علیه ستم به پا خیزند!

فعالان حقوق بشر در ايران : انور حسين پناهي از معلمان و فعالان فرهنگي شهرستان دهگلان که پائيز سال گذشته به همراه "ارسلان اوليايي" از سوي نيروهاي امنيتي به اتهام اقدام عليه امنيت کشور بازداشت شده بود . بر اساس گزارشات دريافتي روز شنبه مورخه 22/4/87 به اتهام محاربه از سوي دادگاه انقلاب سنندج به اعدام محکوم و حکم صادره به وي ابلاغ شد. نامبرده متاهل و داراي فرزند ميباشد .

انور حسين پناهي پس از بازداشت در پائيز سال 86 به اطلاعات شهر قروه انتقال و در آنجا مورد شکنجه هاي شديد جسمي و روحي قرار گرفته است . ايشان در اعتراض به بازداشت غيرقانوني خود به مدت 13 روز دست به اعتصاب غذا مي زند ، نامبرده سپس به بازداشتگاه اطلاعات سنندج منتقل ميگردد .

دادگاه انقلاب سال گذشته براي آزادي اين دو فرد اقدام به صدور قرار وثيقه 80 ميليون توماني نموده بود که بعلت عدم توان توديع وثيقه اين افراد در بازداشت ماندند.

شايان ذکر است اويل تيرماه سال جاري ، مردم محل سکونت انورحسين پناهي در دهستان "قوروچاي" از توابع شهرستان دهگلان با امضاي طوماري مبني بر شهرت به صداقت و مسالمت جو بودن وي از مقامات قضائي و امنيتي در سطح استان و کشور آزادي اين معلم و فعال فرهنگي را خواستار شدند.

راشل

اعدام فرزاد کمانگر را متوقف کنید

مقامات بالا درایران به این جوانها بیش ازحد حسادت میکنند. حسادت که ازمرزبگذرد احساسی بس خطرناک وکشنده است. شخصی که بینهایت عقده ای است وبی تفاوت نسبت بخود وجامعه (خواسته شخصی) خواسته ای نامعقول. سلطه طلب. شحصی که لیاقت آنچه راخواستاراست نیست امابهرقیمت وباپاگذاشتن وحتی له کردن اندیشمندان خوبان لایقان وآنهائی که راستی باید درقدرت باشند اما برعکس له میشوند درست مثل این جوان.کمانگرو کمانگرها قربانی جانایان وسادیسمیها. عقده ای هاوروانیها. مقامات بالا درایران بازورآنچه راکه نمی باید دردست داشته باشند دارند وباکشت وکشتاربهرنوع وحالتی درجستجوی ادامه غارتگری وچپاول هستند.

جوانان غیورکرمانشاه وسنندج همگی درزندان اوین جمع شوید واجازه ندهید کمانگرهافدای یک مشت کثافت شوند. ای وای...یک نامرد پیدانشد مغز بی مخ شاهرودی وشاهرودیها رامنفجرکند؟ ازخدواند تقاضا میکنم که مغزشاهرودیها منفجرشود. به امید خدا

مازیار

اعدام فرزاد کمانگر را متوقف کنید

اخطار به قضاییه تبهکار نظام اسلامی: بدانید که اگر این حکم جنایتکارانه را اجرا کنید, در داخل و خارج کشور عکس العمل شدیدی گریبانتان را خواهد گرفت. فراموش نکنید که بوی الرحمن این رژیم بلند شده. پس در مرحله احتضار, پرونده خود را سنگینتر نکنید. همه شما جنایتکاران شناسایی شده و اعمالتان هم بشدت زیر نظر هست. پس تیر خلاص به شقیقه تان شلیک نکنید!

آیدین تبریزی

 ایا کسی از دستگيري "مسعود رجوي" خبردارد؟

شایعه دستگیری مسعود رجوی «تکذیب» شد.

انتخاب در خبری به نقل از محسني اژه اي در مورد شایعه دستگیری آقای مسعود رجوی نوشت: «اين خبر تاييده نشده است.»

آقای کامران عزیز،

من شخصا خبر حمله موشکی ایران به پایگاه اشرف را منتشر کردم و در پایین خبر کامنتی را نوشتم به این مضمون که سالهاست که مجاهدین خلق دست به هیچ اقدام مسلحانه نزده است، پس رژیم حق ندارد یکجانبه به پایگاههای آنها هجوم ببرد و از رسانه های ایرانی هم انتقاد کردم که چرا به این خبر واکنش نشان نمی دهند...

ولی هرگاه ترکیه گلوله ای به شمال عراق شلیک کند، تیتر اول بی بی سی یا رادیو فردا می شود؟! در مورد انتشار خبر غیر موثق دستگیری آقای رجوی، این مساله اصلا ارتباطی با دشمنی با مجاهدین خلق ندارد بلکه برعکس نشان دهنده اهمیت بالایی است که این سازمان در مسائل سیاسی ایران دارد که حتی شایعه ای در مورد آقای رجوی اهمیت بالای خبری دارد. به عنوان مثال بگویم در رسانه های معتبر دنیا بارها اخباری از حمله قریب الوقوع آمریکا به ایران با ذکر تاریخ و اهداف حمله منتشر شده است که همگی نادرست از آب در آمده، این انتشار خبرهای غیر موثق ناشی از حساسیت بالای رسانه ها به موضوع است و ابدا به معنی دفاع از حمله به ایران نیست و برعکس بیشتر این خبرها توسط رسانه های ضد جنگ و با هدف افشای نقشه های احتمالی حمله منتشر می شود. پس شما نباید به ایران گلوبال ایراد بگیرید که چرا این خبر را منتشر کرده است بلکه باید به بی بی سی و رادیو فردا ایراد بگیرید که چرا این مساله مهم را ندیده گرفته اند و خود را به نشنیدن زده اند! عدم انتشار این خبر به معنی کم محلی کردن به احتمال دستگیری آقای رجوی است. انتشار این اخبار می تواند در صورت درست بودن خبر احتمال استرداد فرد دستگیر شده به ایران را کاهش دهد و امکان معامله پنهانی رژیم با دولتهایی مثل اردن را از بین ببرد چون وقتی معلوم باشد که این دستگیری در اردن روی داده، دولت آن کشور مسئول حفظ جانش است. اما اگر این اخبار منتشر نشود مثلا اردن می تواند فرد دستگیر شده فرضی را پنهانی به ایران بدهد و ایران هم ادعا کند که آن فرد را در داخل خاک خود دستگیر کرده است.

قویدل

سفره ننگین

آقای تبریزیان گرام درود بر شما اگر اشتباه نکنم انیشتن دانشمند علم فیزیک گفته است در جهان دو چیز بینهایت است : کهکشان و حماقت آدمی ، این حماقت را در رژیم جمهوری اسلامی شاهد بودیم بنابرین شما بسیار بجا اشاره کردید و اما در باره حساسیت شما نسبت به جاسوس ، باید خدمت شما عرض کنم که من تمام این دستگاهها را از هر نوع خود غیر انسانی میدانم و باید خدمتتان عرض کنم که هر چیزی که در خفا صورت بگیرد خود مخوف میباشد و اصلا چرا بشریت باید دارای چنین دستگاه جهمنی باشد بنده خوب وبد آنرا نمتوانم تشخیص دهم همین دستگاههای جهمنی زندگی میلیونها انسانها را تحت عنوان منافع ملی وغیره نابود کرده اند خود بنده از نزدیک قربانیان این دستگاه ضد بشری هستم در ضمن تمام اشارات من به کسی است که مخالف فکری خود را بخاطر منافع حقیر خود تا حد نابودی به پلیس سیاسی تقدیم میکند . در ایران مواردی بسیار غیر انسانی اتفاق افتاده است که باید بررسی شود . با احترام به شما و دیگر دوستان گرامی

حبیب تبریزیان

سفره ننگین

در مقدمه تریلوژی تراژیک سوفوکل تحت عناوین: ادیپوس شهریار ، آنتیگونه و ادیپوس در کلونوس جمله است که گوئی تمام این اثر جاودانه را در خود متعین کرده است. این جمله که من هر گز آنرا فراموش نمیکنم این است:

در مقدمه تریلوژی تراژیک سوفوکل تحت عناوین: ادیپوس شهریار ، آنتیگونه و ادیپوس در کلونوس جمله است که گوئی تمام این اثر جاودانه را در خود متعین کرده است. این جمله که من هر گز آنرا فراموش نمیکنم این است:

انسان بالقوه بی نهایت و بالفعل به نهایت است. براستی انسان هنگامی که شعور انسانی خود را در خدمت ارزش انسانی خود میگیرد میتواند تا بسیط خدابودگی و ابدیت اوج گیرد و به بینهایت بپیوندد. و هنگامی که شعور انسانی خود را در خدمت غرایض حیوانیش و منافع پلید شخصی اش، میگیرد نقطه توقفی برای سقوطش از، حتا درجه، حیوانیتش نیست و از عقبگاه هستی به لجنگاه بینهایت اگوئیسم کور سقوط میکند.

توضیحی بیش از این برای خبر چین و آدم فروش نمیتوان یافت!

و اما قویدل گرام!کلمه آدم فروش و خبر چین و شکنجه گر و جلاد را بهیج روی نمیتوان همطراز جاسوس گذاشت.

یک جاسوس ، غلط و یا درست میتواند با انگیزه های آرمانی و یا ملی، جاسوسی کند و کم نیستند جاسوسانی که سزاوار مدال انسانیت هستند.

داستانی از یک جاسوس که نامش را فرموش کرده ام میگویم.

در جریان شکل گیری حزب ناسیونال سوسیال، ک گ ب که آنموقع، بسیاری از آرمان گرایان چپ را به دامان خود کشیده بود، بسیاری را که مناسب بودند، از همان آغاز به درون این جریان فرستاد. یکی از آنها یک خبرنگار سوسیال دموکراات بود. این شخص با بخطر انداختن جان خود اخبار تدارکات جنگی ارتش هیتلری را برای استالین و شوروی میفرستاد. چند روز قبل از حمله غافلگیرانه ارتش هیتلری به شوروی، که با توجه به قرداد عدم تجاوز احتمال چنین رویدادی را نمیداد، این جاسوس سوسیال دموکرات تاریخ و ساعت و نقاط مورد حمله ارتش هیتلری را با مورس و تلگراف برای شوروی فرستاد. استالین نه تنها به این تلگرافها اهمیتی نداد بلکه هنگامی که ارتش هیتلری حمله کرد و از همان نقاط و در همان تاریخ و ساعت هم، برای اینکه گند کار در نیاید دستور داد آن شخص که المانی هم بود برای مأموریت به ژاپن اعزام شود . او در ژاپن دستگیر و 4 ماه زیر شکنجه مقاومت کرد. ژاپنی ها حاضر شدند او را با یک جاسوس خود معاوضه کنند ولی استالین حاضر نشد و دستور کشتن جاسوس ژاپنی را داد که این به معنای صدور حکم اعدام ان جاسوس شوروی بود!

این داستان را قریب 20 سال پیش که هنوز اسپوتنیک ( یک گاهنامه روسی) بیرون می امد و در عصر گلاس نوس بود خواندم.

منوچهرجمالی

jamali@parseng.com

هرکسی دینی غیرازاسلام بپذیرد هرگزازاو پذیرفته نخواهدشد

منوچهرجمالی آنگاه که روشـنگـر بـودم طبل جنگ را کوفتند ومن شمشیرم را کشیدم و درپی ِ پنداشتهایم افتادم ولی هرکدام ، به سوئی گریختند وهریک ، به پشت حقیقتی خزید وتویه ِ ژرف ِ حقیقتی شد و آنگاه رویارو با حقایق شدم وشمشیرم نمیتوانست سپرحقیقت را بشکافد تا به پنداشت دست یابد وغروب بود که ازنبردگاه ، به خیمه ام بازگشتم وبزمی برانگیختم وهمه پنداشتهایم را به جشنم فراخواندم آنها، نقابها را ازچهره خود برداشتند وهمه شب، با آهنگ عشق، باهم پای کوبیدند ودست افشاندند وآوازخواندند . گوئی ، وقتی ازشمشیرتیزم میگریختند ازپشت که آنهارا میدیدم ، پنداشت بودند وازروکه نمیدیدم ، حقیقت ولی هنگامی بسوی جشن ِ عشق میشتافتند ازرو، پنداشت بودند واز پشت ، حقیقت .

خَشایار رُخسانی

از گذشته برای حال و آینده بیاموزیم!

گرفتاری هایِ همبودیِ (اجتمایی) مردم، در پیوند با یک دیگر برمیآیند و با دَرآیشی (تأثیری) که آنها بررویِ یکدیگر میگذارند، میرویند و برجای میمانند. تلاش هایِ جداگانه برایِ زُدودنِ این فراپرسش ها (مسائل) بدونِ رویکرد به پیوستگیِ آنها با یکدیگر و از همه مَهین تر (مهم تر) بن مایه و سرچشمه آنها ، به هدر دادنِ هزینه و پیمودنِ دورِ بیهوده میباشد.

میگویند که اندریافتِ هر گرفتاری ای پیدا کردنِ نیمی از چارۀ آن است. اگر فرهنگی را که همکنون بر این کشور چیره است، بن مایه همه دشواریهای مردم ایران میدانستیم، بیگمان به دنبال راهکاری شایسته برای زُدودن آن نیز میگشتیم.

کرانمند کردنِ (محدود کردن) همۀ دُشواری هایِ مردم ایران به فَرتاشِ (وجود) گُجَستۀ (نکبت بار) سامانِ خلافتِ اسلامی در ایران، بدون رویکرد به بن مایه فرهنگیِ این شیوه از جهان بینیِ واپسمانده از تاریخِ شهرینگی، ساده کردنِ چالش و دشواریهایِ مَهین (مهم) مردم ایران میباشد. این شیوه از جهان بینی ریشه در پایین بودنِ فرهنگِ مردی دارد که این سامانِ سرشته داری (حکومت) مذهبی را زاییده و در دامن خود پرورانده است. هرچند که سامانِ خلافتِ اسلامی در ایران در پیدایشِ این گرفتاریها از نغش (نقش) برجسته ای برخوردار است ولی ندیده گرفته این راستینگی (حقیقت) که این سامانِ واپسمانده، بازده این فرهنگ مذهبی چیره بر کشور میباشد، چشم بستن بر آیین خردورزی یست. از اینرو پافشاری بر این دیدگاه که نابودیِ سامانِ خلافتِ اسلامی تنها راهکارِ زُدودنِ همۀ گرفتاری ها است، تداییِ همان آرزویی است که با کلیشه ای کردن همۀ فراپرسش ها، نابودیِ سامانِ شاهنشاهی در ایران را شاهکلیدِ نجات از همۀ گرفتاری هایِ مردم ایران میدانست. ولی راستینگی این است که گرفتاریِ مردم ایران ژرفتر از این ساده انگاری ها میباشد.

خویشکاریِ (وظیفه) نخستِ روشن بین هایِ دمکرات که در راه آزادیِ ایران تلاش میکنند، این است که با برنامه هایِ روشنگرانۀ خود، باورهایِ بی بنیاد و ژاژپنداریهایِ دین اسلام را که همچون لکه ای ناموزون خود را به فرهنگ ایرانیان پذیرانده است، از خاستگاه اَشُویی (قداست) براندازند. زیرا این باورهایِ بی بنیادِ اسلامی هستند که بسانِ آبشخوری به سامانِ خلافتِ اسلامی در ایران جان میدهند و همچون زیربنایی به آن استواری و به همه تبهکاریهایش فَرخُندگی (تبرک) میبخشند.

دانشِ ساستاری (سیاست)، هنرِ بکارگیریِ شایندگی هایِ (امکانات) دَمِدَست برایِ رسیدن به آماج هایِ از پیش نشاخت شده (تعیین شده) و با کمترین هزینه میباشد. بیشترین دگراندیشانِ آزادیخواه، بجایِ اینکه با رویکرد به این بُن پایه (اصل)، توانِ خود را در نوآفرینیِ راهکاریِ بِساوِش پذیر (قابل لمس) و همتراز با شایندگی هایِ (امکانات) دَمِدَست بکارگیرند، در سه دهه گذشته تنها به بازگو نمودنِ و پرو بال دادن به آرزوهایِ ایدئالیستی خود پرداخته اند؛ به چمِ (یعنی)" آرزویِ همکاریِ سراسریِ همۀ سازمان هایِ دمکراتیکِ ایران زیر پرچمِ یک جبهۀ دمکراتیک". راستینگی (واقعیت) این است که سازمان هایِ ساستاریکِ (سیاسی) ایرانی در برون مرزِ گرایشی به پیشبُردِ برنامه هایِ خود از راه همکاری بایکدیگر ندارند؛ خواه به شَوَندِ (علت ) " فقر نظری و یا راهبردِ تاریخی و فلسفه سیاسی" بماند. اگر راستینگی، چیزی سوایِ این میبود، سه دهۀ گذشته زمانِ بسنده برای انجام این کار بود. شما در نوشتارِ خود نمونه هایی از همکارهایِ نافرجام را نیز نمایانده اید. از دیدگاه من بنا بر بن پایه (اصل) آزمون و ماندَک (خطا) آنجا که این آزمونِ همکاریِ سازمانها تاکنون کامگار (موفق) نبوده است، باید که برای جلوگیری از بهدر رفتنِ هزینه ها، از بازانجام آن خودداری کرد. همکاری یا یگانگی بین سازمان ها، با وجودیکه نغش کلیدی در به سرناجام رساندنِ تلاش هایِ آزادیخواهان دارد ولی نباید که نبودنِ " جبهۀ یگانگی و همکاریِ سازمانها"، بسان دیواری بازدارنده، به کاروندِ (عامل) زمینگیر شدنِ این سازمانها فرارویید. زیرا میدان نهادین (اصلی) مبارزه با خودکامگی، در ایران است و نه در برونمرز. امید بستن به تلاش هایِ ایرانیانِ برونمزی در خاستگاه رهبریِ جنبشِ آزادیخواهی در ایران، بنا بر آزمون های سه دهه گذشته، یک امید بیهوده میباشد. زیرا همکاری هایِ همبودی بر پایه نیاز هایِ بایسته است که در یک بُرهۀ ویژه از زمان بوجود میآیند چیزیکه همکنون در برونمز نیازِ آن سُهِش (احساس) نمی شود. از این رو باید که برایِ گذر از این سد، راه هایِ تازه را آزمایش و یا اینکه نو آفریده شوند، راه هایی که گرانیگاه آنها در ایران باشد و نه در برونمرز، همانند هماهنگی با تلاش های دانشجویان. اگر ایرانی هایِ برونمرز تنها در بازتاب دادنِ رویدادهایِ ایران در جهان کوشا باشند، رویداهایی که پژواک دهندۀ درگیری های آزادیخواهانه مردمِ ایران برایِ رسیدن به خواست های دمکراتیک و هوده های (حقوق) شهروندی شان در برابر سامانِ خودکامه خلافتِ اسلامی است، خویشکاری مَهین خود و دین شان را به مردمِ ایران در درونمرز بجا آورده اند. پیش از این نیز نمی توان از آنها امیدی داشت. بایسته (ضرورت) برپایی و همکاری سازمان و انجمن های ساستاریک (سیاسی) یک نیاز همبودگاهی میباشد که همکنون زمینه های روییدن آن در برونمرز سُهِش (احساس) نمیشوند.

آن سامانِ جمهوری که باید" بر شانه هایِ یک جنبش واحد ملی و در رأس آن اتحادیه های کارگری، جنبش سازمان یافته مدنی و مآلاً، احزاب سیاسی واجد اعتبار مردمی، قوه قضائیه مدرن، مقتدر و مستقل و متکی به نظامات حقوقی امروزی و... ده ها پیش فرض و شروط دیگر " استوان گردد، یک شبه هستی پیدا نمیکند، همچنین پیش زمینه هایِ آن نیز که در بالا نمایانده شدند، نمی توانند یک شبه پدیدار شوند، ونکه (بلکه) رویش آنها بازده ایستادگی و پاویورزی هایِ مردم در روندِ مبارزه برایِ پاسداشت هوده هایِ (حقوق) شهروندی خود در برابر خودکامگی میباشند. بزبان دیگر این یک گمانِ زنی بی بنیان میباشد که می انگارد که سرنگونی یک شبه ملاها [برای نمونه از راه کودتا یا تازشِ نیروهایِ اَنیرانی(خارجی)] میتواند دمکراسی را به مردم به ارمغان بیاورد. دمکراسی ای که به زورِ توپ و تانک در ایران راه پیداکند، نمی تواند پایدار بماند، چونکه این دمکراسی بودنِ هیچ تکیه گاهی یا ستونی در هوا آویزان میباشد. پِیغان هایِ ویری (شرایط ذهنی) برای انقلاب از سوراخ لوله هایِ تانک هایِ آمریکایی به بیرون تراوش نخواهند کرد، ونکه از راه ایجاد خودآگاهیِ همبودی (اجتمایی) در مردم از راه آگاهی دادن به آنها برای سنجش کردن سود و زیانِ هوده های شهروندیِ خودشان است که بدست میآیند. پِیغان های ویریِ (شرایط ذهنی) انقلاب گُزیده هایی (مجموعه های) دانستنی و آگاهی هایی هستند که میتوانند از راه آشکار کردن و سنجشِ سود و زیانِ مردم، انگیزۀ دگرگونی ساختاری را برایِ رسیدن به فردایِ بهتر در آنها بوجود بیآورند؛ سنجش بین کنار آمدن با سامانِ فرمداری (حکومت) کنونی و برتابیدنِ جهنم و بندگی و یا تلاش برای دگرگون کردنِ آن برای رسیدن به آزادی. دادنِ آگاهی به مردم، خویشکاری مَهینی است که انجام آن تنها بر دوش روشن بین های ایران میباشد.

فرهنگی که همکنون در ایران چیره میباشد، توانایی اندریافت ارزش دمکراسی برای استوان کردن ستون های آنرا ندارد. هتا اگر فردا در یک گزینش آزاد یا همه پرسی، این مردم به یک سامان جمهوری سکولار را رای دهند.. برای اینکه این گزینش تنها بازده یک واکنشِ بهنجار (عادی) به ساختار و سامانِ هراس انگیز دینی میباشد که در سه ده گذشته جهنم را بکمک آن آزمون کرده اند ، تا اینکه نشانه رُست (رشد) خودآگاهی همبودی آنها در پی بردن به ارزش های والای هودۀ بشری و آزادی باشد. گرایشِ بهرمند شدن از فَردات ها (امتیازها) و ارزش هایِ دمکراسی، گفتاوردی سوایِ آماده بودن برایِ پاسداشت و پدافندی از آنها میباشد و این دو گفتمان ناهمسان میباشند. مردمی که به آنچنان رُست و خودآگاهی برایِ پاسداشتِ ارزش هایِ دمکراسی نرسیده باشند، بهایی برای نگهداری آن نیز نخواهند پرداخت. در همبودگاهی که مردم آن با وجود سه دهه آزمونِ فرمانروایی فقاهتی که در انبان دارند، آزمونی که بر پایه خوناشم ترین بُن پایه هایِ دینی بنا شده است، یک جریان مذهبی دیوانه تر از آخوندها همانند مجاهدین خلق اپوزسیون آن میشود، سامانِ دمکراسی هتا اگر بزور توپ و تانک آمریکا نیز در این کشور استوار گردد، از دوام کوتاهی برخوردار خواهد بود. زیرا فرهنگِ چیره ای که در این کشور مردم را میپرورد، یک فرهنگ خودکامه پرور میباشد. بایسته (ضرورت) این دگرگونی اندیشه ای در مردم تنها خشنود بودن به جداییِ دین از ساختارِ سرشته داری کشور و یا فرمداری (حکومت ) نیست، ونکه (بلکه) تهی کردنِ باورهایِ بی پایه این دین و ژاژپنداریهای آن از اََشُویی (تقدس) میباشد، که کمترین درآیش (تأثیر) آن بر زندگی مردم ایران بی ارده کردنِ آنها در برابرِ "سرنوشت از پیش نشاخت (تعیین) شده (تقدیر)" و سُتوهیدَن (تسلیم شدن) در برابرِ خودکامگان میباشد. با وجود این از آنجایی که آلترناتیوی سوای دمکراسی وجود ندارد، برای زُدودن لغزش ها در یک گُزیدمانِ (انتخابات) آزاد، یک سامانِ دمکراتیک نه تنها هوده (حق) گزینشِ آزاد نمایندگان را به مردم پیشکش میکند، ونکه زمینه و پایندان (ضمانت های) قانونیِ برای بر کناری آنها را نیز از سوی مردم در صورت سرپیچی نمایندگان از قانون، فراهم میآورد. پیش بینی ایکه از چتر انداختن تبهکاران بر اریکه قدرت پیشگیری میکند. از اینرو انبازی (مشارکت) مردم در گُزیدمان ها (انتخابات) برای نشاخت سرنوشت خود در یک گزیدمان آزاد یک روند سودمند برای رُستن و استوانیدن (محکم کردن) فرهنگ دمکراسی میباشد، چه در ایران و چه در افغانستان و عراق. هتا اگر رای مردم در افغانستان وعراق درآییده شده (متاثر) از رای سران قبایل باشد تا رای خودویژه (شخصی) رای دهندگان باید که گزینش آنها مورد پشتیبانی قرار بگیرد. زیرا نخست اینکه در این فرایند هنبازی در بازی دمکراسی است که مردم با فرهنگ آن آشنا و در آن آبدیده میشوند و دوم اینکه فراموش نکنیم که افغانستان و عراق آلترناتیوی سوای طالبان و رژیم بعثی صدام حسین نداشتند.

از اینرو دمکراسی زمانی میتواند در در این کشور پا بگیرد که بتواند از دل سیاه سامانِ خودکامۀ مذهبی کنونی در ایران با دستِ توانایِ خود مردم، از راه پذیرش خویشکاری (مسئولیت)، فراروید. از برپایی انجمن های ناوابسته به فرمداری (NGO) تا سندیکاهای کارگری و انجمن های دانشجویی؛ یا بکارگیری هر روزنه ای که مردم را یک گام به آرمان آنها نزدیکتر میکند. تنها در این جاور است که مردم آماده پاسداشتِ ارزش های دمکراسی پس از دگرگون شدنِ سامانِ خلافتِ اسلامی خواهند بود.تنها در این جاور (حالت) است که مردم آگاهانه از ارزش های دمکراسی نگهداری کنند.

از اینرو پذیراندنِ گزیدمان های (انتخابات) آزاد به حاکمیت، یک گام بزرگ و پیشآمد سود مند برای دو نَشینی (دوقطبی) کردن فرمندی (حکومت) و هموار کردن دست اندازها در راه رسیدن به دمکراسی میباشد. آن " شعور و وجدان کاذبی که تاریخِ استبدادِ عریان سیاسی و استبداد پنهان دینی در مغز های ما کاشته و نهادینه کرده است" تنها در روندِ پذیرش خویشکاری (مسئولیت) از سویِ مردم برایِ انبازی در گزیدمان هایِ آزاد و در راستایِ نشاختِ سرنوشت خویش به " شعور و وجدان خود آگاه اجتمائی که باید بر جامعه ما حاکم باشد " فراخواهد رویید.

قویدل

افزایش فشار به فعالان دانشجوئی هویت طلب در آذربایجان همچنان ادامه دارد

آقای آزادگر سلام در انعکاس سریع اخبار حقوق بشر ، من از شما تشکر میکنم و حتی به شما آفرین میگویم ایران گلوبال باید به شما افتخار کند.

کیومرث نویدی

آته ایستمی هستم که به دین، به شمول اسلام، نگاه مثبت دارم

آقای کرمی! دروغ می
گوئید. من حتی یک مورد به ایران و ایرانی یعنی به میهن و ملیت سیاسی خودم توهین نکرده
ام. به زودی در این مورد مفصل
تر خواهم نوشت: کنگرة ملیت
های ایران فدرال با برگزیدن من به عنوان یکی از سردبیران روم پالتالکی کنگره، در واقع با دشنام
گویانی که از فضای باز و دموکراتیک آن روم سوءاستفاده می
کردند، مرزبندی قاطع کرد. شما هم می
توانید به آن روم تشریف بیاورید؛ ولی اگر کلمه
ای به ترک و ترک
تباران توهین بفرمائید، قرمز خواهید شد.

ناصر کرمی

nasser.karami@gmx.de

پاسخی به: [دکتر کاوه اردلان و محمّدِ امینی] در یک تصویر با سلام به دوستانی که در مورد نقشه شک و تردید و یا درخواست آنرا کرده اند: نقشه ای که در سایت بیرونی و در بالای متن نوشتار گذاشته شده است بطور اختیاری از سوی آقای توکلی انتخاب نشده، این نقشه را من از کتابی در بارهء آرشیتکت و باستان شناسی Scan کرده ام و برای ایشان فرستاده و آقای توکلی لطف کرده با کیفیّت خوب آنرا در سایت گذاشته است. نام کتاب هست: Persepolis, Glänzende Hauptstadt des Perserreichs ISBN 3-8053-2813-3 Autorin: Prof.Dr. Heidemarie koch

یک دوست

جنبش دانشجویی و مساله قومی؛

بهتر است دفتر تحکیم وحدت ، اول به فکر تحکیم وحدت ملی در ایران باشد ، سال ها برای تحکیم وحدت کلَمهَ ی خمینی در دانشگاه های ایران نقش سرکوبگر را ایفا می کرد ، بعد ها هم که چشم و گوشش کمی باز شد و فهمید که وسیله و آلت چه جریان هایی در ایران بوده به جای این که در حبران مافات کوشش کند به ایدئولوژی های ارتجاعی و بعضاً بیگانه قوم پرستی آویزان شده و حنبش دانشجویی را به بحث ها و مجادلات مخرب خطرناک قومی و زبانی و امثال اینها کشیده و البته باز هم یک جریانات بسیار خطرناک درون حکومت به نام اصلاح طلبی پشت این جریان هستند چون ظاهری مساوات طلب و دمواکرات منش دارد اینجور مطالبات.

آقایان با آتش بازی نکنید. دشمنان برای ملت ایران فرصت زیادی باقی نگذاشته اند ف که این فرصت اندک را هم صرف تفرقه افکنی و قبیله بازی و نفرت پراکنی بکنیم. . پس در «وحدت ملی» بکوشیم و برای کسب آزادی و دموکراسی در ایران. مجادلات قومی فقط باب طبع محافل دیکتاتور منش و چکمه پوش ها و آخوند های جنایتکاری ست که این حکومت بادآورده شان را ابد مدت می خواهند

دانشجویان ایران باید روی این مسئله با چشم باز نگاه کنند و بازی محافل خطرناک و جنایتکار را نخورند.

بهتر است دفتر تحکیم وحدت ، اول به فکر تحکیم وحدت ملی در ایران باشد ، سال ها برای تحکیم وحدت کلَمهَ ی خمینی در دانشگاه های ایران نقش سرکوبگر را ایفا می کرد ، بعد ها هم که چشم و گوشش کمی باز شد و فهمید که وسیله و آلت چه جریان هایی در ایران بوده به جای این که در حبران مافات کوشش کند به ایدئولوژی های ارتجاعی و بعضاً بیگانه قوم پرستی آویزان شده و حنبش دانشجویی را به بحث ها و مجادلات مخرب و خطرناک قومی و زبانی و امثال اینها کشیده و البته باز هم یک جریانات بسیار خطرناک درون حکومت به نام اصلاح طلبی پشت این جریان هستند چون ظاهری مساوات طلب و دمواکرات منش دارد اینجور مطالبات.

آقایان با آتش بازی نکنید. دشمنان برای ملت ایران فرصت زیادی باقی نگذاشته اند ف که این فرصت اندک را هم صرف تفرقه افکنی و قبیله بازی و نفرت پراکنی بکنیم. . پس در «وحدت ملی» بکوشیم و برای کسب آزادی و دموکراسی در ایران. مجادلات قومی فقط باب طبع محافل دیکتاتور منش و چکمه پوش ها و آخوند های جنایتکاری ست که این حکومت بادآورده شان را ابد مدت می خواهند

دانشجویان ایران باید روی این مسئله با چشم باز نگاه کنند و بازی محافل خطرناک و جنایتکار را نخورند.

سئوال جالب روز!

سوال روزنامه جمهوري اسلامي از احمدي نژاد: با اينکه فرماندهان نظامي امريکا با ايران هستند چگونه قرار بود امريکايي ها رئيس جمهور ايران را در سفر به عراق بربايند؟ روزنامه جمهوري اسلامي نوشت؛ شبکه اول سيما چهارشنبه شب فيلم سخنراني رئيس جمهور در جمع فرماندهان بسيج را که مربوط به يک ماه قبل است پخش کرد که احمدي نژاد در اين سخنراني از ديدار دو تن از فرماندهان ارتش امريکا در عراق و تقاضاي آنها براي گرفتن عکس يادگاري با وي خبر داد و چنين نتيجه گرفت که کار امريکايي ها تمام است و فرماندهان آنها نيز با ايران هستند. اين روزنامه نوشته است متن کامل اين خبر را در ستون تازه ها در شماره امروز بخوانيد و البته به اين سوال هم جواب بدهيد که با اينکه فرماندهان نظامي امريکا با ايران هستند چگونه قرار بود امريکايي ها رئيس جمهور ايران را در سفر به عراق بربايند؟

ناصر مستشار

آقای آیدین تبریزی! در درون استدال های شما که حاکی از کدورت های نهفته شده شما را بیان می کند ، مسائلی دیگری موج می زند! من شناختی از این مسائل ندارم و نمی خواهم داشته باشم! بنظر من اگر کرد وترک وعرب و بلوچی که خواستار حقوقش است ،همه آن خواسته ها را به شکل شهروندی می تواند مطالبه نماید!پس ابتدا در برابر همه ساکنین ایران برای انتقال به یک جامعه دمکراتیک ،می بایستی شهروند شد!اگر مارکس ولنین طرفدار کارگر طراز نوین بودند تا قدرت سیاسی را برای سیادت دیکتاتوری بدست آورند ،جامعه دمکراتیک نیز بدنبال شهروندان آگاه و متمدن می تواند شکل بگیرد!بقول فرخی یزدی ـ بهتر است جنگ را برسر فقر وغنا پی ریزی نمائیم ،یعنی مطابق نیاز تاریخی تمام مبارزه مان را علیه حکومت بربر واسلامی نشانه گیری نمائیم!

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.