رفتن به محتوای اصلی

دُم خروس شما هستید
01.04.2009 - 13:29

دُُم خروس شماهستید ، خامنه ای و دیگرجانیان حاکم ، آقای رفسنجانی!

 

پیام نوروزی اوباما به مردم ایران و سران فاسد حکومت اسلامی ، توپ را به اندرونی بیت رهبری پرتاب کرده است و اینک آخوند خامنه ای و باند نظامی – امنیتی پیرامون او هستند که باید تصمیم بگیرند در ارتباط با سیاست جدید رئیس جمهورامریکا ، چه سیاستی را می خواهند در پیش گیرند ؟ گرچه پیام اوباما به اندازه کافی شفاف و صلح آمیز است که این بار میدان وسیعی را برای سفسطه بازی آخوندها در اختیار بیت رهبری قرار نمی دهد با این وجود و از آنجائی که سیاست خارجی حکومت ایدئولوژیک آخوندی حاکم بر ایران ، از ابتدا براساس صدور انقلاب اسلامی و جنگ و ستیز و بحران آفرینی پایه گذاری شده است ، پاسخ به پیام اوباما برای رژیمی که 30 سال در کوره شعار "مرگ برامریکا" دمیده است و تمام نابسامانی هائی را که خود مسئول ومسبب آن می باشد به گردن "شیطان بزرگ" انداخته است کارچندان آسانی نیست ، اگرچه در فرهنگ تزور و مردم فریبی اسلامی با استفاده از واژه ی "مصلحت اسلام" به آسانی می توان در عرض یک روز هر حرام را به حلال و هر حلال را به حرام تبدیل نمود و چفت و بست آن "مصلحت" را با چند روایت و آیه محکم ساخت بدون اینکه به بیضه اسلام راستین و فقاهتی آسیبی وارد شود !

بسیاری از مردم ایران وجهان بهنگام شنیدن پیام آشتی جویانه اوباما به مناسبت نوروز باستانی ، این پیام را به فال نیک گرفتند و آنرا به مثابه یک فرصت تاریخی برای دولت های ایران و امریکا ارزیابی نمودند که از رهگذر آن پیام دوستانه و روح پیام نوروز باستانی ایرانیان که همه ی ابناء بشر را به دوستی و آشتی و صلح و صفا فرا می خواند ، بتوانند گام نخست را در جهت بهبود روابط دو کشوربردارند و گره کور تشنج 30 ساله بین ایران و امریکا را با دست باز کنند نه با دندان . همچنین بسیاری ازدگراندیشان و هوادران صلح در ایران وجهان نیز امیدوار بودند که رهبران جمهوری اسلامی در جواب پیام دوستانه رئیس جمهوری امریکا ، نشانه هائی را از تمایل به آشتی و صلح از خود نشان دهند و راه را برای خروج کشور از بحران خود ساخته هموار سازند، غافل از آنکه حکومت اسلامی ، حیات وممات اش در بحران نهفته است و از مغز علیل شریعت مداران حاکم برایران تنها چیزی که نمی گذرد صلح و آرامش و حفظ منافع ملی مردم ایران است .

اوباما در پیام دوستانه و آشتی جویانه خود ، آنجا که از تاریخ و فرهنگ افتخار آمیز مردم ایران و از حق بازگشت ایران به جامعه جهانی و ایفای نقش سازنده این کشور در صحنه جهانی سخن می گوید بلافاصله به این نکته نیز اشاره میکند که این "حق" توأم است با "مسئولیت" . و در حقیقت جان کلام اوباما و مشکل همه مردم ایران و سایر کشورها با جمهوری اسلامی در همین نکته نهفته است که رژیم آخوندی ، نه درمقابل مردم ایران و نه درمقابل جامعه جهانی ، خود را مسئول نمی داند و آنچنانکه بدون پرده پوشی در هر فرصتی گفته است : "رژیم جمهوری اسلامی در قبال خدا مسئولیت دارد نه در قبال بنده خدا" و خدای جمهوری اسلامی هم که پس از 30 سال معلوم گردیده است چیزی جز صدور انقلاب اسلامی به سایر مناطق ، قتل و غارت و شکنجه و اعدام و کشتارمخالفان و دگر اندیشان چیز دیگری نیست .

نکته ای که اوباما در پیام نوروزی خود به مردم ایران و سران جمهوری اسلامی بدرستی بدان اشاره می کند چنین است :

« ایالات متحده مایل است که جمهوری اسلامی ایران بر جایگاه راستین خود در جامعه‌ی بین‌الملل قرار بگیرد. این حق شما است ، اما این حق با مسئولیت‌های واقعی همراه است و به این جایگاه نه از راه ترور و تخریب و بکمک جنگ افزار ، بلکه از طریق اقدامات مسالمت‌آمیز که نشان دهنده‌ی بزرگی حقیقی ملت و تمدن ایران است می‌توان دست یافت. و معیار سنجش این بزرگی داشتن توانایی برای ویرانگری و نابود کردن نیست، معیار این بزرگی ، توانایی شما برای سازندگی است.»

به مصداق ضرب المثل ایرانی که می گوید : "چوب را که بلند کنی گربه ی دزد حساب کار خودش را می کند" چنین بنظر می رسد که دارو دسته تروریست حاکم بر میهن ما از این بخش از پیام رئیس جمهور امریکا که بیانگر حقیقتی است که مصداقش می تواند بیت رهبری و حکومت تروریست جمهوری اسلامی باشد ، خشنود نیستند . این بخش از پیام رئیس جمهور امریکا ، که در حقیقت چکیده پیام کاخ سفید امریکا به حکومت اسلامی است را خلیفه خامنه ای خیلی زود دریافت نمود و بلافاصله به آن پاسخ داد ، آنجا که گفت : « در زیر دستکش مخملی ، دست چدنی پنهان است »

چند روز بعد هم آخوند رفسنجانی ، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و رئیس مجلس خبرگان رهبری ، کسی که این روزها ، بسیاری از اصلاح طلبان چپ و راست برای تعمیر زورق شکسته ی جمهوری اسلامی به او دل بسته اند ، سخنان خامنه ای را بدین گونه تکمیل کرد :

«بخش عمده پيام ويدئويی رييس‌جمهور آمريکا مربوط به ايران بود که در ظاهر نشان می‌داد به ارتباط با ايران متمايل است ؛ اما حرف‌هايی که زد دم خروسی بود که از زير پوستين آنها بيرون آمد . او بحث تروريسم را مطرح کرد، گويی که ايران حامی تروريسم است و يا بحث‌هايی در مورد سلاح هسته‌ ای ، در حالی که اين‌ها مسائلی نيست که پيش ‌داوری شود ، بلکه بايد در مذاکره مورد بحث قرار گيرد و با اين حرف‌ها رييس‌جمهور آمريکا نشان داد به دنبال چيست. رهبری هم خوب جواب دادند و گفتند ما تا اينجا تغييری در رفتار آمريکا نمی‌بينيم، حرف‌های آنها فرقی نکرده و تنها ادبيات شان متفاوت شده است ... همان‌طور که امام فرمودند « تا آمريکا آدم نشود با او مذاکره نمی‌کنيم.»

فقط روباه مکّار و وقیحی چون شیخ رفسنجان و یکی از سرکردگان باند تروریست جمهوری اسلامی است که می تواند اینگونه بی شرمانه در روز روشن چشم درچشم مردم ایران و جهان بدوزد، دروغ بگوید و تروریسم و تلاش رژیم را برای دست یابی به سلاح هسته ای را یک "اتهام" وانمود کند و آنرا یک "پیش داوری" به حساب آورد که گویا می بایستی در مورد آن "بحث و مذاکره" شود !! بدین ترتیب از نظر آقای رفسنجانی ، یعنی همان کسی که خود عضو کمیته سّری رهبری ترورها و بمب گذاری های جمهوری اسلامی در داخل و خارج از ایران است ، گورهای دسته جمعی خاوران ، قتل های زنجیره ای دگراندیشان ایرانی ، همه "اتهام" است و یک "پیش داوری"!! دادگاههائی که در اروپا و امریکای لاتین در سالهای اخیر تشکیل شده است و به پاره از ترورها و بمب گذاری ها که به دستور مستقیم رهبران جمهوری اسلامی و از جمله شخص خامنه ای و رفسنجانی صورت گرفته ، و سران جمهوری اسلامی را با نام و نشان مسئول آن ترورها و تخریب ها دانسته اند نیز لابد یک "اتهام" است و "پیش داوری" !! تأسیس حزب الله لبنان و مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق و گروه مقتدا صدر ، حماس و جهاد اسلامی فلسطین و سرازیر کردن ملیاردها دلار از پول نان شب مردم محروم و درمانده ایران به حلقوم گروههای تروریستی اسلامی هم حتماً یک "اتهام" است !! و تازه ترین اش ، سفرخالد مشعل و اسماعیل هنیه ، رهبران حماس به ایران بعد از جنگ غزه و توصیه خامنه ای به آنان که : « برای یک جنگ دیگر آماده شوید» و بمباران مرکز اتمی سوریه توسط اسرائیل که با پول و کمک ایران فعالیت می کرده است و همچنین بمباران کاروان کامیونهای حامل موشک و تجهیزات نظامی اهدائی بیت رهبری در خاک سودان توسط هواپیماهای اسرائیلی ( علاوه بر سوریه ، سودان نیز یکی از خطوط مواصلاتی جمهوری اسلامی است برای رساندن اسلحه و مهمات به گروههای حماس و حزب الله و سایر گروههای تروریستی درکشورهای منطقه ) و همچنین مسافرت اخیرلاریجانی ، رئیس مجلس شورای اسلامی به سودان برای اعلام پشتیبانی از عمرالبشیر که حکم دستگیری اش به جرم نسل کشی و جنایت علیه بشریت در دادگاه بین المللی لاهه صادر گردیده است ، اینها همه و همه از نظر رفسنجانی "اتهام" است به جمهوری اسلامی و به زعم این روباه مکّار و مردم فریب یک "پیش داوری" است که می بایستی در باره آنها بحث شود !!

در خواست اوباما از سران جمهوری اسلامی شفاف و روشن است و نیازی به تفسیر ندارد ، همان گونه که اهداف پلید خامنه ای ، رفسنجانی و سایر اراذل و اوباشی که 30 سال است بر میهن ما حکم می رانند بر همگان معلوم است ، آنچه که در اینجا می تواند سئوال برانگیز باشد این است که در شرایط کنونی ، آیا سیاست گزاران حکومت اسلامی پس از 30 سال خیانت به منافع ملی ایرانیان ، امروزه به یک حداقلی از عقلانیت و رعایت منافع ملی ایران رسیده اند که بتوانند آنگونه که آقای اوباما آرزو می کند و بسیاری از به اصطلاح اصلاح طلبان غیر حکومتی و صلح دوستان به امید آن نشستنه اند ، مسئولیت پذیر شوند و کشور و مردم ایران را از بحرانی که خود در آن گرفتار کرده اند بیرون بیاورند یا خیر ؟ !

شاید کسانی از روی ساده اندیشی تصور نمایند که رژیم آخوندی در شرایط کنونی ، برای حفظ منافع و قدرت خویش هم که شده مجبور است که از در صلح و سازش با دنیای غرب و بوپزه با امریکا در آید ، و موقتاً با نوشیدن جام زهری خود را از این مخمصه بیرون بکشاند ، ولی با توجه به ماهیت وسرشت فتنه انگیر و بحران آفرین جمهوری اسلامی و با توجه به کارنامه سیاه این رژیم که طی 30 سال گذشته ، مردم و کشور ایران را از یک جنگ به جنگی دیگر و از یک بحران به بحرانی دیگر کشانده است و همچنین با توجه به اینکه حیات و بقای این رژیم در گرو جنگ و بحران و تشنج چه در صحنه داخلی و چه در زمینه سیاست خارجی می باشد ، تحقق چنین امری غیر ممکن است . حتی اگر رژیم جمهوری اسلامی تحت فشارهای داخلی و خارجی مجبور گردد که برای بقای خویش موقتاً چهره ای آشتی جویانه از خود نشان دهد باز ا این بدین معنی نیست که این رژیم برسر عقل آمده است و قصد حفاظت از منافع ملی ایران و خروج از بحران را دارد ، بلکه اگر شناخت درستی از رژیم تبهکار اسلامی داشته باشیم به آسانی می توانیم به این واقعیت پی بریم که این رژیم اصولاً قادر به بحران زدائی از سیاستهای داخلی و خارجی خود نمی باشد و تنها کاری که می تواند بکند این است که بحران را جا به جا می کند و اقدام به ایجاد بحران های جدید می نماید چرا که حیات و موجودیت این رژیم فاسد در بحران نهفته است . حتماً این گفته ی آخوند خاتمی را بیاد دارید که گفته بود : در مدت ریاست جمهوری ایشان ، جناح های رقیب ، بطور متوسط هر از 9 روز یک بحران در کشور ایجاد می کرده اند . همین جا لازم است این نکته را توضیح دهم که علیرغم اختلاف نظر گروهها و جناح های جمهوری اسلامی که عمدتاً معطوف به سهم خواهی در قدرت می باشد ، این جناح ها در مورد سیاست خارجی جمهوری اسلامی و بویژه در مورد پشتیبانی از گروههای تروریستی عرب و مسلمان ، همه آنان کم و بیش مواضع مشترکی دارند و معتقد به صدور ایدئولوژی شیعه گری خود به سایر کشورها و در نهایت برقرار نمودن یک امپراطوری تشیع در بخشی از خاورمیانه می باشند گرچه ممکن است فقط بر سر نحوه صدور انقلاب اسلامی به سایر مناطق با هم اختلاف نظر داشته باشند .

واقعیت این است که ارتجاع جمهوری اسلامی همانطوریکه که نگارنده این سطور در هر فرصتی در نوشته های خود به آن اشاره کرده ام ، از نوع یک ارتجاع کلاسیک و معمولی نیست که بتوان به کمک برخی از داده های علم اقتصاد و جامعه شناسی ، آنرا شناخت و به عملکرد هایش پی برد . ارتجاع جمهوری اسلامی از نوع ارتجاع حاکم برکشورهای عربی و اسلامی نظیر پاکستان و عربستان سعودی و غیره نیست که بتواند با حفظ قوانین شریعت اسلام در مجموعه سیستم سرمایه داری جهانی بکنجد و در حد و حدود و ظرفیت های خود ، در تعامل با دنیای خارج قرار گیرد .

واقعیت این است که ایدئولوژی شیعه گری ، توسعه طلبی ، تمامیت خواهی و اعتقاد به آپارتاید جنیسیتی و مذهبی و فرقه ای و روحیه تهاجم و توسل به ترور و جنگ برای پیش بردن مقاصد خود . ارتجاع حاکم بر ایران را از سایر حکومت های ارتجاعی خاورمیانه متمایز می سازد و این حکومت را پس از 30 سال ، به امپراطوری ترور و تخریب در یکی از حساس ترین مناطق دنیا تبدیل کرده است . فاشیسم اسلامی حاکم بر ساختار های سیاسی و اجتماعی ، اقتصادی و مالی ، نظامی و امنیتی ، فرهنگی و آموزشی ایران و چنگ اندازی باندهای مافیائی قدرت در تمام عرصه های سیاسی و اقتصادی و نظامی از یکطرف و ایجاد پایگاه ها و سازمان های تروریستی و پشتیبانی از آنان در خارج از ایران ، در حال حاضر جمهوری اسلامی را در موقعیتی قرار داده است که خامنه ای و باند نظامی و امنیتی پیرامون او احساس ابر قدرتی نمایند . وقتی احمدی نژاد می گوید :« امروزه ایران یک ابر قدرت است و دنیا باید ما را به عنوان یک ابر قدرت قبول نماید » ، ادعای احمدی نژاد به عبارتی درست است ، او راست می گوید ، ایران با گذشت 30 سال از انقلاب اسلامی به ابر قدرت تبدیل شده است ! ولی نه ابر قدرت اقتصادی و سیاسی و یا ابر قدرت صنعتی و تکنولوژی ؟ بلکه به ابر قدرت ترور و تخریب و جنگ و جنایت درصحنه جهانی ، و این واقعیتی است انکار ناپذیر که باید آنرا دید و بر آن اذعان داشت. کافی است که لیست ترورها ، بمب گذاری ها و صدور پول و اسلحه و مهمات برای گروههای تروریستی در خاورمیانه و آسیا و افریقا و اروپا و امریکای لاتین و فرمانبرداری این گروهها از بیت رهبری ایران را طی 30 سال گذشته مرور کنید تا به درستی این گفته که جمهوری اسلامی در تکامل خود واقعاً به ابر قدرت ترور و تخریب و آدمکشی در دنیا تبدیل شده است پی برده شود . ضعف و ناتوانی نهادهای بین المللی و سازمان ملل متحد برای مقابله با تروریسم جمهوری اسلامی از یکطرف و منافع اقتصادی غارتگران جهانی و بویژه روسیه و چین در ایران ، و لاجرم پشتیبانی این کشورها از رژیم تروریست جمهوری اسلامی در سالهای گذشته ، موقعیت مناسبی را برای اراذل و اوباش حاکم بر ایران فراهم نمود که این رژیم بدون کوچکترین واهمه و ترسی ، تروریسم و فاشیسم اسلامی خود را در داخل و خارج با قوت دنبال نماید .

اینکه برای رسیدن به درجه ابر قدرتی در ترور و تخریب و شکنجه و اعدام ، حکومت اسلامی چگونه از تضادهای جهانی استفاده کرده و با گشودن دروازه های ایران را بر روی غارتگران روسی و چینی و اروپائی و امریکائی ، از پشتیبانی پاره ای از کشورها در صحنه جهانی و سازمان ملل متحد بر خوردار شده است در حوصله این نوشته نیست که تأکید من در این نوشته ، پرداختن به این نکته است که در فرهنگ و سرشت حکومت اراذل و اوباش حاکم بر میهن ما ، سخن از صلح و آرامش و دوستی ، سخنی است بیهوده و آنانکه به انتظار معجزه تغییر در سیاست های کینه توزانه و تنش زای رژیم اسلامی نشسته و ساله است که برای رفتن این جناح و آمدن آن جناح ، لحظه شماری می کنند و هنوز امید دارند که از دهان اژدهای حکومت اسلامی ، پرنده صلح به پرواز درآید ، هم خود را فریب می دهند و هم مردم ایران را به گمراهی می کشانند .

30 سال پیش ، زمانی که قبایل افسار گسیخته آخوند بر اریکه قدرت تکیه زدند ، تنها تصویری که از این قوم وحشی از سیاست و مملکت داری در ذهن خود داشت ، نمونه و مدل خلافت اسلامی در 1400 سال پیش از این بوده است که بازخوانی شیعی آن بعدا بصورت "ولایت فقیه" یعنی همان بسته پیشنهادی رهبر و بنیانگذار انقلاب اسلامی ، که تبدیل به سیستم حکومتی ایران شد و برای فریب مردم ایران ، نام دروغین و بی مسمای جمهوری را نیز بر آن افزودند . در آن زمان خمینی بدرستی می دانست که جمهوری اسلامی (بخوانید خلافت اسلامی آخوند) فقط در سایه تهاجم و ایجاد رعب و وحشت و کشتار و قلع و قمع مخالفان است که می تواند ادامه یابد و توسعه پیدا کند ، کما اینکه اسلاف او نیز در صدر اسلام در سایه شمشیر و تهاجم و غارتگری و کشتار و تجاوز توانسته بودند اسلام را دوام و قوام بخشند ، بنابراین زمانی که خمینی پس از جلوس بر تخت خلافت ، از صدور انقلاب اسلامی به سایر کشورها سخن گفت ، وقتی جنگ را "رحمت الهی" دانست ، هنگامی که گفت : «راه قدس از کربلا میگذرد» و همزمان فرمان کشتار مخالفان و دگراندیشان ایران را صادر کرد ، در حقیقت در همان زمان ، استراتژی امپراطوری شیعه گری ترور و تخریب و شکنجه و کشتار را برای آیندگان و ادامه دهندگان "خط امام" ترسیم می کرد . خطی که باند نظامی و امنیتی و جمکرانی احمدی نژاد ، در زمینه سیاست خارجی و داخلی ، بهترین مّعرف آن می باشد .

حاصل کلام اینکه : نه آقای اوباما و امریکا و نه هیچ کشور و رهبر خارجی دیگری با مذاکرات خود با رژیم تبهکار اسلامی حاکم بر کشور و مردم ایران نمی توانند صلح و آرامش و آزادی و عدالت اجتماعی را برای کشور ما به ارمغان آورند که آنان همه نگران منافع خود در خاورمیانه اند و اخلال در صدور نفت خلیج فارس ، بدانید که آنان نگران بچه های خیابانی کارتون خواب ما ، نگران دختران ما که در شیخ نشین ها خرید و فروش می شوند ، نگران ملیون ها جوان ایرانی که در فقر و بیکاری و اعتیاد در حال تباه شدن اند و نگران جان زنان و مردانی که در زندان ها و شکنجه های جمهوری اسلامی به بند کشیده شده اند و هر روز خبر مرگ"مشکوک" یکی از آنان به بیرون مخابره می شود نیستند ، آنان نگران خطر اخلال در صدور نفت خلیج فارس و خطر تهدید امنیت اسرائیل اند و در مذاکرات خود با جمهوری اسلامی بدنبال رفع این خطرها هستند نه تحت فشار قرار دادن این رزیم برای اعاده ی حقوق اولیه و پایمال شده ی مردم اسلام زده ی ایران که 30 سال است در زیر سُم دار و دسته ای وحشی از رمق افتاده اند . بنابراین که اگر امیدی برای مردم ایران وجود داشته باشد فقط در گرو برچیدن رژیم اسارت بار جمهوری اسلامی بدست متحد مردم این سرزمین است .

 12 فروردین ماه 1388

1 آوریل 2009

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.