رفتن به محتوای اصلی

از "تمرّد" در مصر چه آموختیم؟
06.07.2013 - 18:11

سقوط محمد مرسی و تفکر اسلام سیاسی در مصر هرچند امری اجتناب ناپذیر بود، اما یک شبه اتفاق نیفتاد. مرسی و باند پیرامونش روز ۲۴ نوامبر ۲۰۱۲ و پس از سخنرانی وی در محفل یاران و در میان "عشیره‌اش " سقوط کرد و آنچه جهان در شامگاه چهارشنبه بصورت زنده شاهد آن بود، برزمین افتادن این پیکر فرسوده و متعفن بود.

آنچه در مصر اتفاق افتاد بدون شک بسیاری را شگفت زده و برخی‌ را نگران فرداها و رویدادهای غیر قابل پیش بینی‌ آن کرد، زیرا بدون تردید پس لرزه‌های این زلزله را بزودی در زادگاه "بهار عربی‌" یعنی تونس نیز شاهد خواهیم بود. جنبش تمرّد تونس که با الهام از "انقلاب دوم مصر" شکل گرفته در عرض سه روز بیش از ۱۸۰ هزار امضا برای توقف روند تهیه و تصویب قانون اساسی‌ جدید تونس توسط پارلمان تونس که در کنترل نیروهای سلفی و حزب النهضه به رهبری راشد الغنوشی مرشد اعظم اخوان المسلمین تونس است و برگزاری انتخابات مجدد ریاست جمهور و پارلمانی شده اند و بدون شک در هفته‌های آینده شاهد تحولات شگرفی در صحنه سیاسی این کشور و همچنین لیبی‌ خواهیم بود.

برای تأیید این مطلب همین بس که از دیروز شاهد حضور بی‌ سابقه سخنگویان این جبهه‌ در فضای مجازی و تلویزیونهای پر بیننده عربی‌ ماند العربیه و الجزیره در نفی رویدادهای جاری مصر هستیم، زیرا رهبران فکری و سیاسی جریانهای مذکور بخوبی آگاهند که کارنامه عملکرد یکساله آنها در زمینه محدودتر کردن فضای سیاسی، فرهنگی‌، هنری و اجتماعی مردم تونس، بسیار سیاه تر از مرسی و یارانش در مصر است. علاوه بر این آنها لکه ننگ ترور شکری بلعید  فعال سیاسی چپگرا را به عنوان اولین ترور سیاسی تاریخ معاصر تونس را نیز بر دامن دارند .

بیشترین پرسشی که این روزها در فضای مجازی دیده و پرسیده میشود اینست که چه تفاوتی میان مصر و ایران و مردم آن است که علیرغم شروعی کاملا مشابه، سرنوشتی کاملا متفاوت(حداقل تا به امروز) نصیبشان شده است؟

در پاسخ به این پرسش بسادگی میتوانگفت:

میان ماه من تا ماه گردون                                     تفاوت از زمین تا آسمان است

 

مرحله اول انقلاب مصر در ژانویه ۲۰۱۱ کاملا نسخه انقلاب سال ۵۷ در ایران بود، با این تفاوت که وضعیت اقتصادی آن‌روز ایران با مصر ۲۰۱۱ به هیچ وجه قابل مقایسه نیست و آنچه "مرسی و دوستان" در عرض یک سال بر سر اقتصاد ،فرهنگ و سیاست مصر آوردند، در ایران بیش از ۳۰ سال طول کشید. در مصر و در شرایطی که مردم در میدان تحریر قاهره خواهان استعفای حسنی مبارک بودند، ژنرال مشیر طنطاوی وزیر دفاع مصر و ژنرال سامی عنان رئیس ستاد ارتش این کشور که برای امضای پیمانهای جدید همکاریدر واشنگتن بودند به مصر بازگشتند و ۴۸ ساعت بعد تانک‌های ارتش به خیابانها آمدند و پس از اعلام استعفای مبارک ،شورای نظامی سکان اداره کشور را بدست گرفت و شرایط انتقال مسالمت آمیز قدرت را به گروه اخوان المسلمین که بزرگترین و منظم‌ترین تشکل سیاسی اپوزیسیون بود را با پوششی دمکراتیک فراهم کرد، این یعنی کودتای نرم بسود یک گروه خاص و با توصیه و حمایت یک قدرت خارجی‌.

در ایران ۵۷ نیز در شرایطی که اسلامگرایان با حمایت کامل گروههای چپ و راست و ملی‌ مذهبی‌ که(دقیقا مانند اخوان المسلمین در مصر) از طریق شبکه مساجد و تکایا با بدنه جامعه در ارتباط بود خود را برای نمایش قدرتی‌ سراسری در راهپیمایی تاسوعا و عاشورای ۵۷ آماده میکرد، ژنرال هایزر معاون نظامی ناتو مخفیانه به ایران آمد تا گردانندگان بین المللی صحنه که در گوادلپ بر سر رفتن شاه و به قدرت رسیدن اسلام گرایان )که با وعده برقراری دموکراسی و حفظ روابط حسنه با غرب و آمریکا با میدان آمده بودند( به توافق رسیده بودند، از عدم دخالت ارتش اطمینان حاصل کنند و سپس شرایط انتقال مسالمت آمیز قدرت به اسلامیون را با پوششی دمکراتیک فراهم کنند. 

 در زمان برگزاری اولین انتخابات ریاست جمهوری نیز در هر دو کشور نیروهای سکولار که هدف اصلی‌ و غایی‌شان ضمن مبارزه سیاسی، تکیه زدن بر کرسی قدرت بود، به رقابت با یکدیگر پرداختند و یا در حلقه قدرت حل شدند و زمینه تسلط اسلامگرایان بر قدرت را فراهم آوردند.

چند عامل مهم مرحله انتقالی در ایران و مصر را از هم متمایز و چرایی تفاوت سرنوشت امروزشان را روشن می‌کند:

اول- در ایران ۵۷ خمینی از فردای به قدرت رسیدن با ایجاد دادگاههای انقلاب دستگاه قضایی ایران را رسما تعطیل کرد و با اعدام نخبگان نظامی، سیاسی و اجتماعی با همراهی و حمایت  قریب به اتفاق همه همپیمانان سیاسی، موجودیت خود را با ایجاد جو ارعاب تثبیت کرد. در مصر اما قدرت در زمان گذار در اختیار ارتش و دستگاه قضایی مصر(علیرغم ضعف و فساد نسبی) مستقل بود و مرسی علیرغم تلاشهای مکررش در طول یک‌سال حکومتش(از جمله برکناری دادستان کلّ مصر و انتساب یکی‌ از یاران خود بر خلاف اختیارتش، که نهایتاً با حکم نهایی‌ دادگاه عالی‌ مصر خنثی شد) نتوانست سیستم قضایی مصر را کنترل یا خنثی کند.

دوم- ارتش مصر دستگاهی مستقل و ملی‌ است که در میان مردم از محبوبیت و احترام خاصی‌ برخوردار است و علیرغم اینکه در سال ۲۰۱۱ نردبان به قدرت رسیدن اخوان المسلمین شد و مرسی بلافاصله پس رسیدن به کرسی ریاست جمهوری مانند اسلافش در تهران نخست به فکر برانداختن نردبان (اما بصورتی دیگر) افتاد و با برکناری اجباری(بازنشستگی اجباری) طنطاوی و برگزیدن عبدالرحمان السیسی که عمویش از اعضای بارز اخوان المسلمین است به جانشینی وی و گماردن ژنرال سامی عنان به سمت مشاور نظامی رئیس جمهور، به گمان خود خطر ارتش را خنثی کرد. اما چون بمنظور حفظ بدنه ارتش مصر که ضامن حفظ پیمان کمپ دیوید و امنیت اسرائیل بود و عدم تکرار سناریوی ایران قدرت در مرحله انتقالی به ارتش سپرده شد و اخوان المسلمین علیرغم باز گذاشتن دست تندروهای اسلامی در صحرای سینا و گسترش تجارت قاچاق به نوار غزه، از زبان مرسی، شیمون پرز رئیس جمهور اسرائیل را برادر خواندند و پایبندی خود را به پیمان کمپ دیوید اعلام رسما اعلام کردند. اما دیدیم کهژنرال سامی عنانچند ساعت پیش از اعلان اولتیماتم ۴۸ ساعته ارتش به مرسی در حمایت از خواست مردم از سمت مشاور نظامی رئیس جمهوراستعفا کرد و ارتش ملی‌ در نهایت با پشتیبانی از خواست اکثریت جامعه نقش ملی‌ خود را علیرغم تهدیدات کاخ سفید به قطع کمکهای مالی‌ (حیاتی‌ ) آمریکا به ارتش مصر به عهده گرفت و برای رهایی کشور از چنگال فاشیسم اسلامی به میدان آمد. در ایران اما حاکمان جدید از یکسو بلافاصله به تصفیه خونین ارتشی روی آوردند که عنوان پنجمین ارتش قدرتمند جهان و قویترین ارتش خاورمیانه را یدک می‌کشید (و امروز این عنوان در پس نام ارتش اسرائیل میاید)و از سوی دیگر به ایجاد دستگاهی موازی آن پرداختند که امروز به اژدهایی هفتاد سر تبدیل شده که همه اهرمهای قدرت را در چنگال خود دارد و پس بلعیدن ایران، در فکر بلعیدن منطقه و ویرانی جهان است و منافع ملی‌ آخرین واژه‌ای است که در فرهنگ لغات آنها میتوان جست.

سوم- نیروهای سیاسی و روشنفکران آن‌روز ایران پس از آنکه دانستند راهی‌ به حلقه قدرت ندارند و وعده‌های آیت الله زیر درخت سیب، فریبی بیش نبوده، یا به امید لیس زدن تکه استخوانی از غنیمت، با فراموش کردن نقش خود در فریب ملت جذب حاکمیت شدند و یا لب برگرفته، گوشه عزلت گزیدند و یا رخت سفر بربستند و دکان خود را در آنسوی مرزها از نو برگشودند. در مصر اما پس از شوک اولّیه، جوانانی که با هدف رسیدن به آزادی و دموکراسی به میدان آمده بودند، خیابانها را ترک نکرده و نخبگان ٔبهت زده سیاسی را نیز با خود همراه کردند و تمام قد در برابر فتواهای مرشد اعظم اخوان المسلمین که از زبان و قلم مرسی و دوستان دست نشانده او در پارلمان صادر میشد مردانه ایستادند و بهای فراوان پرداختند و سرانجام با حرکتی‌ بسیار هوشمندانه همه نیروهای خاموش جامعه را متحد کرده و به میدان آوردند و همه نیروهای سیاسی، مذهبی‌ و درنهایت نظامی را وادار به تمکین از رأی و اراده خود نمودند و این برگ ننگین و سیاه تاریخ مصر را بستند.

چهارم- در نهایت نقش غیر قابل انکار رشد و گسترش تکنولوژی و سرعت گردش اطلاعات و افزایش امکان تماس و خبر رسانی که دشمن شماره یک حاکمان مستبد و عقب مانده است.

 درسی‌ که میتوان از حرکت امروز جوانان مصر آموخت اینست که پس از فرونشستن هیجان کاذب و تبپیروزی اصلاح طلبان حکومتی و برگزیده شدن حسن روحانی به عنوان رئیس جمهور رژیم اسلامی، از امروز بجای خانه نشینی و امید و انتظار به بازپس گرفتن قطره‌ای حقوق غصب شده خود در چهار یا هشت سال آینده و احتمالا افتادن در چاله یا چاهی دیگر، با طرح خواسته‌های اقلیتی عمومی و برمبنای شعارهای انتخاباتی روحانی از قبیل:

- آزادی فوری زندانیان سیاسی و عقیدتی‌ از جمله میرحسین موسوی و مهدی کروبی

- آزادی مطبوعات و اینترنت

- قطع پارازیتهای کشنده در سطح کشور و آزادی دسترسی به ماهواره و اجازه فعالیت تلویزیون‌های مستقل

- مهار تورم، حل مشکل بیکاری

- آزادی ورود بانوان به ورزشگاهها

- حق آموزش زبان مادری

- ترمیم وجهه و اعتبار مخدوش گشته هنرمندان و نویسندگان و اندیشمندان

- استفاده از نیروهای کارامد و متخصص

- از همه مهمتر حل آبرومندانه بحران هسته‌ای کشور و ایجاد شرایط لغو تحریمهای بین المللی

کمپینی بصورت نامه نگاری فردی و میلیونی، جمع آوری امضا، طومار یا هر روش دیگر، برای یادآوری و پیگیری مستمر این خواسته‌ها تا رسیدن به نتایج روشن و ملموس، از وزیر کشور وی برای روز سالگرد انتخاب وی، تقاضای صدور مجوز برگزاری مراسم سپاس از دولت ایشان برای وفا به عهد و یا اعتراض به عدم انجام آن را بنمایند.

با انجام این حرکت هوشمندانه به حاکمیت و بازیگران صحنه بین المللی این پیام را میدهیم که ما بیداریم و جایی‌ برای سازش‌های پنهان در پشت درهای بسته بر سر منافع ملی‌ و مردمی ما نیست و سال آینده کارنامه دولت آقای روحانی و میزان عملکرد ایشان نسبت به وعده‌های فراوان انتخاباتی در محک تجربه‌ای جدی خواهد بود.

  

کاظم موافق

 ششم جولای دوهزار و سیزده 

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کاظم موافق

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.