دهمین انتخابات ریاست جمهوری ایران در خرداد 1388 برگزار خواهد شد و قبل از انتخابات و مثل همیشه تدارکات و صفبندی و معادلات قدیمی و جدیدی در حال شکلگیری است که به باوهر نگارنده از حساسیت ویژهای برخوردار خواهد بود. انتخابات ریاست جمهوری آینده در به لحاظ تحلیلی با انتخابات دوم خرداد 1376 مرتبط و به گمان من برای تبیینی روشن از انتخابات آینده نگاهی گذرا به گذشته لازم مینماید و تغییر و تحولات منطقهای و بینالمللی بیش از پیش نفوذ خودرا متوجه این انتخابات کردهاست. پدیده آتی انتخابات ریاست جمهوری را میتوان با در نظرگرفتن موارد زیر مورد ارزیابی قرار داد.
• خرداد ماه 1376 و کارنامه هشت سالهی ریاست جمهوری سید محمد خاتمی
• دوران هشت سالهی ریاست جمهوری جورج بوش و اقدامات انجام گرفته و نیمه تمام وی.
• دوران چهارساله ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد.
• انتخاب باراک اوباما به ریاست جمهوری و سیاست دمکراتهای آمریکا در قبال ایران و خاورمیانه.
• تغییر و تحولات اخیر در میان تمامیتخواهان(اصولگرایان) ، اصلاحطلبان دولتی و ملیتهای ایران.
که در ادامه کوشش بر این است با در نظر گرفتن موارد بالا به سوی انتخابات خرداد 1388 شمسی حرکت کنیم.
انتخاب محمد خاتمی و هر دو دوره ریاست جمهوری ایشان سرشار از خیزش و ریزشهای مدنی و سیاسی اجتماعیای بود که نه تنها توجه ایرانیان بلکه توجه جهانیان را نیز به خود جلب نمود. بلحاظ خارجی آقای خاتمی توانست شکستهای رئیسجمهور پیشین خود، هاشمی رفسنجانی، را در قیاس بیندولتی ترمیم نموده و تا حدی به پیروزیهایی نیز دست یابد. نتیجه دادگاه میکونوس و حکم جلب بینالمللی سران رژیم جمهوری اسلامی ایران در آن زمان و خارج شدن اکثر سفرای کشورهای اروپایی از ایران( بدلیل نقض قوانین بینالمللی و سروریت خاک با انجام ترور در داخل مرزهای یک کشور اروپایی) را میتوان یک شکست سیاسی فاحش برای روابط بینالمللی دولت وقت ایران بهحساب آورد، ولی از جهتی دیگر بر سر کار آمدن خاتمی و جلب اعتماد کشورهای اروپایی و برگشت سفرای کشورهای اروپایی به ایران، در پس هر نوع قراردادی را میتوان بلحاظ بیندولتی یک موفقیت سیاسی برای خاتمی قلمداد نمود. برای همه عیان است که خاتمی در طول هشت سال ریاست جمهوری خود توانست تا حد زیادی از سیمای منفی جمهوری اسلامی ایران چهرهای تا حدودی مثبت و قابل تحمل بسازد. ولی در سطح داخلی چه؟
با سرکار آمدن خاتمی و علمکردن ایده "" گفتمان و توسعهی سیاسی"" برای هر ایرانی که سالها در خفقان سیاسی بسرمیبرد، برای دگراندیشان و فعالین سیاسی، مدنی و فرهنگی که از نبود آزادی نسبیای برای بیان اندیشههای خود در رنج بسر میبردند، انتخاب خاتمی با" هدف بهترین فرصت برای ابراز وجود" را برای دگراندیشان و اصلاحطلبان درون حکومتی پدید آورد. ولی با به صحنهآمدن و آشکار گشتن بانگ دگراندیشی، بسیاری از بنیادگراهای درون حکومتی را به واکنش واداشت. بسیاری از فعالین و بنیادگرایان اوایل انقلاب 1357 که از بانیان و مدافعان برخی از نهادهای انقلابی و اسلامی و سپاهی بودند، حوالی سال 1376 شمسی حال در اثر تحقیق و تجربه یا منافع شخصی و یا هر علت دیگری طیف اصلاحطلبان را تشکیل داده و خود را در کسوت دگراندیشی به جامعه معرفی کردند. کسانی چون حمیدرضا جلائیپور، اکبر گنجی، سعید حجاریان، عباس عبدی و .... که زمانی از مهرههای اساسی و فعال در نهادهای انقلابی بودند. خاتمی نیز توانست بعنوان رهبر اصلاحطلبان درونحکومتی به مدت هشت سال بیشتر از طریق گفتار درمانی مشروعیت خودرا در سطح ایران و جهان تمدید نماید. با مروری بر کارنامه آقای خاتمی در طول هشت سال دوران ریاست جمهوری ایشان و در با نظر گرفتن خسارات و زیانهایی که بر پیکر جریان روشنفکری و علاقهمندان به بازسازیی سیاسی افتاد، سکوتهای بیمحل ایشان در قبال قتلهای زنجیرهایی، سرکوب شدید جنبشهای دانشجویی و خندهی ایشان در پس واقعهی تاسفبار کوی دانشگاه و عدم پیگیری و محکومیت عاملان این جنایت، عدم مداخله در بازبینیهای لازمه در قوانین کشوری و لشکری، نپرداختن به مشکل جدی و اساسی دولت در دولت یا به تعبیری دیگر وجود دولت در سایه، نپرداختن به معضل ریشهای و اساسی مافیای اقتصادیای چون بنیاد مستضعفان و جانبازان، آستانهها، کمیته امداد خمینی و دهها مراکز و ارگان اقتصادی و سیاسی دیگر خارج از کنترل دولت انتخابی، مشکل اپوزیسیون، عدم انجام یا کار برای اصلاحات در قوانینی که مانع و معضلی برای مشارکت برابر یا حیات برابر مذاهب غیر شیعه دوازده امامی از طریق مجلس همراه اصلاحات و ...، که رسیدگی و حل آنها در سخنرانیهای دوران انتخابات و نوشتهها و شعارهای تبلیغاتی کمپین انتخاباتی ایشان همچون نویدی به مردم ایران سبب اصلی پیروزی خاتمی گردیدهبود، متاسفانه حل این معضلات به سرابی تبدیل گشت و ناکامیهای آقای خاتمی در طول دو دوره ریاست جمهوری خود زمینه را برای انتخاب یک بنیادگرای شبه نظامی به نام محمود احمدی خوش کرد و جالب اینکه برخلاف ادعای آنانکه همیشه از خاتمی بعنوان معمار توسعه سیاسی یاد میکردند، نتیجه سرمایهگذاریهای دولت اصلاحات آقای خاتمی در زمینهی رشد بینش سیاسی عموم مردم در سه سال و اندی پیش با انتخاب آقای احمدی نژاد به ثمر نشست.
دوران آقای احمدینژاد و تندرویهای ایشان بعنوان سرباز بلامنازع امام زمان و دستبوس مقام رهبری با بلندپروازیها و بیراهه رفتنهای جورجبوش رئیسجمهور پیشین ایالات متحدهآمریکا همزمان گشته و در کشاکش میان این دو تنها دستاورد خارجی آقای خاتمی که روابط حسنه با همسایگان و کشورهای اروپایی بود را بر باد داد و اینبار چه در سطح داخلی و چه سطح بینالملل به عملیکردن تز غیر فعال بعداز انقلاب و دوران جنگ، بهر قدس از کربلا باید گذشت، پرداخته و به گمان من موفقیت نسبتا خوبی هم بدست آوردند؛ مداخله و نفوذ در افغانستان، پاکستان،عراق، لبنان، فلسطین و باکسب پیروزیهای نسبی در هر یک از این کشورها، توسعه بنیادگرایی اسلامی در سطح جهان و حمایت فعال و همه جانبه از گروههای تروریستی در سطح منطقه خاورمیانه و همه و همه باعث بهچرخش درآمدن اهداف انقلاب در خارج و داخل مرزهای ایران و برگرداندن وجهی نظام سیاسی ماقبل دورهی خاتمی به ایران گشت.
تمامی آمارها و دلایل و شواهد حاکی از وخیمتر شدن وضع معیشت مردم ایران، خفقان سیاسی، حذف فیزیکی دگراندیشان، رشد بنیادگرایی و عقلیت ایدئولوژیک در ساختار سیاسی و اجتماعی ایران، روابط نامناسب با دولتهای همجوار و پائینآمدن وجهی دولت ایران در سطح بینالملل را دارند.
در خصوص پلان کاریی جورج بوش ، رئیس جمهور پیشین ایالات متحده آمریکا، برای خاورمیانه و بویژه ایران نقدهای فراوانی وارد گشته که لازم به تکرار نیست. تنها چیزی که مایلم در این رابطه عنوان نمایم این است که دولت جورج بوش هیچگاه نخواست شناخت واقعی و درستی از ایران و ایرانیان داشته باشد ولی انتخاب باراک اوباما و بیان گوشهای از برنامههای در دستشان برای خاورمیانه و نظرات اعلامی در سفرهایشان به گوشه و کنار جهان و مهمتر از همه بیان رسمی " جو بایدن" معاون رئیس جمهور آمریکا در کنفرانس جهانی امنیت در مونیخ آلمان که آشکارا از پشتیبانی از میانهروهای درون حکومتی سخن به میان آورد، امکان تغییر معادلات خاورمیانه بر طریقی دیگر متفاوت از آنچه که تاکنون فرض و بحث میشد را قویتر کردهاست.
***
آنچه که در رابطه با تغییر و تحولات اخیر در میان تمامیتخواهان(اصولگرایان)، اصلاح طلبان و ملیتها، بعنوان مثلث انتخابات، میتوان گفت این است که به باور من اینبار پاشنه انتخابات بیشتر بر تقاطع این سهگوشه خواهد چرخید که منبعد به آن خواهم پرداخت.
در طول سی سال گذشته و در دورهها و مسندهای مختلف، ماهیت اصولگرایان برای مردم ایران روشده است اگرچه در دورهی قبل ظاهرا مردم ایران به کاندیدای تمامیتخواهان رای دادند ولی در سالهای 76 و 80 تفوق رای مطلق جناح اصلاحطلبان درونحکومتی بر جناح تمامیتخواه بسیاری از تحلیلگران داخلی و خارجی را بر آن داشت که گویا مردم ایران وارد فاز جدیدی از برداشت و خواستهای سیاسی و حقوقیاشان شدهاند. ناگفته نماند که انتخاب احمدی نژاد در سال 1384 بسیاری را دچار بهتزدگی کرد، ولی اعترافات تند مهدی کروبی و مصطفی معینو همچنین اعترافات بعدی هاشمی رفسنجانی(کاندیداهای دوره نهم) در خصوص نحوه برگزاری انتخابات و عملیات زیزمینی تمامیتخواهان، بسیاری از تحلیلگران را به این اقناع رساند که نتیجه انتخابات واقعی نیست و اصولگرایان توانستهاند غیردمکراتیک کاندیدای خودرا بر منصه قدرت اجرایی کشور بنشانند که البته با قبضه قدرت اجرایی کشور، توانستند راه را برای فرمانروایی مطلق فرمانده کل قوا، خامنهای، هموار نمایند. با گذشت حدود چهار سال از این سناریو مثل اینکه بخت با طیف اصلاحطلبان درون حکومتی یار شده و گو اینکه بتوانند موازی با منافع دستگاه سیاستگذاری ایالات متحده آمریکا به سوی انتخابات سال آینده در حرکت باشند و دوران تاریک و سرشار از شکست آقای احمدینژاد را نیز همچون برگ برنده کاندیداتوری آقای خاتمی بحساب آورند. در قسمتی دیگر باز به این بحث خواهمپرداخت.
هرچند طیف اصلاحطلبان درونحکومتی نیز همچون هر طیف دیگری حق شرکت و تبلیغ در انتخابات ریاست جمهوری یا هرنوع انتخابات دیگری را دارند، اما قبل از انتخابات و سردادن هرگونه شعار تبلیغاتی جا دارد که چند پرسش اساسی توسط هر شهروند ایرانی پیش روی آقای خاتمی یا هر کاندیدای تائید شده دیگری قرارگیرد که بشرح زیر میتوان عنوان نمود:
• آیا اجرای اصلاحات در قانون اساسی را در برنامه خود دارند یا نه؟
• آیا برای آزادی احزاب در طول دوران ریاست جمهوری خود برنامه مشخصی دارند؟
• چه برنامه و چه تضمینی برای برقراری آزادی بیان و اندیشه و همچنین دفاع از امنیت و پایداری آن را دارند؟
• برای دخالت ملیتهای ایرانی در اداره سیاسی، اقتصادی کشور چه برنامهای دارند؟
• برنامه عملی ایشان برای برای برخورد با نهادهای خارج از کنترل مجلس و دولت چیست؟
• و دهها پرسش بنیادی دیگر که مرتبطند به عدم تغییر و توسعه و دگرگونی مثبت در ایران و میتوانند ادعاهای کاندیداهای اصلاحطلبان درون حکومتی را به چالش بکشند.
و پرسشی دیگر اینکه آیا با وجود عدم پاسخ مشخص کاندیداهای به اصطلاح اصلاحطلب به این پرسشها، باز میتوان سرنوشت ایران را به دست آنان سپرد؟
وجه دیگر این بحث مربوط به ملیتها و ناکامی تاریخی آنان در طول چند دهه گذشته و اهمال آنها از طرف دولت مرکزی و تمامی روسای جمهوری چه پیش از سال 1376 و چه پس از آن است. برای نمونه وضعیت حقوق بشر، احقاق حقوق سیاسی، سرمایه گذاریهای کلان اقتصادی، میزان مشارکت در دولت و ... در دوران آقای خاتمی نیز تفاوت چندانی با پیشینیان ایشان نداشت. یادم هست که در دوره ششم مجلس ، از طرف فراکسیون نمایندگان کرد در مجلس لیست بلندی به آقای خاتمی تقدیم شد جهت انتخاب حتیالامکان یک وزیر یا معاون وزیر در کابینه خود، اما جواب از پیش مشخص یعنی منفی بود، در هیات رئیسه مجلس هم حتی سمت منشی را هم به کردها روا ندیدند، با اینکه اصلاحطلبان اکثریت کرسیهای مجلس را در دست داشتند. با این اوصاف این روزها شاهد دیدار گروهی از شهروندان کرد با خاتمی بودیم. در رابطه با چگونگی کاندیدا شدن برای پست ریاست جمهوری در ایران و سیستم گزینش منطبق با آیین بنیادی جمهوری اسلامی لازم به بحث نیست و در این نظام کسی مورد تائید واقع نمیشود مگر اینکه اعتقاد عملی به نظام ولایت فقیه داشته و تمام توان توان خودرا برای اعتلای نظام جمهوری اسلامی در گوشه و کنار جهان بکار ببرد. بعداز این مرور پرسش اساسی این استکه به راستی چه سنخیتی مابین واقعیت بالا و خواست تاریخی کردها در ایران وجود دارد؟ آیا براستی کردهای به اصطلاح اصلاحطلب برنامه خاتمی را آیینهی خواستهای تاریخی ملت کرد در ایران میدانند؟
انتخاب شدن در ایران منوط به متعهد شدن به ولی فقیه است و کارکرد و عملکرد شخص ولی فقیه مغایر با هرگونه لامرکزی و تقسیم قدرت در این کشور است. با این توصیف، تقلای تنی چند از کردها در ایران برای گنجاندن خود با کمپین خاتمی چیزی فراتر از تلاش شخصی و ارتقای پایگاه شغلی و مدیریتی خود معنی خواهد داد؟ با مطالعه آراء و پیشنهادات ارائهشده در "" جلسهی با خاتمی"" از سوی کردهای طیف اصلاحطلبی، مشخصا میتوان گفت که این دیدار نه در جهت نشان دادن واقعیت مطالبات مردم کرد در ایران بلکه بیشتر تلاش و تکاپویی برای اهدافی دیگر بودهاست، در غیر اینصورت پرسشی مطرح میگردد و آن اینکه آیا این 200 تن خود را نمایندگان اقشار و طیفهای مختلف بافت اجتماعی کردها در ایران میدانند؟ آیا در مبارزه برای احقاق حقوق کردها ( با فرض اینکه این دیدار زیرمجموعه پلان مبارزاتی این 200 تن برای تحقق بخشیدن مطالبات مردم کرد در ایران بودهاست) نباید منشور، حد و حدود، درخواست، آرمان، اهداف کوتاه مدت و درازمدت و غیرهای وجودداشته باشد؟ بدون ارائه هیچ گونه درخواست و پیشنهاد مشخصی و بدون حصول هیچ تعهدی از طرف مقابل این دیدار و این حرکات چگونه تعریف و تفسیر خواهند شد؟ ممکن است که تجربه هشت سال سکوت آقای خاتمی و گفتار درمانی ایشان نه تنها نسبت به ملت کرد بلکه سکوت و دوری و بیمهری ایشان نسبت به نزدیکترین یارانش فراموش شده باشد؟
حداقل کردها در ایران نباید فراموش کنند که وعدههای اقتصادی" رجب طیب اردوگان" ، نخست وزیر ترکیه، با تمام فشارهایی که از طرف نیروهای تحولخواه داخلی و اتحادیه اروپا در کاربود، به علت نبود هیچگونه پروژه و برنامهی سیاسی دمکراتیک، برابریساز و عملی برای آحاد مردمان ترکیه بویژه مابین کردها و ترکها، دچار چالشی جدی شدهاست، حال چگونه است که ملت کرد در ایران اگر نگویم بعداز 100 سال استبداد مرکزی، لاقل 30 سال اخیر را به این راحتی فراموش کرده و دوباره به گرد کسی بچرخند و اعتماد کنند که در طول هشت سال زمامداری خود به نزدیکترین یاران خود نیز پشت کرده است!؟ آیا وعده و طرح اختصاصی اقتصادی آقای خاتمی برای کردستان با همراهی بعضی از افراد سرشناس کرد مقیم تهران میتواند به نفع ملت کرد در ایران تمام شده و رنجهای سیاسی سه دههی اخیر این مردم را به آرشیو تاریخ بسپارد؟ بدون تردید معضلات و فقر اقتصادی مناطق کرد نشین نسبت به سایر مناطق مرکزی یا مرکزگرا قابل مقایسه نیست و به اذعان دولتمردان جمهوری اسلامی نیز، کردستان مورد تبعیض مضاعف قرارگفتهاست ولی آیا ایجاد چند کارخانه حتی از نوع "مادر" آن در کردستان آن هم معلوم نیست که کی شروع و کی به اتمام خواهد رسید و چند دوره باید به انتظار افتتاح آن نشست، مشکلات اساسی کردها در ایران را حل خواهد کرد؟ وعده طرح اقتصادی خاتمی و یاران کردزبانش چیزی فراتر و بهتر از طرح اردوگان(ترکیه) برای کردهای در ایران نخواهد بود، با وجود فضای بازتر سیاسی در ترکیه. بنابراین به باور من این وعده و وعیدها مسکنی(آرامبخش) بیش نیست و در واقع تلاشی است برای پاک کردن صورت مساله که همانا سیاسی و بنیادی است. یک مادر کرد قبل از هرچیزی میخواهد که فرزندش امنیت کامل داشته باشد و در زندان بهخاطر شکنجه و تجاوز و هتک حرمت مجبور به خودکشی نگردد، اساسا چنین مادرانی(والدین) ذوق فکرکردن به افتتاح فاز دوم کارگاه ریسندگی و بافندگی شهرشان را ندارند. به همین خاطر برای کردها در ایران زندگیکردن بر اساس ساختار و هویت تاریخی خود، خودی که خودی(برابر و خودمانی) انگاشته شود، بسی مهمتر از این وعده و وعیدها است.
بطورکلی در خصوص انتخابات خرداد آینده و کاندیداها نسبت به کردها و دیگر ملیتها در ایران میتوان گفت که اغلب آنان در شعارهای انتخاباتی و پروسه یارگیری خود توجه بیشتر و برجستهتری به کردها، بلوچها و دیگر ملیتهای تحت ستم مضاعف خواهند کرد و از این طریق درصدد جلب درصد قابل توجهی از آراء برخواهند آمد که همانطور که پیشتر هم مطرح شد ملیتها و اهل سنت در ایران برای انتخاب رئیسجمهوری در ایران توانایی تبدیل به قطبی قوی در انتخابات آتی را دارند. در همین راستا بر این گمانم که تمامیتخواهان(اصولگرایان) در مناطق مربوط به ملیتهای غیرحاکم و سنی نشین محوم به شکست خواهند بود ولی در میان مرکزگرایان و بویژه شیعه مذهب جدال سختی را در تقابل با کمپین مقابل خواهند داشت و میزان رای آنان در میان شیعیان دچار کاهش چشمگیری نخواهد شد. بدین ترتیب آنچه که پیشبینی میشود کشاکشی گرم بین دو جبههی اصولگرایان و اصلاحطلبان درون حکومتی خواهد بود.
آنچه که در رابطه با نظام فعلی ایران میتوان گفت این است که اساسا این رژیم با تمام ابعاد و زوایای وجودیش مغایر و در تضاد با اصول آزادی و دمکراتیک است. تقبل ولایت فقیه، تحمل دولت در سایه، واگذاشتن و چشم پوشاندن از بنیادها و بنگاههای کلان اقتصادی خارج از کنترل دولت انتخابی، وجود انواع گروهها و نیروهای زیر زمینی و امنیتی و نظامی خارج از قانون اساسی کشور(ثارالله، انواع حفاظت اطلاعات جدای از وزارت اطلاعات، لباس شخصیها، انواع بسیج و دهها نیرو و گروه فشار دیگر که همگی در جهت تحکیم بنیاد رهبری ساخته و پرداخته شدهاند) تعارض و تناقضات فاحش قانون اساسی کشور با اجرای عملی دمکراسی واقعی در ایران و ... همه و همه دست در دست هم گذاشته و پرسشی بنیادین را پیش روی هر انسان آزادیخواهی قرار میدهد و آن اینکه آیا آقای خاتمی یا هر کاندیدای به اصطلاح اصلاح طلب دیگری در طول دوارن ریاست جمهوری خود دست به گریبان این مشکلات و معضلات خواهد شد؟ این مشکلات که همچون کلافی پیچیده با گرهها و بنبستهای قانونی و اجرایی، کلیت نظام سیاسی اجتماعی ایران را محاصره کردهاست.
در بعد خارجی برای این دو کمپین چالش جدیتر و مشکلتر نیز خواهد گشت. ظاهرا با در نظرگرفتن تز هرچه برای جهان و بویژه غرب کم ضررتر، بهتر، پذیرش اصلاحطلبان دولتی در سطح جهانی را آسانتر مینماید و این فرضیه منطبق است با دیدگاه ارائهشده توسط " جو بایدن" معاون رئیس جمهور آمریکا در کنفرانس جهانی امنیت در مونیخ آلمان. معاون رئیسجمهور آمریکا از برقراری ارتباط و نزدیکی با میانهروهای درون حکومتی و پشتیبانی از NGO ها برای حمایت از آزادی سخن میگوید. ولی جادارد که در همین راستا به ؛ نشاندان چراغ سبز احمدینژاد به آمریکائیها و درخواست از ترکیه برای وساطت میان ایران و آمریکا، نشاندادن علاقه به گفتگو و حل مشکلات از طریق دیالوگ، دقت شود و این چرخش اصولگرایان با در دستداشتن تمامی امکانات و تسلط تام بر همه قوا، برای کمپین مقابل خواهد توانست چالش پیشرو را عمیقتر و جدیتر نماید. حداقل برای آمریکا به سرفهتر خواهد بود که برای مدتی هم که باشد، مشکلات موجود را با صاحبان اصلی قدرت در ایران در میان گذاشته و نیروی خود را بیشتر متوجه مشکلات ناتو در پاکستان و افغانستان بنماید.
سخن آخر اینکه با مروری بر ترکیب رای دهندگان در طول چند دوره اخیر نوعشناسی(تیپولوژی) رایدهندگان در خرداد 1388 را میتوان به شیوه زیر پیش بینی نمود:
- آنانکه با اعتقاد و اخلاص واقعی به نظام ولایت فقیه، مثل همیشه در انتخابات شرکت خواهند کرد.
- آنانکه همچون سه دهه گذشته انتخابات را تحریم کرده و بیشتر هم افراد و اپوزیسیون رادیکال را دربرمیگیرد.
- آنانکه منافعی در سناریوی انتخابات داشته و برای پیشبرد اهداف شخصی یا گروهی خود شرکت خواهند کرد. این قسم بیشتر موج سوارانی را شامل میشود که در کمین فرصتند.
- آنانکه بیتفاوت و خارج از هر سه گروه یادشده، تنها و تنها جهت پیشگیری از مشکلات مترقبهی شغلی و تحصیلاتی رای ممتنعی خواهند داد.
با در نظرگرفتن دستهبندی بالا تکلیف شرکت یا عدم شرکت در انتخابات زیاد پیچیده نخواهد بود و امید است که همه مردمان ایران مجبور به تکرار سناریوی سیاه انتخابات ریاست جمهوری پیشین نگردد.
کاوه آهنگری
فوریهی 2009
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید