رفتن به محتوای اصلی

حسن روحانی، همان،امام دوازدهم، یا میشائیل گورباجف ایران هست ؟
22.06.2013 - 14:44

●  چگونگی بر گزاری انتخابات: یازدهیمین انتخابات ریاست جمهوری در نظام حکومتیِ دین سالار اسلامی این بار هم بصورت کاملأ محدود و مهندسی شده و بصورت 100% غیر دمکراتیک برگزار شد. از همان قدم اوّل که علی خامنه ای خودسرانه به نمایندگی 50 میلیون از شهروندانِ ایرانی، نامزدهای مقام ریاست جمهوری را از فیلتر شورای نگهبانِ خود گذراند و از میان آنها فقط 8 نفر فرمانبر بیت رهبری و وفادار به به نظام جمهوری اسلامی را به معرض نمایش مردم گذاشتند، این انتخابات مُهر باطل و بی اعتباری را خورد و مطابق با متون و ادبیّات سیاسی و در مقایسه با تئوریهای دمکراسی از گذشته تا به امروز، این انتخابات کاملأ غیر دمکراتیک بود.

● تفاسیر و برداشتهایِ مثبت وشور و شوق زود گذر و عوامگونهءِ پیرامون این انتخابات که در بین طبقات مختلف جامعهءِ ایرانی میگذرد، فقط سفسطه بازی و سخن پراکنی بخشی از اپوزیسیون همسو و شریک شرکتِ سهامیِ نظام اسلامی و هیاهویِ طیف متزلزل و سست بنیادِ فکری و قشری نگرِ اپوزیسیون است. بیانگر درماندگی و آسیب پذیریِ ملّت ایران در این نظام آخوند سالار است، که همچنان مجبورند بین بد و بدتر، یکی را انتخاب کنند. این ملّت برای گریز از ایستایی و گذار از نظام استبداد دینی مجبور است در تحرک باشد، برای رهایی در فرصت مناسب باید تمرین و مبارزه کند، سکوت و بی تحرکی یعنی تسلیم شدنِ به شرایط و سرنوشت بدونِ بکارگیری نیروی تعقل و چاره اندیشی میباشد.


در دیاگرام بالا شورای نگهبانِ رهبر انقلاب، بصورت غیر دمکراتیک به نمایندگی از 50 میلیون شهروندان ایران، هشت نفر از نامزدهای مورد نظر خود را انتخاب کرد، آنوقت مردم حق انتخاب از میان این هشت نفر را داشتند، در حقیقت مردم از حق انتخابی برخوردار نبودند، این تنها شخص رهبر انقلاب است که 100% حق رأی مردم را در اختیار خود دارد.


آیا از حسن روحانی کاری ساخته است ؟

● زندگینامهء حسن روحانی که از کودکی تا به امروز تربیت اخلاقی و فرهنگی و فکری خود را به مکتب و حوزه هایِ دینی شیعه گری مدیون است، نمیتواند پیام آور دمکراسی و کنشگر رفرمهای مفید در ساختار نظام جمهوری اسلامی باشد. قانونمندیِ زمینی و این جهانیِ سکولار با تغییر و تحول بر اساسِ جهان بینی ماتریالیسم دیالکتیک و بر پایه اندیشهء راسیونالیسم، خشتِ زیر بنای دیوار دمکراسی و نقطهءِ آغازین هر گونه رفرمِ ساختاری و روبنایی میباشد. که جهان بینی آقای روحانی متضاد با آنهاست.

● اوّلین رفرم در جوامعِ جهانِ غرب و دمکراتیک در دورانِ مدرنیته و عصر روشنگری، رفُرم در جهان بینی دینی، در نفوذ کلیسا، در ساختار قدرت سیاسی و اقتصادی که در پوشش دینی کلیسا و کشیش ها و پاپ نهفته بود، صورت گرفت. بنا بر این اوّلین رفُرم و اصلاحات در ایران، باید در جهان بینی دین اسلام و در مسلک شیعه گری صفوی، و در ساختار نظام جمهوری اسلامی با بازگشت آخوند به حوزه مسجد صورت گیرد.

● بدون رفُرم و اصلاحات در دین اسلام و در مسلک شیعه گری، در قانون اساسی در ایران، امکان اصلاحات در عرصه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی صورت نخواهد گرفت. رفُرم ابزار و نرم افزار به روز کردن دمکراسی و تحولات سیاسی و اقتصادی، تأمین منافع و امنیّت ملّی مطابق با بازار بورس و شرایط عرضه و تقاضا در بازار درونی و بین المللی است.

● کسی مانند آقای حسن روحانی که پیرو جهان بینی اصل گرایی (Objektivismus) و مطلق گرایی و سکونگرای دینی پسامدرن  است، نمیتواند در کردار و استراتژیهایِ سیاسی خود تحوّل و تغییر پذیر و نسبیّت گرا (Subjektivismus) و رفُرمگر باشد.

● کسی میتواند رفُرمگر و اصلاح طلب سیاسی و خواهان رفُرم در سایر عرصه هایِ دیگر باشد، که خود وجودِ هستی و طبیعت را پیامد یک رفُرم ناتوآلیسم بدون تأثیر پذیری قدرت مافوق انسانی متافیزیکِ دینی ارزیابی کند، امّا وقتی در جهان بینی آقای روحانی، معمار هستی و طبیعت قدرت آسمانی و مافوق انسانیِ الله باشد و فقط پیامبران و امامان رفُرمگر و  روابط بین الله و مردم، بین آسمان و زمین باشند، پس این آقای حسن روحانی با کدام توان و قدرت زمینی و آسمانی میخواهند در ساخته و پرداخته های الله و پیامبرانش اصلاحات بوجود آورد ؟ از الله و پیامبران هم که بگذریم، با رهبر انقلاب علی خامنه ای با ارگانهای وابسته به او که تمام قدرت را در چنگ خود قبضه کرده است چکار خواهند کرد !.

● تا زمانکیه ساختار حکومت آسمانیِ تخیّلیِ دینی نظام جمهوری اسلامی زمینی و این جهانی نشود و مجلس خبرگان، شورای نگهبان، مقام ولایت فقیه، شورای مجتمع مصلحت نظام، ارگانهای سپاه و بسیج و سایر ارگانهای وابسته به نظام دینی منحل نشوند، و قدرتِ سیاسی با تفکیک و استقلال قوای سه گانه بطور مستقیم بخودِ مردم و نمایندگانِ واقعیِ آنها سپرده نشود، از اصلاحات و رفُرم سخن راندن و وعدهء آزادیهای: سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، وشکوفایی اقتصادی با استاندارد زندگی بهتر، حقوق اقلیّتهای دینی و اِتنیکی و حقوق شهروندی و فردی را به مردم دادن، شعار دادن در باد و هوا و دویدن در کویرهایِ خشک و بی رمقِ بی انتهایِ بدون افق برای وارد شدن به دروازهء بهشت است، تازه آن بهشت تخیّلی را هم خودِ بیت رهبری علی خامنه ای سامان داده و ساخته است.

●  آیا براستی آقای حسن روحانی به نیّت اصلاحاتِ ساختاری و روبنایی کارساز در نظام جمهوری اسلامی، عبا و عمامهء آخوندی خود را در می آورد و با شستشوی مغزیِ خویش، جهان بینی و آموخته های دینی را به کناری در مسجد میگذارد و بجای آن اندیشهء خردگرایی این جهانیِ راسیونالیسم را که اساس سیاست ورزی دانش محور در جهان امروز هست را، جایگزین و آنرا اساس کار و حرکتِ سیاسی خود قرار خواهد داد ؟ بطور یقین چنین کاری را آقای حسن روحانی نخواهند کرد و به یکبار زندگی سراسر دینی خود را کفن سفید پوشیده به گور ابدی نخواهد سپرد. از اوّلین رفُرمهای آقای حسن روحانی یعنی امام نامیدن روح الله خمینی میشود رفُرمهای احتمالی آیندهء او را هم حدس زد.

● آقای حسن "فریدون" با انتخاب نام خانوادگی "روحانی" جوهر ذاتی و فکری سراسر زندگی خویش را آخوندی بر گزیده است و برای پیشبرد اهداف دین و مسلک شیعه گری بازی و فریب دادن روح و جان انسانها را پیشهءِ خود کرده است. آقای حسن روحانی فرزندِ راستین  اسلام ایدئولوژیک، سرباز فدراکار اسلام حکومتی و خدمتگزار دستگاه ولایت فقیه و گماشته و مشاور موردِ اعتماد شخص علی خامنه ای است.

 حسن روحانی در طول 34 سال نظام جمهوری اسلامی فرمانبر بوده است و در مقام ریاست جمهوری هم به سر سپردگی خود به مقام رهبری و به نظام اسلامی اصولگرا وفادار خواهد ماند. مگر میشود از فردی مانند حسن روحانی انتظار یک نا فرمانی مدنی در مقابل علی خامنه ای را داشت.

● آقای روحانی مانند امام حسن که با معاویه بیعت کرد و با دریافت و کسب امتیازات مالی و مُلکی و امنیّت جانی و خانوادگی، از امامت و خلیفه گری چشم پوشید، از همان آغاز با علی خامنه ای بیعت و قرارداد سرسپردگیِ بی چون و چرای خود را به رهبر انقلاب امضاء دائمی کرده است. علی خامنه ای هم در مقابل این گماشتگی بی توقع از اوّل تا کنون حسن روحانی را در مقامهای حساس کلانِ حکومتی و کشوری نشانده است و اکنون هم او را رئیس جمهور کرد.

 ● آن فردی که باید در مقابل علی خامنه ای بایستد، حسن روحانی و امثال او نیست، آن فرد باید کسی باشد که حسینی عمل  کند و نه حسنی، باید مانند حسین در مقابل معاویه و ساختار قدرت مافیایی خلیفه گری و ولایت فقیهی علی خامنه ای قد برافرازد و در جبههءِ مردم باشد، باید در نظام جمهوری اسلامی، قطب جمهوریّت را در مقابل قطب اسلامیّت، روحانیّت، و رهبر انقلاب قرار دهد، باید ایرانیّت را در مقابل اسلامیّت قرار دهد، باید قانونمندی زمینی را در مقابل قوانین شریعت و سنّت قرار دهد، باید حکومتی سکولار و دمکراتیک را در مقابل حکومت دین و آخوند سالار نظام جمهوری اسلامی بگذارد، باید موازین و قوانین حقوق بشر را در مقابل حقوق اسلامی کهنه گرا بگذارد، تا شاید بتواند اصلاحاتی هر چند کوچک را عملی سازد. امّا آیا از فردی مانند حسن روحانی که از کودکی اسلامگرایی و فرهنگ اسلامی را بر ایرانی بودن و فرهنگ ایرانی ترجیح داده است، میشود انتظاری را داشت !.

حسن روحانی بهترین گزینه برای علی خامنه ای و حفظ نظام است

● امروز ملّت ایران و جهانیان میدانند که سیستمِ  مافیاییِ خلیفه گری جمهوری اسلامی، نه اسلامی است و نه جمهوری و نه هماهنگ با پارامترهای جهان امروز هست. نظام جمهوری اسلامی پشتوانهء مردمی خود را در میان طبقاتِ مختلفِ جامعهءِ ایرانی بکلی از دست داده است، رهبر انقلاب و دستگاهِ ولایتِ فقیه مشروعیّت و مقبولیّتی در ایران و در عرصهء جهانی ندارد. حکومتِ جمهوری اسلامی وجههء سیاسی و اجتماعی خود را پایمال کرده است، دستگاهِ مافیاییِ سرکوب سپاه و بسیج با درآمدِ پولِ نفت و گاز و سایر منابع طبیعی دیگر، به شیوه ای کاملأ دیکتاتوریِ توتالیتر کنترل سیاسی و اقتصادی کشور را در دست دارند.

 ● رژیم ولایت فقیه برای بازیابی و کسب وجهه و اعتبار سیاسی در درون و برون از کشور و برای برقراری اعتدال در روابط و عرصهء بین المللی و برای تنش زدایی به افرادی مانند هاشمی رفسنجانی و به طیف اصلاح طلب دینی به رهبری محمّد خاتمی و یا به ملّی مذهبی ها و به افرادی از تکتوکرات هایِ همسو با نظام اسلامی برای کسب مقامِ ریاست جمهوری احتیاج دارد. طبقهءِ سرمایه دار ایرانی که رؤسای بالای نظام اسلامی و سپاه و بسیج را هم شامل میشود از وضع موجود و روابط بازرگانی و اقتصادی و با وجود بایکوت اقتصادی از سوی کشورهای غربی و صنعتی در رنجند. و خواهان تغییر و تحول و اعتدال امّا در چهارچوب نظام اسلامی میباشند.

● آقای حسن روحانی فرد مورد نظر علی خامنه ای و جبههءِ اصول گرایان با سپاه و بسیج، مورد تأیید  هاشمی رفسنجانی و هواداران او، همجنین فرد مورد صلاحیّت سید محمد خاتمی و طیف اصلاح طلبان، موردِ پشتیبانیِ جنبش سبز، و باعث امیدورای اپوزیسیون اصلاح طلب نظام جمهوری اسلامی است. عده ای سیاست حسن روحانی را ترکیبی از اقتصاد سیاسی بازار آزاد هاشمی رفسنجانی و استراتژی آزادیهای سیاسی دوران خاتمی ارزیابی میکنند، امّا نزدیکی و سر سپردگی او را به علی خامنه ای نادیده میگیرند. از این گذشته پیاده کردن سیستم اقتصاد بازار آزاد، همراه با آزادیهای سیاسی و مناسبات اجتماعی آن در نظامی مانند جمهوری اسلامی امکان پذیر نیست، لیبرالیسم اقتصادی و لیبرالیسم سیاسی مکمل یکدیگرند.

● کشورهای اروپایی و آمریکا و بعضی از کشورهای دیگر هم بر روی سیاست میانه روی آقای حسن روحانی حساب و کتاب مشروط به عملکردِ آیندهء او باز کرده اند. حسن روحانی بهترین گزینه برای شرایط بسیار بحرانی فعلی نظام جمهوری اسلامی است. تا کشتی در بحران نظام اسلامی را بار دیگر به ساحل بازگرداند.

● انتخاب جلیلی و یا قالیباف بر شدت بحرانها در درون نظام می افزود و سیاست خارجی را با مشکلات عمیق تری روبرو میساخت و رهبر انقلاب را منزوی تر میکرد. انتخاب حسن روحانی باعث آشتی ونزدیکی نهاد های قدرت در نظام جمهوری اسلامی و جمع آوری همهءِ آنها زیر سقف نظام جمهوری اسلامی تحت فرمانروایی علی خامنه ای است.

حسن روحانی هر گز موفق نخواهد شد که میان نظام جمهوری اسلامی به  رهبری علی خامنه ای و مردم یک پل ارتباطی بر قرار کند و یک آشتی نسبی را سبب شود. مگر اینکه معجزه ای رُخ دهد و انقلابی صورت پذیرد. و یا اینکه آقای حسن روحانی همان امام دوازدهم شیعیان میباشند ؟.

● آقای حسن روحانی بخوبی میدانند که جایگاه و مقام ریاست جمهوری، فقط قوهء اجرایی قوانین اساسی نظام جمهوری اسلامی و عملی ساختن دستورات رهبر انقلاب علی خامنه ای است. قوهءِ قانونگذاری و قوهء قضائیه و فرماندهی ارتش و سپاه و نیروهای انتظامی در اختیار شخص علی خامنه ای است، بنا بر این هر فرد ریاست جمهوری مجبور هست که تحت فرمانبری و نظارت رهبر انقلاب خدمتگزاری کند. اگر هم آقای حسن روحانی موفق شود چند مورد را بنام رفُرم بخورد مردم دهد، بدون شک با چراغ سبز علی خامنه ای و بنا به حفظ نظام و پاسخ به شرایطِ بحرانی ایی هست که اکنون رهبر انقلاب و نظام اسلامی در آن غوطه ور هست،

چرایی مشارکت مردم در  انتخاب و گزینش  حسن روحانی

● علی خامنه ای و سران نظام جمهوری اسلامی بهتر از هر کسی میدانند که مشارکت مردم در انتخابات 24 خرداد 92 به منظور تأیید نظام جمهوری اسلامی نبوده است، مشارکت مردم پاسخگویی مثبت آنها به گفتار و به توصیه های رهبر انقلاب علی خامنه ای به منظور شرکت در انتخابات و آفریدن حماسهء سیاسی نبود،

مشارکت مردم بر علیه شخص علی خامنه ای و نظام ولایت فقیهی و برای جلوگیری از به قدرت رسیدن افراد مورد نظر او از جمله جلیلی و قالیباف بود. انتخاب حسن روحانی از سوی مردم عمل کردن به همان تاکتیک انتخاب بین بد و بدتر بود. وگرنه مردم عاشق چشم و ابروی حسن روحانی نیستند، و بخوبی میدانند که این فرد از بنیادگذاران و از تئوریسین های گذشته و امروز و فردای نظام جمهوری اسلامی است که هرگز تضعیف و فروپاشی این نظام را در سر نخواهد پروراند.

● مشارکت و انتخاب مردم پیروزی اصلاح طلبان و یا اصولگرایان و در کل پیروزی نظام جمهوری اسلامی نیست، بلکه نشانه از عزم راسخ مردم بویژه طبقهءِ جوان به پروسهءِ تغییر و تحول ساختاری در نظام اسلامی و رفرم در عرصه های مختلف است که از هر امکان و از هر روزنه ای بهترین بهره برداری را خواهند کرد.

● گرچه تمام قدرت سیاسی و نظامی، و قضایی و قانونگذاری، و اقتصادی در چنگ رهبر انقلاب متمرکز هست، امّا نهاد ریاست جمهوری فرد انتخابی مردم و در جایگاه قوهءِ اجرایی، به عنوان اپوزیسیون درون ساختاری نظام جمهوری اسلامی محسوب میشود و وظیفه ای بس مهم و سنگین دارد، البته اگر متعهد به امور مردم باشد، اکنون مردم منتظر هستند که آیا آقای حسن روحانی به وظیفهء اصلی، ملّی، ایرانی، تاریخی خود عمل خواهد کرد یانه ؟!.

 ● فرد ریاست جمهوری و کابینهءِ او فقط و فقط در مقابل مردم پاسخگو  هست و نه در مقابل رهبر انقلاب غیر انتخابی . وظیفهء هر رئیس جمهوری ایرانی، پاسداری از هویّت ایرانی مقدم بر دین اسلام، پاسداری از امنیّت ملّی و ایجاد امنیّت فردی و گروهی شهروندان در جغرافیای سیاسی  ایران، برتری دادن به ضرورتها و نیازمندیهای مردم و حفظ تمامیّت ارضی کشور و شفاف سازی سیاست درونی و بویژه روابط خارجی کشور هست. رئیس جمهور پیشوای دینی و عقیدتی و پیش نماز نیست و فقط مأموریت دیپلماسی دانش محور قانونمند به او محول شده است، دین و باورمندی امر خصوصیِ شهروندان هست و با ریاست جمهوری رابطه ای ندارد و در حوزهء وظایف او نیست.

حسن روحانی و حلّ مشکل انرزی هسته ای

● نظام جمهوری اسلامی از آغاز پاگیریِ خود تاکنون تلاش کرده است، که با سیاست های تشنج آمیز و اتخاذ شعارهای محوری در نزد جامعهءِ جهانی مشروعیّت و مقبولیّت خود را بدست آورد، که تا کنون موفق به اینکار نشده است. مسئلهء هسته ای هیچگاه در جهت منافع ملّی و امنیّت کشور نبوده و اصولأ نیازی به آن نیست و خسارات آن بسیار بیشتر از منافع آن میباشد.

● موضوع انرژی هسته ای یک استراتژی و شعار محوری ایی هست که جایگزین شعارهای شکست خوردهء صدور انقلاب اسلامی، تربیّت و صدور تروریسم اسلامی، تشنج آفرینی در کشورهای همسایه، در خاورمیانه، نابودی مردم و کشور اسرائیل،  و انجام عملیّات تروریستی در جهان میباشد.

انرژی هسته مناقشه ای با جهان دمکراتیک است که رژیم مستبد اسلامی بر دیکتاتوری دینی، بر کشتار و زندان و بر سیاست رعب و وحشت از طریق حکومتی پادگانی دینی در ایران سر پوش بگذارد. تا با دشمن تراشی ساختگی ملّت و سرزمین ایران را در جهان امروز منزوی کند.

● آقای حسن روحانی بخوبی میدانند، که استراتژی انرژی هسته ای نظام اسلامی هم با شکست قطعی روبرو شده است، و دیگر مجال وقت خریدن و چانه زدن با جهان نیست، و باید عمل کرد که تنها دو راه حلّ وجود دارد:

 1-  جایگزینی دمکراسی واقعی و سپردن سرنوشت کشور به مردم و نمایندگان واقعی آنها، که این پروسه تنها از طریق گذار از نظام جمهوری اسلامی و ایجاد یک سیستم حکومت جمهوری لیبرال دمکراتیک پارلمانی و سکولار امکان پذیر هست. در آنصورت حکومتی که با جهان پیرامونی مشکلی ندارد، میتواند از حقوق ملّت در عرصه جهانی دفاع کند.

 2- یا عقب نشینی نظام اسلامی و رهبر انقلاب علی خامنه ای از سیاست انرژی هسته ای است، و قبول نوکری کشورهای غربی و صنعتی که در آنصورت شخص علی خامنه ای و بیت دستگاه ولایت فقیه باید در مقابل ملّت پاسخگو باشند که چرا حداقل 13 سال با سیاست ورزی نادرست و برنامهء انرژی هسته ای سرزمین ایران و منافع و سرمایه های ملّی کشور را این چنین به ویرانی کشانده اند، آنگاه چنین رهبر انقلاب ناشایسته ای و چنین نظام اسلامی باید گور خود را بکند. علی خامنه ای زمینهءِ نوشیدن جام زهر عقب نشینی را به بهانه های رفع بایکوت های اقتصادی و فروش نفت ایران، و برای جلوگیری از حملهءِ نظامی به ایران را مهیا میکند، تا جوابی برای ملّت ایران داشته باشد.

تقسیم بندی اپوزیسیون در 3 شاخه و بایکوت انتخابات

1- اپوزیسیون هم سو و شریکِ شرکتِ سهامی نظامی جمهوری اسلامی که در نقش مشاوران رهبر انقلاب و تئوریسین های نظام جمهوری اسلامی هستند

 2- اپوزیسیونی که با کشورهای خارجی همکاری دارند، و استراتژی فشار بر جمهوری اسلامی را از طریق سیاسی و اقتصادی و از طریق بایکوت اقتصادی پیشهء خود کرده اند

3- اپوزیسیونی که شریک و همسو با نظام اسلامی نیست و خواهان برکناری آن میباشد، از سویی دیگر همکار و عامل کشورهای خارجی بودن را بکلی مردود میشمارد و  با پای بندی عمیق به تئوری ها و اصولهای معتبر و مستند ادبیّات سیاسی دمکراسی و با اتکا به قوانین حقوق بشر، رهایی ملّت ایران را از استبداد دینی نظام جمهوری اسلامی، همچنین منافع و امنیّت کوتاه و درازمدّت با تمامیّت ارضی و استقلال کشور را محور سیاسی خود قرار داده اند.

 به اعتقاد من این گروه از اپوزیسیون در نمایش ها و تئاترهای انتخاباتی نظام اسلامی مشارکتی نکرده و نخواهند کرد و تحت تأثیر افکار عمومی سوار بر موج های احساسی و زودگذر قرار نخواهد گرفت و یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری را هم بدرستی بایکوت کردند.

 این گروه از اپوزیسیون لوکوموتیو و نیروی محرکهء اصلی و پایدار همهءِ تغییر و تحولات ساختاری و بنیادی جامعهء ایرانی هستند، و در مقابل مردم،  وجدان خویش، و در پیشگاه تاریخ سربلند بوده و خواهند بود.

حسن روحانی، میشائیل گورباچف ایران ؟

موقعیّتی را که امروز حسن روحانی دارد، محمد خاتمی بسیار بالاتر از آنرا داشت. محمد خاتمی از سال 1997 تا 2005 میلادی پنجمین ریاست جمهوری ایران بود، 20 میلیون به آن رأی دادند، در جهان او را رهبر اصلاحات و اصلاح طلبان در ایران میشناسند، طرح فراگیر " گفتگوی تمدنها"بنام او در جهان و در سازمان ملل ثبت شده است، امید ایرانیان برای تغییر و تحول تحت عنوان: "دمکراسی دینی" بود، در خارج از ایران هم بیشتر از حسن روحانی مورد قبول واقع شد، در چهار چوب نظام اسلامی هم رفُرمهای صورت داد، امّا در نهایت بیت رهبری و ارگانهای وابسته به نظام او را در محاصر ه گرفتند و تمامی رفُرمهای هر چند کوچک و آزادیهای سیاسی و مطبوعاتی و فرهنگی را یکی یکی پس گرفتند.

●  آقای حسن روحانی خلاقیّت و زبردستی و فراست و یا توانایی های ویژه ای برتر ار محمّد خاتمی را ندارند، بنا بر این کاری از دست ایشان ساخته نخواهد شد، و توان به چالش کشاندن رهبر انقلاب و بیت او را ندارند. فرض را بر این بگذاریم که بنا به شرایط بحرانی ایی که نظام اسلامی در آن گرفتار است، و بنا به خوش خدمتی آقای حسن روحانی به علی خامنه ای و بنا بر اعتماد و دوستی دیرینهء طرفین حسن روحانی موفق شود چند رفُرم را صورت دهد،

امّا هیچ تضمین دراز مدّتی برای  تداوم این اصلاحات هر چند کوچک وجود ندارد، زمانیکه علی خامنه ای درک کند که رفع بحران شده و دوباره کشتی سرگردان نظام اسلامی به ساحل بازگشته است، دوباره یکی یکی این اصلاحات را پس خواهد گرفت و برنامهء ترور و رعب و وحشت را دوباره بر آسمان کشور برقرار خواهد گرفت،

● اصولأ زمان و دوران اصلاحات و رفُرم در همان دوران 8 سالهء محمّد خاتمی به پایان رسید و تاریخ نشان داده و خواهد داد که دین اسلام با دمکراسی و حقوق بشر سازگار نبوده و نیست.

دستگاه ولایت فقیه و نظام جمهوری اسلامی، قانون اساسی آن رفُرم پذیر و اصلاح شدنی نیست، اوّلین و آخرین رفُرم و اصلاحات در نظام جمهوری اسلامی، گذار از نظام جمهوری اسلامی و برقراری جمهوری دمکراتیک و سکولار میباشد.

● تنها کاری که از آقای حسن روحانی ساخته است، به نمایندگی مستقیم مردم، رهبر انقلاب و قدرت سیاسی او را به چالش گیرند، و در نقش میشائیل گورباچف که دوّمین انقلاب بزرگ روسیه در زمان او صورت گرفت، زمینهء به ثمر رساندن چهارمین انقلاب (انقلاب 57/ خرداد 76 انتخاب محمد خاتمی/، جنیش سبز به رهبری کروبی و موسوی/، 24 خرداد 92 ) در ایران را  میسر سازند.

● آقای حسن روحانی! در راه گذار از نظام جمهوری اسلامی و جایگزینی یک سیستم حکومتی سکولار و دمکراتیک همهءِ ایرانیان و تمام جهان از شما پشتیبانی خواهند کرد. همین امروز جهان دمکراتیک تنها شما را به عنوان مسئول و نمایندهء واقعی ملّت و سرزمین ایران به رسمیّت شناخته اند، دروازه های بسته بر علی خامنه ای را بر قدم شما باز کرده اند، دست احترام و دوستی بسوی شما دراز شده است. ایرانیان و جهان در انتظار ظهور شما و عملکرد شما هستند، اگر ایرانی هستید، ایرانیّت و فرهنگ ایرانی را در آیینهءِ تاریخ بنگرید، شما آخرین شانس برای نجات ایران ار حملهءِ نظامی، ویرانی، و فروپاشی آن میباشید.

● فراموش نشود که برنامه های اوّلیِهء  Glasnost و  Perestroika  آقای میشائیل گورباچف برای شکل گیری انقلاب دوّم در روسیه عبارت بودند از: آزادی بیان و افکار، انتقاد آزاد از هر کسی و در هر زمینه ای، آزادی مطبوعات در موارد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، و فرهنگی، آزادی زندانیان سیاسی، آزادی کلیسا و دین داری، آزادی راهپیمایی ها، برگزاری انتخابات آزاد، متعهد بودن و پاسخگویی ارگانها و مسئولین قدرت سیاسی و اقتصادی  در مقابل مردم و بسیار مسائل دیگر بود. امیدوارم که شما در فردای ایران با سربلندی و افتخار در مقابل سئوالات ایرانیان و تاریخ سرزمین ایران  پاسخی مناسب و منطقی داشته باشید.

|ماه یونی|  میلادی 2013 | جمهوری فدرال آلمان| ناصر کرمی|

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ناصر کرمی
آرشیو نویسنده

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.