موضوعات پایهای ضربالمثلها همه از تجربیات و فعالیتهای ابتدایی انسان الهام گرفتهاند و جسم انسان نخستین الهام بخش آفرینش تصاویر و مقایسههاست و در ضربالمثلها بازتاب یافته است.
پیشداوریهای فرهنگی و مذهبی در بارهی زنان در سراسر جهان به ضربالمثلها و کلمات قصار راه یاقتهاند و بدن زنان یک منشاء غنی برای ضربالمثلهاست. "مینکه اسخیپر"((Mineke Schipper انسانشناس هلندی در 150 کشور مختلف به جستجوی ضربالمثلها در بارهی زنان پرداخته است. او بیش از 15 هزار ضربالمثل از 240 زبان مختلف جهان را بررسی و مقایسه کرده است. نتیجه تحقیقات او کتابی است تحت عنوان: "هرگز با زن بزرگپا ازدواج نکن؛ آگاهی جهان دربارهی زنان"*
این نوشته با استفاده از فصل اول، و نتیجهگیری کتاب تهیه شده است.
بررسی و مقایسه ضربالمثلها نشان میدهد گرچه تفاوتهای جغرافیایی و فرهنگی قطعا نقش ایفا میکنند اما اشتراکات جهانی محلی ضربالمثلها خیره کننده است. این امر بطور خاص دربارهی غنای فوقالعادهی بایدها و نبایدهایی که در فرهنگهای مختلف که برای تحت کنترل نگهداشتن زنان(و بطور خاص رحِم آنان) توسط "صاحب قانونی" آنان وجود دارد که میخواهد تولید نسل خود را امن سازد.
کتابهای ضربالمثلها بنحو قابل توجهی سرشارند از ضربالمثلها در بارهی "زن" بعنوان یک دسته بندی مجزا. در آنها پیامها و ارزشگذاریهای منفی(به جز در مواردی که زن بعنوان مادر مطرح است) و متحجر، تعیین شده بر اساس نقشهای از پیش تعیین شده که اغلب ضربالمثلها را تشکیل میدهند. اغلب پیامها از نگاه مردانه داده شده و برتری مرد بر زن را بعنوان یک اصل پایهای برسمیت شناختهاند. در حالی که ضربالمثلهایی که مردان را از نگاه زنانه ارزیابی کند، نادرند.
در ضربالمثلها اغلب از زنان بعنوان کسانی یاد میشود که از نظر اقتصادی وابستهی به مردانند و از مردان بعنوان کسانی که از نظر جنسی به زنان وابستهاند. در بسیاری از ضربالمثلها زنان بر اساس شکل ظاهری و فایدهشان مانند اشیا تصویر شدهاند. زنت را نباید با دیگران تقسیم کنی، همانگونه که اسبت، شمشیرت و خنجرت را با دیگران تقسیم نمیکنی. بیتردید وابستگی اقتصادی زنان سبب شده است که زنان نیز بنحو اجتناب ناپذیری در آینهی تصورات و انتظارات مردان به خود نگاه کنند.
نقش تفاوتهای جسمی در تداعی ساختار قدرت
قد مردان در همهی جای جهان بطور متوسط از زنان بلندتر است. تفاوت حدودا 10 سانتیمتر است. نوزادان پسر قد بلندتری از نوزادان دختر دارند و وزنشان هم بیشتر است. این در مورد مردان و زنان بزرگسال نیز صادق است: وزن مردان بطور متوسط 10 درصد بیشتر از زنان و قدشان 7 درصد بلندتر است. آمار نشان میدهد که نوزادان دختر کمتر از نوزادان پسر در برابر بیماریها آسیب پذیرند.
مردم "اوامبو" در نامیبیا و آنگولا میگویند: "دختر درخت زیتون است و پسر، بچه قورباغه". به این معنا که دختر سریعتر از پسر رشد میکند.
یک ضربالمثل از راجستان هند نتیجهگیری میکند: "دختر که متولد شد، نیازی به مواظبت ندارد: مثل کاکتوس رشد میکند؛ پسر که متولد شد خوب از او مراقبت کن، مثل یک بوتهی رز".
در شرایط فقر دخترانی که برادران زیادی دارند با این خطر مواجه هستند که غذای کافی برای خوردن به آنها داده نشود. ضربالمثل قبیله "گیکویو" در کنیا حاکی است: "دختری که در میان پسران رشد کند، ضعیفتر است".
در سراسر جهان، آن گونه که آمار نشان میدهد، گرچه مردان عموما استخوانهای محکمتر و قدرت عضلانی بیشتری نسبت به زنان دارند، به نظر میرسد که زنان قویتر و پیگیرترند و امید به زندگی در آنان بالاتر است.
اما بزرگی جسم و قدرت فیزیکی مردان به نسبت زنان و این واقعیت که این زنان هستند که بچه میزایند، نتایج غیرقابل انکاری بر تاریخ جنسیتی انسان داشته است. تفاوت فیزیکی و اندازهی جسم در رابطهی قدرت نقش بازی میکند، احتمالا به این دلیل ساده که انسانهایی با جثهی کوچکتر برای دیدن انسانهای با جثهی بزرگ باید به معنای دقیق کلمه "به بالا" نگاه کنند و رفتارشناسان تائید کردهاند که مردان بلند قد با جثهی بزرگ، تاثیر بیشتری میگذارند.
در حقیقت این پدیده در روابط اجتماعی نیز نقش بازی میکند: افرادی با مقام بالاتر با نشستن بر صندلیهای بلند بر اهمیت خود تاکید میکنند. امپراتوران و شاهان نه تنها بر تخت مینشینند بلکه تاجی هم بر سر میگذارند و بزرگتر، و بدین وسیله مهمتر به نظر میرسند. مردان با جثهی بزرگتر جذابتر ارزیابی میشوند تا مردان با جثهی گوچک: انسانها به سادگی چنین نتیجه میگیرند که یک ارتباط طبیعی میان ترکیب مردانه و اهمیت اجتماعی وجود دارد.
زن ایدهآل، از مرد کوچکتر است
بسیاری از زنان و همهی کودکان از نظر فیزیکی از مردان کوچکترند و از این رو مردان به معنای دقیق کلمه از بالا به آنان نگاه میکنند. در بسیاری از ضربالمثلها زنان، درست مانند کودکان، کوچک و صغیر شمرده میشوند. این تفکر که زنان باید از نظر فیزیکی از مردان کوچکتر باشند، اغلب بطور خاص در ضربالمثلها مورد تاکید قرار گرفته است:
- زن، بدبختی، و خیارشور کوچکش خوبه (مجارستان)
- زن و ماهی ساردین: هر چه بزرگتر باشند، ضرر بزرگتر است (پرتفال، اسپانیا، برزیل، آرژانتین)
- یک زن و یک دسته بیل وقتی خوبند که کوتاهتر از قد مرد باشند ( قبیله اورومو در اتیوپی)
- زن خانهدار از گلدان کوچک خوشش میاد، شوهر از زن کوچک( بنگلادش)
مردان نه تنها دوست دارند زنشان از آنها کوچکتر باشد بلکه جوانتر. و این تنها در ضربالمثلها نیست. جثهی کوچک تداعیگر کودکی است. یک ضربالمثل ایتالیایی میگوید: "زن ریزنقش را هر وقت ببینی، انگار تازه ازدواج کرده". بنظر میرسد که احتمالا زن ریزنقش را راحتتر از زن درشت اندام میتوان کنترل کرد، اما این تضمینی بر یک رابطهی بیمشکل نیست. یک ضربالمثل آلمانی هشدار میدهد: "حتی یک زن ریزنقش میتواند به شیطان درس بدهد". در سایر زبانهای اروپایی مشابه این ضربالمثل هست. این پیام بصورت سمبلیک در ضربالمثلهای آمریکای لاتین نیز موجود است:
روغن خوب در شیشهی کوچک است، اما مسموم هم میکند (اسپانیایی، شیلی/کوبا)
- هر چه از قد کم میآورند، در حیلهگری روی دست ندارند(اسپانیایی، بولیوی)
زنان درشت اندام معیار اندازههای ایدهآل زن را درهم میریزند و ترسناکند. یک ضربالمثلها سوکومایی از تانزانیا میگوید: "چیزی که یک زن بلند قد آویزان کرده یک مرد کوتاه نمیتواند بردارد.". زنان خود نیز اغلب ترجیح میدهند شوهرانشان از هر نظر از آنها بزرگتر باشند.
البته ضربالمثلها قدرت جسمی زنان، تلاش آنها و قدرت پایداریشان در حیطهی خانهداری را ارج مینهند زیرا به مردان نفع زیادی میرساند، چنان نفعی که حتی استفاده از وحشیانه از قدرت برای این که مانع شوند که زنان بالهای خود زیاد باز کنند و جهت دیگری را در زندگی انتخاب کنند. ضربالمثلها بر خلاف این که برای مردان پیامهای تشویقکنندهای دارند، برای زنان در تمامی عرصههایی که به زندگی اجتماعی مربوط میشوند، پیامهایشان ترمز کننده است. به رفتارهای زنانهی خارج از الگوهای تعیین شده، برچسبهای "بدکارگی" و "خرابی" میخورند.
چرا این همه ضربالمثل علیه زنان؟
اسخیپر مینویسد از من به کرات پرسیده شده است که آیا ضربالمثلهایی نیستند که خلاف این روایتها باشند؟ و پاسخ میدهد یافتن ضربالمثلهایی که نحوهی فکر زنان در گذشته را تصویر کند، دشوار است زیرا اسناد در این زمینه نادرند- و این به خودی خود بیانگر بسیاری از مسائل است. گرچه بسیار تلاش کردم در منابع ثبت شده چیزی پیدا کنم و همواره در این باره از منابع شفاهیام سوال کردهام، صداهای چالشگر زنانی که موانع را در هم کوبیدهاند اغلب شنیده نشده یا در عرصهی عمومی تابو بودهاند. ضربالمثلهای فمینیستی این اواخر در غرب هم مانند: " زنِ بدون مرد مثل ماهی بدون دوچرخه است" و یا "من مالک جسم خودم هستم" مربوط به سالهای شصت قرن بیستماند. حتی این احتمال وجود دارد که اکثریت خاموش اجداد مادری ما خود را به معیارهای حاکم بر زمانهی خود که بعنوان "معیارهای طبیعی" دیده میشد، تسلیم کرده باشند. با این حال نباید بیتوجه بود که تاثیرگذاری زیاد و قدرت زنان، علیرغم همهی ابرقدرتی مردان، در ضربالمثلها جلب توجه میکند.
چرا باید این همه ضربالمثلها وجود داشته باشد که به زنان (و بویژه زنان بعنوان همسر) چنین نگاه منفی داشته باشند؟ از دید روانشناسان غربی این واقعیت فیزیولوژیک که زنان فرزندشان را در جنین خود پرورش میدهند، میزایند و شیر میدهند نقش بسیار مهمی در این مساله دارد. در این مرحلهی اولیه، بخاطر این که زنان بیش از مردان از کودکان مراقبت میکنند، پسربچهها خود را از طریق مادرشان بعنوان کسی که از آنها مراقبت میکندهویت یابی میکنند. آنها برای این که یاد بگیرند "چگونه مرد باشند"، در وهلهی اول باید بیاموزند که "زن نباشند". نیاز مردانه به قدرت و برتری از سوی روانشناسان ناشی از وابستگی شدید نوزادان پسر به مادران قدرتمندشان است. ورود به صحنهی اجتماع، پسربچهها را به این جهت سوق میدهد که محکم و "مردانه" باشند و این میتواند به این امر منجر شود که این ایده در آنها تقویت شود که برای حفظ موقعیت برتر مردانهی خود، کارهای زنانه را تحقیر کنند. و اغلب بطور خاص در جوامعی که برتری مردان بسیار پر رنگ است.
زبان و استفاده از زبان بنحو اجتناب ناپذیری بر الگوهای رفتاری تاثیر میگذارند و وایت عمومی ضربالمثل زنان تصاویر افراطی از زنان، رفتار زنان و "کار زنانه" ایجاد کرده است:
زنانی که در چارچوب تصویر مونتاژ شدهی قابل پذیرش نمیگنجند، توسط گروه اجتماعی که به آن تعلق دارند، سایر زنان و مردان به حاشیه رانده میشوند. به این ترتیب با سخنانی از این قبیل مواجه میشویم: زنان رازدار نیستند، آنها انتظارات غیر معقولی از مردان دارند، غیر قابل اعتمادند... گرچه این گفتار تلاشی است علیه زنان منفردی که میخواهند بعنوان فرد خودشان باشند.
کتاب، ضربالمثلها را به دستههای مختلف تقسیم کرده است. نگاه به بدن زنان، مراحل مختلف زندگی زنان، از دختربچه تا عروس، همسر، مادر، مادر شوهر یا مادر زن و مادر بزرگ، شادی و غم ناشی از عشق، سکس و بارداری؛ کار زنان و قدرت زنان.
* Mineke Schipper, Trouw nooit een vrouw met grote voeten
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید