
چرا باوجودیکه 80 میلیون ایرانی آرزوی سرنگونی رژیم ملاها را دارند، این رژیم هنوز پابرجاست؟ پاسخ کوتاه این است که رژیم آخوندی یک اپوزیسیون دمکرات و با برنامه برای جانشینی ندارد. راستی این است که این گروه هایی که هم اکنون در سپهر سیاسی ایران از روی اشتباه اپوزیسیون نامیده میشوند، مخالفین بدون سازمان و برنامه برای جانشینی هستند.
همبستگی مخالفان رژیم ملاها پیرامون «منشور مهسا» بهترین فرصت برای پدیدار شدن یک اپوزیسیون سکولار/دمکرات و با برنامه بود تا به نمایندگی از مردم ایران از سوی باختر جدی گرفته و پذیرفته شود. افسوسمندانه این همبستگی ناکام ماند، زیرا بجای توجه به بُنپایه های فراگیر دمکراسی و حقوق بشری، به موضوعاتی پرداخت که نوشتن شان وظیفه مجلس موسسان و روی آوردن به رای مردم بود.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
دیدگاهها
پاسخ
آقای محسن کردی!
چگونه میشود حزب کمونیست کارگری ایران و دیگر احزاب چپ (سازمان فداییان و چریک های فدایی....) را «دمکرات» نامید، هنگامیکه آشکارا از واگذار کردن حکومت به «پرولتاریا» و ساختار تک حزبی دفاع میکنند؟
در پیوند با خُرده گیری از «منشور مهسا»، این منشور در پیوند با «حکمرانی دمکراتیک» در بند سوم میگوید:
«تمرکززدایی از قدرت با سپردن اختیارات مالی، اداری و سیاستگذاری به نهادهای منتخب استانی، شهری و ناحیهای.»
با آنکه من هم هیچ مشکلی با تمرکز زدایی ندارم، ولی راهکار اجرای این برنامه «سپردن اختیارات مالی، اداری و سیاستگذاری به نهادهای منتخب استانی، شهری و ناحیه ای» نیست، بلکه باید پس از سرنگونی رژیم ملاها حقوقدانان با گفتگوهای دقیق و کارشناسانه در یک جو آرام و دوستانه در مجلس موسسان این طرح ها را بررسی کنند، و به ریزگان و ساز و کارهای یک ساختار «تمرکز زدا» بپردازند. و دقیقا این بند سوم، پاشنه آشیل منشور همبستگی بود که سبب شد تا میهنپرستان با بدگمانی، از این بند منشور که شما از آن به نام «آرزوها و مطالبه احزاب» یاد میکنید، «پافشاری برای گنجاندن برنامه فدرالیسم در منشور و دنبال کردن آن از سوی تجزیه طلب ها در ایران با چراغ خاموش» یاد کنند.
با این همه من بر این باورم که ناکامی در همبستگی پیرامون «منشور مهسا» دارای این آموزه گرانبها برای نیروهای مخالف رژیم است، که در آینده سازمان ها و گروه های مخالف رژیم، برای پیشگیری از بدبرداشتی و سوتفاهم ها، میتوانند پیرامون سه بُنپایه فراگیر و کلی
1. خودسالاری و یکپارچگی سرزمینی
2. سکولاریسم و دمکراسی
3. واگذاری ساختار سیاسی ایران به رای مردم در یک گزیدمان آزاد
همبسته شوند، و ریزگان سه بُنپایه بالا را پس از سرنگونی رژیم ملاها به قانونگذاران واگذار کننند.
https://adfiran.com/docs…
https://adfiran.com/docs/mahsa-charter
جلوتر در مورد منشور مهسا ایراد گرفته اید که «بجای توجه به بُنپایه های فراگیر دمکراسی و حقوق بشری، به موضوعاتی پرداخت که نوشتن شان وظیفه مجلس موسسان و روی آوردن به رای مردم بود.». اگرچه به صورت اصولی با حرف شما موافقم و من هم نظرم این است که با توجه به جامعه ایران بهتر بود که بر یک اصل آنهم پشتیبانی از مبارزات مردم ایران تاکید میشد اما اصول منشور هم همچی چیز بدی نبود و سخن شما در مورد این که طرح این مطالبات وظیفه مجلس موسسان کاملا درست نیست! میشه گفت ده درصد میتوان شما را تایید کرد و نود درصد رد کرد! احزاب و نیروها یک سری مطالبات دارند که یک روز به مجلس موسسان میرود و تبدیل به «قانون» میشود! اینها قانون وضع نکردند که نیاز به مجلس موسسان باشد مطالبه طرح کردند!!!! مثل منشور هر حزب و سازمانی مطالبه و آرزویی را مطرح کردند که خواست من و شما هم هست! بند هفت منشور می گوید: « ۷. التزام قانون اساسی جدید به تمامی اصول اعلامیهی جهانی حقوق بشر و تمامی حقوق و آزادیهای ذکرشده در آن». این چه ایرادی دارد؟ این را نه تنها باید از مجلس موسسان مطالبه کرد بلکه باید تکلیف کرد و اگر مجلس که نمایندگان مردم ایران هم هستند خلاف آن کرد یک جای کار عیب دارد و مردم باید بر علیه مجلس موسسان بشورند! بقیه اصول منشور را واگذار می کنم به خودتان کمی زحمت بکشید تکان بدهید بروید مطالعه کنید ببینم کجایش ایراد دارد بیایید چانه زنی کنیم:
https://adfiran.com/docs/mahsa-charter/
افزودن دیدگاه جدید