رفتن به محتوای اصلی

ریشه های اسلام ستیزی در ایران - روشنگران قادسیه
29.05.2023 - 02:03

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

انتشار از:

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

دیدگاه‌ها

ناشناس

این خانم زد به صحرای کربلا و هر چه دل تنگم خواست به عالی پیام گفت و نسبت داد البته ایشون می تونن هر نظری در مورد افراد داشته باشه ولی این جا موضوع بحث چیز دیگری بود و عالی پیام در این جا غایب.بهتره در جای مناسب خود از موضوع صحبت می کرد.
پپ پ

ی., 04.06.2023 - 17:11 پیوند ثابت
فرامرز حیدریان

درود!

کاربرد کلمه «ستیز» در خصوص سنجشگری اسلامیّت و رفتار مسلمانان کاملا خطاست و باعث کژبرداشتهای فاجعه بار میشود که به جای ترمیم و درمان و بهبودی و تلطیف واقعیّت تلخ اسلامیّت و اخلاق مسلمانان به موضع خصمانه و تدافعی و کینه توزی آنها شدّت دو چندان میدهد. اساسا کسانی که برآنند به سنجشگری اسلامیّت و رفتار مسلمانان؛ بویژه «مسلمانان شیعه» بپردازند، نیک است در آغاز با تاریخ اساطیری ایران و تاریخ امپراطوری کهن ایران قبل از فروپاشی ساسانیان و سپس رویدادهای پس از آن با حوصله و ژرفبینی و مغزی پرسنده و اندیشنده، کنکاویهای مته به خشخاشی بکنند و سپس با احتیاط و گشوده فکری به سنجشگری مبانی اغتقادی اسلامیّت و اخلاق و رفتار مسلمان به طور کلّی و «ایرانیان شیعه» بالاخص رو آورند.
سنجشگری اسلامیّت و رفتار مسلمانان ایرانی بدون شناخت اساطیر ایرانی و سامی و یونانی و همچنین تاریخ و فرهنگ ایران و سپس زایش و دوام و نفوذ اسلامیّت ناممکن است و مسبب بسیاری از دیدگاهها و موضعگیریهای به غایت خطا آلود و ناکارساز. اسلامیّت را نمیتوان بدون در نظر گرفتن تاریخ ایران و تحوّلات فرهنگی آن از عصر اساطیری تا امروز، در باره اش کوچکترین نظری معقول و خردمند و دانشورزانه ارائه داد.
خطای هولناکی که در ذهنیّت بیشینه شمار تحصیل کردگان و آکادمیکرها و پژوهندگان ایرانی و حتّا کثیری از مردم ایران جا افتاده و قرن به قرن متاسفانه دوام آورده است، اینست که فروپاشی حکومت ساسانیان و متعاقب آن، قهقرایی ایران را از پیامدهای «حمله اعراب!؟» میدانند و با انگشت گذاشتن ممتد بر زخمگاه «حادثه قادسیّه» تلاش دارند که نفرت و بیزاری از اعراب را همچنان شعله ور نگه دارند. و این یعنی، خطایی هولناک که عواقب بسیار خطرناکی بدتر از هر نوع جنگ و کشتار مقطعی برای ایران و مردمش دارد.
حقیقت اینست که سقوط ساسانیان در تحت فرماندهی سپهسالاران ایرانی و استفاده ابزاری از قبایل عرب واقعیّت پیدا کرد و اصلا و ابدا هیچ ربطی به «حمله اعراب!؟» ندارد. بنیان کار به منظور سقوط حکومت ساسانیان بر لشگرکشی سیستماتیک و بسیار نقشه ریزانه به همّت امرای ارتش و سپهسالاران ایرانی علیه سیستم شاهنشاهی ساسانیان به پیش برده شده است.
دیگر اینکه اسلامیّت همانطور که بارها در پاره-اندیشه هایم توضیح داده ام، هیچ چیز دیگری نیست، سوای «تفاله زرتشتیگری». مطالعه در بارره زرتشت و مراسم دین زرتشتی و اعتقادات زرتشتی و نقش موبدان و امثالهم، کمک بسیار زیادی در فهم وضعیّت و نقش امروز اسلامیّت و کاست آخوندها میکند. اندیشیدن در باره جهان اسطوره ای ایرانیان باستان و سپس سیطره یابی «میترائیسم و زرتشتیگری و اسلامیّت» و پروسه کشمکشهای مردم از حمله اسکندر در عرصه های اجتماعی و فرهنگی و کشوری با زمامداران تا دوران ساسانیان، وقایعی هستند که متاسفانه به دلیل قدمت تاریخ و کهنگشگی و نابودی بسیاری از اسناد و مدارک مکتوب و مادّی نمیتوان به ضرس قاطع در باره چگونگی رویدادهای گذشته نظر قطعی داد. قصّه بافی میتوان کرد؛ ولی پژوهش علمی و مُتّقن و بی چون و چرا، دشوار و چه بسا ناممکن باشد.
شکل گیری و برپایی حکومت ساسانیان که با توطئه ها و نقشه چینیهای خاندان «اردشیر بابکان» برای تسخیر و مصادره به مطلوب کردن«معبد آناهیتا» صورت گرفت، تاریخ ایران و سرنوشت مردمش را به راه دیگری انداخت. «معبد آناهیتا در استان فارس» به حیث «معبد مادر» محسوب میشد که از آنجا، مشعل آتش برگرفته و به سوی آتشکده های سراسر ایران ارسال و از این طریق به زمامداران تابع، حقانیّت و لژیتیماتسیون اجرایی ارزانی میشد. اردشیر بابکان بعد از اینکه توانست به حیث کاهن معبد آناهیتا تمام امور اجرایی را به دست بگیرد، شروع کرد به پست و مقام دادن به تمام افراد خانواده و فک و فامیل و اشخاص معتمد خودش عین سیطره یابی آخوندها و اعوان و انصارشان و به مرور زمان که توانست تمام سوراخ سنبه های کلیدی امپراطوری ایران را در تحت تسلّط خاندانش درآورد، آنگاه زرتشتیگری را با تکیه به موبدان با زور به عنوان دین رسمی مردم ایران اعلام کرد؛ یعنی همان کاری را کرد که الگوی شاه عباس صفوی با تکیه به آخوندها و ملاها برای شیعه کردن مردم ایران به آن متوسّل شد.
نکته ای که پژوهشگر بی طرف و جوینده و پرسنده و آرزومند «شناخت»؛ نه نفرت پراکنی باید مدام در پیش چشم خودش داشته باشد، اینست که تمام آنچه دنیای اعراب نامیده میشود، روزی روزگاری از زیرمجموعه های امپراطوری و فرهنگ ایرانی بودند. تمام مراسم حج، آیینهای ایرانی هستند که به عصر اساطیری بازمیگردند و فقط تغلیب و دگردیسه شده اند به دلیل تحوّلاتی که در ذهنیّت و روان ایرانیان در پروسه تاریخ مبارزات و کشمکشهای فرهنگی با زمامداران به وجود آمده بود. انعکاس مبارزات مردم را به ندرت میتوان در اسناد و مدارک مکتوب پیدا کرد. بیش از هر چیز فقط در تار و پود اعتقادات و داستانها و قصّه ها و افسانه ها و باورداشتها و آداب و رسوم و لهجه ها و زبانهای مردم ایران در کلیّت وجودیست که میتوان روزنه ای به سوی کشف و شناخت اصیل داشتن از بُنمایه های فرهنگ ایرانی پیدا کرد و علل تمام فلاکتهای تاریخی را از دیرباز تا امروز تمییز و تشخیص داد.
ناگفته نگذارم که جنگ ابلهانه با زبان عربی که نحو آن را خود ما ایرانیان نوشته ایم و پی ریخته ایم، راه را بر شناخت بسیاری از جلوه های کارساز و کلیدی و اصیل فرهنگ ایرانی مخدوش میکند و شمشیر کشی علیه خویشتن است. همچنین نفرت از اعراب و تبلیغ و استمرار اینکه مسبّب بدبختیهای ما، حمله اجداد و آبا آنان بوده اند، خطایی بسیار هولناک است که به جای اندیشیدن در باره چرایی و چگونگی و علّت یابی برای برآمدن و سقوط سلسله های رنگارنگ در تاریخ ایران به امتداد نفرت و کینه توزی و تفرقه و دشمنی کشورهای عربی همسایه و گسترش فلاکتها و بیماریهای روحی و روانی مردم ایران مختوم خواهد شد.
مخلّص کلام: رویکرد پژوهندگان و تحصیل کردگان و کنشگران ایرانی در خصوص سنجشگری اسلامیّت و زمامداران حکومت فقاهتی نباید هرگز و هیچگاه برچسب «ستیز» را به حیث پرچم خود برافرازند؛ زیرا نه تنها از این راه کوچکترین تاثیری در بازاندیشی مبانی اعتقاداتی و تلطیف و بهینه سازی مُعضل اسلامیّت و رفتار و اخلاق مسلمانان نخواهند داشت؛ بلکه بر کینه توزی و خشونتگرایی و سنگسان شدن ذهنیّت مسلمانان و سپس بر غرّه شدن حاکمین الهی برای قلع و قمع کردن مخالفان دوچندان خواهند افزود. سنجشگری پرنسیپا هیچگاه و هرگز به معنای «ستیز» نیست و اگر کسی یا کسانی چنین برداشتی دارند، بالذّات خودشان احمق تمام عیارند. سنجشگری به چند و چون هر چیزی رو میآورد که به انسان و مناسبات انسانی مربوط است و دخیل. هنر سنجشگری، چیزهایی را که برای خشنودی و تعالی و سعادت بشری مفید و ارزشمند باشند از چیزهایی که باعث رنج و عذاب و شکنجه جسمی و روحی انسانها و مسبب فروپاشی مناسبات بشری میشوند، تفکیک و راههایی را برای نواندیشی و نو رفتاری و نوزایی و نو شدن روح و روان و دیگر شدن منش و رفتار مهیّا میکند. سنجشگری اصلا و ابدا، «ستیزگری» نیست. این اصل را هیچ پژوهشگر با وجدانی که تشنه «شناخت و روشن اندیشی» باشد نباید از یاد ببرد. هرگز.

شادزیید و دیر زیید!
فرامرز حیدریان

د., 29.05.2023 - 11:54 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.