رفتن به محتوای اصلی

لبخندهای شمخانی و امیرعبداللهیان را دیدیم؛ آیا دم خروس را هم می‌بینیم؟
13.04.2023 - 09:55

دولت‌ها و ملت‌ها در منطقه‌ای که از مدیترانه تا خلیج فارس و دریای عمان گسترده است [خاورمیانه]، هیچ زمان چون امروز، این‌ همه تحقق آمال و آرزوهای خود برای مصالحه دو ابرقدرت منطقه را ممکن ندانسته‌اند.

نخست به بغداد بپردازیم که بعد از یمن، عمده‌ترین محور اهتمام تهران و ریاض است. بعد از سرنگونی صدام حسین، رژیم جمهوری اسلامی در مرحله نخست چندصد تن از عوامل خود از جمله شماری از وابستگان سپاه بدر و قدس را به عراق اعزام کرد. در جریان سفر محمدباقر حکیم به عراق هم بیش از شش هزار تن از سپاه بدر و اعضای مجلس اعلا به همراه شماری از کماندوهای حزب الدعوه که در کادرهای تروریستی بیشترین آموزش‌ها را دیده بودند، به عراق بازگشتند.

با حضور رهبران الدعوه و مجلس اعلا در شورای حکومتی و وزارتخانه‌ها، تعداد کثیری از این افراد در ارگان‌های نظامی، امنیتی و اقتصادی عراق جذب شدند. تیپ گرگ‌ها (الذئاب) در نیروهای امنیتی عراق که به دستور آمریکایی‌ها منحل شد، به‌تمامی از وابستگان سپاه بدر تشکیل شده بود و افراد این تیپ صدها تن از سنی‌ها و نیز روشنفکران، نویسندگان، وکلا و زنان آزادی‌خواه عراق را به قتل رساندند.

در طول سه سال نخست دولت‌های نیم‌بند عراق، علاوه بر ورود عوامل رژیم به ارگان‌های نظامی و امنیتی، سه ارگان وزارت اطلاعات، سپاه قدس و اطلاعات سپاه گاه به صورت مشترک و زمانی به طور جداگانه در حداقل ۱۱ شهر عراق اداره ستادهایی را عهده‌دار بودند. عمده‌ترین مراکز تمرکز فعالیت‌های اطلاعاتی رژیم بصره، نجف، کربلا، کوفه، کاظمین، مدینه الصدر، العماره، الناصریه، الدیوانیه و شهرهای سلیمانیه و اربیل در شمال عراق در منطقه کردستان بود و هنوز هم سفرای رژیم این ارتباط‌ها را کم‌وبیش حفظ کرده‌اند.

حسن کاظمی قمی، نخستین سفیر رژیم که خود از اطلاعاتی‌های سرشناس و دارای سابقه کار اطلاعاتی در لبنان و خلیج فارس بود، به همراه صفری، مسئول اطلاعات سپاه که با عنوان وابسته بازرگانی فعالیت می‌کرد، با بعضی از شبکه‌های سه ارگان مذکور در ارتباط بودند.

در نجف، علاوه بر این مراکز، رهبر جمهوری اسلامی با اعزام محمد مهدی آصفی، رهبر معنوی الدعوه، به این شهر به عنوان نماینده اصلی خود، وکلایی همچون نورالدین اشکوری را مامور کرد با دلار، سلطه او را بر این شهر برقرار کنند. در این میان، آقای سیستانی که علاوه بر مخالفت با ولایت فقیه، کلا آبش با سید علی آقا به یک جوی نمی‌رفت، از چند سو محاصره شد.

 نخست آنکه آقازاده‌اش، سیدمحمدرضا، چنان با عمار حکیم ــ‌که ولی فقیه او را عمارنا (عمار ما) خطاب می‌کردــ پسر عبدالعزیز و رئیس مجلس اعلا و رهبر مجلس در روزگار قدرتش، یک جان در دو قالب شد که اوامر مطاع اصغر حجازی را که از طریق عمار می‌رسید، روی چشم می‌گذاشت. تکلیف شهرستانی، داماد سیستانی، هم که دستش زیر ساطور دادگاه ویژه قم بود، نیز کاملا روشن است. کشمیری، داماد دوم و روضه‌خوان سابق در دبی، هم از زمان خمینی با آستان ولایت بیعت کرده بود و دوسره بار می‌کند.

خامنه‌ای بعد از آصفی، ده‌ها تن از آخوندهای دست‌پرورده وزارت اطلاعات را به عراق و به‌ویژه نجف فرستاد. سفرای رژیم بعد از حسن کاظمی قمی (رابط ویژه با طالبان و وزیر مختار آتش‌به‌اختیار در کابل) همگی از سپاه قدس یا اطلاعات سپاه بودند (و البته هستند): سردار حسن دانایی‌فر، ایرج مسجدی و سردار محمدکاظم صادق که اصالتا عراقی است.

از سوی دیگر اطلاعات سپاه تمام خانه‌های نیمه‌ویران و قدیمی اطراف خانه سیستانی را خرید یا اجاره کرد و آخوندهای نوکر رژیم را آنجا اسکان داد. کلیه وسایل استراق‌سمع نیز بر درودیوار خانه سیستانی نصب شد. روزی موفق الربیعی، مشاور امنیت ملی نخست‌وزیر عراق، به دیدن سیستانی رفته بود و مسائلی از جمله ابعاد دخالت‌های رژیم ولایت فقیه در امور عراق را با او در میان گذاشته بود. چند هفته بعد، او به تهران سفر کرد و محسنی اژه‌ای، وزیروقت اطلاعات و رئیس فعلی قوه قضاییه، در اولین دیدارش به او گفته بود: نزد آقای سیستانی شکایت از ما نبرید، حرفی دارید مستقیم به ما بگویید. موفق الربیعی در دیدارش با سیستانی حتی خواهش کرده بود محمدرضا توی اتاق نباشد و در تهران فهمید که دیوارها واقعا موش و موش‌ها گوش دارند.

نفوذ در حکومت و منفور در بین ملت

با وجود هشت سال جنگ بین ایران و عراق و یک میلیون کشته و زخمی، نه عراقی‌ها دشمن ایران بودند و نه ایرانی‌ها کینه‌ای از عراقی‌ها در دل داشتند. اصولا عراقی‌ها به علت نزدیکی با ایران و تماس‌های مستمر با ایرانیان، سخت به ایران دلبسته بودند و بعد از سرنگونی صدام حسین ایران نزد اکثریت عراقی‌ها فارغ از دین و نژادشان دارای پایگاه معنوی والایی بود؛ اما امروز به برکت جنایات و فساد و دزدی عوامل و وابستگان رژیم به‌ویژه حشدالشعبی، جای احترام و لطف گذشته را نفرت گرفته است.

از میان دولت‌های پس از سرنگونی صدام حسین، دکتر ایاد علاوی، یگانه دولتمرد آزاده و غیروابسته عراق که موفق شد دست مقتدی صدر، خاندان حکیم و سرسپردگانی چون نوری المالکی و ابراهیم جعفری و... را برای مدتی کوتاه کند و راه را بر تعدیات و دخالت‌های سپاه قدس ببندد، با وجود پیروزی در انتخابات، با توطئه مشترک آمریکا و جمهوری اسلامی کنار زده شد. از آن پس نوری المالکی، عادل عبدالمهدی، حیدر العبادی، ابراهیم الجعفری با درجات متفاوت رو به قبله چهارراه آذربایجان نماز می‌گزاردند. مصطفی الکاظمی که کوشید خط میانه را بگیرد هم کنار زده شد و به جایش محمدشیاع السودانی آمد که الدعوه‌ای است اما تا حالا کوشیده است اندک اقتدار و استقلالی از خود نشان دهد.

در شهرهای شیعه‌نشین تاکنون پنج تظاهرات بزرگ ضدجمهوری ولایت فقیه همراه با آتش زدن تصاویر خمینی و خامنه‌ای و قاسم سلیمانی برپا شده است و کنسولگری‌های رژیم در بصره، نجف و باز هم بصره به عنوان «اوکار التجسس» [لانه‌های جاسوسی] سه بار به آتش کشیده شده‌اند. در بسیاری شهرهای عراق از جمله کربلا حتی مردم عادی که اتفاقا شیعیانی متعصب‌اند، رژیم را لعن و نفرین می‌کنند.

با کمی تامل می‌بینیم که در لبنان نیز همین وضع به وجود آمده است. از نظر لبنانی که ایران را به علت شباهت‌های دو ملت و جامعه مدنی پیشرفته هر دو، نزدیک‌ترین و بهترین متحد و دوست خود در قرن گذشته به حساب می‌آورد، حالا با آتش‌افروزی‌های حزب‌الله و گروه‌های وابسته به سوریه و رژیم در لبنان، اعتبار ایران به علت حمایت عجیب‌‌غریبش از حزب‌الله زیر سئوال رفته و در یک همه پرسی که سایت لبنان آزاد منتشر کرد، ۸۴ درصد از مردم از جمله گروه کثیری از شیعیان رژیم ایران و سوریه را مسبب اصلی مصائب خود دانسته‌اند و حزب‌الله را که تا پیش از جنگ بزرگ با اسرائیل از محبوبیت زیادی برخوردار بود، به عنوان تشکیلاتی در اختیار تهران و دمشق و زائده‌ای از ولایت فقیه و بعث سوریه می‌دانند.

همین نکبت در نقاط دیگر نیز در انتظار رژیم است. این‌همه پول در جیب حماس و جهاد اسلامی ریختند و حتی در جهاد اسلامی یک گروه شیعه هم درست کردند، اما فلسطینی‌ها پس از اعدام صدام حسین، در سوگ سردار قادسیه دوم اشک ریختند و تصاویر او را بالا بردند؛ دریغ از یک تصویر خمینی و خامنه‌ای.

احمدی‌نژاد هم که با هوا کردن فیل نفی هولوکاست و تهدیدهای توخالی‌‌اش علیه آمریکا و متحدانش و البته اسرائیل یک‌چند نزد شاگردشوفرهای شام و حمال‌های قاهره و جاشوهای طنجه محبوبیتی کسب کرده بود، امروز با گزارش‌هایی از جنبش بزرگ «زن، زندگی، آزادی» که از شبکه‌های ماهواره‌ای بزرگی چون ام‌بی‌سی، الحدث، العربیه و الشرق مشاهده می‌کنند و جنایات رژیم کودک‌کش را می‌بینند، روزبه‌روز بیش از پیش، نفرت از ولایت فقیه و رژیم اسلامی در جان و جهانشان نقش می‌بندد.

تا پیش از قتل سلیمانی و ابومهدی المهندس، عملکرد قاسم سلیمانی، فرمانده مقتول سپاه قدس، و حاج مرتضی رضایی، جانشین فرمانده سپاه و سرپرست اطلاعات سپاه، و شفیعی، از مسئولان وزارت اطلاعات، در آغاز تحت عنوان پاکسازی عراق از داعشی‌ها، حمایت و مهر مردم را با خود داشت اما وقتی المدی و الشرقیه بخشی از جنایت‌های آن‌ها را فاش کردند، یک‌باره ورق برگشت و تصاویر و تندیس‌های سلیمان به آتش و تبر سپرده شد.

رژیم که از چند ماه قبل با تبلیغات گسترده علیه سعودی‌ها مدعی بود آن‌ها در کار توطئه علیه شیعیان‌اند، با خضوع و خشوع علی شمخانی را راهی پکن کرد تا مراتب ارادت سیدعلی آقا را به خادم حرمین شریفین و ولیعهدش ابلاغ کند. سنگ مصالحه (همچنان می‌گویم مفاهمه) نهاده‌شده اولویت البته یمن و بعد لبنان و عراق و فلسطین است. به قول استاد عبدالرحمن الراشد، حضور هیئت صلح سعودی در صنعا بشارت خیری است که باید از آن استقبال کرد. همین‌طور هیئت‌های کارشناسی دو طرف که برای بررسی آماده‌سازی مراکز دیپلماسی در تهران و مشهد و ریاض و جده اکنون در این شهرها به سر می‌برند.

 جمهوری اسلامی آن‌قدر بدعهدی کرده است که قسم حضرت عباسش را باور ندارند و دم خروس همه‌گاه از زیر عبا و عمامه‌اش بیرون زده است. مسیر روابط با ریاض را صبورانه دنبال می‌کنم؛ چون هدف رژیم از مصالحه با اهداف سعودی‌ها تفاوت‌های بسیاری دارد.

گام بعدی در مصالحه بعد از رسیدن به تفاهم و تشکیل دولت ائتلافی در یمن و انتخاب رئیس‌جمهوری لبنان بدون دخالت حزب‌الله روی میز گفت‌وگوها است. سوریه و عراق دو هدف بعدی‌اند و سرانجام دست کشیدن از همه توطئه‌ها در بحرین و فلسطین و مغرب. آفریقا نیز دور از نظر سعودی‌ها نیست؛ چنانکه پاکستان و افغانستان. این همه را روی میز ریخته‌اند یا دانه‌دانه‌ به آن‌ها می‌پردازند؟ راه طولانی است و از مسیر ۴۴ سال دوستی‌های کوتاه و دشمنی‌های طولانی می‌گذرد.

عراقی‌ها و لبنانی‌ها تماس‌های ایران و سعودی را با توجه ویژه‌ای دنبال می‌کنند زیرا هر دستاورد مثبتی در این عرصه بر زندگی آن‌ها تاثیر مستقیم خواهد داشت.

اردن، همسایه دیگر عراق، به علت موقعیت جغرافیایی حساس و نیز حضور میلیونی فلسطینی‌ها، در کنار یک میلیون عراقی آواره یا وابسته به رژیم سابق که در میانشان هم رغد، دختر صدام، و فرزندانش را می‌توان دید، هم ۴۰۰-۳۰۰ تن از وزرا و ژنرال‌ها و سفرا و بلندپایگان رژیم بعثی را، هم میلیونرهای فراری و هم مستضعفان درمانده‌ای را که در گوشه‌کنار خیابان‌های امان سیگار و بلیت و تخمه می‌فروشند، با اوضاع استثنایی و سختی روبرو است.

ملک حسین با صدام حسین روابط تنگاتنگی داشت و بابت آن سالی یک میلیون تن نفت ارزان و انواع و اقسام کمک‌ها را دریافت می‌کرد. عبدالله، پسر او، که فرصت نیافت با صدام روابط ویژه برقرار کند، در جنگ عراق عملا کنار آمریکا بود اما ته دلش به روی کار آمدن کسانی که رو به قبله تهران نماز می‌گزاردند، راضی نبود. به همین دلیل نخستین کسی بود که درباره هلال شیعی در منطقه هشدار داد.

عبدالله در کشوری فقیر با هزاران مشکل، با اخوان‌المسلمینی که با سلفی‌های سنی و پیروان اسامه بن لادن در عراق همصدا و همدل‌اند، با توده‌ای که صدام را ستایش می‌کردند و در مرگش گریستند و امروز او را سیدالشهدا می‌خوانند، بدون کمک‌های آمریکا و عربستان سعودی و امارات قادر نبود بار سنگینی را که با سرنگونی صدام بر شانه‌های نحیف کشورش گذاشته شد، تحمل کند. اما این شاه روشن‌اندیش که تا سه روز پیش از مرگ پدرش در سایه بود و به علت داشتن مادر انگلیسی حتی بعد از عمویش حسن که ۲۷ سال ولیعهد بود، هم خواب سلطنت را نمی‌دید، طی سال‌های اخیر با درایتی فوق‌العاده‌ همراه با گوش سپردن به نصایح دولتمردان عصر پدرش و گزینش تیمی از دولتمردان جوان و پاکدامن تحصیلکرده، نه تنها موفق شد جلو سرایت آشوب‌های عراق به کشورش را بگیرد، بلکه با پناه دادن به فرزندان و شماری از وابستگان و سرکردگان رژیم سابق عراق، طرفداران صدام و مخالفان آمریکا را هم راضی و وادار به احترام گذاشتن به خود کرد و هم به دلیل روابط نزدیکش با آمریکا و اتخاذ سیاستی عاقلانه و واقع‌گرا در رابطه با مسئله فلسطین و روابط با اسرائیل، حمایت و پشتیبانی آمریکا و غرب و حتی اسرائیل را برای رژیمش تضمین کرد.

جالب اینکه هیئت حاکمه جدید عراق نیز پس از غرولند شیعه‌های وابسته به ایران به اظهارات ملک عبدالله (هلال شیعه)، مکرر به دیدار او می‌روند و نظام پزشکی پیشرفته اردن بهترین شرایط را به مردم عادی و دولتمردان عراقی عرضه می‌کند تا به جای سفر به اروپا و تحمل هزینه‌های سنگین، از مدرن‌ترین امکانات درمانی اردن بهره‌مند شوند. جلال طالبانی، رئیس‌جمهوری متوفای عراق، قبل از انتقال به آلمان ماه‌ها در یکی از بهترین بیمارستان‌های خصوصی اردن بستری شد.

اردن نیز همچون مغرب و مصر آرزو می‌کند مصالحه پکن به طور جدی به بار نشیند. من اما هنوز هم ضخامت و سنگینی لیت‌ و لعل را لمس می‌کنم. نیم قرن است رصدنشین‌ام و آنچه دیده‌ام دوز و کلک و نامردی‌های اهالی ولایت فقیه بوده است. پس رخصت دهید ابرها کاملا کنار روند که نیش عقرب نه از ره کین است.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال
برگرفته از:
ایندیپندنت ‌فارسی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.