رفتن به محتوای اصلی

چهار شنبه سوری کجا و چماق گریه کجا
14.03.2023 - 17:42

با همه افت و خیزهای فراوان هستی، زندگی همیشه زیباست. و چه زیباتر آنگاه که می بینیم، زندگی نوع انسان کار و رنج که پیوسته مورد بهره کشی هاست همچنان توانسته از دام ها و کنام های دشمنانش پیاپی بگذرد و لذتبخش تر که پیروزمی گذرد. و سرزنده بودن بهتر هستی اش نیز، پیگیر دستخوش پیشروی ها و فراروئی های انسانمدارانه شده و گسترده ترمی شود. زیراکه جهان موجود و پیرامونی ما پرداخته دست اندیشه، و ساخته و برپاشده از تلاش ها و کاردانی های فرارونده و فزاینده انسانی بوده و هست نه کار دیگری. چراکه دانش، آگاهی و دانائی هرگز ایستائی را برنمی تابد و رو به پیش می راند و بما هم می گوید که هیچ نیروی فرانسانی و دگرگونساز دیگری در جهان ما وجودندارد؛ مگر خود همین طبیعت و سرشت سرکش آن که بتدریج رو به تصرف دانش انسانی ماست.

در جهان ما نگرش های فراانسانی، گویش های واپسگرایانه و رفتارهای خردستیز نیز وجوددارند، همچنانکه گزینیش های انسانی برتریجو، ناسیونالیستی، راسیستی و فاشیستی دیگری هم هست که در زمانه ی ما سوار بر توهم ادیان و نادانائی خویشند و برکول درجاماندگی توده ها نشسته اند؛ آنان بی کم و کاست اینجا و آنجا آنها برابر حرکت تاریخ، دشمن خودباوری ما و در جدال با همبستگی و توان هدفمند و آینده سازمان صف کشیده و دشمنانه ایستاده اند. در حالیکه می بینیم همه جا و تنها توان خود انسان اهرم پویش ها و پیدائی ها فرارونده بوده، و چنین نگاه و نظام و باور انسانمداری ست که در سراسر جهان هستی آفرینش داشته و راهگشای گذر از سختی ها و یاور پشت سر نهادن ناسازگاری ها بوده است. و در درازای تاریخ تنها انسان نشانه ساختن و سرزندگی زندگان بوده و می باشد که آن پدیده هم جز" هستی و زندگی انسانی" نام دیگری ندارد.

بنابرین راه فردا و چاره امروز ما در برابر سفلگان دین دکان و بدسرشت تاریخ جز همبستگی، همراهی و همکارشدن با نیروهای همرزم، پویا و تکاپوهای زندگی اسیران آن که براستی زندگان باشند بیش نیست. ما همزمان نیاز به آموزش پیگیر برای آفرینش و پرورش بی پایان هستی داریم. بی گمان، چربش این نیاز و پردازش آن با دانش و خرد انسانمدار، وابسته به این است که ما خود هرچه بیشتر و بهتر به جایگاه و پایگاه نوع انسان خردباور فکر و عمل کنیم؛ تا تنها نمانیم و بتوانیم خودباور، خردورز و سازنده تر، برپادارنده آرزوهای دلخواه اجتماعی ـ طبقاتی مان شویم و باشیم.

 

ما در زمانه واپسگرایان نیاز به جان جوانه زن داریم که امکانش را دین نمی دهد و شایسته ی هستی و زندگی ماست و می بایست پی جان و روان بالنده و اداره آگاه و آزاد و برابر کشور خویش باشیم که زورگویان ضدبشری دستان ما را از آنها و همه جا بریده اند. ما نتوانسته ایم درین دور صدساله تباهی اقتصادی و تکسواری سیاسی" شاه و شیخ" برای توده های کار و تنگدست که بسیارانی هستند آغوش گشاده ای بسازیم؛ یا برای همدران مان که اینک در زیر زور و ستم و سرکوب دین دولتی هستند بیش ازین تنهای شان نگذاریم، تا نابودگران الهی هستی همه ما را اینگونه ویران ترنکنند.

ما باید تا خیزش مشترک و هراس افکن مادران، زنان و دختران مان هست، و تا نبرد بی نفسکش و انقلابی مهسا برابر رژیم چنین برا و فورانی ست، تا جنبش و خروش جهانی آن برجامانده، باید بتوانیم و می توانیم با پیوند همیشگی و ناگسستنی اجتماعی ـ طبقاتی خویش و با هستی جهانی خود بنام انسان آنرا بهتر در راه مبارزه پیروز و مستقل خود به پیش برانیم؛ و درخور چاره یابی موفق آن با همدردان مان برابر دین دولتی همرائی و نبرد انقلابی کنیم؛ و پیگیر، یاور و روشنگر زندگی انسان های کارمزد و سرکوبشده ی دینمداران پلشت باشیم؛ و هستی مستقل مان را بنام خود اجتماعی 99% ها باشد، بیش از پیش پویاتر و جویاتر استقلال منافع طبقاتی خویش سازیم؛ و برایش تنپوش تازگی دهیم و بتوانیم خرد مستقل شورائی مان را بیآموزیم و بسوی جستن ها و یافتن ها و ساختن های پیاپی اجتماعی تشویق کرده، و آینده توانای خود را بدون دلگرمی مزدبگیران راست و یا گمراهی توسط دسیسه های مزدوران سرمایه سالاری داخلی و جهانی ساختار مردمی و زندگی آینده خود را از خواست واقعی و اجتماعی خویش بزایانیم. درین گدازه آتش و مرگ که امپریالیسم  آمریکا و ناتواش در سراسر جهان براه انداخته است، آن منشور شش دست نشانده اش کاری ندارد جز ویرانی دوباره فردای ما ندارد و نباید خوشبین و ساده دل گول آنان را بخوریم. ما باید اراده اقتصادی و اداره سیاسی فردای خویش و کشورمان را خود بدست گیریم.

44 سال آزگاراست که این حکومت انگل، با این بیماران روانی و گریه کار و نوحه پرداز دینی که گرداننگان آن در پس عبا و عمامه می دانیم چکارها نکرده و نمی کنند!؟ اینان تا آنجا که توانسته اند احساس شریف و نوعدوست ما را هدفمند و سیستماتیک با افسانه های پوچ کربلا و عاشورا گریانده، همسوکرده و از پیدایش آن ترسانده اند. در حالیکه شکل واقعی و هراسناک آن عاشورا در ایران ولائی( هزاران بار هولناک تر و مرگبارتر )بوده و بارهای بار این رژیم ضدبشری اهداف سروری خود را با بکاربردن  نسل کشی ها از ما به پیش برده است و ما ساده دلان را دلمرده و غمگین پی سرکردگی مذهب خویش مفت مفت چرخانده، گرسنه و بی رمق در جنگ های مذهبی تارو مارساخته و اهرم کربلا را بی ربط به زندگی ما گره زده است.

به جز در افغانستان طالبان، در هیچکجای جهان چنین هرزگانی بنام دین و چنین بی شرمانی بنام حاکم یافت نمی شوند که با پایکوبی، شادی و خنده های انسان ها ناسازگارباشند. این وحشی ها بنام اسلام همه جشن ها، بزم ها و انگیزه های شادمانی و تاریخی ایران را که پشتگرمی و دلگشائی شورها و شرارها و شادی ها و پایکوبی های مان باشد را این خرفتان نه اجازه رسمی و سراسری برگزاری آنها، که برپائی ناچیز آنرا هم اگر بتوانند سرکوب می کنند همانگونه کرده اند. و یا بصورت بی شرمانه ای این انگیزه های دلگشا و شادیبخشی را سرزنش الهی اسلامی کرده، و دلگرمی های فرهنگی ما را پیوسته توسط تیر ابلهانه ی خویش نشانه گرفته اند. این قوم نیرنگباز ای بسا بی آنکه هراسی بخود راه دهند "نوش و نای جان، نوای گرم دل شیدا و بی قراری شرربار آوازها و سرزندگی های هستی مان را همچنان نشانه ی سستی عقل، نداشتن آبرو و منشأ هرزگی دانسته و پیوسته بخود ما شناسانده اند.

و ما درین راه پر فراز و فرود سرنگونی رژیم پلید ولائی همینک راهگشای بهار و یا "چهارشنبه سوری" خود را داریم که می بایست و شایسته است با آن همراه شویم. بگذار این انسان ستیزان کوته بین و زاراندیش همان باشند که می خواهند. ولی فردای ما و هستی سرزنده مان نیاز به شاد بودن و پایکوبیدن بیشتر و پرشورتر به امیدها و آرزوهای لگدمالشدمان را دارد که جشن بهارانی آن با چهره گشاده چهارشنبه سوری آغاز و به نورزمان فردای مان لبخند شیرین و چشمک دلپذیر زده و خواهدزد. انسان و آفرینش باهم آمیخته و حال و هوای دگرگونسازانه پیاپی و تاریخی ای باهم دارند. ازینروست که خواست و خرد انسان پیوسته رودرروی دگرگونسازی ها و جابجائی های کوچک و کلان طبیعت بوده و خواهدماند و از همینروست که انسان دانشورز پشتگرمی زدودن کهنگی و ستردن واماندگی بوده؛ و خالق افرینش های نوپای می باشد. دور دایره ای و یا ایستائی با هر بهانه ای که داشته باشد جز فرسایش و فروماندگی نمی زاید و نچندان دور و در پایان خود می میراند. زندگی شور و شرار دلنشین می خواهد و ما می خواهیم زندگی کنیم و آینده ی خود را بیآفرینیم و آنرا بر آیندگان پاس داریم. پیشاپیش چشن چهارشنبه سوری بکامتان و نوروز و بهارانش دلچسب تان باد.

بهنام چنگائی 23 اسفند 1401

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

بهنام چنگائی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.