رفتن به محتوای اصلی

دعوت از جامعه نخبگانی هسته نخبگانی زن، زندگی، آزادی
12.03.2023 - 12:02
 دعوت از جامعه نخبگانی هسته نخبگانی زن، زندگی، آزادی مقدمه؛ زن، زندگی، آزادی یک شعار یا یک فلسفه سیاسی؟! عبارت طنین افتادن شعار زن، زندگی و آزادی در ایران طلیعه ی یک فلسفه سیاسی است و ما میخواهیم بدانیم که با گوش یک فیلسوف سیاسی این شعار در واقع بیانگر چیست؟ این مردمان در کدام نظام سیاسی به تمامیتِ فعلیت یافتگی خواهند رسید؟ در حقیقت در یک سو سه مفهوم وجود دارد: زن زندگی و آزادی در سوی دیگر دو مفهوم جمهوریت و لائیسیته بحث بر سر این است که سه مفهوم نخستین تحققا و مصداقا درکدام ظرف بسترِ فلسفه سیاسی/اندیشه سیا

 

مقدمه؛ زن، زندگی، آزادی یک شعار یا یک فلسفه سیاسی؟!

عبارت طنین افتادن شعار زن، زندگی و آزادی در ایران طلیعه ی یک فلسفه سیاسی است و ما میخواهیم بدانیم که با گوش یک فیلسوف سیاسی این شعار در واقع بیانگر چیست؟

این مردمان در کدام نظام سیاسی به تمامیتِ فعلیت یافتگی خواهند رسید؟

در حقیقت در یک سو سه مفهوم وجود دارد: زن زندگی و آزادی

در سوی دیگر دو مفهوم جمهوریت و لائیسیته

بحث بر سر این است که سه مفهوم نخستین تحققا و مصداقا درکدام ظرف بسترِ فلسفه سیاسی/اندیشه سیاسی می گنجند و فعلیت می یابند.

هر اندیشه سیاسی از این مفاهیم و آن دو دیگر مفاهیم معنا می بخشد و از آنجا که اندیشه سیاسی نهادی ترین و اساسی ترین مولفه است به دیگر مفاهیم معنا می دهد.

پرسش:

این سه  کلیدواژه مهم اقتضاء کدام فلسفه سیاسی را دارد؟

نخست، مفهوم زن؛ که در واقع موضوعیت ندارد که در کدام فلسفه سیاسی مطرح می شود آنچه برجسته است «حقوق» کلان اوست که مدنظرمان است.

«حق برابری زن و مرد» را در آن لحاظ کرده یا حداقل تاکید کرده باشد. هر فلسفه سیاسی که ذاتا نافی حقوق برابری زنان نباشد

دوم: مفهوم زندگی است. وقتی از زندگی می گوییم منظور همه «حقوق طبیعی، حقوق اساسی و حقوق شهروندی» و در ظرفیت سه نسل حقوق بشر را به رسمیت بشناسد. این امر تحقق نمی یابد مگر اینکه جمهور عقلا«خودتدبیرگری» کنند بر امرحقوقی. به بیانی دیگر کلمه زندگی گستره همه حقوق را شامل میشود.

اگر این حقوق بخواهد تحقق یابد تنها در ظرف بستر جمهوریت بسیط می باشد. زیرا هر چیزی که قید جمهوریت شود نافی آن حقوق است.

وقتی از زندگی سخن می گوییم، انسان میشود سوژه. یعنی ما بایدِ بایسته های این انسان «امر حقوقی اش» را تنها به واسطه عقلانیتِ انتقادی که آغاز بنیادهای مدرنیته است، بررسی می کنیم.

یکی از شاخصه های زیستِ مدرن، زیستن در نظام جمهوریت است. و اساسا جمهوریت یکی از دستاوردهای مدرنیته بشمار میرود. پس مدرنیته یکی از اقتضائات ذاتی اش میشود جمهوریت و زندگی اقتضا جمهوریت را در مدرنیته می یابد.

سوم؛ مفهوم آزادی: تمام شئوناتی که موجی رهایی بخشی انسان در زیستِ سیاسی اش میشود آزادی است و آزادی یعنی قیدی به امر حقوقی مدرن اش نمی زند.

پس: برای ملتی که زیست دینی داشته؛ دین میشود «قید» حال آنکه انسان میخواهد آزاد باشد یعنی رهایی از دین. در حقیقت یکی از قیدهای کلان همین نظامِ دینی است و این آزادی تنها «آزادی بیان، آزادی احزاب سیاسی  یا…» نیست.

آزادی از هر آنچه که عقلانیتِ خودبنیاد انسان را به قید و چالش می کشد. یعنی جمهوریت میخواهد فعلیت یابد.

اگر این جمهوریت بخواهد مضاف بر هر چیزی باشد، بخشی از آزادی حقوقی را مقید می کند.

وقتی که شعار «آزادی» بیان میشود یعنی آزادی به «نه» به هر قیدی که میخواهد جمهوریت را تحت الشعاع قرار دهد. 

با گوش یک فیلسوف سیاسی شعار «زن، زندگی، آزادی» میشود «جمهوریت» و اکنون «نه» به تمامی آنچه که قید میشود 

فرجام سخن  

خواهان  دعوت از جامعه نخبگان برای گفتمان سازی شعار مطرح شده " زن،زندگى، آزادى" و معنابخشی آن در فلسفه سیاسی هستم.

یعنی تنها یک تحلیل نیست، با، آغاز «فرابری» شعار میدانی به سطحِ میزِاندیشه ورزانگیست. «فرابری» نوعی راهبری نخبگانی است. چیزی که امروزه از خلاء راهبری، گاه سخن گفته میشود در اصل باید جامعه ی نخبگانی در ابتدا و در مقام تئوریزه کردن برآیند.

در مقام رهبری خردمندگانه برآیند و از درون فرزانه سالاری هم راهبری متفکرانه مساله ی راهبریِ میدانی و هم کلان مسائلش درست تر صورت بندی میشود.

به عنوان یک پیشنهاد:

«امروز نیاز به هسته ای از نخبگان است که مسئولانه به نظام سازیِ معنایی بپردازند.»

حل مسائل زیاد در همین بند انباشته شده است.

و این هسته نخبگانی توان حل مسالهِ کادرسازیِ نهادهِ رهبری را هم خواهد داشت. در حقیقت این ائتلاف های سست بنیاد با داشتن یک هسته ی نخبگانی توان جنبش را بالا خواهد برد.

مرکز حل مسائل استراتژیکی می باشد که به سبب دیده نشدن این هسته نخبگانی توسط نخبگان، جنبش دستخوش نوسانات برخاسته از گزارش های سطحیِ فردمحورِ روزمره و سلیقه بنیاد شده است.

ساختارها؛

1- هسته ی فیلسوفان سیاسی

2- هسته حقوق دانان

3- هسته ی جامعه شناسانِ سیاسی

4- هسته ی روانشناسان اجتماعی

5- هسته ی علوم رسانه

با این پنج ساختار از عقلانیت تا میدان یک اتصال برقرار می شود. در واقع بین ذهن و عین ارتباط برقرار میشود یا همان بین عقلانیت نخبگانی و کنشِ کف میدان

در واقع تاکنون در بین تحلیل گرانِ جنبش های اجتماعی اینگونه دیده نشده است و بدلیل نبودن آن ساختار جنبشها دچار افزایش هزینه و کاهش کارکردی هستند.

بنابراین هسته نخبگانی که ظرفیت تولید مبانی و ساختار و کادر دولت انتقالی و آلترناتیو را دارد، موضوعی اساسی است و یکبار باید موضوع گفتمانیِ همه تحول خواهان قرار گیرد. اگر نخواهیم هربار این مساله را ناقص و فصلی و مبتنی بر امواج خبری طرح و بی دستاورد به پایان بریم.

باید یک کانون و هسته ای برای تجمیع همه نظرات و آرشیو کردن، به تضارب درآوردن طبقه بندی نتایج شکل گیرد. در غیر این صورت در باز تکرارها قرار  خواهیم گرفت همانگونه که تاکنون قرار گرفته ایم.

 

#نیره انصاری، حقوق دان، متخصص حقوق بین الملل و کوشنده حقوق بشر

12،3،2023

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

نیره انصاری

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.